Latest Posts

معرفی Audio Art Reference

چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۶
/ / /

یک روز آفتابی با آقای سهیل حجت کاشانی نماینده van den hul در ایران قرار گذاشتیم. صحبتی داشیتم با ایشان و از نزدیک بیشتر با نگاه ایشان به مسائل های فای در ایران آشنا شدیم. فکر میکنم آقای کاشانی جوان ترین عضو خانواده نمایندگان سیستمهای صوتی در ایران باشد. ایشان از پنج سالگی شروع به یادگیری ساز پیانو نمودند و هم اکنون هم به نوازندگی ادامه میدهند. در سنین نوجوانی بسمت های فای کشیده شدند و در آن سالها بیشتر گرام گوش میدادند. اولین بار کابل Van Den Hul مدل 102 را در 17 سالگی تهیه نمودند و کم کم با افزایش اطلاعات از طریق منابع مختلف بسمت تهیه یک سیستم صوتی خوب حرکت کردند. در آن زمانها از گرام های Technics ، Thorens و Clear Audio استفاده میکردند و بلندگوهایی که ایشان تجربه کردند عبارت بودند از وارفیدل ، Mission ، Bose و زمانی هم Planar . از نگاه ایشان هیچ بلندگوی ای که دارای Box بود حداقل آنهایی که آقای کاشانی شنیده بودند قادر نبود فرکانسهای پایین را بدقت (منظور از دقت گسترش فرکانسی نیست بلکه Naturality هست) بلندگوی Planar تولید کند. ایشان به بلندگوهای Magnepan Magneplanar علاقه پیدا کردند و برای من هم در اتاقشان از Planar دمو گذاشتند. سیستمهای roksan ، Sony ES ، krell ، Audio Lab ، T+A ، Accuphase را در طول زمان تجربه نمودند. Audio Note و Cyrus هم داشتند و تقریبا اکثر سیستمهای آن دوره را شنیدند. از نگاه ایشان های فای نباید تبدیل به مشکل های فای گرفتگی شود البته راه حل آن اینست که کاربر مسائلی را در نظر داشته باشد. اول اینکه موسیقی را در حد لازم بشناسد و با تلاش به یک تجربه شنیداری خوب برسد تا بتواند تفاوت صداها را بخوبی درک کند. اگر اینطور نباشد تنها به یک دور بی نتیجه می انجامد که وقت و سرمایه اش را از دست میدهد. هدف شرکت Audio Art Reference کمک به کاربر برای شناخت درست دنیای های فای میباشد. کاربران از نگاه ایشان در ایران اهمیت بسیار کمی به مساله کابلها میدهند و توجه چندانی به اتصالات و Cabling ندارند. چالشهای پیش روی یک فروشنده سیستم صوتی در ایران به اعتقاد ایشان عبارت اند از :

– پر بودن ذهن کاربران در ایران از اطلاعات غلط که مانع انجام یک فعالیت خوب میشود.

– اظهار نظرات غیر دوستانه همکاران بازار های فای

– عدم حمایت دولت از موسیقی و صنعت صدا و انجام پروژه های صدا در ایران توسط شرکتهای غیر متخصص

– شرایط اقتصادی نامناسب عموم مردم

ایشان تاکید داشتند بر ایجاد فضای دوستانه تر بین همکاران بازار های فای برای همکاری بیشتر جهت ارائه سرویس مناسب تر به کاربران. آقای کاشانی به موسیقی کلاسیک ، ایرانی ، موسیقی سیاه پوستان ، جاز و متال علاقه مندند. با تشکر از آقای سهیل حجت کاشانی بخاطر وقتی که در اختیار ما قرار دادند.

Read More

نمایندگی HiDiamond

سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed
hidiamond.jpg

شرکت آوین آوا هم اکنون نمایندگی شرکت HiDiamond را در اختیار دارند. این شرکت ایتالیایی سازنده کابل Interconnect و Speakercable بوده و در سری جدید محصولات خود از کربن هم در ساختار کابل استفاده مینماید. لیست تحلیلها اینجاست.

Read More

نمایندگی Audio Note

چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۶
/ / /
audio-note.gif

جناب آقای علی فاطمی نمایندگی شرکت ژاپنی Audio Note را در اختیار دارند. این شرکت ژاپنی در زمینه طراحی الکترونیک مدارات لامپی تخصص داشته و البته الان بلندگو و کابل هم میسازد. لیست تحلیلها اینجاست.

Read More

شناخت سیستم

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed

یک شنونده Audiophile برای درک صدا و خصوصیات فیزیکی یک کامپوننت چند انتخاب دارد که هر یک را جداگانه شرح خواهم داد و ارزش آنها را از نگاه خودم بررسی میکنم. این دریافت اطلاعات پنج شکل مختلف دارد :

1. مشخصات و شرح تکنولوژی ساخت دستگاه Specification & Technology

2. اندازه گیری مشخصه های دستگاه با تجهیزات دقیق الکترونیکی Measurement

3. تحلیل صدا توسط تحلیل گران (Review)

4. نظرات کاربران ای که تجربه شنیدن داشته اند و یا نظرات فروشندگان

5. شنیدن صدا

در قسمت اول ما یک صفحه از مشخصات دستگاه ، توضیحاتی در مورد نوع طراحی و تکنولوژی های استفاده شده در ساخت سیستم را که کارخانه سازنده به ما داده است میخوانیم. در بخش دوم یک موسسه و یا یک مجله مانند Stereophile با اندازه گیری مشخصات فنی اعداد و نقشه هایی از پارامترهای فیزیکی دستگاه را به ما ارائه میدهد. در حالت سوم ما تحلیل یک Reviewer را میخوانیم تا به درکی از صدا برسیم و در حالت چهارم به حرفهای دیگران از جمله فروشنده گوش میکنیم و در حالت پنجم بدون هیچ واسطه ای صدای سیستم را میشنویم.

تا بحال فکر کرده اید برای شما کدام حالت و یا تلفیق چه حالتهایی با هم بهترین ره یافت را برای درک صحیح از صدا داشته است؟

ابتدا بهتر است سه چیز را در یک فرایند مشخص کنیم:

الف. ساختار

ب. درک انسان از ساختار

ج. تصویر ساختار درک شده بر یک ابزار ارتباطی

بعنوان مثال یک درخت را در نظر بگیرید ، درخت یک ساختار خاص میباشد که موجودیت داشته و کاملا عینی میباشد. هر انسانی با دیدن درخت از نزدیک و مشاهده آن تصویری (از درخت) در ذهنش نقش میبندد. ساختار ای بنام درخت بر ساختارای بنام انسان تاثیر میگذارد و این تاثیر پذیری ممکن است باعث حرکت ذهن یا بوجود آمدن یک احساس خاص و کلا تغییر وضعیت انسان شود. این تغییر باعث بوجود آمدن نوعی نگرش (یک وضعیت خاص در انسان) نسبت به درخت در انسان گردد. بیان این تاثیر و نگرش توسط انسان با یک ابزار ارتباطی مانند زبان یا نقاشی میشود تصویر درک انسان بر یک ساختار ارتباطی.

صدای یک سیستم صوتی هم یک ساختار عینی مانند یک درخت هست. هر انسانی با شنیدن صدای یک سیستم به درکی خاص از آن صدا میرسد (این درک در انسانها میتواند متفاوت باشد). اگر این شنونده سعی کند صدای درک شده توسط خودش را برای دیگران شرح دهد باید آنرا بر یک ساختار ارتباطی مانند زبان (review) تصویر نماید. از یک بعد خاص دیگر هم که نگاه فیزیکی ذهن به سیستم هست میتوان به یک سیستم با بررسی شاخصهای فیزیکی آن پرداخت. یک سیستم الکترونیکی یک ساختار هست و مشاهده آن نه با اندام های حسی بشری بلکه با وسایل اندازه گیری دقیق الکترونیکی و درک شاخصهای فیزیکی آن یک سری اطلاعات تولید میکند که برای بیان آن از پارامترهای الکترونیک تعریف شده کمک میگیریم.

در دو مورد اول (مشخصات و شرح تکنولوژی ساخت دستگاه Specification & Technology) و دوم (اندازه گیری مشخصه های دستگاه با تجهیزات دقیق الکترونیکی Measurement) ما از دریچه پارامترهای فیزیکی به کامپوننت نگاه میکنیم و در موارد سوم و چهارم و پنجم از دریچه حس شنیداری. در حالت سوم (تحلیل صدا توسط تحلیل گران Review) و چهارم (نظرات کاربران ای که تجربه شنیدن داشته اند و یا نظرات فروشندگان) ما با یک واسطه و با یک ابزار ارتباطی روبرو هستیم و در حالت آخر (شنیدن صدا) ما بی هیچ واسطه ای صدا را میشنویم.

قبلا در مورد این دو نگاه (یکی اهمیت به حس شنیداری و دومی پارامترهای فیزیکی سیستم) نوشته بودم و خودم فکر میکنم برای یک شنونده باید حس شنیداری مهم باشد نه پارامترهای فیزیکی سیستم. من و شما انسان هستیم نه اسیلوسکوپ (دستگاهی که سیگنال ولتاژ را اندازه گیری و نشان میدهد) بنابر این حس شنیداری هر کس باید برایش در درجه اول اهمیت باشد. از آنجا که حس شنیداری انسانها (برخلاف تمام اسیلوسکوپها که مثل هم میبینند) با هم تفاوت دارد هر کس خودش باید انتخاب کند و من یا شخص دیگری نمیتوانیم برای شما انتخاب کنیم. هر شنونده ای با شناخت سلیقه شنیداری خویش میتواند به انتخاب صحیح برسد و این مساله با شنیدن و تجربه بیشتر برای همه امکان پذیر است. مطمئن باشید کم هزینه ترین و مطمئن ترین راه برای رسیدن به یک صدای خوب همان افزایش تجربه شنیداری بدون واسطه و دخالت دیگران هست چرا که خود من با اعتماد به نوشته ها و تحلیل ها و خواندن Specification و Measurement ها انرژی زیادی صرف کردم اما خیلی طول کشید به یک صدای نسبتا خوب برسم آن هم نه با کمک منابع اطلاعاتی بازار (مثل مجلات و حرف فروشنده ها و …) بلکه با تجربه و تلاش خودم و کمک برخی دوستان.

