Latest Posts

Wow! The Best Solidstate Forever

دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۷
/ / /

بعد از چند ماه تلاش بالاخره آقای رحمانی رو راضی کردم با شرکت دانمارکی Vitus Audio تماس بگیرند. آقای رحمانی نمایندگی شرکت Vitus Audio رو گرفتند و قرار شده بالاترین مدل Pre Power یعنی SM-101 ، SL-101 و بالاترین مدل Integrated این شرکت SS-101 وارد ایران بشه.

البته اگر دوستان مایل باشند میتونند سری SS-010 رو هم سفارش بدهند که کوچکترین Integrated شرکت Vitus هست تا آقای رحمانی اون رو هم به سفارش شون اضافه کنند. برای تماس با آقای رحمانی میتونید با شماره تلفن 09122860234 تماس بگیرید تا اطلاعات بیشتری در اختیارتان قرار دهند.

من همین جا به آقای رحمانی تبریک میگم و ازشون بخاطر این کار تشکر میکنم، من خیلی دلم میخواست این برند وارد ایران بشه و امیدوارم دوستان استقبال کنند تا در ایران شاهد ورود برندهای فوق العاده ای چون Vitus باشیم.

آقای رحمانی مرسی مرسی مرسی

من فکر میکنم Pre/Power و Integrated های شرکت Vitus در حال حاضر بهترین آمپلی فایرهای Solidstate دنیا باشند چرا که کلاس ساخت و طراحی اونها خیلی خیلی بالاست و شاید در دنیا در بین آمپلی فایرهای Solidstate تنها یک یا دو برند دیگه در این کلاس آمپلی فایر میسازند.

بزرگترین امتیاز این آمپلی فایر در بین Solidstate های بسیار خوبی چون Fm Acoustics ، Goldmund به Midrange این آمپلی فایر برمیگرده چرا که تمام Solidstate های خوب دنیا در شاخص های resolution و detail و گسترش فرکانسی و low noise بودن و کنترل خوب هستند اما مهم اینه در midrange بتونند اون Texture و لطافت صدا رو بازسازی کنند.

دلیل علاقه من به Vitus اینه اگر در بالاترین کلاس ساخت مانند FM Acoustics سیستم میسازه (جالبه بدونید حتی در انتخاب تک تک مقاومت ها هم دقت میشه) شاخص صداش در midrange خیلی خوب هست و میشه اون رو با بلندگوهای خیلی high rez مثل Kharma جمع کرد تا صدا جزئیات رو بدون از دست دادن اون لطافت برای شنونده بازسازی کنه. برخی کمپانی های دیگه هم مثل Hovland سعی شون اینه مثل ویتوس در طراحی Solidstate به اون midrange دوست داشتنی نزدیک شوند.

از نظر من این آمپلی فایر در بین Solidstate ها در ایران یک bench خواهد بود و اگر این سیستم رو با کابل های Jorma و یک سورس خوب و یک بلندگوی خوب match کنیم و در شرایط خوب صدا بگیریم به یک استاندارد خیلی بالا در بین صدای Solidstate ها خواهیم رسید.

من منتظرم با ویلسون 8 و Kharma صداش رو بشنوم و ببینم صدا چه خواهد شد.

من فقط دلم میخواد این امکان بوجود بیاد که سورس دمو dCS Scarlatti باشه با بلندگوی Kharma و کابل های Jorma . اگر این اتفاق بیفته خیالم راحت میشه با شنیدن صدا باور می کنید Vitus بهترین Solidstate ساز دنیاست .

یک نکته ای رو در مورد توان آمپلی فایرهای Vitus باید بگم که در Specification ها عبارت More than enough! رو مینویسه و برای Integrated هم عدد 25 و 50 رو مینویسه ، اصلا نگران درایو بلندگوی خود نباشید و من تضمین میکنم بدون هیچ مشکلی Vitus بددرایو ترین بلندگو ها رو درایو خواهد کرد و برای یک بلندگویی مانند سیستم 8 مطمئنا کوچکترین Integrated این شرکت هم کافی خواهد بود اما برای بلندگوهای خیلی بزرگ مثل Alexandria من یک مدل بالاتر از SS-010 یعنی مدل 50 واتی SS-101 و یا مونوبلاک SM-101 رو پیشنهاد میکنم. Vitus بخاطر Power Supply فوق العاده ای که داره حتی بهتر از Krell میتونه بلندگوی شما رو بدون کمترین استرسی جمع کنه.

من از آقای vitus خواستم اطلاعات بیشتری رو برام بفرسته که در اختیار دوستان بگذارم فعلا همین قدر بگم که مدارات طبقات کم توان میتونند از طریق باتری تغذیه بشوند و کاملا از برق شهر جدا باشند و Power Supply این شرکت هم خصوصیات منحصر بفردی داره و مدار کنترل ولوم هم فقط با یک مقاومت در طول مسیر طراحی شده تا کمترین تاثیر رو بر سیگنال بگذاره. کلا Vitus سعی کرده چیزی بسازه که یک bench در بین Solidstate ها باشه. جالبه بدونید Jorma با این آمپلی فایرها و بلندگوی Marten Design و سورس آنالوگ کابلهاشو Develop میکنه.

راستی Kharma هم تو راه هست و داره به ایران میرسه و منم امیدوارم قبل از اینکه kharma بره تو خونه مشتری من صداش رو بشنوم و مثل Audio Research و Pass Labs نشه که هنوز نیومده ناپدید شد.

آقای Vitus نگاه Subjective داره و معتقدند اساس Development باید بر اساس شنیدن باشه و پاسخ آزمایشگاهی در درجه دوم اهمیت قرار داره. ای جمله در Manual نوشته:

Generally we’re after super neutral, super detailed and super dynamic reproduction without “loosing” the nerve in the music which often is a drawback of many high-end amplifiers

Read More

سیستم صوتی ارزان و خوب

جمعه ۲۶ مهر ۱۳۸۷
/ / /

من تماس های زیادی دارم مبنی بر خرید یک سیستم ارزان و خوب.
تا بحال فکر کنم به هر تماس یک پاسخ خاص دادم و سعی کردم طرف رو راضی کنم بیخیال صدا بشه اما واقعا مثل اینکه نمیشه.
یکی از دوستان یک پیشنهاد داد که فکر میکنم بد نباشه ، ایشان گفتند ببینیم چه برندهای خوبی در قیمت های پایین پیدا میشه و اگر همه دوستان خواستند یک سیستم Match تو قیمت پایین بخرند همه با هم جمع شویم و اون سیستم رو وارد ایران کنیم و یا به یکی بگیم این کار رو بکنه.
اگر کسی نظر و یا راه کاری داره مطرح کنه، من خوشحال میشم بشنوم

در انجمن هم این موضوع رو مطرح کردم میتونید اونجا با هم گفتگو کنیم

http://forum.hifi.ir/viewtopic.php?f=41&t=134.

Read More

Focal JMLab Utopia Series in Iran

سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۷
/ / /

مدتی میشه که بازار ایران از بلندگو های زیر 10 هزار دلار کمی خالی شده اما خبر خوب اینکه جناب آقای فاطمی نمایندگی بالاترین سری Focal JMLab رو الان در اختیار دارند و میتونید برای خرید این بلندگو ها با شماره ایشان 09121040303 تماس بگیرید.
دوستانی از من پیشنهاد بلندگو زیر 10 هزار دلار رو داشتند که من Utopia Micro رو بهشون پیشنهاد کرده بودم ولی اون موقع این بلندگو در ایران نبود.
بهرحال میتونید برای تهیه این سری با آقای علی فاطمی تماس بگیرید.
کمی این روزها درگیرم اما خبر های جالبی براتون دارم که در آینده در موردشون مینویسم.

