Latest Posts

از خدا چرا صدا نمی رسد!

سه شنبه ۲ تیر ۱۳۸۸
/ / /

shahid

ای ستاره ها که از جهان دور
چشم تان به چشم بی فروغ ماست!
نامی از زمين و از بشر شنيده ايد؟
در ميان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی نديده ايد؟
+++++++++++++++++++++++++
ای ستاره ای که پيش ديده منی!
باورت نمی شود که در زمين
هر کجا بهر که مي رسی
خنجری ميان مشت خود نهفته است
پشت هر شکوفه تبسمی
خار جانگزای حيله ای شکفته است!
+++++++++++++++++++++++++
آنکه با تو می زند صلای مهر
جز به فکر غارت دل تو نيست
گر چراغ روشنی به راه توست
چشم گرگ جاودان گرسنه ای است!
+++++++++++++++++++++++++
ای ستاره ما سلام مان بهانه است
عشق مان دروغ جاودانه است
در زمين زبان حق بريده اند
حق ، زبان تازيانه است
وانکه با تو صادقانه درد دل کند
های های گريه شبانه است
++++++++++++++++++++++++
ای ستاره باورت نمی شود
در ميان باغ بی ترانه زمين
ساقه های سبز آشتی شکسته است
لاله های دوستی فسرده است
غنچه های نورس اميد
لب بخنده وانکرده مرده است
پرچم بلند سرو راستی
سر به خاک غم سپرده است
+++++++++++++++++++++++
ای ستاره باورت نمیشود
آن سپیده دم که با صفا و ناز
در فضای بیکرانه می دمید
دیگر از زمین رمیده است
این سپیده ها سپیده نیست
رنگ چهره زمین پریده است!
+++++++++++++++++++++++
آن شقایق شفق، که میشکفت
عصرها میان موج نور
دامن از زمین کشیده است
سرخی و کبودی افق
قلب مردم به خاک وخون تپیده است
دود و آتش به آسمان رسیده است
+++++++++++++++++++++++
ابرهای روشنی که چون حریر
بستر عروس ماه بود
پنبه های داغ های کهنه است
+++++++++++++++++++++++
ای ستاره ای ستاره غريب
از بشر مگوی و از زمین مپرس
زير نعره گلوله های آتشين
از صفای گونه های آتشين مپرس
زير سيلی شکنجه های دردناک
از زوال چهره های نازنين مپرس
پيش چشم کودکان بی پناه
از نگاه مادران شرمگين مپرس
+++++++++++++++++++++++
در جهنمی که از جهان جداست
در جهنمی که پيش ديده خداست
از لهيب کوره ها و کوه نعش ها
از غريو زنده ها ميان شعله ها
بيش از اين مپرس!
بيش از اين مپرس
++++++++++++++++++++++++
ای ستاره ای ستاره غريب
ما اگر زخاطر خدا نرفته ايم
پس چرا به داد ما نمی رسد؟
ما صدای گريه مان به آسمان رسيد
از خدا چرا صدا نمی رسد؟

++++++++++++++++++++++++
با نسيم دلکش سحر
چشم خسته تو بسته می شود
بی تو در حصار اين شب سياه
عقده های گريه شبانه ام
در گلو شکسته می شود…

فريدون مشيری

بیاد همه عزیزانی که اکنون در میان ما نیستند…

Read More

Get better Sound, Jim Smith

پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۸
/ / /

get-better-sound

باید از آقای الکساندریان خیلی خیلی تشکر کنم بخاطر زحمتی که کشیدند و دو تا از کتابهایی رو که لازم داشتم از آمریکا برام آوردند.

یکی از کتاب ها نوشته Jim Smith هست بنام Get Better Sound که در مورد تجربیات آقای Jim برای رسیدن به صدای خوب هست و کتاب دیگر از آقای دن آنتونیو (Trevor J. Cox and Peter D’Antonio) هست در مورد آکوستیک ، جذب و دیفیوز صدا بنام Acoustic Absorbers and Diffusers, Theory, Design and
Application
.

آقای دن آنتونیو صاحب شرکت سازنده دیفیوزرهای معروف rpg هستند که من خیلی دلم میخواد این برند وارد ایران بشه.

acoustic-absorbers-and-diffusers

در مورد آکوستیک کتاب دیگه ای بنام Master Handbook of Acoustics هست به نوشته مرحوم F. Alton Everest که من نسخه pdf اونرو دارم و به دوستان علاقه مند خوندنش رو پیشنهاد میکنم.