من اعتقادی به ارزش گذاری صدای یک سیستم تنها بر مبنای Specification دستگاه و یا Measurement یک سیستم ندارم و تنها این گونه اطلاعات را برای سرگرمی میخوانم البته گاهی دلیل خواندن آنها عدم دسترسی به منابع اطلاعاتی بیشتر هست. کاری به صداقت یا عدم شفافیت کمپانی ها هم ندارم و در هر صورت دو مورد اول را به تنهایی با ارزش نمیدانم. در پست های بعدی درباره دو مورد اول توضیح خواهم داد. موارد سوم و چهارم و پنجم بر اساس حس شنیداری بوده و ارزش بیشتری نسبت به دو مورد اول دارد هرچند موارد سوم و چهارم هم بعلت با واسطه بودن اشکالاتی دارند که ممکن است برای ما نتیجه مطلوب را حاصل نکند و تنها مورد آخر را پیشنهاد میکنم. هیچ review ای و هیچ اظهار نظری نمیتواند جای تجربه مستقیم شنیدن صدا را بگیرد و من فکر میکنم باید مبنای اصلی مورد پنجم یعنی شنیدن باشد و موارد دیگر در کنار اصل پنجم قرار گیرد. از نگاه من شنیدن صدا (بی هیچ واسطه ای و عدم ذهنیت قبلی) در دراز مدت و در شرایط مطلوب بهترین و کم هزینه ترین راه برای رسیدن به صدای خوب هست و باید از فروشنده بخواهید برای شما در شرایط مناسب صدا بگیرد.

Read More

Van Den Hul The Third

یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۶
/ / /
van.jpg

باید در مورد کابل بلندگوی The Third محصول شرکت هلندی Van Den Hul بنویسم. کابلی که حتی در سیستم غیر رفرنس من و فضای آکوستیکی غیر ایده ال خانه ما تاثیر زیادی بر من داشت و این تاثیر گذاری آنقدر بود که مجبورم میکنه در موردش احساسم را پنهان نکنم و با قیمت بالایی که این کابل داره (4200 یورو برای 2 متر) در موردش بنویسم. دوباره یاد آوری میکنم هر کسی خودش باید ببینه هر کامپوننت گران به نسبت هزینه ای که میگیره چقدر Musicality رو با در نظر گرفتن شاخص اقتصادی افزایش میده و من اینجا قصد ندارم برای شرکتها تبلیغ کنم و کاربران را تشویق به خرید نمایم. این کار برای من جنبه یک سرگرمی داره و دوست دارم خواننده با خیال راحت و بدون دل مشغولی این تحلیل رو بخونه. امیدوارم تاثیر نوشته ها مثبت باشه و در جهت آگاهی دادن باشه نه تحریک کردن کاربر به خرید.

قبل از هر چیز باید از دوست خوبم جناب آقای سهیل حجت کاشانی نماینده شرکت VDH (مخفف Van Den Hul) در ایران تشکر کنم چرا که به مدت دو هفته (زمانی که لازم داشتم تا به یک تحلیل برسم) این کابل گران قیمت را در اختیار من قرار دادند و این امکان را فراهم آوردند تا آنرا در خانه خودم تست نمایم. این تجربه برایم بسیار جالب و ارزشمند بود و باعث شد حتی نسبت به صدای تک تک کامپوننت های سیستم خودم از جمله بلندگو و آمپلی فایر آگاهی بیشتری پیدا کنم. این کابل بلندگوی شرکت vdh و Interconnect های مدل The First و The Second از کربن Carbon بجای فلز مس یا نقره استفاده میکنند و در ساخت آنها از هیچ فلز و یا آلیاژی از فلزها استفاده نشده است. این تکنولوژی مخصوص شرکت vdh میباشد و من کابل The Second را بهمراه کابل بلندگوی Revelation در سیستم خودم استفاده میکنم. با گذشت بیش از یکسال از هر دوی آنها راضی هستم و جالب اینکه قیمت کابل بلندگوی Revelation نصف قیمت بلندگوی من است هرچند اکثر کاربران چنین نسبتی را احمقانه میداند اما من فکر میکنم Texture صدا در حس شنیداری خیلی مهم هست و کابل ارزش هزینه کردن دارد. سورس دیجیتال Accuphase DP-55v با کابلهای The Second به آمپلی فایر Krell KAV-300il متصل گردیده و بلندگوی Dynaudio 82 از طریق کابل بلندگوی The Third به آمپلی فایر متصل گردید. گوشم به صدای Revelation آشنا بود و نیازی به A/B تست نبود هر چند بعد از تست دوباره Revelation را برگرداندم و آنرا شنیدم تا نوشته هایم را چک کرده باشم. در مورد تحلیل نوشتم قصد دارم یک سبک خاصی رو در پیش بگیرم که در آینده در موردش مینویسم تا خواننده بهتر بتواند ارتباط برقرار کند و بهتر میبینم ابتدا با ادبیاتی ساده در چند خط نمایی کلی از صدا ترسیم کنم و بعد به تحلیل دقیق تر بپردازم. این کابل تاثیر بسیار کمی بر روی صدا داشت و حداقل در سیستم من کاملا از سیستم بیرون می آمد (یعنی شاخص هایش دیده نمیشد). صدا خیلی حالت مستقیم Direct داشت (یعنی احساس میکردید آمپلی فایر مستقیما به بلندگو وصل شده است) و شفافیت صدا بالا بود. شاخصی یکدست و بافت Texture صدا عالی بود که اجازه میداد لطافت و ملاحت صدا کمترین آسیبی نبیند. این نمایی کلی بود و الان باید به جزئیات بپردازم. اگر زیاد نوشتن شما را خسته میکند حتما مرا در جریان قرار دهید تا از این به بعد حجم مطلب هر پست را کمتر کنم (مرسی).

همانطور که میدانید سیستم من رفرنس نبوده و خصوصا بلندگوها از ایده ال فاصله زیادی دارند و من برای تحلیل از دو چیز استفاده میکنم یکی تجربه قبلی شنیداری و اطلاعات ای که از صدا دارم و دیگری درک تفاوت حاصل در صدای سیستم که ناشی از تغییر کابل Revelation به کابل The Third هست. فرض میکنم تا حدی با این شرایط به درک صدای The Third نزدیک شده باشم. تفاوت بین دو کابل حتی در سیستم من بسیار مشهود بود و فکر میکنم در یک سیستم رفرنس تفاوت بیش از این باشد و تبدیل به یک Revolution شود. مهمترین شاخصی که در ابتدا به چشم می آمد جداسازی Separation استرینگ های صدا بود ، به شکل زیر نگاه کنید :