Read More

چند ساعتی با Audio Note Ankoru beside Wilson Audio MAXX

جمعه ۱۹ مهر ۱۳۸۷
/ / /
audio-note-ankoru.jpg

امروز بعد از ظهر خانه مهندس پوینده عزیز رفتم و بلندگوی Wilson MAXX در کنار آمپلی فایر لامپی Single Ended Triodes مدل Audio Note Ankoru و Pre فکر کنم M3 آودیو نت دمو شد.

سورس دیجیتال هم Accuphase DP 80/81 بود و کابل بلندگو هم همونی بود که من خیلی دوستش دارم Van Den Hul The Third .

من زیاد روی صدا تمرکز نداشتم چون هم شرایط دمو مناسب نبود و هم من گوشم به آهنگ ها آشنا نبود. فقط روی یک آهنگ 10 دقیقه ای از آلبوم بارانه (سنتور پشنگ کامکار) تمرکز کردم که قبلا زیاد شنیده بودمش. دلیل این انتخاب این بود که یک ساز تنها در ناحیه midrange کمترین فشار رو به سیستم از لحاظ انتقال انرژی میاره و میشه روی ناحیه وسط و بالا تمرکز کرد. این باعث میشه یه جورایی محدودیت هایی که در Setup سیستم هست کمتر تاثیرش رو اعمال کنه و من بیشتر به صدای Audio Note دقت کنم.

شرایط دمو خوب نبود، شرایط آکوستیک مناسب نبود، دو تا بلندگوی گنده کنار هم بودند، سیستم تازه به برق وصل شده بود (البته نمیدونم آمپلی فایرهای لامپی هم مانند Solidstate ها برای اپتیمم شدن power supply بعد از قطع و وصل برق نیاز به زمان دارند یا نه)، دستگاه AC Regenerator Accuphase از مدار خارج بود، تمامی کابل های Power Cord معمولی و زیر حد استاندارد بود، کابلهای Interconnect یک و یک و نیم متری شاید بدترین قسمت این سیستم بودند ، بلندگو ها خوب Setup نشده بودند و پردازنده دیجیتال DG-38 هم از مدار خارج بود.

با تمام این محدودیت ها Audio Note Ankoru ثابت کرد دوست داشتنی آمپلی فایر لامپی است که من شنیدم و فکر میکنم همه اونچه که قبلا در مورد توانایی های این آمپلی فایر نوشتم بجا و حتی بیشتر از اون هم شایسته تعریف بود.

من خیلی دوست داشتم ببینم Audio Note در یک Setup دیگه با یک بلندگوی بزرگ و بد درایو مثل Maxx چه جوابی خواهد داد تا خیالم راحت باشه از اینکه واقعا آنچه من از Ankoru دیده بودم اینجا هم خواهم دید.

یادتون هست قبلا The Third خیلی تو خونه من صدای عالی ای میداد و من وقتی صداش رو خونه مهندس پوینده عزیز در کنار Transparent شنیدم چقدر خوشحال شدم. Audio Note مثل The Third به من میگفت یکی از بهترین هاست.

صدای این آمپلی فایر حالت Coloration لامپ رو در مقایسه با آمپلی فایرهای دیگه ای که شنیدم نداره و توان کنترل اش روی بلندگو خیلی خوب هست (البته اعتراف میکنم Audio Note Ankoru کاملا از پس Maxx برنمیومد و خصوصا در نواحی پایین با موسیقی های دینامیک کنترل لازم رو نداشت ، البته منم انتظار نداشتم این آمپلی فایر مثل Krell FPB 600 بتونه Maxx رو جمع کنه اما در مقایسه با Air Tight که اونم یک SET لامپی است بهتر عمل میکرد) و مهمتر از همه صدا خیلی مثل The Third طبیعی، طبیعی، طبیعی و Human Like هست.

صدا موجودیت و Presence خیلی راحت ، دوست داشتنی و خوبی داره با لطافتی بی نظیر و شفافیتی بالا ، یک حس کاملا طبیعی در Timbre و Texture صدا هست که احساس میکنید تمام هامونیک های ساز بازسازی میشه و مثل بیشتر آمپلی فایرهای ترانزیستوری در Micro اون حس طبیعی ، Bloom و Body صدا از بین نمیره. صدا همین جاست (کاملا Immediate) و حضوری فوق العاده طبیعی و دوست داشتنی داره که اون ambience صدا آدم رو یاد لطافت هوای مرطوب و نمناک جاده 2000 در ارتفاعات میندازه که پوست صورت رو نوازش میکنه. صدا اعتیاد آور (این جمله رو از آقای علی فاطمی قرض گرفتم) و بشکل خاصی گوش رو نوازش میکنه. این نوازش illusion یا Coloration نیست بلکه همون حس زیبایی است که در سنتور پشنگ کامکار هست. فکر کنم اگر بشه یک بلندگوی Match برای یک Single Ended لامپی خوب پیدا کنیم خیلی جواب خوبی بگیریم. مرسی از مهندس پوینده عزیز که باعث شد امروز خیلی بهم خوش بگذره.

این ها رو مینویسم فراموش نکنید :

Vitus SM-101 SS-101 SS-010 SL-101

Audio Note Ankoru Power & M3 Pre

Van Den Hull The First Ultimate & The Third

Quad 2905

Mark Levinson No.32 Reference PreAmplifier

Wilson Audio Watt Puppy System 8

Krell Evo One & Two CAST mode with Silver Smith CAST Cables

ASR Emitter I & II Exclusive B

dCS Scarlatti

اینها رو هروقت امکانش بود بشنوید و ببینید آیا شما هم مثل من دوستشون خواهید داشت یا نه. درلیست بالا جای یک سورس آنالوگ خوب خالیه ، بنظر شما این طور نیست؟

دو تا عکس هم اینجا اضافه کردم ببینید.

Read More

حقوق متقابل

پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۷
/ / /

این سایت مدت زمانی است که فعال هست و من هیچ وقت به این فکر نکردم که ممکنه لازم باشه مطالبی رو در مورد حقوق این سایت بنویسم. منظورم در مورد حقوق ایست که بین نویسنده و خواننده وجود داره.

الف. هر کسی حق داره نظراتش رو در سایت خودش بیان کنه و دیگران هم حق دارند نظراتشون و انتقاداتشون رو بنویسند.

ب. اگر از سمت کسی انتقادی بشه نویسنده سایت الزامی به پاسخ گویی نداره هرچند من بدون کوچکترین سانسوری نظرات و نوشته های دیگران رو ثبت میکنم اما همیشه خودم رو ملزم به پاسخ گویی نمیبینم.

ج. هر سایتی حق داره مخاطبش رو خودش انتخاب کنه همون جوری که هر کسی خودش انتخاب میکنه به اون سایت سر بزنه یا نزنه.

از نگاه من ارتباط یک چیز دوسویه هست با رضایت طرفین.

من خیلی برای این مقوله وقت و انرژی گذاشتم و سعی کردم هرچه یاد گرفتم رو در سایت بنویسم و اجازه دادم همه بدون هیچ مانعی مطالب رو بخونند و از تجربیاتم استفاده کنند بدون اینکه هیچ چیزی ازشون بخواهم و هدفم این بود فضای های فای در ایران تغییراتی داشته باشه و اگر من بابت این مقوله تاوان زیادی دادم دیگران در مسیری هموارتر و بی دردسر تر حرکت کنند تا های فای براشون تبدیل به دردسر نشه. البته این کار برای من لذتبخش هست و دلم خواست این کار رو انجام بدم و در مقابل هم هیچ توقعی از کسی نداشتم.