امیدوارم کتاب جیم اسمیت مطلب درست حسابی برای خوندن داشته باشه و حوصله خواننده رو سر نبره، من قبلا کتاب رابرت هارلی رو که میخوندم حتی به صفحه 100 هم نرسیدم و دلیلش حجم زیاد مطالبی بود که خیلی بدرد حتی یک Audiophile با تجربه متوسط نمیخورد. کتاب رابرت هارلی (The Complete Guide to High End Audio) برای کسانی که این مقوله رو تازه شروع میکنند خیلی میتونه آموزنده و جذاب باشه اما برای کسانی که حتی تا حد متوسط از audio میدونند کمی ممکنه خسته کننده باشه.

بنظرم برندهای rpg و sonex باید به ایران بیاد و فکری هم بحال آکوستیک بشه ، بدون شرایط آکوستیکی مطلوب هر هزینه ای برای صدا دادن ما رو به نتیجه دلخواه نمیرسونه :

Acousticalsolutions.com

Silentsource.com

Read More

بخش هشتم Subjective Audio Glossary & Audio Reviewing

دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۸
/ / /
Comments Closed

این جمله رو در سایت راز دیدم :

هر نتي که از عشق بگويد
زيباست
حالا
سمفوني پنجم بتهوون باشد
يا زنگ تلفني که در انتظار صداي توست.

پرنده‌ی پنهان، گروس عبدالملکیان

تحلیل گر استریو فایل آقای Art Dudley هم میگفت زیباترین صدایی که شنیده صدای نوزادش از پشت تلفن بوده. اگر کمی بیشتر به مفاهیم بیندیشیم درک بهتری از آنچه بدنبالش هستیم پیدا میکنیم.

چند روز پیش میهمان آقای میرزایی بودیم که برای شنیدن صدا رفتیم اما صدای گوگوش نگذاشت ما صدا رو آنالیز کنیم و خیلی اون شب به ما خوش گذشت.

رومی میگه بخش ارتباط با موسیقی در مغز جدا از بخش آنالیز صدا عمل میکنه و این دو بخش تقریبا به هم ربطی ندارند. اون شب هم با اینکه صدا بهینه نبود اما من خیلی از شنیدن صدای گوگوش لذت بردم:

داغ یک عشق قدیمو اومدی تازه کردی

من فراموش کرده بودم همه روزای خوبو

Read More

Meridian in Iran by Jam Corporation

چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۸
/ / /
Comments Closed

mlp

جناب آقای راد نمایندگی شرکت انگلیسی Meridian رو که تخصص خاصی در طراحی و پیاده سازی الگوریتمهای پردازش دیجیتال داره گرفتند و تا 2 هفته آینده Meridian در تهران خواهد بود.

این شرکت CD Player و DVD Audio Player میسازد و البته بلندگو و آمپلی فایر هم دارد . طراح این شرکت آقای Bob Stuart یکی از طراحان حرفه ای بوده که فرمت فشرده استاندارد بدون کاهش کیفیت MLP رو برای دیسک های صوتی روی DVD-Audio ارائه نمود و آخرین فیلتر DPS ایشان بنام Apodising digital filter  که در مدل Meridian 808.2/808i.2 Signature Reference CD player/preamplifier بکار رفته پاسخ ضربه جالبی داره. فکر کنم با این فیلتر ما پاسخ فاز بهتر و Overshoot کمتری در سیگنال پله داشته باشیم.

meridian-808-2

طراح های حرفه ای مثل طراح Spectral که Long Filter رو طراحی کرده هر کدوم طراحی خودشون رو در پیاده سازی الگوریتمهای دیجیتال دارند.

آدرس تحلیل ها:

Stereophile

Audiogon

ETM

TAS

Meridian

Read More

مخاطب کم هوش

دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۸
/ / /

لازم شد مطلبی رو توضیح بدم ، پست قبلی برای برخی از دوستان کمی عجیب بنظر اومد و این سوال مطرح شد که اگر ویلسون 7 از نگاه من صدای خیلی قابل قبولی نداره پس چرا در خانه آقای الکساندریان من اینهمه از صدا تعریف کردم. قبلا هم من چیزهایی از دوستان میشنیدم که نشون میداد اونها فرق بین صدای شنیده شده رو با صدای کامپوننت اشتباه میگیرند و فکر میکنند اگر صدایی خیلی خوب هست پس صدای همه کامپوننت ها عالی و اگر صدایی خوب نیست صدای اون کامپوننت ها و یا حداقل یکی از اونها بد هست.