p.jpg

شکل بالا سمت راست در هم رفتگی استرینگ ها و در سمت چپ عدم تداخل آنها

یعنی هر استرینگ صدا بدون کوچکترین تداخلی با استرینگ های دیگر با جریانی طبیعی و ریتمی عالی و شفافیتی بالا در مکان Stage خودش پخش میشد حتی در ضربات و به این میگن جداسازی یا پردازش موازی Parallel Processing عالی در Complex Music (این عبارتهای من درآوردی را بعدا بیشتر توضیح خواهم داد). شنونده ره یافت بسیار خوبی به موسیقی دارد و حتی در ولوم های بالا کابل شاخصی ندارد که صدا شنونده را آزار دهد و موسیقی حتی در لول بالا انرژی اضافی ندارد. جریان صدا بسیار کنترل شده تر و بافت صدا نرم تر شد. Soundstage بعد پیدا کرد و خصوصا در فرکانسهای Extreme (یعنی بالای High و پایین Bass) خیلی بهتر شد و مهمتر از همه شاخص تصویر صدا نسبت به فرکانس تغییر شکل نداشت. این مساله بسیار مهم هست حتی در انتخاب ساز هم این شاخص هست که یک ساز خوب باید شاخص صدای نت هایش یک دست و با تغییر فرکانس تغییر نکند. صدا اصلا فوروارد Forward نمیشد ، حتی در ضربات ای که انرژی فرکانسهای بالا زیاد بود. صدا حالت تیز و گوش آزار (حتی در دراز مدت) نداشت بلکه آرام ، راحت Ease ، نرم Smooth و گوش نواز Sweet بود. صدا در ابتدا که کابل تازه وصل شده بود خیلی Transient سریع نداشت و کمی تنبل رندر میشد اما بعد از گذشت شش ساعت به حالت خوب و پایدار رسید و صدا طراوت و چابکی خود را بدست آورد. صدا شاخصی یکدست در نواحی فرکانسی داشت و انرژی صدا در Upper High و Lower Bass کمتر بود (alittle hooded at high) اما صدا بسیار بالانس و طبیعی پخش میشد. ره یافت بیشتر به صدا و شنیده شدن جزئیات بیشتر نباید با تیزی و ناآرامی در صدا و خستگی (Fatigue) در درازمدت همراه باشد و میزان انرژی صدا در فرکانسهای بالا باید متعادل و طبیعی باشد و کابل The Third صدایی عالی با جزئیات بالا داشت. کابلهای مسی یا نقره ای در فرکانسهای Extreme انرژی بیشتری دارند اما بسیاری از آنها بدلایلی Texture خوب و یکدست نداشته و شاخص صدایشان با افزایش فرکانس تغییر میکند و در فرکانسهای بالا حالت طبیعی و آرام را از دست میدهند. کابل The Third با یک گسترش فرکانسی مناسب Texture بسیار عالی و یکدستی را ارائه میداد با شاخصی خاص که کمی از Neutrality کامل فاصله میگرفت. پیشنهاد میکنم تا حد امکان طول کابلها را کوتاه انتخاب نمایید ، کمتر از 2 متر برای کابل بلندگو و کمتر از 1 متر برای کابل Interconnect. من 2 متر را تست نمودم و خیلی خوب بود با اینحال پیشنهاد من بین 1 تا 1.5 متر هست چرا که هر چقدر طول کابل کمتر باشد Directness (میزان احساس نزدیکی به صدا) صدا بیشتر و جریان دهی کابل بهتر میشود (بدلیل کاهش امپدانس) خصوصا در فرکانسهای پایین که بلندگوها جریان زیادی میکشند. کابل حتی با ایده ال ترین طراحی و بهترین کریستال و دی الکتریک با افزایش طول افت نسبی دارد و میزان اثر آن بر سیگنال بیشتر میشود و پیشنهاد میکنم تا میشود طول آنها را کمتر انتخاب کنید (دقت نمایید کوتاه کردن کابل توسط برش کابل و لحیم سر آن توسط یک فرد عادی راه حل اصلا مناسبی نبوده بلکه هنگام خرید باید کابل کوتاه بخرید چرا که بهتر است هر کابلی در کارخانه سازنده Terminate شود). شاید موسیقی متن فیلم گلادیاتور را شنیده باشید ، آهنگ Track 17 هنگام پخش فضا (Ambience) و تصویری (Soundstage) عالی داشت خصوصا در ناحیه وسط Midrange و بالا High Frequency که حس موسیقی بسیار خوبی را به شنونده منتقل میکرد. احساس کردم صدا گران شد و کاملا تحت کنترل در آمد. با اینکه کابل Revelation از مس استفاده کرده بود اما The Third صدا را در ناحیه پایین بهتر کنترل میکرد (علی رغم نوشته مارتین کالمز که نوشته بود Slam ناحیه پایین Revelation بیشتر بود من فکر میکنم vdh آنچه چند سال پیش بنام Revelation تولید کرده با این کابلی که من بنام Revelation در اختیار دارم تفاوت دارد برای همین مساله اعتقاد دارم هر کامپوننتی باید تست شود) . صدا حتی در ضربات ناحیه پایین Bass فوروارد نمیشد و صدا هم شفاف تر بود و هم کنترل شده تر هرچند به نسبت کابلهای گران فلزی کمی نیاز به Physicality ، گسترش و سرعت بیشتر داشت. درایورهای بلندگو در ناحیه پایین حرکت کمتری داشتند و این نشان میداد صدا در ناحیه Bass کنترل شده تر هست. برای تست ناحیه پایین از موسیقی متن فیلم تایتانیک هم میتوان استفاده نمود. این مساله (Physicality در ناحیه پایین) اصلا در حس شنیداری من تاثیری نداشت و گوش من به Slam کمتر براحتی عادت میکند و من صدای Third را دوست دارم. میشود با انتخاب طول کوتاهتر Slam را افزایش داد و این شاخص صدا به گوش من یک شاخص Musical نیست بلکه یک پارامتر Fidelity هست. صدا Emotion و Body خوبی داشت و بسیار Liquid بود خصوصا در ناحیه وسط Midrange که احساس میکردم صدا در اتاق نفس میکشد (Breath) با حالت زنده (Live Presence) و طبیعی با تصویری Wide Soundstage و عمیق. بنظر میرسید کابل رفتاری بسیار خطی داشت و انرژی زائد همراه صدا شنیده نمیشد و این Purity (حالت خالص داشتن) در صدا بسیار لذتبخش بود. صدا Impact بیشتری پیدا کرد همراه با Bloom بیشتر و با حالتی Round تر ، آرام تر و Safe تر از گذشته. Track 17 گلادیاتور در Time Domain ریتم فوق العاده ای داشت و استرینگهای آن با راحتی و آرامش رندر میشدد. بنظرم مدلسازی دقیق رفتار یک کابل خصوصا مساله Texture آنرا نمیتوان با ساده سازی قوانین ماکسول و خطی فرض کردن پارامترهایی مانند خطی بودن و … انجام داد و انجام اینکار هم با همه پیچیدگیهایش به نظرم خیلی فایده ای ندارد و مهم احساس ما هنگام شنیدن هست. فکر میکنم The Third با سه و نیم میلیون رشته کربن توانسته صدایی یکدست ، بدون Grain ، بدون Edge در صدا ، بدون حساسیت به افزایش فرکانس را تحویل شنونده دهد. فکر میکنم شاخص صدا در مقایسه با کابلهای رفرنس فلزی کمی آن Speed و Neutrality رو از نظر گسترش فرکانسی نداره و در Extreme ها انرژی کمتری دارد هر چند به عقیده من همین گسترش فرکانسی کاملا قابل قبول و مناسب است و گوش من نیازی به گسترش بیشتر حس نمیکند. مثلا میگویند کابل Nordost Valhalla در فرکانسهای بالا گسترش و شفافیت بیشتری (White Sound) دارد و کابل AudioQuest Everest در فرکانسهای پایین Physicality و گسترش بیشتری دارد ، از نظر من گسترش بیشتر خوب است اما به شرط اینکه Texture صدا عالی باقی بماند. بنظر من Texture صدا در حس شنیداری در دراز مدت بسیار تاثیر گذار بوده (لااقل در مورد من با موسیقی هایی که گوش میدهم اینطور هست) و یک پارامتر اساسی Musical بحساب می آید. کابلهای کربنی The First و The Second و The Third هر سه شاخصی یکسان و بافتی خوب دارند و در دراز مدت آرامش شنونده را بهم نمی زنند. صدا کمی از Neutrality کامل فاصله میگیرد اما بعلت بافت خوب و یک دست گوش زود به آن عادت میکند و از موسیقی لذت میبرد. کابل را در سیستم Fullrange تست کنید اگر حتی با طول کوتاه کابل نیاز به Physicality بیشتری در ناحیه پایین داشتید میتوانید از Biwire استفاده نمایید و در ناحیه پایین از یک کابل فلزی بهره ببرید. پتانسیل یک کامپوننت در یک سیستم سازگار Match مشخص میشود و حتما باید صدای یک کامپوننت در سیستم شنیده شود تا به میزان سازگاری آن با سایر قسمتها پی ببریم و تاثیر خوب این کابل در سیتمهای مختلف متفاوت خواهد بود و نباید فکر کنید اگر در سیستم من صدا اینهمه بهتر شد در سیستم شما هم چنین انقلابی رخ دهد ، البته حتما صدا بهتر میشود اما باید میزان این تفاوت بر اساس سازگاری مشخص گردد و تاثیر آن بر پارامتر Musicality .

جریان موسیقی کشش (منظورم اینه صدا خیلی لذتبخش بود) زیادی داشت و حس شنیداری را مجذوب خود میکرد و اجازه میداد مغز موسیقی را دنبال کند بدون اینکه توجهی به سیستم داشته باشد و من بارها و بارها در حین شنیدن حواسم از شاخص های صدا بسمت شنیدن موسیقی جلب شد (این یعنی Musicality بالا). صدا در ناحیه بالا کمی Hooded و Dark بود اما Air و جریان خوبی داشت و هیچ آزاری در دراز مدت نداشت هر چند بنظر من این کابل به هیچ وجه صدا و جزئیات آنرا سانسور و به اصطلاح خوش صدا (Euphony) نمیکرد و رکورد بد به همان شکل که بود پخش میشد. وقتی صدا حالت زنده ، Rich و لطیف نداره آدم دلش میخواد به صدا ولوم بده تا یه کمبودی که در صدا حس میکنه رو جبران کنه اما با این کابل ، صدا آن ره یافت لازم را ایجاد میکرد تا شنونده در ولوم متوسط یا پایین صدای خوب بشنوه و احساس نکنه باید ولوم صدا رو زیاد کنه. در اینحالت هم همسایه ها مجبور نیستند آنچه شما میشنوید را بشنوند و هم شنونده غرق در موسیقی میشه. بافت صدا اصلا حالت dry و Lifeless نداشت و اصلا Soundstage حالت Flat و بدون بعد نداشت و صدا حالت Sensual ، Juicy و Liquid داشت. در عین حال بیشترین جزئیات در صدا شنیده میشد بدون فشار (openness & Unforced Detail) و با حالتی آرام و طبیعی. صدای کابل Revelation کمی فشار داشت با تصویری Flat تر و بافتی Dry تر اما The Third خیلی راحت صدا رو رندر میکرد. آکوستیک خانه اجازه نمیداد یک Soundstage خوب و شفاف داشته باشم و نمیتوانم خیلی در مورد Soundstage بنویسم اما در مقایسه با Revelation فضای بزرگتری ایجاد شد و تصویر از حالت تا حدی Flat خارج شد و تصویر Layered تر و Open تر شد. شفافیت باعث میشه هر استرینگ سر جای خودش باشه و بهتر در تصویر مشخص بشه. بنظرم Sharpness تصویر کمی کمتر از کابلهای فلزی رفرنس بود و فکر میکنم ابعاد تصویر صدای یک کابل رفرنس فلزی کمی بیشتر باشه هر چند این تنها یک حدس هست. شاخص صدا بخاطر هم خوانی بیشتر کابل The Second (تمام کربن) با کابل The Third (تمام کربن) یک دست تر شده بود و از نظر من صدای این کابلها با شاخص صدای Accuphase DP-55v هم خوانی بیشتری داشت تا با صدای Krell 300il و Dynaudio 82. آمپلی فایر Krell نیاز به صدای Direct تر ، شفاف تر با Texture بهتری داشت و بلندگو هم که خیلی چیزها لازم داشت و شرح اش اینجا طول میکشه. صدا در آلبوم نیاز Niyaz چه شفافیتی داشت و بقول دوستان Body داشت ، صدا با روح و زنده پخش میشد و کابل Third کاملا کابل Revelation رو در هر شاخصی که من میفهمیدم Outclass کرد. کابل Third قیمتی شش برابر Revelation دارد و به نظر من صدا دو کلاس بالاتر رفت. Purity و شفافیت بقدری خوب بود که شنونده کاملا حرکت نت ها را حس میکرد و فراز و فرود موسیقی چه باحال شنیده میشد و کششی وصف ناشدنی شنونده رو به موسیقی پیوند میداد. حتی Dynamic Complex Music با همه فشاری که به سیستم میاره راحت و شنیدنی بود. احساس Solidity و سلامت در صدا بیشتر شده بود اما بلندگو هایم در ولوم های بالا کم می آوردند و البته Krell هم در ولوم بالای 90 کم میآورد. چقدر خوب میشد یک بلندگوی رفرنس میداشتم حداقل برای این تست. لطفا فکر نکنید مشکلی هست و من کلی در مورد عدم های فای بازی قبلا دوستان رو نصیحت کردم و درست نیست اینجا از دوست دارم یا دلم میخواست بنویسم. رکورد های خوب خیلی بهتر از قبل و با طراوت بیشتری رندر میشدند اما رکورد های بد تغییر چندانی نکرده بودند و جالب اینجاست فایلهای Mp3 آلبومهای کریس دی برگ یا سایر خواننده های غیر وطنی بسیار بهتر از Audio CD آلبوم های خوانندگان وطنی پخش میشد (بجز چند استثنا). اینجا اهمیت و ارزش Pro Audio در لذت شنیداری مشخص میشه و من فکر میکنم باید یه فکری به حال این مساله در ایران بشه. صدای Enigma و موسیقی آن چه Ambience خوبی داشت و چه با شکوه بود ، صدا خالی از حالت الکترونیک و ناآرامی براحتی با شنونده در ارتباط بود. The Third یک لایه اضافی کثیف را از روی صدا برداشته بود و صدا راحت تر و تمیز تر Clean پخش میشد. صدا حتی در موسیقی متال داینامیک ، ریتم و سرعت لازم رو داشت و شنونده کندی و تنبلی در صدا رو احساس نمیکرد. بنظر میرسید صدا در رندر کردن استرینگ هایی که نت را بشکل کشیده و پیوسته اجرا میکردند (مثل ویولن) کمی بهتر از حالت زخمه ای (مثل گیتار یا تار) عمل میکرد و این مساله برام خیلی جالب بود. در مورد این کابل نوشتند که امپدانس اهمی آن کمی بیشتر از کابلهای فلزی هست اما در سیستم من با اینکه Krell امپدانس خروجی معمول بیشتری به نسبت Solidstate ها داره و Dynaudio هم امپدانس پایینی داره اما صدا اصلا حالت گرفته و غیر Direct نداشت. برای لامپها شاید باید در Matching دقت کرد اما بنظرم با Solidstate ها مشکلی ندارد. Vangelis هم صدایی رویایی داشت خصوصا در آهنگ پارادایز و صدا در فضایی کاملا متفاوت از قبل پخش میشد و صدا Liquid ، Sexy و Beautiful بود. شاید عبارت Pretty در یک کلمه برای صدای این کابل کافی باشه. آهنگ Power of Love (از Celine Dion) فوق العاده بود ، صدایی صاف ، زیبا و پر انرژی با ریتمی عالی. یک نفر در خانه نگفت اون سیستم رو خاموش کن و هر کسی به کار خودش مشغول بود. بیشتر آلبوم ها رو دوباره شنیدم ، Sky fits heaven و Frozen مدونا ، Ottmar ، آکروپولیس یانی ، Last Night و Lady in red کریس دی برگ … آهنگ های دایانا کرال هم خصوصا Almust Blue و The Girl in the other room خیلی خوب رندر میشد و برای اینکه شما خواننده گرامی فکر نکنید من فقط آهنگ های با کلاس گوش میدم باید بگم یک آلبوم از جواد یساری هم دارم که آهنگ اولش (الهی من بمیرم که شاید بیایی) رو خیلی دوست دارم و این آهنگ هم خیلی با کابل The Third حس و حال خوبی داشت و در ضمن جای آهنگ زیارت آقای عباس قادری رو هم خالی کردم چون آلبومش رو نداشتم.