اما در مورد اصولی که بهشون پایبندم:

* اولین اصلی که بهش پایبندم اینه که حقیقت رو بی هیچ تغییری و بدون هیچ گونه سانسور یا گزافه گویی به خواننده منتقل کنم و بارها سعی کردم توجه خواننده رو بجای سایت به تشخیص خودش معطوف کنم تا نگران این نباشم که مخاطبم از نوشته ها چیزی غیر از اون چیزی که مورد نظر من بوده برداشت کنه.

* اصل دوم اینه که در مورد چیزهایی نوشتم که در موردشون مطمئن بودم و تجربشون کرده بودم و در مورد مسائلی که آگاهی کاملی در موردشون نداشتم ننوشتم و یا اون رو به خود خواننده ارجاع دادم و یا فقط نظرم رو از دور بیان کردم و به خواننده این آگاهی رو دادم که خیلی روی نظر من حساب نکنه و خودش تحقیق کنه.

من دسترسی به این سایت را محدود نکردم بخاطراینکه دنبال این نبودم که مخاطبم رو خودم انتخاب کنم اما امروز لازم دیدم نظرم رو در مورد مخاطبی که میخواد این سایت رو بخونه بنویسم .

از امروز من تنها مخاطبی رو به رسمیت میشناسم که صداقت و راستی منو باور داشته باشه و به اصولم احترام بگذاره.

هیچ اجبار و علاقه ای ندارم که برای شما مثال بیارم، توضیح بدم و سعی کنم در شما این اعتماد رو بوجود بیارم که صداقتم رو باور کنید ، نه …

من نیازی ندارم چیزی رو اثبات کنم و بهتره اگر صداقتم رو باور ندارید با همون باور سرکنید و دیگه به این سایت سرنزنید.

Read More

چند خبر

چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۷
/ / /

اول از همه عید رو تبریک میگم به همه کسانی که مثل من اعتقاداتی دارند .

گالری عکسها رو آپدیت کردم ، میتونید عکس های جدید رو در آدرس زیر ببینید :

Hi-Fi Photo Gallery

آقای شهریار سوال جالبی رو در انجمن در آدرس زیر مطرح کردند که خیلی سوال خوبی ایست و من دوست دارم نظر دوستان رو هم بدونم :

Live Music vs Audio Systems Sound

این روزها در فکر مبحث ادبیات های فای هستم، یعنی دارم فکر میکنم بشکلی قابل فهم و ساده و در عین حال کامل مفاهیم فضای Subjective رو از نگاه خودم تشریح کنم. این جوری هم خواننده به درک مفاهیم نزدیک تر میشه و هم میتونه شنونده بهتری باشه. من فکر میکنم تنها راه اثر گذاری بیشتر این سایت اینه بتونم کاری کنم شنوندگان خودشون بتونند بهتر و دقیق تر قضاوت کنند و تفاوت ها رو خودشون بفهمند بجای اینکه منتظر باشند تا نظر من و دیگران رو بدونند. هر کاری میکنم میبینم باز سوالاتی که دوستان مطرح میکنند نشون دهنده این قضیه هست که با نوشتن و خواندن اون دید من به مسائل خوب منتقل نمیشه و باز ممکنه مثل مجلات تاثیر مثبت خیلی زیادی نداشته باشه برای همینه فکر میکنم بجای اینکه من خیلی دقیق بنویسم تا شما بخونید اونقدر ایده خوبی نیست که مسیری رو در پیش بگیرم که شما توانایی بیشتری در تحلیل و درک صدا داشته باشید.

البته این کار از نگاه من در عمل فقط با نوشتن بشکل خوبی به هدفش نمیرسه و باید براش یک سری کلاس آموزشی گذاشت اما فعلا من فقط میتونم بنویسم و شما بعد شنیدن صدا ببینید میتونید صدا رو تحلیل کنید یا نه. برای شنونده بهتری شدن بیشتر از هر چیزی نیاز به حوصله ، تست و شنیدن صدا و بعد خوندن تحلیل داریم.

هرچقدر بیشتر بشنویم زودتر میتونیم صدا رو در چارچوب عباراتی مثل Soundstage ، Timing و … درک کنیم و هرچقدر تجربه ما بیشتر بشه بهتر به سمتی که دوست داریم حرکت میکنیم. کسی که تجربه کافی نداره و درک خوبی از سلیقه شنیداریش نداره همیشه بین نظرات دیگران سرگردان هست. مثلا من بلندگوی 8 رو دوست دارم و کسی ممکنه سلیقه اش با من فرق کنه و مثلا Quad دوست داشته باشه اما تا زمانی که توجهش به نظرات دیگران هست دچار یک سردرگمی میشه و هیچ وقت نمیتونه بر اساس سلیقه اش انتخاب کنه و به جلو بره. منم اگر زیاد روی چیزهایی که دوست دارم تاکید کنم سایت اثر تبلیغاتی پیدا میکنه و فروشندگان شاکی میشن. الان اش هم فروشندگان در ایران نگران تاثیر این سایت هستند، البته حق هم دارند و من دوست ندارم برای کسی مشکلی ایجاد بشه و تنها راه معقول اینه که هر کسی بجای خوندن این سایت یا مجلات به درک بهتری از صدا و سلیقه خودش برسه.

پس باید کاری کنیم شنونده بهتری باشیم و این مساله اتفاق نمیفته جز با تلاش خودمون ، با بیشتر شنیدن ، با دقت بیشتری داشتن و …

از فروشندگان نباید زیاد انتظار داشته باشید چراکه اونها هم نمیتونند خیلی کمکتون کنند و باید خودتون دست به کار شوید.

داشتم فکر میکردم اونقدری که من در زمینه های فای مطالعه کردم، روی صدای سیستم ها متمرکز بودم، برای نوشتن در سایت وقت گذاشتم و کلا وقت و انرژی ام رو برای این مساله گذاشتم به خود موسیقی توجه داشتم و از شنیدن موسیقی لذت بردم؟!

این همون چیزیه که همه ما وقتی درگیر این مقوله میشیم فراموشش میکنیم.

Read More

تحلیل صدای Wilson Audio Sophia with Mark Levinson Upstream

چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۸۷
/ / /
Comments Closed
sophia-i.jpg

روز شنبه هفته گذشته سی ام شهریور ماه هشتادوهفت مهمان یکی از Audiophile ها در تهران بودیم. ایشان زمان زیادی است که به مقوله های فای علاقه مندند و تجربیات زیادی در طول این سالها بدست آوردند. خوشبختانه سایت باعث میشه این ارتباطات شکل بگیره و کمکی باشه به همه ما برای استفاده از تجربیات همدیگر.

سیستم به شرح زیر بود :

Mark Levinson No.390S Digital Source (CD & HDCD Player)

Mark Levinson No.32 Reference Pre Amplifier

Mark Levinson No.432 Stereo Power Amplifier

Wilson Audio Sophia I Loudspeaker

Fadel Art Reference Coherence Line IC & SPKC

از این دوستان تشکر میکنم بخاطر دمو خوب و پذیرایی ، به من واقعا خوش گذشت و خوشحالم از اینکه هر روز دوستان تازه ای پیدا میکنم که مثل خودم علاقه مند و پیگیر های فای هستند.

واقعا جمعیت های فای نه تنها در ایران بلکه در کل دنیا هم خیلی کم هست و این آشنایی ها برای من غنیمتی است.