این نگاه کاملا اشتباه هست و دلیلش عدم آگاهی و تجربه شنونده ایست که اینگونه فکر میکند. من بارها این مساله رو توضیح دادم که صدای خوب رابطه کمی با کامپوننت های خوب دارد اما مثل اینکه برخی از خواننده ها تفاوت این دو را هنوز نمیدانند.

همونطوری که فیلد لذت شنیداری بقول رومی خیلی ربطی به صدای خوب ندارد از نگاه من صدای خوب هم خیلی ربطی به کامپوننت های خوب ندارد و هر کدوم اینها فیلدی جدا برای بحث هستند. شما نمیتونید بگید حتما برای لذت بردن از موسیقی باید صدای خوب بشنوم همونطور که نمیتونید بگید برای صدای خوب حتما باید بهترین کامپوننت ها رو انتخاب کنیم.

اگر اینطور بود که همیشه باید ناراحت این میبودیم که اونهایی که پول بیشتری دارند از موسیقی لذت بیشتری میبرند.

مساله مقایسه کامپوننت ها مثل مقایسه ویلسون 7 با گریفون و یا نگاه من به یک بلندگو مانند ویلسون سوفیا ربطی به این نداره که ما نمیتونیم از این کامپوننت ها صدای خوب بشنویم. اگر این طور بود من هیچوقت از صدایی که خانه آقای الکساندریان میشنیدم اینقدر تعریف نمیکردم. وقتی در مورد صدا حرف میزنیم و آنچه شنیده میشود داریم در مورد یک فیلد خاص صحبت میکنیم و وقتی در مورد کامپوننتی حرف میزنیم داریم در مورد فیلد دیگری بحث میکنیم.

من قبلا هم تاکید زیادی داشتم روی اینکه ارزش صدا در همه جاهایی که شنیدم 0 تا 100 بود اما خانه آقای الکساندریان 1000 و بهترین سیستم صوتی روی زمین هم در خانه آقای الکساندریان میشه 1100 و نه بیشتر و همیشه هم گفتم اون سیستمی که در خانه آقای الکساندریان هست دقیقا با سلیقه و خواست من جور نیست اما صدایی که اونجا شنیده میشه 10 برابر همه صداهایی که شنیدم ارزش داره.

همیشه با مهندس سماوات هم این بحث رو داشتم که اگر من از کامپوننت های Raysonic و یا Tannoy تعریف نمیکنم و یا از سیستم های ارزان بازار که اکثرشون حرفی برای گفتن ندارند نمینویسم به این معنی نیست که نمیشه از اونها صدای خوب شنید بلکه مقوله صدای خوب خیلی ربطی به کامپوننت نداره اما وقتی برمیگردیم به فیلد مقایسه کامپوننت ها طبیعتا اگر من 1000 خط در مورد ویتوس یا ASR بنویسم شاید حتی یک خط هم در مورد Raysonic ننویسم و این مساله به این معنی نیست که فقط باید ASR یا ویتوس خرید تا صدای خوب شنید.

هنوز ذهن همه ما درگیر اینه که صدای خوب یعنی کامپوننت خوب و کامپوننت خوب یعنی کامپوننت گران تر و این ایده بسیار بسیار احمقانه و آزار دهنده هست .

متاسفانه نوشته های سایت من الان تاثیرش روی مخاطب و بازار زیاد شده و وقتی از چیزی خوب نمینویسم اون کسی که این کامپوننت رو داره دلسرد میشه و اونی که این برند رو میاره برای فروشش دچار مشکل میشه و این نشون میده مخاطب من حرف های منو درست درک نمیکنه و تاثیر سایت شده مثل تاثیر مجلات.

بعد اینکه مقایسه مکس رو با ویلسون 7 نوشتم با آقای الکساندریان در مورد ویلسون 7 صحبت میکردیم و اینکه آیا اصلا تغییر از 7 به مکس منطقی هست و یا نه. من گفتم اگر من جای شما میبودم هیچوقت به مکس و یا ویلسون 8 ارتقا نمیدادم و از همون 7 صدای خوب میگرفتم و وقتی میشه از 7 صدایی گرفت که احساس کنید بلندگو disappear شده و کل سیستم فراموش شده دیگه نیازی به این نیست که باز کلی پول بیخود بدیم و بریم مدل بالاتر رو بخریم. البته خود آقای الکساندریان هم برخلاف بیشتر دوستانی که دیدم خیلی منطقی با موضوع برخورد میکنند و شاید جزو معدود کسانی باشند که در ایران دید درستی به مساله دارند و اشتباه تصمیم نمیگیرند. آقای الکساندریان خیلی راحت میتونند همین حالا مکس و یا حتی الگزاندریا بخرند اما دارند روی ویلسون 7 کار میکنند چون میدونند صدای خوب با پول کیلویی دادن بدست نمیاد و این مساله خیلی مهم هست.