صدا با اینکه جزئیات رو خیلی خوب پخش میکرد اما حالت Light و سبک نداشت و صدا وزن Weight داشت و جالب بود با کابل Third کمی احساس میکردم ولوم صدا بیشتر شده اما با توزیع انرژی بهتر. صدای پیانو Quick و Weighty و راحت رندر میشد ، احساس Politeness در صدا و عدم شفافیت نداشتیم. میشه گفت شنونده در طول زمان احساس خستگی نداشت و حالت Grainless بودن کابل خیلی کمک میکرد تا ساعات متوالی به موسیقی گوش کنم و این مساله خیلی برای کسانی که زیاد موسیقی گوش میدهند مهم هست. صدا مهربان و گوش نواز بود مثل صدای لامپ البته خیلی دقیق تر و Neutral تر و بدون سانسور کردن ایرادات صدا. دقت کردید در ارتباطات طولانی مدت با آدمها بعضی پارامترها خیلی مهم میشود که در لحظات اولیه ارتباط اصلا بچشم نمی آید؟ و ممکن است ما با آدمهایی که در ابتدا خیلی معمولی بنظر میرسیدند در دراز مدت ارتباط خیلی بهتری برقرار کنیم تا آدمهایی که در ابتدا خیلی جالب بودند اما شاخصهایی داشتند که در دراز مدت آزارمان میداد. اگر حس شنیداری خودمان را بشناسیم بهتر انتخاب میکنیم. این کابل را من پیشنهاد میکنم به این شرط که شرایط سیستم و محیط شما مناسب و بهینه باشد و هزینه کابل تقسیم بر هزینه کل سیستم شما زیر 30 درصد باشد و اینکه حتما میزان سازگاری شاخص صدای این کابل را با شاخص صدای سیستم خود مورد توجه قرار دهید. یادمان باشد آنچه نوشتم نظرات من بود آنهم شرح تفاوت Revelation با The Third در سیستم خودم و در فضای خانه ام.

Read More

معرفی شرکت آوین آوا آرتا Avin Ava Arta Studio

جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed

جناب آقای امیدوار مدیر شرکت آوین آوا Avin Ava میباشند و در زمینه ارائه سیستمهای صوتی پیشرفته فعالیت دارند. سعی من بر این بوده در مورد شرکتها و اشخاص و کلا مسائل های فای تا حد ممکن رسمی بنویسم و بجای اینکه سایت حالت شخصی داشته باشه بیشتر یک وبلاگ اطلاع رسانی رسمی باشه اما خیلی این کار برام آسان نیست. مثلا همین حالا که باید در مورد آقای امیدوار و گروه آوین آوا بنویسم. آقای امیدوار همیشه به من لطف داشتند و در ارتباط با ایشان من چیزهای بسیاری آموختم و تجربه های شنیداری و آموخته هایم را نتیجه رابطه ام با این مجموعه میدانم. نمیشود از آوین آوا نوشت و از آقای امیدوار و همه دوستان تشکر نکرد هرچند تشکر من نمیتواند پاسخگوی خوبی های ایشان باشد اما این حداقل کاری است که میتوانم انجام دهم. آقای امیدوار متولد سال 1341 بوده و از 16 سالگی بدنبال موسیقی و یک سیستم صوتی خوب بودند. در آن زمانها بازار بسیار محدود بود و تعداد کسانی که در زمینه سیستمهای صوتی حرفه ای فعالیت میکردند بسیار کم بودند. فروشگاه آقای تهرانی در خیابان نادری ، فروشگاه های Audio Visual (به مدیریت سیمون رهبر پور) و پاشا در جردن جاهایی بودند که آقای امیدوار به آنها سر میزدند و محل کار ایشان هم در همان خیابان جردن واقع بود. در آن زمانها Tape و صفحه موجود بود و Tape عمومیت بیشتری داشت. شرکتهایی چون ناکامیچی Nakamichi ، آکایی Akai ، جی بی ال JBL و سان سویی فعالیت داشتند و بیشتر اجناس دست دوم بودند. ایشان تحصیلات عالی خود را در تبریز در رشته مکانیک (طراحی) به اتمام رساندند و بعد از اتمام تحصیلات در کنار کار طراحی به های فای پرداختند البته نه تجارت های فای بلکه تنها بصورت مصرف کننده و یک Audiophile . در همان سالها مجلاتی بصورت محدود وارد ایران شد و اولین مجله ای که ایشان تهیه نمودند مجله Stereo Review بود که این اتفاق سال 1366 افتاد. در مجله چیزهای جالبی پیدا میشد و ایشان بر اساس کلیشه و Recommend مجلات بسمت صدای انگلیسی سوق پیدا کردند. در همان سالها سفری به ژاپن داشتند و طی یکسال اطلاعات بسیار مفیدی کسب نمودند. شهر آکیاوارا محل عرضه تولیدلت الکترونیک بود و شهر گنیزا مکانی مناسب برای علاقه مندانی که دوست داشتند Showroom های زیادی را ببینند. ایشان اولین بار در آن شهر با صدای خوب آشنا شدند و تجربه شنیداری ایشان از گذشته بیشتر شد. ایشان اولین صدای صحیحی که شنیدند هیچ احساس هیجانی خاصی نداشتند و صدا بنظر ایشان Neutral ، طبیعی و راحت بود. (یادتان هست گفتم یک سیستم خوب Musical بدرد سروصدا کردن نمیخورد). در برگشت بازار کمی تغییر وضعیت داشت مثلا آقای بحرینی استریو طنین را ایجاد کرده بودند و مجلاتی مانند Stereophile را به ایران آورده بودند. آقای امیدوار در آنزمان Audio Lab داشتند با بلندگوی وارفیدل و در طول زمان برندهای زیادی مانند KLH ، Spendor ، هافلر Denon ، Creek ، Mission ، Cyrus ، یاماها ، Monitor Audio را تجربه نمودند. بیشتر بر اساس پیشنهاد مجلات جلو میرفتند چرا که دموی درست حسابی وجود نداشت و از نظر ایشان به هیچ وجه واقعیت با آنچه مجلات میگفتند یکی نبود. اعتقادشان را به مجلات از دست دادند و سعی کردند با توجه به تجربه شنیداری و آموخته ها بسمت تغییر حرکت نمایند (کاری که به نظر من هم همه Audiophile ها باید انجام دهند). آقای راد در سال 1993 ناکامیچی را بصورت رسمی وارد ایران نمودند و کم کم نمایندگیها بیشتر و بیشتر شدند. در آن زمان هم فرهنگ دمو Demo نبود و فروشندگان Box میفروختند بجای اینکه دمو بدهند. این مساله مشکل را زیاد میکرد چرا که هم قیمت سیستم حرفه ای بالاست و هم نمیشد به مجلات اعتماد کرد و دمو ندادن کار را بسیار سخت میکرد. آقای بحرینی آمپلی فایر لامپی Audio Inevation را در سالهای آخر فعالیت به ایران آوردند که این اولین تجربه شنیدن صدای لامپ بود. هر کمپانی برای قانع کردن مشتری دلایلی داشت و پاسخ به این سوال که کدام بهتر است کار سختی بود آنهم در فضای بازار آن زمان. در سال 1372 خانه اشان را بر اساس طرح خودشان آکوستیک نمودند و در این مسیر تجربیات زیادی از مساله آکوستیک و اثر آن بر صدا بدست آوردند. با شرکت RPG و آقای Dr.Peter D’Antonio آشنا شدند که در زمینه آکوستیک تخصص داشتند. کم کم شروع به فعالیت در زمینه تجارت های فای نمودند و با تجربه ای که داشتند شروع به دمو و فروش محصول نمودند. در سال 1379 ازدواج و در سال 1381 مجموعه آوین آوا را شکل دادند. تیمی متشکل از آقایان محمود معزی ، وحید صفوی زاده ، آرش احتشامی و سیروس امیدوار. اولین نمایندگی بعد از مکاتبات بسیار شانلینگ Shanling بود که در آپریل سال 2004 اخذ شد و بعد از آن نمایندگی کمپانی آلمانی منگر Manger را اخذ نمودند و بعد از آن نمایندگی شرکتهای، Choseal ، Acoustic Revive ، Raysonic Amazon ، Trigon را اخذ نمودند.