قبلا نوشته بودم فضای شنیداری از نور و دکوراسیون و وسایل و شلوغ نبودن اتاق گرفته تا دما و اکسیژن و سکوت و … همه و همه در لذت شنیدن یک موسیقی تاثیرگذارند. از نظر من تنها بودن و خیال راحت و فکر آزاد داشتن هم در کنار پارامترهای فضای شنیداری خیلی در لذت شنیداری تاثیر داره و من فکر میکنم غیر از کیفیت رکورد و سیستم صوتی و آکوستیک اتاق باید به پارامترهای دیگری چون زیبایی فضای شنیداری توجه نمود. دلیل این مساله اینه که این مغز ماست که موسیقی رو درک میکنه و اگر مغز در شرایط راحت و مناسب نباشه لذت شنیداری معنی پیدا نمیکنه. نور نا مناسب و زیبا نبودن و شلوغ بودن محیط روی مغز اثرگذار هست و از لذت شنیداری کم میکنه. وقتی خوشحالیم انگار موسیقی رو طور دیگه ای میشنویم و ازش لذت میبریم و وقتی راحت و شاد نیستیم خیلی حوصله شنیدن نداریم و سکوت رو ترجیح میدیم.

من خودم وقتی راحت تر تحلیل مینویسم که اتاق تاریک باشه و اگر نباشه سعی میکنم تمرکزم فقط روی صدا باشه و حس بینایی و نور محیط تمرکزم رو کم نکنه. شاید باور نکنید اما من مطمئن هستم شنیدن غیر Blind خیلی روش مطلوبی نیست و شکل و قیافه کامپوننت ها روی اظهار نظر تحلیلگر تاثیر میگذاره. خلاصه برای تحلیل یک سیستم لازمه حس های دیگه رو موقتا غیر فعال نگه داریم و همه تمرکزمون روی صدا باشه.

این بحث طولانی شد و الان جای نوشتن بیشتر در موردش نیست فقط اعتراف کنم فضای شنیداری این دوست خوبمون خیلی عالی بود و من خیلی موقع شنیدن صدا احساس خوبی داشتم.

محرکی از بیرون آرامش ذهن رو به هم نمیزد و زیبایی محیط به شنونده آرامش میداد. حتی این دوستمون اجازه داد موسیقی شنیده بشه و کمتر در اتاق بودند تا من راحت تر صدا بشنوم و خیلی در این دیدار گفتگویی صورت نگرفت و فقط صدا شنیده شد.

mark-levinson-no-32.jpg

اما در مورد صدا :

صدا در شرایطی بسیار مناسب دمو شد ، سیستم کاملا Break-in شده بود و فقط کمی بنظرم باید بیشتر گرم میشد، فضای شنیداری خوب و آکوستیک اتاق برای نفس کشیدن سوفیا مناسب بود و البته میتونست بهتر هم باشه، آرامش و سکوت به اندازه کافی بود و صدایی شفاف و Stable شنیده میشد.

این که گفتم بهتر هم میتونست باشه با استانداردهای خودم گفتم وگرنه این دمو بهترین دمویی بود که در ایران برام گذاشتند و صدا بهتر از هر جای دیگه ای که صدا شنیدم دمو شده بود.

اول دوست دارم در چند جمله کوتاه کل آنچه شنیده شد رو بطور خلاصه شرح بدم. صدای سیستم یک حس آرامش خاص با خودش داشت که میتونست نتیجه Stable شدن از نظر انتقال انرژی (هم انتقال انرژی خوب بین کامپوننتها و هم فضای آکوستیکی) ، Low Noise بودن و شکل Presence صدای Mark Levinson و سکوت فضا باشه.

صدایی آرام و بی آزار که اجازه میداد بر روی موسیقی تمرکز داشته باشیم آن هم براحتی و بدون مجبور کردن ذهن به تمرکز زیاد هنگام شنیدن. دلیل این مساله فقط سیستم نبود بلکه به فضای مناسب شنیداری و Stable شدن سیستم نیز برمیگشت.

صدا بسیار آرام ، Stable و بدون انرژی force بود با حجم (Scale) خوب ، تصویر Laidback و air . شما در فضای موسیقی قرار داشتید و میتونستید براحتی روی استرینگ های صدا متمرکز شوید هم برای تحلیل نوشتن و هم برای لذت بردن از صدا. وقتی فضای آکوستیکی مشکل داره تمرکز روی صدا و نوشتن در مورد صدا خیلی آزار دهنده هست و تاثیر آکوستیک بد روی صدا خیلی شنونده رو آزار میده. اگر یادتون باشه قبلا که تحلیل dCS Scarlatti رو با Krell Evo One & Two مینوشتم گفتم ذهن خیلی موقع شنیدن راحت بود و دلیل این مساله هم فضای آکوستیکی مناسب بود و هم Neutral بودن سیستم . البته این فضاها از نظر آکوستیکی ایده ال نیستند و تنها مشکلات آکوستیکی اتاق های دیگه رو ندارند و میشه در ولوم های پایین و متوسط با موسیقی های غیر شلوغ صداهای خوبی شنید و برای رسیدن به یک حد بالا هر اتاقی باید آکوستیک بشه و یا با پنل هایی صدا کنترل بشه.

تصویر صدا بیشتر دو تا مونو بود تا یک استریو و بلندگو ها میتونستند بهتر Place شوند البته شاید در اون فضا اون setup بهترین باشه چرا که ممکنه اصلا نشه در یک فضای کوچک از یک بلندگوی بزرگ به یک تصویر خیلی خوب رسید. وضعیت اتاق من هم همینجوری هست و وقتی بلندگو ها رو برای ساخت تصویر بهتر به هم نزدیک تر میکنم بخاطر بازگشت دیوارهای بغل خیلی صدا فوروارد و اعصاب خوردکن میشه و وقتی بلندگو ها رو از هم دور میکنم و به دیوار نزدیک میکنم bass رزونانس زیادی پیدا میکنه و دوباره میره رو اعصاب. برای همین من بلندگو ها رو در فاصله ای قرار دادم که تحمل این دو مشکل (فوروارد شدن ناحیه وسط و بالا و رزونانس ناحیه پایین) آسون تر بشه ولی در مقابل من هم دو تا مونو دارم تا یک استریو و واقعا نمیشه کاریش کرد.

بنابراین ممکنه این دوست خوبمون بهترین حالت رو برگزیده باشند اما بخاطر محدودیت آکوستیک نشه کار بیشتری کرد. من یک سری پنل آکوستیکی رو تو خونه تست کرده بودم و در حالتی که پنل ها بودند محل قرار گیری مناسب بلندگو ها کاملا فرق کرد (بلندگو ها رو به هم نزدیک کردم و یک فضای استریویی خوب تشکیل شد) و این مساله نشون میداد اگر شما اتاق رو آکوستیک کنید محل قرار گیری بهینه بلندگو از جایی که الان بلندگو در اونجا قرار گرفته فرق خواهد کرد. یعنی تغییر شرایط آکوستیکی باعث تغییر محل مناسب قرار دادن بلندگو میشه.

البته باز تاکید میکنم فضا به نسبت فضاهایی که قبلا در اونها صدا شنیدم خیلی مناسب تر بود و تصویر نسبتا خوبی داشتیم. صدا Presence خوبی داشت با شفافیت مناسب و دینامیک خوب بدون خطای ریتم یا به هم خوردن Dynamic Structure .