من با هزینه کردن برای های فای مخالف نیستم چون اگر شرایطش باشه منم دوست دارم هر سال تغییری رو تجربه کنم اما با این مخالفم که فکر کنیم باید حتما ویلسون 7 رو بکنیم مکس تا صدای خوب بشنویم و یا در شرایطی که نه آکوستیک خوبی داریم و نه صدا گرفتن بلدیم کیلو کیلو پول برای چیزی که نمیدونیم چه نتیجه ای داره بدیم.

من همیشه بدون در نظر گرفتن هیچ پارامتری و کاملا غیر محافظه کارانه نظراتم رو دادم و خیلی راحت در مورد نگاهم نوشتم اما چیزی که آزار دهنده هست اینه که خواننده من بدون درک همه نوشته ها بچسبه به این موضوع که چی از نگاه من خوب و چی از نگاه من بد هست و موقع خرید اونرو لحاظ کنه. این تاثیر دقیقا مثل تاثیر نشریات بی ارزش Absolute Sound و Stereophile روی مخاطب هست.

اگر واقعیت صدای خوب رو فقط کامپوننت خوب میدونید کاملا در اشتباه هستید.

Read More

Wilson W/P 7 with Burmester 808/911 & Accuphase 100/101

پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۸
/ / /

200408_wilson_wattpuppy_7

من دوباره سیستم رو دیروز شنیدم و کلا تا حالا تقریبا 8 ساعت صدا شنیدم که البته بیشتر وقتم رو روی صدا تمرکز نداشتم بلکه داشتم روی Setup و Speaker Placement کار میکردم.

اول باید از این دوست خوبمون تشکر کنم و خوشحالم که امکان شنیدن burmester رو هم در شرایطی خوب پیدا کردم. جلسه اول بیشتر داشتیم روی تست کردن حالت bridge و Stereo آمپلی فایر ، مشخص کردن پولاریتی برق و وضعیت گراند ها و چیزهای دیگر کار میکردیم و نرسیدیم بلندگو رو Place کنیم اما در جلسه دوم همه وقتمون روی Placement گذشت.

بار اول بلندگوی دمو Gryphon Atlantis بود و بار دوم Wilson Watt Puppy 7 که من گفتم بد نباشه یه مقایسه ای بین این دو داشته باشم. ویلسون از نگاه من سری 7 رو خیلی عالی نساخت و مثل Duette و Sophia من از صداش خوشم نیومد . البته ویلسون 7 صدای قابل قبولی داره اما از نگاه من با ویلسون 8 فاصله زیادی داره. من ویلسون 7 رو با 8 کنار هم مقایسه نکردم اما تقریبا الان مطمئن هستم ویلسون 7 از 8 خیلی فاصله داره.

در مورد Gryphon باید بگم قبلا که صدای بلندگو و آمپلی فایرش رو با سورس dcs در شرایط نامناسب شنیده بودم واقعا نمیتونستم در موردش حرفی بزنم و البته بنظرم هم گریفون خیلی حرف اساسی برای گفتن نداشت تا اینکه در خانه این دوستمون من صدای بلندگوی Atlantis گریفون رو با Upstream Burmester شنیدم.

گریفون بخاطر Sealed Box بودنش بنظر راحت تر place میشد اما Watt Puppy بخاطر پورت داشتنش خیلی اذیت کرد و آخرش هم بعد 4 ساعت خیلی پاسخ خوبی نداد. البته بلندگوی سمت راست در نقطه قابل قبولی قرار گرفت اما بلندگوی سمت چپ که فضای پشتش کاملا بسته بود تو نقطه خوبی قرار نگرفت. شاید من هنوز تسلط لازم رو روی Speaker Placement ندارم اما بعد از 4 ساعت وات پاپی به نقطه خوبی نرسید.

تفاوت صدای این دو بلندگو رو میشه به تفاوت یک LCD رنگی با کیفیت بالا و تصویر آرام و بدون استرس با یک تلویزیون سیاه سفید که تازه برفک هم داره تشبیه کرد.

اون LCD رنگی ویلسون 7 نبود بلکه گریفون بود که خیلی خوب صدای Burmester رو پخش میکرد.