آوین آوا عشق به موسیقی و رسیدن به حس شنیداری خوب را اساس علاقه به های فای میداند و از نگاه آوین آوا هدف تنها لذت شنیداری است و بس.

در مورد اهداف از ایشان پرسیدیم که ایشان اینطور شروع کردند : رفع و بهبود تمام چالشهایی که در بازار های فای وجود دارد و اجازه نمیدهد تا شنونده با یک هزینه مناسب به صدای دلخواهش برسد. سیاستهای این شرکت بشرح زیر میباشد :

– شکستن قیمت ها بدون از دست دادن کیفیت با ارائه محصولاتی که Performance به Price بالایی دارند و خارج شدن از نگاه کلیشه ای به برند ها و ستاره های مجلات

– آماده سازی محیطی مناسب برای دمو Showroom برای مقایسه و شنیدن صدا ها به منظور افزایش تجربه شنیداری Audiophile ها

– مقابله با جو تبلیغاتی مجلات و کمک به کاربر برای انتخاب صحیح در شرایط مناسب

– دوری از Brand زدگی و گرفتن صدای خوب بجای سر هم کردن برندهای معروف و گران

– پشتیبانی مناسب و تنها رها نکردن کاربر در برخورد با مسائل و مشکلات

– ارائه راه حل به کاربرانی که هزینه بالایی بابت های فای دادند اما به نتیجه دلخواه نرسیدند

– کمک به کاربر در درک مساله سازگاری Matching و راه حل های ارزان توسط Tune کردن سیستم برای کاهش چشمگیر هزینه ها مانند ایجاد چاه زمین Earth و گرفتن یک صفر ولت رفرنس

– معرفی سورس آنالوگ و یافتن راه حل های ارزان و مناسب برای کاربر

– آگاه ساختن مشتری از حقوقش و نزدیک شدن به استانداردهای بالای دمو و سرویس به مشتری در دنیا

– آگاهی دادن به Audiophile ها و اطلاع رسانی در زمینه تکنولوژی های جدید در دنیا

چالشهای پیش روی شرکت عباتند از :

– نگاه غیر علمی و تبلیغات زده اکثر کاربران که بجای اعتماد به حس شنیداری شان به ستاره های مجلات تکیه میکنند

– اطلاعات کم کاربران در برخورد با تکنولوژی های جدید

– رفلکس بازار و همکاران فروش در مقابل تکنولوژی های جدید و سیاست آوین آوا در شکستن قیمتها

آقای امیدوار به موسیقی راک و الکترونیک علاقه مندند و موسیقی دهه 70 را بسیار دوست میدارند. موسیقی ایرانی را دوست دارند اما به اعتقاد ایشان این موسیقی پویایی چندانی نداشته و شنونده را همراهی نمیکند. راستی ایشان اصلا CD کپی ندارند و همه آرشیو ایشان را Audio CD و صفحات اصل تشکیل میدهد. در مورد سایت HiFi.ir هم نظر مساعدی داشتند و اشاره داشتند به اینکه این سایت بدون کارکرد اقتصادی و بدور از فضای تبلیغات سعی در فرهنگ سازی و کمک به کاربران داشته است. آقای امیدوار از من بخاطر اینگونه فعالیتها و همکاری با آوین آوا تشکر نمودند و خواستند تا در سال جدید (خصوصا در بخش آنالوگ) با هم همکاری بیشتری داشته باشیم. در خاتمه تاکید داشتند بر رقابت سالم و پویا در بازار و اینکه آوین آوا سعی دارد به کاربران صدای خوب بدهد نه برند معروف و از همه کسانی که به صدای خوب علاقه مندند دعوت کردند تا در استودیوی آوین آوا حضور یابند و از نزدیک صدا را بشنوند. آوین آوا بطور منظم و مرتب هم برای معرفی محصولات سمینارهای ارائه میکند و هم برای دمو برنامه هایی تدارک میبیند تا کاربران با خیال آسوده در محیطی مناسب صدا را بشنوند.

Read More

تبریک سال نو

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۵
/ / /
eid.jpg

عید رو به همه تبریک میگم و امیدوارم به همه خوش بگذره ، خیام میگه :

ساقی ، گل و سبزه بس طربناک شده است        دریـاب که هفته دگـر خـاک شده است

می نـوش و گـلی بچـین کـه تـا در نـگری          گل خاک شده است سبزه خاشاک شده است

Read More

صدای رکسان Roksan Review

دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۵
/ / /

 

roksan1.jpg

سیستم به شرح زیر بود:

Analog Source Xerxes 20 (£7000)

Transport Attessa (£3000)

DAC Attessa (£3000) + PS (Power Supply £950)

Pre Amplifier ROK L1.5 + PS (£2500 + £950)

Power Amplifier ROK M1.5 (4 monoblock each £2500)

B&W Nautilus 802 (£7000)

این تحلیل نتیجه دیدار آقای کیوان ناهید هست که اینجا مینویسم . شاید کمتر از 3 ساعت موسیقی گوش دادم و تا آنجا که فهمیدم مینویسم برای اینکه تحلیل دقیق نیاز به زمان خیلی بیشتری دارد. اولین مساله ای که بسیار توجه مرا جلب کرد نوع Setup سیستم و اهمیت به مسائل جانبی بود. سیستم در بالای 90 درصد Performance واقعی Setup شده بود که بسیار برایم جالب بود. ایشان به همه مسائل مانند آکوستیک ، گراند ، AC Power ، عدم حرکت و لرزش کابلها ، گرم نگهداشتن سیستم و … اهمیت داده بودند و صدایی راحت ، نرم و شنیدنی از رکسان میگرفتند. رکسان بیش از انتظار من ظاهر شد و صدایش برایم جالب و شنیدنی بود. فضای آکوستیکی خوب بود اما بنظرم این بلندگو کمی برای اتاق بزرگ بود و در این فضا هم کمی نیاز به Placement بهتر داشت اما صدا با همین Setup تصویر خوبی داشت. B&W کمتر از انتظار من ظاهر شد و نیاز به Coherence و Openness بیشتری در ناحیه وسط و بالا داشت. البته باز تکرار میکنم ممکن بود در فضای بهتر این مساله کمرنگ تر بشود. صدا در Mid با تک استرینگ خیلی خوب رندر میشد و اتاق کم بازگشت و نبودن دیوار جانبی ابعاد خوبی برای Soundstage درست کرده بود. صدا شاخصی نرم Smooth و خالی از نا آرامی و استرس داشت. هم در وسط و هم در ناحیه بالا صدا کاملا Grainless و غیر فوروارد پخش میشد. صدا ریتم و آرامش لازم را با خود داشت هر چند در ناحیه پایین کمی گرفته بنظر میرسید که ممکن بود به Cabling یا سازگاری Amplifier با بلندگو برگردد و من بیشتر احتمالم به کابل بلندگو بر میگشت تا سازگاری Amplifier با Speaker . صدا کمی حالت گرفته داشت اما نه آنقدر که شفافیت را از دست بدهد و این مساله بیشتر در نواحی پایین مشهود بود. صدا Soundstage خوبی از نظر ابعاد و فوروارد نشدن حتی در Complex Music داشت و Texture صدا میگفت الکترونیک سیستم از کیفیت خوبی بهره میبرد. صدای B&W در ناحیه بالا نرم بود و من Openness و Sharpness بیشتری رو میخواستم. صدا نیاز به سرعت و احساس Liveness بیشتری داشت اما B&W بیشتر بسمت صدایی تنبل اما با حالت نرم و Smooth گرایش داشت. فکر میکنم DAC رکسان خیلی خوب بود و تفاوت کمی در صدا با Analog Source داشت البته تا حدی من این مساله را بخاطر محدودیت بلندگو حس میکردم که ره یافت زیادی به شنونده در Low Level Detail نمیداد و به اصطلاح صدا Revealing نبود. در حالت آنالوگ هم صدا راحت و نرم پخش میشد و ما کاراکتر الکترونیک و انرژی اضافی کمی در صدا حس میکردیم. کمی در حالت آنالوگ صدا Real تر شده بود و صدا در ناحیه وسط گرم Warm و Smooth بود. کمی احساس Boxing در صدا بود و بلندگو این حس را به شنونده میداد که از یک بلندگوی درایوری با Box صدا در می آید. صدای Roksan در کلاس Solidstate به صدای Mcintosh و اگه اشتباه نکنم به صدای Jeff Rowland نزدیک تر بود تا به صدای Krell و صدا Richness و Body خوبی در ناحیه وسط داشت (البته من نه مکینتاش رو شنیدم نه جف رولند رو اما با توجه به تحلیلهایی که خوندم نوشتم). ناحیه بالا خیلی گسترش نداشت و نمیشد خیلی در مورد آن حرف زد بقول Jonathan Scull صدا Darker & Sweeter بود . احساس پراکندگی و عدم تمرکز و آرامش در صدا نبود و شنونده اصلا خسته نمیشد که نشان میداد سیستم خیلی خوب جمع شده بود و تنها مساله فضای بیشتر و شایدم Cabling بود. دوست داشتم صدا Live تر و شفاف تر بود با Coherence و جزئیات بیشتر که به آقای ناهید پیشنهاد کردم بسمت بلندگویی Fast تر و Cabling ای بهتر بروند. رکسان خیلی خوب بود و مهمترین چیزی که در Texture صدا مشهود بود یکدست بودن شاخص صدای الکترونیک بود که این مساله از مزایای خرید تک برندی است ، یعنی اگر همه کامپوننتها از یک برند انتخاب شوند صدا در Texture یکدست و خوب میشود. رسیدن به Texture خوب و یکدست با Mix چند شرکت کار راحتی نیست حداقل در ایران. این سیستم برای شنیدن در دراز مدت خوب بود ولی مطابق سلیقه شنیداری من نبود. باید از آقای ناهید بخاطر این دموی خوب تشکر کنم.