حس حرکتی (هم دینامیک استرینگ ها و هم حرکت ساز در طول تصویر) در صدا راحت ، طبیعی و بدون استرس بود و Neutral و Low Noise بودن Mark Levinson باعث میشد صدا خالص تر و با جزئیات بیشتری بشکل طبیعی و Smooth رندر بشه. صدا پس زمینه ای مشکی داشت با کمی احساس گرما در Presence صدا که به Sweetness صدا کمک میکرد با حالت Fluid وجاری. بافت و Timbre صدا میگفت دارید صدا Solidstate رو با سورس دیجیتال میشنوید اما بدون edge بود و خیلی Smooth و راحت. صدا اون vibrancy و Harmonic richness و Bloom و Immediacy و درخشش لامپ رو نداشت اما بسیار آرام ، Stable ، Smooth و راحت بود. خواننده نباید این مقایسه رو در ارزش گذاری این سیستم لحاظ کنه چرا که این سیستم بعنوان یک سیستم Solidstate با سورس دیجیتال بسیار عالی بود و من معتقدم برای ارزش گذاری باید هر سیستمی رو با هم نوع خودش مقایسه کنیم نه با تکنولوژی متفاوت دیگه اما خود من برای اینکه همیشه یک دیدی داشته باشیم این کار رو میکنم اما نباید فراموش کرد باید Mark Levinson رو با سیستم های Solidstate مقایسه کرد نه یک سیستم لامپی خیلی خوب.

صدای Mark Levinson شفاف بود اما کمی فقط به اندازه خیلی کمی در ناحیه وسط و بالا dark بود (شاید در این مورد 390S بیشتر سهم داشت و البته دقت کنید darkness رو با پس زمینه مشکی اشتباه نگیریم) و من دوست داشتم صدا حس نزدیکی و vibrancy بیشتری داشته باشه (دقت کنید اگر به محدودیتی اشاره دارم فراموش نکنیم کابل فادل هم این وسط بود و برای قضاوت دقیق تر باید با چند نوع کابل سیستم رو تست میکردم شاید با یک کابل دیگر صدا به اون بالانسی که میخواستم نزدیک میشد) در مقابل مارک لوینسون صدایی ملایم و کنترل شده میداد که دینامیک اون در دو مقیاس macro و micro خوب و شنونده رو در آرامش کامل به موسیقی پیوند میداد. قبلا هم گفتم صدای مارک لوینسون خیلی ناز و ملایم هست و بیشتر میشه اون رو به دختر تشبیه کرد تا یک پسر اما صدای Krell بخاطر macro dynamic بیشتر تداعی کننده پسر هست تا دختر و برای همینه بیشتر شنوندگانی که من دیدم صدای مارک لوینسون رو دوست داشتند و اون حالت ملایمت و لطافت که شنونده رو نوازش میکنه براشون جذابیت زیادی داشت.

سلیقه من طوری هست که به ریتم و Liveness بیشتر علاقه نشون میدم تا آرامش و Sweetness و شاید اگر سن من بیشتر بشه به صداهای Slow تر و ملایم تر علاقه بیشتری نشون بدم.

390s.jpg

یک مساله دیگه عادت شنیداری هست، اگر شما 5 سال صدای آمپلی فایر به ظاهر دینامیک اما exaggerated رو با یک بلندگو با حالت boom bang در صدا بشنوید برای قضاوت یک صدای ملایم باید اول صبر کنید و در دراز مدت صدا رو بشنوید و بعد در مورد صدا قضاوت کنید . از نگاه من خیلی ها قضاوت هاشون بر اساس عادت قبلی شنیداری هست و باید بیشتر صدا بشنوند تا بتونند به یک قضاوت درست برسند. در وحله اول ممکنه آرامش صدای یک سیستم صوتی خوب کمی این حس رو به شخص بده که صدا داینامیک نیست اما با شنیدن بیشتر صدا متوجه بشه اونی که قبلا میشنیده و فکر میکرده داینامیکه خود موسیقی نبوده بلکه صدا بوده یعنی ممکنه سیستمی در شاخصی یک حالت Exaggerated خوشایند داشته باشه (مثلا به شنونده حالت force و انرژی رو بشکل غیر طبیعی القا کنه) که شنونده رو مجذوب کنه اما بعد ها شنونده بفهمه اون حالت در صدا طبیعی و واقعی نبوده. کمپانی هایی هستند که برای فروش بیشتر دنبال ایجاد همین حالت ها در صدا هستند تا شنونده مجذوب بشه و اون کالا رو بخره. بهترین راه حل از نظر من اینه که اولا شرایط شنیدن صدا مثل اکوستیک رو درست کنیم ثانیا برای قضاوت اگر فرصت کافی برای شنیدن نداریم، تمام تمرکزمون روی این باشه که صدای جدید چقدر به موسیقی زنده نزدیک هست و چقدر شنونده احساس طبیعی بودن و آرامش در صدا رو داره. دیجیتال در وهله اول ممکنه بیشتر شنونده رو مجذوب کنه اما در درازمدت نه و یا Presence کابل فلزی میتونه شنونده رو تحت تاثیر قرار بده اما کابل کربنی خیلی طبیعی تر رفتار میکنه. خلاصه گاهی لازمه آدم خودش رو یک محکی بزنه ببینه در چه وضعیتی قرار داره. یک سیستم داینامیک در macro dynamic حالت سریع و light داره با کنترل کامل و در micro dymanic حالت vibrant و زنده.

صدای سیستم بسیار آرام و ملایم بود و حالت صدای کابل کارداس را در شاخص هایی (مثل تصویر lailback ، پس زمینه کاملا مشکی و حالت ملایم و آرام و relax) تداعی میکرد که از نگاه من به ساخت خوب دستگاه و low noise بودن سیستم برمیگشت. صدا تنش و پراکندگی و بیرون زدگی نداشت و بدون سانسور فرکانسهای بالا یا نرمی غیر طبیعی بسیار safe و آرام پخش میشد. استرینگ های صدا در تصویر کاملا کنترل شده بودند و حتی حرکت ساز در تصویر کاملا راحت، طبیعی و کنترل شده بود بدون ایجاد حس سردرگمی و عدم کنترل. واقعا سری های رفرنس Mark Levinson حرف آخر رو در ساخت میزنند، صدای Pre 32 با تجربه ای که داشتم بسیار بسیار Low Noise ، بدون داشتن هیچ اثری از الکترونیک در بافت صدا ، Fluid و شفاف بود. من کلا به سورس و Pre سیستم های Mark Levinson علاقه بیشتری دارم تا Power و البته هنوز سری های بالاتر یعنی 33 و 33h رو هنوز نشنیدم اما دوست دارم Power سیستم حالتی fast تر و ریتمیک تر داشته باشه البته با همین حالت Smooth ، کنترل شده و طبیعی.

بعد از دو ساعت شنیدن صدا اصلا احساس خستگی شنیداری و یا حس اینکه بخوام با بغل دستی حرف بزنم و یا ولوم صدا رو کم یا زیاد کنم و یا به چیز دیگری فکر کنم و یا سیستم رو خاموش کنم نداشتم. صدا خیلی بی آزار و راحت بود انگار به من میگفت امیر دست از تحلیل نوشتن بردار ، ببین محمد موسوی داره چه نی ای میزنه . اگر بخوام سلیقه خودم رو بیشتر شرح بدم و این سیستم رو با اون ایده الی که دارم بسنجم باید بگم من در micro نیاز به Vibrancy و حس Liveness بیشتری نیاز داشتم (شاید این صدا برای شما همونی باشه که میخواهید و من از سلیقه شما اطلاعی ندارم واسه همینه دارم این سیستم رو با سلیقه شنیداری خودم بررسی میکنم) و کمی احساس fast بودن بیشتر. صدای کمی Light تر و دینامیک تر با Presence زنده تر که فکر میکنم اگر میخواستم تغییری بدم اول بلندگو رو عوض میکردم نه upstream رو. بنظرم سوفیا با مارک لوینسون بالانس صدا رو از اون نقطه ای که من دوست دارم کمی جابجا کرده بود (هرچند ممکنه شما همین setup رو بیشتر دوست داشته باشید) و من ترجیحم بجای سوفیا یک بلندگوی دینامیک تر بود. صدا به گوش من تداعی کننده یک چهره آرام ، ساکت و بی آزار بود تا یک چهره شاداب و خندان که اون انرژی مثبت رو منتقل میکرد. من حس زنده بودن بیشتری میخواستم که میتونست یک بلندگوی دیگه با مارک لوینسون اون رو به من بده و من نه سوفیا رو مقصر میدونم و نه مارک لوینسون رو بلکه به Matching این دو ایراد میگیرم البته با توجه به سلیقه شنیداری خودم. ممکنه کسی که این سیستم رو setup کرده این صدا رو خیلی بیشتر دوست داشته باشه و سلیقه اش با من فرق کنه پس من دارم نظرم رو بر اساس سلیقه شنیداری خودم میگم.