بلندگوی گریفون صداش تقریبا ربطی به ویلسون 7 نداشت و وقتی من جلسه دوم اومدم به این دوستمون گفتم این صدا آرامش و Refinement جلسه گذشته رو نداره و چند تا تغییر دادم ببینم مشکل از کجاست اما باورم نمیشد که ویلسون 7 تا این اندازه صدا رو خراب کرده باشه. واقعا صدا فرق کرد و گریفون حتی در نقطه غیر بهینه صدایی بسیار بسیار آرام ، کنترل شده با وضوح بالا و یکدست و Fluid رو به شنونده میداد و Texture باحال صدای Burmester بسیار خوب شنیده میشد. صدا Color و کنتراست لازم رو داشت اما با ویلسون انگار داشتید به یک تلویزیون برفکی (در مقایسه با گریفون) نگاه میکردید.

میدونم تا حدی Port داشتن ویلسون کار رو خراب کرده بود و پتانسیل کامل ویلسون در اتاق مشخص نمیشد اما تفاوت اونقدر بود که از نگاه من صدای گریفون کاملا بالاتر از ویلسون می ایستاد.

این دو بلندگو رو من به شکل A/B تست نکردم و مقایسه شون هم در دراز مدت انجام نشد ، پس حق دارید به من کمی معترض باشید که چرا در این شرایط نظر دادم اما من دلم خواست نظرم رو بگم هرچند اگر مقیاس این تفاوت کمتر از این چیزی که گفتم باشه حتما در آینده اعلام میکنم. ویلسون 7 دیستورشن خیلی بالاتری داشت هرچند صدای سری وات پاپی رو من دوست دارم چون میشه ساعت ها بهش گوش کرد اما نمیتونم انکار کنم که ویلسون 7 خیلی از ویسون 8 و مکس و گریفون فاصله داره.

مساله دیگه صدای Burmester بود که اگر بخوام نظرم رو زودتر از زمان مناسبش اعلام کنم باید بگم من این صدا رو خیلی دوست دارم ، به چند دلیل ، یکی اینکه صدای این آمپلی فایر Cool Side of Neutral هست (من از صدای گرم آکوفیض و یا سری های معمولی مارک لوینسون خیلی استقبال نمیکنم هرچند سری های رفرنس مارک لوینسون واقعا باارزش و شنیدنی هستند مثل 33 و 33h و 32) اما خیلی مخملی و نزدیک به Neutral و دوم اینکه صدای Burmester خیلی Harmonic Integrity خوبی داره و بشکل تجزیه پذیر رفتار نمیکنه و سوم اینکه صداش fluid و Liquid هست.

نمیگم این صدا خیلی Real و یا Direct هست نه، اما آنچه در ناحیه mid روایت میشه رو من دوست دارم خصوصا با سورس 100 101 آکوفیض و کابلهای بسیار خوب Stealth . من قبلا شاید چند سال پیش تحلیل هایی در مورد صدای Burmester خونده بودم و یک تصور ذهنی از صداش داشتم که وقتی شنیدم دیدم اون تصور خیلی به صدایی که شنیدم نزدیک بود. بنظر میرسه FM Acoustics هم چنین صدایی داشته باشه البته FM در کلاس بالاتری از Burmester قرار میگیره و حدس میزنم شفافیت و درخشش بیشتری داشته باشه.

burmester 911 رو حتما در حالت Bridge استفاده کنید (حالت مونو) چون ما در حالت Stereo نتیجه خیلی خوبی نگرفتیم برخلاف تصور من که فکر میکردم bridge وضعیت رو خراب میکنه و حتما هم از AC Conditioner Burmester حتی برای Power Amplifier استفاده کنید.

من همیشه گفتم ایراد کار ما در ایران اینه که نمیتونیم از یک برند مثل گریفون بالای 90 درصد کارایی و پتانسیلش صدا بگیریم و میشینیم همینجوری در مورد برندها اظهار نظر میکنیم. البته من قصدم حمایت از گریفون نیست چون هنوز یک ست کاملش رو در شرایط خوب نشنیدم اما منظورم اینه ما خیلی اوقات نظراتی میدیم که ربطی به کامپوننت نداره و یک خریدار رو بجای راهنمایی برای رسیدن به صدای خوب مجبور میکنیم دست به خرید های اشتباه دیگه ای بزنه.

http://www.goodsoundclub.com/Forums/ShowPost.aspx?postID=1558#1558

Read More

Last Night with Burmester Pre 808 Power 911, Accuphase DP100 DC101, Gryphon Atlantis Loudspeaker, Stealth Reference Line Cables

دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸
/ / /
Comments Closed

burmester-911

burmester-808

dieter-burmester

gryphon-atlantis

accuphase

stealth

stealth-2

دیشب میهمان یکی از دوستان عزیز بودم و ست بالا رو شنیدم. البته سورس آکوفیض 100/101 بود و کل سیستم به Power Conditioner Burmester وصل شده بود به همراه بالاترین سری کابل های Stealth.