Read More

نمایندگی Roksan

دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۵
/ / /
Comments Closed
رکسان

تصمیم گرفتم با هر یک از نمایندگیها در ایران مصاحبه ای داشته باشم و اطلاعات بیشتری از فعالیت نمایندگیها و نگاه آنها به مساله های فای بدست آورم. اولین مصاحبه با شرکت گالری 70 انجام شد. این شرکت به نمایندگی از شرکت رکسان در ایران فعالیت دارد و مدیریت آن با جناب آقای کیوان ناهید میباشد. ایشان متولد سال 1342 بوده و از 9 سالگی به موسیقی و سیستم های صوتی علاقه مند شدند و با یک ست آیوا شروع کردند. در طول سالها تغییرات زیادی در سیستم خود دادند و بیشتر برند هایی که در ایران بود را تجربه نمودند. Cyrus ، Mission ، Sony ، Denon ، Creek ، B&W ، Bose و نهایتا Roksan که هم اکنون هم با این سیستم موسیقی گوش میدهند. ایشان از ابتدا در زمینه کامپیوتر فعالیت داشتند و یک Audiophile بودند و کم کم بسمت تجارت HiFi کشیده شدند. از زمان نوجوانی تا بحال 4 تا 5 سری آرشیو جمع کردند ، از Tape و صفحه تا Audio CD و بیشتر از علاقه به تغییر سیستم به خود موسیقی علاقه مند بودند. در زمانهای گذشته در زمینه های فای نمایندگیها بسیار محدود و کم بودند و امکان تجربه شنیداری بسیار محدود بود. Creek و Mission را اولین بار از آقای شاهرخ حیدری (استریو نورا زیر پل کریم خان) خریدند و B&W را از آقای فوزی و اولین پیشنهاد برای خریدن Roksan را یکی از آشنایانشان به ایشان دادند. سال 1998 میلادی بود که اولین رکسان را با بلندگوی Monitor Audio جمع نمودند و بر روی همین برند شروع به فعالیت نمودند. صاحب شرکت رکسان دو ایرانی بنام تورج و توفان مقدم هستند که پدر و مادرشان ایرانی هستند اما خود آنها از کودکی در انگلستان بزرگ شدند. رکسان را در همه جای دنیا میشناسند و خصوصا Analog Source و لوازم جانبی این شرکت بسیار مورد توجه علاقه مندان میباشد. ایشان در ضمن مصاحبه اشاره داشتند به اینکه دوست دارند به مشتری کمک کنند تا به یک صدای خوب برسد و اصلا دلشان نمیخواهد مشتری را به یک دور تمام نشدنی تغییر سیستم ترغیب کنند چرا که زمانی خود ایشان Audiophile بودند و میدانند های فای میتواند چه هزینه هایی را به کاربر تحمیل کند. از نگاه ایشان هدف شنیدن و لذت بردن از موسیقی است نه های فای بازی و های فای باید وسیله ای باشد که با کمترین هزینه بیشترین لذت شنیداری را به ما بدهد. مثل خود من صدای لامپ Tube را دوست ندارند و ترجیح میدهند Solidstate را بشکلی خوب Setup کنند تا به یک صدای نرم برسند. به آنالوگ اعتقاد بیشتری دارند و میگویند صدا در آنالوگ لطیف تر است. از نظر ایشان Cabling و Tune کردن سیستم بسیار مهم هست و سیستم ایشان این مساله را به من کاملا ثابت کرد. به صدای انگلیسی بیشتر علاقه دارند تا به صدای آمریکایی و Bass فیزیکال را کمتر از Bass نرم و شیرین دوست دارند. کلا صدای نرم و Sensual را میپسندند اما با Neutrality بالا چرا که معتقدند شنیدن موسیقی در دراز مدت با یک صدای غیر Smooth امکان ندارد. ایشان گاهی تا هفت هشت ساعت در روز موسیقی گوش میکنند و نیاز دارند تا سیستم Musicality بالایی داشته باشد. بنظر ایشان بزرگترین متغییر در کامپوننتها بلندگو هست و انتخاب آن بسیار سلیقه ای است و انتخاب بلندگو به آکوستیک وابسته هست. سیستم ها را سری فرض میکنند و معتقدند در این زنجیرهای به هم پیوسته همه بخشها باید مورد توجه قرار گیرند علی الخصوص مسائل مربوط به AC Power و کابلها. از اهدافشان بیشتر بر روی کاهش هزینه های کاربر تاکید داشتند و دوست داشتند در مقابل هزینه ای که کاربر میکند به صدای خوب برسد. انتقاد ایشان برمیگشت به وضعیت فکری آدمها در جامعه ما چرا که احساس میکنند در جامعه ما کمتر کسی به های فای اهمیت میدهد و اکثرا برای موسیقی ارزش قائل نمیشوند. های فای در انگلیس بسیار مورد توجه هست و در بیشتر کشورهای دنیا به این مساله اهمیت میدهند. ایشان به موسیقی راک و الکترونیک بیشتر از سایر موسیقی ها علاقه مندند و موسیقی را بسیار دوست دارند.

لیست تحلیلها اینجا هست.

Read More

آلبوم نیاز Niyaz Album

شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۵
/ / /
niyaz.jpg

آلبوم نیاز Niyaz کاری از خانم Azam Ali میباشد که شرکت Six Degrees آنرا به بازار عرضه نمود. خانم Azam Ali در ایران متولد شده اند و در چهار سالگی به هند رفتند و هم اکنون در ایالات متحده بسر میبرند. ایشان هم خواننده و هم نوازنده بوده و در آلبوم نیاز با آقای Ramin و Rizzo همکاری داشتند. این آلبوم را دوست بسیار خوبم آقای دکتر بنائیان به من هدیه دادند و باید از ایشان تشکر کنم ، نه تنها بخاطر این آلبوم بلکه بخاطر کمک و دلگرمی ایشان برای ادامه دادن وبلاگ. ایشان جزو Audiophile هایی هستند که اطلاعات خوبی در زمینه های فای دارند و برخلاف من موسیقی را از سرگرمی های فای بیشتر دوست دارند. خانم Azam Ali در سایت خودشان اشاره داشتند به اینکه به فرهنگ و هنر کشور مادری اشان علاقه مندند و سعی میکنند آنرا به دنیا معرفی کنند. همانطور که میدانید هالیوود فیلمی بنام 300 ساخته که صدای خانم Azam Ali در موسیقی فیلم وجود دارد و این مساله کمی اذهان را در مورد ایشان دچار تردید کرده است. فیلم 300 را ندیدم اما بسیاری از وبلاگ نویسان ایرانی به آن واکنش نشان دادند چرا که اینطور بنظر میرسد در این فیلم سعی شده تاریخ ایران را بشکلی غیر واقعی نشان دهد. البته در سایت خانم Azam Ali مطلبی در این مورد وجود دارد که ایشان توضیحاتی در مورد دلیل همکاری اشان برای ساخت موسیقی فیلم داده اند. در مورد کیفیت رکورد باید بگویم صدا Detail و گسترش فرکانسی خوبی داشت و صدا با حالتی زنده Live پخش میشد. سیستم من کمی در Complex Music فوروارد میشه که نمیشه تقصیر رکورد گذاشت و کمی هم سیستم من در فرکانسهای پایین به مشکل میخورد اما این مساله زیاد مشهود نبود. فضای آکوستیکی صدا یکدست و سکوت پس زمینه زیاد بود. Signal Level کمی بالاتر از حد معمول ضبط شده بود که من مجبور بودم ولوم CD Player را پایین بیارم تا بافر ورودی آمپلی فایر سیگنال را برش ندهد. البته چون موسیقی دینامیک نسبتا بالایی داشت احساس بریدگی در صدا بود و بنظرم خود رکورد کمی مشکل داشت چرا که هم فرکانسهای بالا کمی Bright با بافت خشک بود و هم Sibilance صدای خواننده با تاکید شنیده میشد. صدا ریتم و Cleanness خوبی داشت و تصویر صدا عمق و ابعاد خوبی داشت و Texture صدا میتوانست در ناحیه وسط و بالا بهتر باشد. موسیقی شنیدنی و حتی در اولین لحظات با من در ارتباط بود. اجرای موسیقی شرقی در فضای (صدای سازها) متفاوت برام جالب و شنیدنی هست. صدای خواننده شاخص خاصی داشت و حدس میزنم صدای ایشان در استودیو کمی تغییر شاخص داشت اما صدا به گوشم شنیدنی بود. صدای خواننده گرم نبود اما Sweetness خاصی داشت و با فضای موسیقی سازگار بود. از موسیقی لذت بردم ، قبلا موسیقی هندی را یکبار در خانه دکتر کیهانی شنیده بودم که در آن یک ارکستر بزرگ با سرپرستی راوی شانکار Ravi Shankar در رویال آلبرت هال لندن برای بزرگداشت جرج هریسون برنامه اجرا میکرد. در آهنگ چهارم قطعه قدیمی خراسانی “بیا بریم دشت کدوم دشت …” اجرا شد که یاد اجرای سیما بینا افتادم. در پشت جلد آلبوم تصویری از مسجد با معماری ایرانی و آیه های قران دیده میشد. در انتخاب اشعار هم از اشعار مولانا و اشعار عرفانی دیگری (فکر کنم از ادبیات هند) به چشم میخورد. اسم آلبوم هم معنی خاصی را در ادبیات عرفانی تداعی میکند. بنظر میرسه آثار مولانا در غرب تاثیر زیادی داشته و هر روز به تعداد علاقه مندان به این عارف سده ششم هجری اضافه میشود. قبلا مدونا و تعدادی از گروه های غربی هم از اشعار مولانا استفاده کرده بودند و نمیدانم چرا انسان امروز در غرب به این روح دوست داشتنی شرقی علاقه پیدا کرده است. شاید انسان علم پرست امروز در اوج رفاه و تسلط بر محیط (با ابزاری بنام علم) اون احساسی رو که باید نداره و نیاز داره تا بخود برگردد و گمشده خویش را جای دیگر جستجو کند (فکر میکنم عبارت Niyaz هم به همین مساله اشاره دارد). مولانا نگاهی متفاوت به مساله خدا ، انسان و مذهب داشت و باور داشت انسان باید بسوی پروردگارش رود ، به عالم بالا اما نه با منطق و فلسفه بافی بلکه با عشق و ایمان الهی. مولانا تلاش زیادی داشت تا ره یافتی به مساله “از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟” و درک معنای هستی داشته باشد اما برخلاف فیلسوفان به عقل ایمان نیاورد و از پرستش خدایی گفت که آرزوی دیدنش را داشت ، اینجا را ببینید. مولانا با خدایش اینگونه سخن میگوید :

کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من                  خود ندانستی بجز تو جان معنی دان من
تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول                  بودمی بی دام و بی خاشاک در عمان من
غیر رویت هرچه بینم نور چشمم کم شود             هرکسی را ره مده ای پرده مژگان من
سخت نازک گشت جانم از لطافتهای عشق           دل نخواهم جان نخواهم آن من کو آن من
همچو ابرم رو ترش از غیرت شیرین خویش        روی همچو آفتابت بس بود برهان من
رومگردان یک زمان از من که تا از درد تو         چرخ را بر هم نسوزد دود آتشدان من
تا خموشم من ز گلزار تو ریحان می برم             چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من
من که باشم مرترا من آنک تو نامم نهی               تو کی باشی مرمرا سلطان من سلطان من
چون بپوشد جعد تو روی ترا ره گم کنم               جعد تو کفر من آمد روی تو ایمان من
ای بجان من تو از افغان من نزدیکتر                  یا فغانم از تو آید یا توی افغان من

Read More

لذت شنیداری ، Fidelity ، قیمت سیستم

دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۵
/ / /
ws.jpg

– لذت شنیداری

– دقت سیستم صوتی Fidelity

– قیمت سیستم صوتی Price

در دنیای های فای این سه پارامتر وجود دارد و لازم شد درباره آنها توضیحاتی بدهم تا مسائل را بدور از هیاهوی دنیای های فای شفاف تر ببینیم. شنیدن موسیقی یعنی ارتباط انسان با یک اثر هنری که خالق آن یک انسان دیگر است. آنچه مهم است میزان برقراری ارتباط بین شنونده و اثر هنری است و سیستم Hi-Fi تنها یک واسطه میباشد که وظیفه بازسازی صدا و گشودن دریچه موسیقی را به روی انسان بر عهده دارد. هر چقدر های فای اثر کمتری بر روی صدا بگذارد و هر چقدر از لحظه صدابرداری تا رکورد اثر کمتری بر روی صدا گذاشته شود شنونده بیشتر در فضای اجرای اثر قرار میگیرد و بیشتر این حس را دارد که موسیقی بصورت زنده و طبیعی در اتاق در حال اجراست. توان یک سیستم صوتی در بازآفرینی دقیق تر صدا Fidelity آن سیستم نامیده میشود. لذت شنیداری یعنی میزان لذت یا احساس خوب شنونده در ارتباط با یک قطعه موسیقی. میتوان تعریف Fidelity را به همه بخشها از لحظه اجرا تا شنیدن تعمیم داد ، به این معنی که حتی اجرای یک قطعه موسیقی مانند نی نوا (اثر علیزاده) میتواند مفهوم Fidelity نوازنده یا نوازندگان را برساند. هر چقدر اجرای یک قطعه توسط گروه نوازنده بتواند حس و حال آن اثر هنری را بیشتر به مخاطب منتقل کند میگوییم Fidelity اجرا بیشتر است البته شاید تعریف عبارت در اینجا کار درستی نباشد و شما همان عبارت “مهارت” را برای نوازندگان پیشنهاد کنید اما میتوان از کلمه Fidelity در اینجا هم کمک گرفت و کل مراحل تولید و انتقال موسیقی را از لحظه اجرا توسط نوازندگان تا لحظه شنیدن با این پارامتر سنجید. بعد از اجرای قطعه موسیقی پارامتر Fidelity برای قسمت Pro Audio بکار میرود که شامل فضای آکوستیکی صدابرداری ، صدابرداری ، رکورد ، میکس و تدوین و نهایتا تبدیل به یک فرمت مانند Audio CD میباشد و در نهایت Fidelity برای سیستم صوتی Hi-Fi بکار میرود و فضای آکوستیکی اتاق شما. میبینید چقدر تعداد پارامترهای اثرگذار بر شاخص Fidelity در این انتقال زیادند و های فای تنها یک بخش آن است. با شنیده شدن موسیقی توسط مخاطب (شنونده) ارتباطی بین اثر و شنونده شکل میگیرد. گوش وظیفه دریافت و مغز وظیفه پردازش را بعهده دارد. دانستن اینکه در مخاطب چه اتفاقی در حال افتادن هست امری دشوار و شاید هم دور از دسترس باشد اما اگر بجای نگاه فیزیولوژی به مساله درک صدا در مغز به احساسات خودمان هنگام شنیدن صدا دقت کنیم میتوانیم ره یافتی به مساله لذت شنیداری داشته باشیم. لذت شنیداری به انسان بر میگردد و میتوان با دقت در آن به عوامل تاثیر گذار درونی و بیرونی که لذت شنیداری ما را تحت تاثیر قرار میدهند پی برد. شناخت ما از این مساله بسیار مهم میباشد و درک آن به ما کمک میکند تا ره یافت بیشتری به درک زیبایی و لذت از آن داشته باشیم. هدف ای که نباید فراموش کنیم اینست که Hi-Fi در کنار سایر عوامل تاثیر گذار بر صدا تنها باید وسیله ای برای رسیدن به لذت شنیداری باشد نه یک اسباب بازی برای تفریح. هر انسانی احساسات ، اندیشه و وجودی متفاوت از دیگری دارد و اگر بخواهد میتواند بفهمد با چه چیزهایی بهتر ارتباط برقرار میکند و از آنها لذت میبرد. مساله ارتباط خوب را میتوان به حالت کلی تری نیز تعمیم داد مثلا ما از بودن در کنار چه جور دوستانی احساس لذت میکنیم ، چه نوع موسیقی بیشتر دوست داریم ، چه نوع جامعه ای را بیشتر دوست داریم ، چه فلسفه ای را بیشتر دوست داریم و … بنابر این ما در ارتباط خود با دنیای بیرون یک رویکرد خاص داشته و سلیقه ای خاص داریم که در برخورد با شاخص های بیرون لذت یا میزان ارتباط بهتر ما را تعیین میکند. بحث این پست به رابطه بین لذت شنیداری ، Fidelity (با مفهومی که تعریف کردیم) و قیمت سیستم صوتی میپردازد با توجه به شرایط بازار و عوامل تاثیرگذار دیگر بر لذت شنیداری. اول از همه باید کمی به نوع درک موسیقی در مغز نگاه کنیم. آیا تابحال یک تصویر نقاشی را دیده اید که برای تصویر کردن یک شی مانند صورت انسان از خطوط ساده ای استفاده کند و خیلی به جزئیات نپردازد؟ ذهن حتی با این خطوط ساده ره یافتی خاص به تصویر دارد و میتواند تا حدی آنرا بشکلی که دوست دارد بازسازی کند و بدون اینکه دچار مشکل شود با تصویر بخوبی ارتباط برقرار کند و به آن حس ای که باید برسد. یعنی میزان Fidelity یا دقت نقاش در بازسازی کل جزئیات یک تصویر آنقدر مهم نیست که هنر او در بازسازی بشکلی که بیننده با همان خطوط ساده و جزئیات کم بخوبی ره یافتی به تصویر داشته باشد مهم است. نهایتا مهم اینست که بیننده بتواند ارتباط خوبی با تصویر برقرار کند. های فای Hi-Fi هم یک بازسازنده هست که برایش دو شاخص Fidelity و Musicality تعریف میشود. فرق سیستم Hi-Fi (به معنای سیستمی با Fidelity بالا) با یک سیستم Musical در یک رنج قیمت مشخص در این است که طراح سیستم Musical میداند محدودیت ها را کجا و به چه اندازه ای اعمال کند (مانند ساده سازی خطوط و کم کردن تنوع رنگ در نقاشی) تا شنونده بر اساس سلیقه اش ره یافت بیشتری به موسیقی داشته باشد. یک طراح غیر حرفه ای این کار را بشکلی غیر متناسب با سیستم درک موسیقی در انسان انجام میدهد و نتیجه اش این است که صدا بشکل بهینه بر حس شنیداری تاثیر نمیگذارد. این مساله به طراح بر میگردد و به سلیقه شنیداری هر یک از ما و پارامتری بسیار مهم در انتخاب سیستم صوتی میباشد. اما جالب اینجاست اگر مغز ما ره یافت خوبی به صدا داشته باشد دیگر Fidelity سیستم را فراموش میکند و مشغول لذت بردن از صدا میشود. بنابر این هر سیستم Musical ای حتی با قیمت پایین میتواند حس شنیداری انسان را راضی کند. مسائلی که در های فای بر لذت شنیداری اثرگذارند و به شاخص Fidelity خود سیستم مربوط نمیشوند عبارتند از:

– اننتخاب کامپوننتهای Musical بر اساس سلیقه شنیداری خودمان

– مساله Matching و سازگاری کامپوننتها با هم

– آکوستیک اتاق

اگر کسی بتواند این سه مساله را بشکلی خوب برآورده سازد با کمترین هزینه به آنچه باید رسیده است. سیستم درک صدا در مغز نمیتواند مشکلات اساسی صدا را تحمل کند (مانند مشکل ریتم بد در صدا) اما اگر سیستم Musical باشد و با حداقل Fidelity شرایط لازم برای رهیافت مغز به موسیقی را فراهم کند آنگاه مغز سیستم را فراموش و از صدا لذت میبرد. قبلا هم گفتم مغز ما آنقدر به شاخص Detail در صدا در دراز مدت حساس نیست که به شاخص Timing حساس هست و میشود در قیمت پایین سیستمی طراحی کرد که انسان را در دراز مدت راضی نگه دارد. بین دو سیستم Musical ممکن است یکی از نگاه شما بهتر و شنیدنی تر باشد البته در این مساله شکی نیست و سیستم Musical تر (میدانیم برای بهتر شدن باید هزینه کنیم و Musical تر شدن به افزایش قیمت می انجامد) رهیافت بهتری به ما میدهد اما حتی در سیستم Musicsal تر لذت شنیداری تابعی خطی از Musicality نبوده و در آن حالت هم حس شنیداری بیشتر با موسیقی و عوامل دیگر در ارتباط است. این مساله میتواند کمکی باشد به اینکه شنونده با خیال راحت از موسیقی لذت ببرد بدون آنکه به قیمت سیستمش فکر کند یا تعداد ستاره های سیستم های گران را در مجلات در ذهن مرور کند. بنابراین اگر شما سلیقه شنیداری خود را بشناسید و بر اساس آن سیستمی Musical را در فضای آکوستیکی مناسب بشکلی خوب Match کنید دیگر مشکلی نخواهید داشت و بدون دادن هزینه گزاف به آنچه دوست دارید خواهید رسید. اما بازار پر است از کامپوننتهای تجاری و غیر Musical که شرکتهای سازنده آنها تنها بفکر فروش محصولات خود بوده و نه تنها دنبال طراحی بهینه نیستند بلکه حتی در قیمت های بالا هم کامپوننتهای غیر Musical ارائه میدهند و با تبلیغات زیاد سعی در فروش آنها میکنند. این مساله باعث میشود شنونده حتی با خرید یک سیستم گران هم در دراز مدت همواره ناراضی باشد و جیب سازندگان را برای خرید مدلهای بالاتر پر کند. مدلهای بالاتر هم چون طراحی درست تری ندارند و تنها از قطعات گرانتر استفاده میکنند همه شاخص ها را بشکل مطلوب بهتر نکرده و شما همان صدای مدل قبلی را میشنوید با احساس جزئیات بیشتر ، گسترش فرکانسی بیشتر و حالت گران تر بودن صدا. مساله Matching و آکوستیک هم خیلی مورد توجه نبوده و شرکتها و مجلات زیاد آنرا مورد توجه قرار نمیدهند، شاید دلیل آن این باشد که اگر شنونده با هزینه کم به صدای خوب برسد بازار های فای دچار رکود میشود. البته قصد ندارم منفی نگاه کنم اما شرکتهایی که سیستمهای Musical طراحی میکنند و قیمت آنها هم با کارکرد سیستمشان تناسب دارد زیاد نیست. حتی اگر این شرکتهای خوب سیستمی Musical تر ارائه دهند در مقابل پول بیشتری هم میگیرند. شرکتها تا حد زیادی اسیر بازار هستند و تنها به سود خود فکر میکنند نه به ایده ال گرایی و کمک به شنونده. نگرانی آنها این نیست که پاسخ فاز سیستمشان مشکل دارد بلکه در این فکرند که برای فروش بیشتر چه سیاستی در پیش بگیرند. گاهی سیاست های افزایش قیمت و ارائه محصول در قیمت بالا هیچ ربطی حتی به Fidelity ندارد چه برسد به Musicality و جنبه های دیگری مانند لوکس گرایی لحاظ میشود.

اگر شنونده به صدای خوب برسد و از صدا لذت ببرد و باز هم در پی ارتقا باشد مطمئن باشید مشکل جای دیگر است و باید اینطور برداشت کرد که شنونده به سیستم صوتی به چشم اسباب بازی نگاه میکند و دوست دارد آنرا تغییر دهد. همین احساس (های فای بازی یا های فای بازی در نوع شدیدش که میشه های فای گرفتگی) باعث میشود شرکتها سودهای بالایی ببرند. شرکت McIntosh در یکی از تبلیغات خود مینویسد فرق کودکان با بزرگسالان تنها در نوع ، اندازه و قیمت اسباب بازیهایشان هست. منطقی است مساله لذت شنیداری را از مساله های فای گرفتگی جدا کنیم و بگوییم ارضای حس های فای بازی سرمایه بالا میخواهد و مخصوص طبقات ثروتمند جامعه هست و لذت بردن از موسیقی برای همگان میسر است. در مورد لذت شنیداری در شرایط گوناگون و ارتباط آن با عوامل دیگر مثالهایی آورده ام. حتما شما هم تجربیات زیادی داشته اید و میدانید لذت شنیداری تا چه حد به شاخصهایی غیر از Fidelity وابسته هست. من در خانه یک ضبط کوچک قدیمی دارم که تنها نوار Tape میخواند و برای هر کانال صدا یک درایور Single Full Range ساده دارد. شجریان شعری از رهی معیری (چون زلف توام جانا در عین پریشانی …) را میخواند و در بیت “در سینه سوزانم مستوری و مهجوری در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی” اوج میگیرد. صدا فوق العاده تاثیر گذار است و احساس میکنم کل هزینه ای که برای سیستم صوتی ام دادم همش اشتباه بوده و ضبطی به این کوچکی اینچنین بر حس شنیداری تاثیر میگذارد. شرایط فکری و روحی هم هنگام شنیدن موسیقی بسیار مهم میباشد و گاهی یک قطعه در شرایطی با Fidelity پایین اثر بسیار زیادی میگذارد بشکلی که انسان کاملا سیستم را فراموش میکند. دقت کردید صدای کسانی را که دوست دارید با هر Fidelity بشنوید برایتان جذاب و شنیدنی است. آقای Art Dudley (یکی از نویسندگان مجله Stereophile) در یکی از نوشته هایش گفته بود هنگامی که صدای نوزاد دخترم را از بیمارستان و از پشت تلفن شنیدم احساس کردم این صدا زیباترین و تاثیر گذار ترین صدایی است که در زندگی شنیده ام. میبینید اهمیت ارتباط با صدا چقدر مهم تر از Fidelity هست. حس شنیداری یک آهنگساز یا یک روح حساس مثل علیزاده یا مشکاتیان در مقایسه با یک انسان معمولی که ذوق زیادی ندارد تفاوت دارد و میزان درک و لذت یک هنرمند از موسیقی خیلی بیشتر است. محیط و فضایی که در آن صدا را میشنویم بسیار مهم هست ، مثلا لذتی که من از شنیدن Enigma در جاده 2000 شمال (جاده ای جنگلی نزدیک شهسوار) میبرم آنهم در یک ضبط معمولی ماشین و در حال حرکت خیلی بیشتر است تا شنیدن آن در یک اتاق. شنیدن موسیقی در بین دوستان خوب دوره دانشگاه هم لطف دیگری دارد و کلا فضایی که موسیقی شنیده میشود بسیار بر حس شنیداری تاثیر میگذارد. مساله لذت و Fidelity را میتوان به کل زندگی و شرایط مادی تعمیم داد. لذت بردن از زندگی یک چیز است و رفاه بالای مادی یک چیز دیگر (البته منظورم این نیست فقر مشکل بحساب نمی آید و ما میتوانیم با شرایط زیر صفر خوشحال باشیم) . زمانی این حس را داشتم که خوشبختی با میزان رفاه مادی رابطه خطی دارد و مثلا اگر پراید بشه 206 یا 206 بشه BMW میزان بهره و خوشبختی آدم زیاد میشه. اما تجربه به من گفت این نگاه با واقعیت سازگار نیست و اگر کسی همش آرزوی بیشتر داشتن دارد این واقعیت را خوب درک نکرده است. اگر لذت و بهره خود را وابسته Fidelity شرایط محیط کنیم هیچگاه به رضایت کامل نمیرسیم. انسان موجود عجیبی است و حس خوب را در انسان تنها Fidelity محقق نمیکند بلکه خود او هم مهم هست. دنیایی که در آن زندگی میکنیم این حس را القا میکند که لذت بیشتر یعنی رفاه بیشتر و برای رفاه بیشتر باید سرمایه بیشتری داشت اما من فکر میکنم رفاه در حد متوسط کافی است تا به مشکل نخوریم اما حس خوب در زندگی رابطه خطی با رفاه ندارد. باید خود و سلیقه شنیداری خود را بیشتر بشناسیم تا بجای پر کردن جیب شرکتهای HiFi از موسیقی این هدیه آسمانی لذت ببریم. انسان در لذت جویی مشتق گیر است به این معنی که تنها در مدت محدودی بعد از ارتقا به سیستم بهتر لذت میبرد و بعد مدتی سیستم برایش عادی میشود و این خصیصه باید درسی باشد برای ما که همش در فکر ارتقا نباشیم و خود موسیقی برایمان مهم باشد. من سیستم خیلی گران شنیده ام و تا حدی تصورات قبلی ام از آنها از تغییر کرده است چرا که با 10 برابر شدن قیمت Fidelity ده برابر نمیشود و Musicality هم با نسبتی کمتر از Fidelity افزایش می یابد. مجلات و تبلیغات در شکل دادن یک تصویر غیر واقعی و هیجانی از کامپوننت های گران در ذهن Audiophile ها بشکلی خود آگاه یا ناخودآگاه ایفای نقش میکنند و باعث میشوند شنونده همیشه گوشه ذهنش نقشه خرید یک سیستم بهتر را بکشد. دوست دارم این سایت به Audiophile ها کمک کند تا هزینه هایشان کاهش یابد و تلاش من صرف بهینه صرف شدن شاخص هایی مانند وقت ، انرژی و سرمایه کاربر شود. این سایت اصلا کارکرد اقتصادی ندارد و تنها علاقه شخصی من باعث ادامه آن است و چون دوست دارم راحت بنویسم از خواننده تقاضا دارم اگر از سیستم گرانی تعریف میکنم آنرا به علاقه من به تشویق شنونده به صرف هزینه گزاف تعبیر نکند. البته باید اعتراف کنم تنها موسیقی را دوست ندارم بلکه اگر شرایط مهیا باشد از های فای بازی بدم نمی آید. نتیجه اینکه :

– سیستم گران چیز بدی نیست بشرط اینکه Performance/Price آن در دو شاخص Fidelity و Musicality بالا باشد.

– سیستم ارزان چیز بسیار خوبی است بشرط اینکه Musical باشد.

– لذت شنیداری در دراز مدت ارتباط کم و غیر خطی ای با Fidelity سیستم دارد.

– چقدر خوب است بدور از هیاهوی های فای (تحلیل مجلات ، تبلیغات ، تعداد ستاره های کامپوننت های گران و حتی سایت hifi.ir) با خیال راحت موسیقی گوش کنیم و از آن لذت ببریم.

Read More