matching بسیار مهم هست و ممکنه شما با تغییر کابلها کلا شاخص صدا رو تغییر بدید و به سمتی ببرید که دوست دارید و البته در ایران رسیدن به همین هم بسیار پردردسر و هزینه بر هست. من در ایران به Dealer ای علاقه مندم که بیشتر به شنونده اجازه شنیدن صدا رو بده و امیدوارم فروشندگان در ایران بجای کارتن فروختن بیشتر صدا دمو کنند. همینکه این سیستم در همین نقطه هم می ایستاد و صدای خوبی میداد واقعا باید خوشحال باشیم چون تو ایران با شرایطی که داریم رسیدن به یک صدای خوب خیلی سخته چه برسه به اینکه صدا دقیقا همونی باشه که ما دوست داریم.

این سیستم از نظر انتقال انرژی خیلی پایدار بود و power amplifier بلندگو رو خیلی خوب جمع میکرد بعلاوه اینکه کابل ها هم از سری رفرنس fadel art بودند که باعث میشد انتقال انرژی بسیار راحت و بدون خطای ریتم انجام بشه. بنظرم کمی بافت صدای fadel art با کابل های دیگر فلزی که شنیده بودم فرق داشت و کلا شاخص صدای fadel کمی متفاوت هست. صدا Smooth هست وNeutral با یک حس Cohesive بودن در presence صدا اما شاید کمی کابل روی micro صدا تاثیر داشت به این معنی که صدا در میکرو میتونست حالت نزدیک تر(more Direct) با bloom بیشتری داشته باشه. کلا من فکر میکنم کابلهای بلند در سیستمهایی که انتقال انرژی زیادی بین بلندگو و آمپلی فایر دارند خیلی روی بافت و حس نزدیکی صدا تاثیر میگذارند و باید یه فکری به حال اونها کرد. یک بلندگوی 4 اهم از یک آمپلی فایر 200 واتی حدود 7 آمپر جریان میکشه (البته این مقداردر عمل بخاطر dynamic بودن خیلی بیشتره و من rms رو حساب کردم نه جریان لحظه ای رو) و کابل بلندگو باید با حفظ کیفیت این جریان رو منتقل کنه، واقعا سخته و برای همینه هرچقدر سیستم ها ساده تر و توان اونها پایین تر باشه میشه با کابل های ارزان تری همان صدای خوب رو داشته باشیم. Complex خیلی برای نگه داشتن کیفیت هزینه میگیره و معلوم نیست در انتها چقدر اون حس موسیقی رو دست نخورده تحویل بده.

مساله مهم دیگه اینکه با این سیستم دوست نداشتید ولوم صدا رو خیلی زیاد کنید و یا بجای موسیقی گوش کردن سرو صدا کنید ، من فکر میکنم این حالت حتی با بهتر کردن آکوستیک بهتر هم میشد و آرامش به حدی میرسید که فقط ساعتها به موسیقی گوش میسپردیم. سیستم اصلا جلب توجه نمیکرد و شنونده رو به حال خودش میگذاشت. آیا شما چیز بیشتری از یک سیستم صوتی میخواهید؟؟؟

تصویر صدا اصلا فوروارد نبود و خیلی پایدار ، شناور و شفاف بود. حس openness و air در صدا حس میشد اما تصویر دو کانال کمی با هم متفاوت بودند که میتونست به آکوستیک مربوط بشه البته این حدس هست و باید تست کنیم ببینیم دلیلش چیه. اگر در موسیقی های شلوغ و دینامیک اون شفافیت کم میشد دلیلش از نگاه من آکوستیک بود و نه سیستم و صدا یک Presence نرمال و طبیعی داشت هم در Flow و هم در timbre صدا. start/stop های استرینگ های پس زمینه راحت شنیده میشد بدون سردرگمی یا خطای ریتم و شنونده بدون هیچ استرسی در جریان جزئیات زیاد صدا قرار میگرفت. صدا در نواحی فرکانسی شاخص متفاوت نداشت و با افزایش فرکانس احساس نمیکردید دیستورشن زیاد شده و بافت صدا تغییر کرده که این مساله به حس طبیعی بودن صدا کمک میکرد. صدا اصلا force نداشت و خیلی liquid بود البته bloom یک SET خوب مثل Audio Note رو نداشت و اون harmonic richness رو تداعی نمیکرد اما در مقابل بعنوان یک Solidstate بسیار Smooth و ملایم بود بدون داشتن بافت زبر و کاراکتر الکترونیک. شاید با تغییر کابل کمی صدا بامزه تر میشد و Sweet تر اما نمیشه همین طوری حدس زد و باید این جور چیزها رو تست کرد. Mark Levinson تداعی کننده یک شخصیت با ادب و متشخص بود دلیلش کنترل کامل صدا و ملایمت و Smoothness در صدا بود.

کمی این حس بود که تصویر صدا زیادی عقب رفته و با تجربه ای که من قبلا داشتم این مورد خیلی به بلندگو یا آکوستیک برنمیگشت، شاید کمی آکوستیک تاثیر گذار بود اما از نگاه من مساله عقب بودن میتونست به ML یا Fadel برگرده و این حالت عقب بودن کمی اون حس سرزنده بودن رو در صدا کم میکرد و با توجه به این که من احساسم این بود کمی صدا در macro نیاز به Punch و تحرک بیشتری داره این دو عامل کمی صدا رو از اونجایی که من دوست داشتم دور کرده بودند. من presence صدایی نزدیک تر با درخشش بیشتری میخواستم و اون حالت عقب رفتگی کمی از لذت شنیداری کم میکرد. من قبلا تجربه اینکه یک کابل کاملا میتونه تصویر صدا رو دستکاری کنه و Perspective رو تغییر بده داشتم اما نمیدونم fadel art چنین تغییری رو ایجاد کرده و یا مساله به جای دیگه ای برمیگرده. قبلا که با همین upstream ویلسون هفت رو شنیدم در حالتی که Sub ویلسون در مدار بود صدا جلوتر و نرمال تر بود اما بدون ساب تصویر صدا همین حالت رو داشت. میشه با جابجایی بلندگو و تغییر کابل تست کنیم ببینیم چه عاملی تاثیر داشته اما مساله اینه این نوع تغییرات در تصویر صدا قابل تصحیح هست و باید با تغییراتی به بالانس بهتری رسید.