داریم روی صدا کار میکنیم تا به یک نقطه خوب برسیم هرچند همین حالا هم صدا خیلی راحت ، Fluid و Liquid هست با یک حس خاص. شاید اگر بخوام یک عبارت برای صدا بکار ببرم باید بگم صدا خیلی آرامش و سکون داشت. سکون نه به معنی نداشتن داینامیک و یا حالت dark بلکه به این معنی که صدا اونقدر صاف و راحت و بی استرس بود که کوچکترین تغییری مثل تغییر فاز سیگنال و یا شناور کردن گراند یک کامپوننت و یا از Power Conditioner خارج کردن سیستم کاملا خودشو نشون میداد. تو این سیستم یک شنونده خیلی خیلی مبتدی براحتی میتونه در کمترین زمان تفاوت ها رو تشخیص بده.

صدا Fluid و راحت بود با Harmonic Integrity خیلی خوب که یک حس خاص خوب Pleasure به شنونده میداد (Very Fun). اگر خواستید معنای Liquidity در صدا رو بفهمید باید به این سیستم گوش کنید.

Power Conditioner Burmester و کابلهای Stealth از نگاه من این اجازه رو به Pre/Power Burmester میدادند که اون بافت مخملی رو حتی در فرکانسهای بالا با عمقی مناسب تحویل شنونده بدهد انهم در کمال آرامش .

من از این دوست عزیز بسیار تشکر میکنم ، بخاطر همه چیز خصوصا بخاطر حوصله ای که به خرج دادند تا من اونجا همه چیز رو به هم بریزم .

کمی صبر کنید تا تحلیل کامل رو در آینده بنویسم ، دوست دارم بعد از پیدا کردن نقطه بهینه برای بلندگو صدا رو شرح بدم چون این جوری خیلی جالب تره.

Read More

Audio Physic & Atoll Audio in Iran, Tehran by Jam Corporation

یکشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۸
/ / /

audio-physic-ii

دیروز بعد از فکر کنم 7 سال آقای راد رو دیدم، ایشان مدیریت شرکت جم (88826086-021) رو بعهده دارند و من 7 سال پیش ازشون یک بلندگوی Dynaudio 82 و یک ست سی دی و آمپلی فایر NAD خریداری کردم.

چند ساعتی میهمان ایشان بودم و صحبت هایی شد در مورد های فای و بازار های فای در ایران. ایشان بتازگی دو برند در کلاس قیمتی مناسب وارد ایران کردند که یکی از آنها برند بلندگو ساز Audio Physic آلمانی هست و دیگری برند فرانسوی Atoll که دومی مانند Creek سورس و آمپلی فایر میسازه. هر دو این برندها در کشور اصلی (آلمان و فرانسه) تولید میشوند و هیچکدام در چین و جاهای دیگر اسمبل نمیشوند.

قیمت سورس و آمپلی فایر دمو شده هر کدوم زیر 1000 دلار بود و قیمت بلندگو هم زیر 1300 دلار (اسم مدل ها رو از آقای راد میپرسم و اینجا مینویسم) .

کل مجموعه نزدیک به 2 میلیون تومن قیمت داشت و ایشان یک صدای اولیه برای من گرفتند. منظورم از صدای اولیه گرفتن صدا قبل از break-in سیستم بود و من یه چیزهایی از صدا دستگیرم شد که مینویسم.

صدای مدل Yara II Evolution تا حدی به صدای Dynaudio نزدیک بود و حالتی Lean و Smooth داشت با دقت قابل قبول. بالانس فرکانسی این بلندگو ها نسبتا هموار بنظر میومد و تصویری نسبتا خوب به شنونده میدادند. صدای این بلندگو همانند بلندگوهای تنبل تر Sonus faber حالت Soft و یا Sweet نداره و حدس میزنم مدل های بالاتر Audio Physic وضوح و Neutrality بالایی داشته باشند همانند بلندگوهای Dynaudio .

من این حس رو داشتم که آمپلی فایر 50 واتی Atoll حتی بعد از Break-in کامل هم نمیتونه بخوبی این بلندگو رو کامل جمع کنه و بلندگو نیاز به یک آمپلی فایر پرقدرت تر داشت (شاید مدل های بالاتر Atoll مناسب تر بودند). بنظر من صدای این بلندگو با Upstream گرم مثل آمپلی فایر لامپی بهتر جمع میشه و اگر خواستیم باهاش آمپلی فایر و سورس Solidstate انتخاب کنیم باید طوری انتخاب کنیم که صدا بیشتر از این به سمت Lean نرود و کمی Bloom صدا بیشتر بشه.