433_ad_lo.jpg

اما سوفیا :

من داشتم فکر میکردم دیگه تحلیل نوشتن در مورد یک سیستم داره برام سخت میشه دلیلش اینه مثلا وقتی شما زیاد به یک بلندگوی خوب مثل Wilson Audio Watt/Puppy System 8 گوش کنید نمیتونید براحتی از سوفیا تعریف کنید اما جالبه تحلیل گران مجلات بعد از تحلیل بلندگوی marten design در شماره بعدی همون قدر از یک بلندگوی ارزان بازاری تعریف میکنند. من نمیتونم این کار رو بکنم چون وقتی شما یک تجربه خیلی خوب دارید بقیه صدا ها رو با اون میسنجید. باور کنید نمیشه من ویلسون رو بشنوم و در مورد شفافیت مثلا یک بلندگوی 100 دلاری (تو بازار ایران) صحبت کنم. مجلات برای حل این مشکل کلاس قیمتی تعریف میکنند و به تحلیل گر میگویند در این کلاس قیمتی تا میتونی از اونی که بهتره تعریف کن اما من نمیتونم این کار رو بکنم چون یه جورایی حس میکنم دارم برخلاف ذهنیتم مینویسم.

البته یک وقت فکر نکنید سوفیا با سیستم 8 این همه تفاوت داره نه اصلا این طور نیست و صدای این دو از هم فاصله زیادی نداره اما مشکل جای دیگه هست، اونم اینه من 8 رو شنیدم و سوفیا رو نسبت به اون تو ذهنم میسنجم . اگر سوفیا رو با یک بلندگوی دیگه در کلاس قیمتی خودش بسنجیم خیلی ممکنه ازش تعریف کنیم اما مشکل من اینه همیشه صدا ها رو بیشتر بر اساس رفرنسی که دارم تحلیل میکنم تا بر اساس کلاس قیمتی شون.

سوفیا به اندازه سیستم 8 منو مجذوب نکرد و البته در مورد محدودیت هاش نوشتن نیاز به زمان شنیدن بیشتر داره . تصویر سازی اون و Presence صداش جزو خانواده ویلسون هست و نسبت به 8 کمی دینامیک کمتری داره و صدا در نواحی فرکانسی کاراکتر بیشتری نسبت به 8 داره. من باید سوفیا رو با بلندگو های درایوری زیر 15 هزار دلار مقایسه کنم اما هنوز رفرنسی غیر از 8 برای مقایسه ندارم.

واقعا نوشتن جای شنیدن رو نمیگیره و قبلا هم گفتم نوشتن یک سرگرمی برای من هست، برای ارزش گذاری هر کس خودش باید صدا بشنوه و قضاوت کنه البته این پیشنهاد من در ایران خیلی ممکنه عملی نباشه چون بیشتر فروشندگان خیلی در دمو دادن خصوصا به کسانی که فکر میکنند مشتری نیستند دست و دلباز نیستند. امیدوارم روزی این امکان از طرف فروشندگان فراهم بشه که همه دوستان بجای خوندن این سایت یا تحلیل های مجلات بتونند بیشتر صدا بشنوند (در فضایی مناسب و شرایطی ایده ال) و تجربه شون رو بیشتر کنند.

من هروقت تحلیل ای رو میخونم که اون صدا رو شنیدم احساس میکنم تجربه شنیدن صدا خیلی خیلی با خوندن تحلیل فرق داره و فکر میکنم ارزش تحلیل خوندن به اینه که ما بتونیم با فضای Subjective آشنا بشیم و خودمون بتونیم درک بهتری از اجزای صدا داشته باشیم. تحلیل هیچوقت نباید جای شنیدن رو بگیره و چه بسا تنها به تحلیل خوندن بسنده کردن و صدا نشنیدن آدم رو ممکنه به اشتباهات زیادی بندازه و هزینه بالایی از آدم بگیره.

Read More

ادامه عکسها

دوشنبه ۱ مهر ۱۳۸۷
/ / /
Comments Closed
000.jpg

اول اینکه بقیه عکسها رو اینجا گذاشتم،

دوم اینکه یک مبحث بنام DIY به انجمن اضافه شده و کسانی که تجربه طراحی و ساخت آمپلی فایر یا بلندگو و … رو دارند میتونند در این بخش به تبادل نظر بپردازند.

سوم اینکه من یک سوال رو در انجمن مطرح کردم و دوست دارم همگی بهش پاسخ بدیم اونم اینکه تا این لحظه آیا کل هزینه، وقت و انرژی که برای صدا گذاشتید از نتیجه اش راضی بودید؟

ذهنتون رو مجبور به فکر کردن نکنید، خیلی ساده اون حس خودتون رو بگید، آیا این همه وقت و انرژی شما رو به اونچه که میخواد رسوند؟ آیا تجربه های فای برای شما یک تجربه موفق بود با توجه به وقت و هزینه ای که براش گذاشتید؟ درسته سیستم بازی لذت داشت و کلی چیز یاد گرفتید اما این چیزها هدف نبود بلکه هدف رسیدن به اون لذت شنیداری بود. آیا به اون هدف رسیدید با توجه به هزینه ای که کردید؟
برای پاسخ به این سوال اینجا کلیک کنید.

چهارم اینکه آقای رحمانی با اشاره به مطلبی که در مورد قیمت ها نوشتم توضیحی دادند مبنی بر اینکه قیمت های سیستم های صوتی حتی در سال 1979 گاهی به چند هزار دلار (البته زیر 10 هزار تا) هم میرسید و قیمت های سیستم های High-End بیشتر از رقمی که ذکر شد بودند.

اگر شما هم اطلاعاتی در مورد قیمت سیستمها در دهه 70 دارید در انجمن بنویسید.

Read More

دیشب در یارامانا با Pass Labs X350.5 و Audio Research CD7

چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷
/ / /
pass-labs.jpg

دیشب آمپلی فایر Pass Labs X350.5 و سورس دیجیتال Audio Research CD7 رو با آقای رحمانی از جعبه بیرون آوردیم و قرار شده در یارامانا دمو بشوند. Pass Labs رو باید هر چه زودتر warm-up کنیم ببینیم چه صدایی میده. Pass Labs خوشگله و سنگین و ساخت خوبی هم داره. نلسون طراح Pass Labs مقاله زیاد داده باید ببینم صداش کجا می ایسته.

Audio Research CD 7 هم خیلی سروصدا کرده باید صداش رو بشنویم. دوباره داره بساط review جور میشه و من منتظرم سیستم break-in و setup بشه تا ببینم بلندگوی دوست داشتنی Wilson 8 با Pass Labs چه صدایی میده. نکته جالب اینه روی کاغذ نوشته بود این کامپوننت 600 ساعت به warm-up نیاز داره. خوشم اومد چرا که بیشتر کمپانی ها به مساله warm-up اشاره ای ندارند و یا میترسند بنویسند مثلا 300 ساعت دوره warm-up نیاز داره. آمپلی فایر Integrated رو هم آوردیم بیرون و آماده دمو شده.

تست کردن بلندگو با upstream های متفاوت خیلی میتونه کمک کنه تا هم بلندگو رو بیشتر بشناسیم و هم بفهمیم با چه upstream ای بهتر match میشه.

دیشب صدای Duette شنیده شد و دارم یک تحلیل رو آماده میکنم ، این بلندگوی کوچک برخلاف بلندگوهای دیگه ویلسون چابک تر و پرانرژی تر صدا رو رندر میکنه. اگر رفتید اونجا از آقای رحمانی بخواهید آلبوم The Wall پینک فلوید رو براتون بگذاره. Presense صدا Live و تصویر سه بعدی و بزرگ صدا حضور هلی کوپتر رو خیلی خوب در فضا بازسازی میکرد.

چشماتون رو موقع شنیدن صدای پینک فلوید حتما ببندید و سیستم رو فراموش کنید.

هیچ چیزی برای خوب صدا دادن بلندگو جای فضای بزرگ و خوب رو نمیگیره؛ هر کسی نمیدونست فکر میکرد صدای Duette از Wilson 8 عمق و تصویر واید تری داره اما این تفاوت به آکوستیک برمیگشت نه به بلندگو و Duette جزو معدود (شایدم تنها) بلندگوی Flexible ای است که میتونید با تغییراتی آنرا با محیط سازگار کنید.

Duette بخاطر 2way بودن در فضاهای ما بهتر جواب میده و حساسیت کمتری به آکوستیک نشون میده و صدای پرانرژی اون در موسیقی های دینامیک بسیار خوب شنونده رو راضی نگه میداره.

Duette بخاطر گسترش محدود تر ناحیه پایین در مقایسه با یک بلندگوی Full Range صداش در اتاق هام و رزونانس ایجاد نمیکرد و باعث سردرد نمیشد. وقتی صدا رزونانس و هام نداره آدم راحت موسیقی گوش میکنه و duette صدای خیلی راحت و Dynamic ای داشت.

تحلیل کامل رو آماده میکنم و در سایت مینویسم.

Read More

های فای در دنیای امروز

چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷
/ / /
gramophoneext_thumbnail1gifcdc4d9c8-a5db-4970-935128558ad01a9dgiflarge.jpg

قرار بود بخشی از صحبتی که با مهندس پوینده داشتم رو براتون بنویسم، ایشان یک صفحه از مجله Gramophone رو برای من فکس کردند که در اون قیمت های گران ترین سیستمهای صوتی در سال 1979 گذاشته شده بود. شاید باور نکنید اما گران ترین آمپلی فایر 400 دلار بود و گران ترین سورس آنالوگ 200 دلار. خودتون بهتر میدونید اون سالها دوره ای بود که بیشتر کمپانی ها محصولات خوبی میساختند و مثل الان نبود که حتی در قیمت های بالا هم خیلی کیفیت مورد توجه نباشه. اما ببینید بازار به چه سمتی رفت و الان وضعیت قیمت ها چطوره.

یک سورس آنالوگ 200 هزار دلار، سورس دیجیتال 100 هزار دلار، Pre/Power با قیمت 300 هزار دلار ، بلندگو با قیمت 1 میلیون دلار ، کابل به قیمت 50 هزار دلار و …

واقعا دنیا داره به کجا میره، آیا نه اینه که در دنیای سرمایه داری Hi-Fi هم شده برای یک طبقه مخصوص؟

هر کمپانی که میبینه این امکان رو داره که یک محصول خوب تولید کنه گران ترین قیمت ممکن را پیشنهاد میکند تا به بیشترین سود برسه و سیاست ها بر اساس حداکثر سود هست تا قیمت تمام شده.

قبول کنید قیمت ها در ذهن ما عادی شدند وگرنه وقتی به کسی که تو عالم های فای نیست میگی این کابل قیمتش 1 میلیون هست باور نمیکنه.

نه تنها بازار قیمت ها رو بشکل نامعقولی برد بالا بلکه مسیر حرکتش هم اشتباه بود چرا که بعد از 100 سال تحقیق در طراحی و ساخت Solidstate ها هنوز اون صدایی که به ما لذت میده یک SET لامپی است و با همه پیشرفت هایی که دیجیتال کرده هنوز ما تنها وقتی آنالوگ میشنویم سیستم رو فراموش میکنیم و از صدا لذت میبریم. لذتی که سالها قبل با یک سورس آنالوگ و یک آمپلی فایر لامپی از صدا میبردیم بیشتر بود اما الان فقط یک سری هیاهو در مجلات هست و از یک صدای دوست داشتنی خبری نیست.

باور کنید ما به رفرنس زیاد نزدیک نشدیم، هنوز بهترین و عالی ترین آمپلی فایر Solidstate مثل Vitus صداش صدای Solidstate هست و بهترین سورس دیجیتال مثل dCS همچنان صدای دیجیتال داره، بهترین بلندگوی درایوری صداش درایوری و بهترین بلندگوی الکترواستاتیک صدایی الکترواستاتیک میده. فراموش کنید 100 هزار دلار پول دادن شما رو به نقطه رفرنس میرسونه و به اوج لذت میرسید.

امروز با این سیستمهای گران ما “موسیقی نمیشنویم بلکه صدا میشنویم” و آن حس زیبایی که در موسیقی هست در این صداها نیست.

از نگاه من جمله “ما بجای موسیقی صدا میشنویم” بهترین عبارتی است که میشه در مورد سیستمهای Complex امروز بکار برد.

دلیل لذت نبردن ما اینه اساس طراحی به سمتی رفت که صدای نهایی اون حس و حال و زیبایی موسیقی رو کم میکرد و بجاش دینامیک و قدرت رو به شنونده منتقل میکرد.

اگر به قیمت های چند شرکت معروف نگاهی بیندازید میبینید قیمت هاشون خیلی نزدیک به هم اعلام میشه و جالبه سری های رفرنس هر 5 تا 10 سال که جدیدش میاد تقریبا دو برابر میشه. مثلا سال 1990 اگر سری رفرنس بود 10 هزار دلار سال 2000 سری جدید شده 20 هزار دلار و سال 2005 شده 50 هزار دلار و مطمئن باشید 10 سال دیگه به 100 هزار دلار هم خواهد رسید.

الان Lamm رفته روی 135 هزار دلار و من مطمئن هستم بزودی بقیه لامپ سازهای معروف هم قیمت شون رو به این عدد نزدیک میکنند.

راستش من همیشه یک ترس ناخودآگاه داشتم از اینکه سایت من باعث بشه عده ای بیشتر هیجان زده بشن و بیشتر هزینه کنند و در مسیری بیفتند که خیلی انرژی و هزینه بگذارند اما به نتیجه نرسند و همیشه این مساله آزارم میداد اما دیدم واقعا من نمیتونم جلوی اشتیاق های فای رو بگیرم و بهتره با آگاهی دادن به یک سمت متعادل و خوب هدایتش کنم. امیدوارم اگر حرف منو خیلی گوش نمیکنید از تجربه 35 ساله مهندس پوینده استفاده کنید و فقط به اندازه ای که ارزش داره برای صدا هزینه کنید اونم با چشمانی باز .

مرسی از مهندس پوینده عزیز

اینجا رو ببینید (لینک اصلی اینجاست avguide) :

Hi-End is such a passion that so many opportunist firms and persons are added every year in spite hi-end community is not growing enough. Prices are multiplied by 3, 5, 10s every year. Every producer pretends to be one of the best in the world or at least within particular price level. Manufacturers issue review reports prepared by some ones!

No testing equipments in today’s technology can prove that their claims are correct or no testing equipments can invalidate that their claims are wrong. In no way equipment can compare two units each other and prove that one is better sounding then the other. Pretended best in the world equipments/cables often suck in blind testing. If this is the case, it is easy to claim to be the best in the world due to nobody can prove the opposite.

The price of valuable equipment can fall down to 1/3 of the purchasing price within few years by the additions of MK-II’s, MK-III’s, Special Editions, and Signature Versions

While the best speaker in the world was sold by 7.000 ? Twenty years ago, the best speaker nowadays is more then 200.000? A poor line stage which is used to lower the volume is sold out by 40.000.?

Hi-End technology does not grow up for years. Most of the hi-end producers are very small family entrepreneurs that targeting very rich few niche people. They don’t have proper research and development laboratories. Design and esthetical properties are the priorities.

I have the strong impression that Hi-End is digging its own grave with that pricing policy. We will see what will happen to hi-end after 30 years.
It is a deep less hole. My humble recommendations for the just starters is that go with second hand market products and go by reasonable priced equipments to minimize the losses of years. Never look for the perfect sound which is not exist in any money. Keep in mind that a 300.000? Worth amplifier may be % 2-3 better then a 5.000? Worth of his small brother.

Read More