بلندگو تصویر سازی نسبتا خوبی داشت و صداش تو رنج قیمت خودش نسبتا کنترل شده بود. صدای دو یونیت تا حد قابل قبولی با هم همخوانی داشت و البته کمی فرکانسهای بالا شنونده رو متوجه خودش میکرد اما چیزی که خیلی باید بهش دقت کرد اینه که بنظر من این بلندگو خیلی خوش درایو نبود و Lean بودن صداش حساسیت به انتخاب Upstream رو افزایش میداد. من زیاد صدا نشنیدم و سیستم هم دوره break-in رو طی میکرد و برای همین اگر باز فرصتی دست داد و صدا رو شنیدم بیشتر در موردش مینویسم.

آقای راد چیزهای جالبی در مورد کاربران میگفتند ، من ازشون در مورد Creek پرسیدم که گفتند نمایندگی اش رو دارند و هر کسی خواست میتونه سفارش بده و علت نبودن Creek رو در ایران عدم استقبال کاربران عنوان کردند.

مشکلی که از نگاه ایشان وجود داره نوع نگاه کاربران در ایران هست که باعث میشه یه جورایی دست وارد کنندگان بسته باشه و نتونند به شکل درستی به کاربران سرویس دهند. مثلا ایشان اشاره داشتند به اینکه خیلی از مشتریان به ظاهر یک آمپلی فایر و ارتفاع پنل آن اهمیت میدهند و کامپوننت هایی که ارتفاع پنلشون بیشتر هست و یا گنده تر هستند بهتر فروش میروند.

مشکل دیگر اینه که کاربران خیلی به این ستاره های احمقانه مجلات توجه میکنند و اگر برندی معروف تر باشه خیلی راحت تر فروش میره و این مساله فروشنده رو تا حدی مجاب میکنه که برندهایی رو وارد کنه که با داشتن کیفیت پایین اما بدلیل شناخته شده بودن راحت تر بفروش میرسند.

مشکل دیگر اینکه کاربران به اینکه یک دستگاه در کجا ساخنه میشود هم اهمیت میدهند و حتی اگر یک برند خوب که در چین یا تایوان مونتاژ شده به ایران بیاید ممکن است خیلی مورد توجه قرار نگیرد.

همه این مسائل باعث میشود تا وارد کننده سیستم صوتی محدودیت هایی داشته باشد و در این بازار نتواند بدنبال ایده ال باشد تا فقط سود.

من با ایشان کاملا موافقم ، حتی رومی هم معتقد هست تا حدی خود Audiophile ها با حماقت هاشون صنعت صدا رو تشویق کردند که یک سری آشغال تولید کنه.

منطقی هم هست چرا که تا وقتی من و شما به ارتفاع یک کامپوننت اهمیت بدیم و یا مارک اون کامپوننت و ستاره هایی که گرفته واقعا دست یک فروشنده رو بستیم و خود ما نگذاشتیم کالای خوب به ایران بیاد.

من تو این مدت خیلی سعی کردم تا توجه مخاطب رو از Specification ها ، تحلیل های مجلات و حرف های بی ربط خیلی از فروشندگان بازاری و قیمت های بالا به این سمت جلب کنم که فقط شنیدن باید ملاک قرار بگیره و نه چیز دیگه اما مثل اینکه تو ایران هم مثل بقیه جاهای دنیا بیشتر Audiophile ها خیلی از واقعیت دورند (بقول رومی idiot).

یکی از دلایل عدم استقبال کاربران از Creek هم از نگاه آقای راد همین مشکلاتی بود که ذکر شد ، خود ایشان خیلی از صدای Creek تعریف کردند و گفتند با اینکه این برند صدای خیلی خوبی داشت اما فروشش براحتی بقیه برندها نبود. معنی این جمله اینه که این خود ما هستیم که با حماقت هامون وضعیت رو خراب میکنیم.

atoll

برند Atoll یک برند خوش ساخت فرانسوی است که تحلیل های جالبی در موردش در اینترنت پیدا میشه و بنظر من باید به Matching اش دقت کرد و یک بلندگوی خوش درایو براش انتخاب کرد.

اینها لینک تحلیل هاست:

6moons

tnt-audio-50

tnt-audio-cd100

http://forum.ecoustics.com/

Stereophile

enjoythemusic.com

soundstage

Read More

Magnepan Magneplanar in Tehran , Iran در ایران

جمعه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸
/ / /

mg201_01

شرکت یارامانا از شرکت Magnepan که سازنده بلندگوهای Magneplanar هست نمایندگی گرفتند و به گفته آقای رحمانی این بلندگو ها تا کمتر از یک ماه دیگر به همراه Vitus به ایران میرسند.

بلندگوی Planar رو من قبلا یک بار در شرایطی غیر ایده ال شنیدم که بنظرم خیلی جالب بود. اولین چیزی که در صدای این بلندگو ها جلب توجه میکنه Image خیلی شفاف و Open هست و بعدش فرکانسهای بالای راحت.

کلا Planar ها در دنیا طرفدار زیاد دارند و بدلیل قیمت مناسبی که دارند (در مقایسه با سایر برندها) باعث میشه خیلی ها به سمتش بروند. خود من هم از مدل 3.6 اش خوشم میاد و فکر میکنم با krell من پاسخ خوبی داشته باشه.

من از سیاست فروش Magnepan مثل شرکت Cardas (کارداس تا این لحظه مدل بالای رفرنس نداده تا قیمت مدل جدید رو بالا تر اعلام کنه و این مساله خیلی باارزش هست) خوشم میاد ، با اینکه Planar میتونست هر سال مدل جدید بده با قیمت بیشتر (کاری که خیلی های دیگه ازجمله ویلسون میکنند مثل گران کردن مدل جدید X2 به 158 هزار دلار و یا 135000 دلار شدن مدل جدید Lamm) اما این کار رو نکرد و حتی جنسش رو نبرد چین تولید کنه که کیفیتش رو بیاره پایین.

من از این شرکت و محصولاتش خوشم میاد و خیلی خوشحال شدم وقتی از آقای رحمانی شنیدم که تصمیم به آوردن این برند گرفتند.

magenpan_small

Planar ها حساسیتشون زیر 86db هست و امپدانسشون هم زیر 5 و این باعث میشه فقط برای راه اندازی اونها به Solidstate فکر کنیم و یا به لامپی های پرقدرت.

وقتی Planar به ایران بیاد و من صداش رو بشنوم در موردش بیشتر مینویسم هرچند پیشنهاد من اینه به آقای رحمانی زنگ بزنید 09122860234 و ازشون بخواهید براتون صدا دمو کنند.

فکر میکنم این برند جزو برندهایی باشه که من باهاش یک ست کامل با قیمت مناسب رو به دوستان پیشنهاد بدم. برای آمپلی فایر من تو ذهنم آمپلی فایرهای Belles و bel canto و مدلهای i-3 و i-5 برند Simaudio هست (هنوز کاملا در موردشون تحقیق نکردم و البته bryston هم تو ذهنم هست) اما شاید تو ایران هم بشه آمپلی فایرهایی رو با قیمت مناسب با این بلندگو Match کرد. شاید اگر بگم تمام مدلهای این برند خیلی بالاتر از قیمتشون در مقایسه با برندهای دیگه صدا میدهند به اشتباه نرفته باشم و فکر میکنم پیدا کردن بلندگویی که بشه حتی با دو برابر قیمت Planar ازش در این کلاس صدا شنید خیلی راحت نیست.

اینم لینک تحلیل ها :

Magnepan Reviews
Stereophile.com/303/
Stereophile.com/868/
avguide.com/review/mg16-loudspeaker
Integracoustics.com/mg16qr

Hometheatersound.com/16
Soundstage.com/
avrev.com/mg-3.6

خبر دیگه اینکه Martin Logan CLX داره به ایران میاد ، خیلی مطمئن نیستم اما احساس میکنم این کمپانی ها با هم چشم و هم چشمی هایی دارند ، از وقتی Quad 2905 اومد Martin logan هم یک مدل کاملا پنل الکترواستاتیک زد تا از دیگری عقب نمونه . این بلندگو رو شرکت یارامانا داره به ایران میاره و امیدوارم بتونم صداش رو بشنوم.

clx03

خبر دیگه اینکه پریشب خانه آقای الکساندریان بودم و نقطه خوبی برای بلندگوی سمت راست (قبلا برای بلندگوی سمت چپ جای خوب پیدا شده بود) پیدا شد تقریبا در فاصله 5 سانتی متری از نقطه قبلی و در مجموع صدا خیلی بهتر شد. الان فاصله دو بلندگو تقریبا 2.7 متر هست و تصویر استریویی خیلی خوبی داریم.

البته من هنوز فکر میکنم جا برای تغییر داریم اما احساسم میگه اون نقطه خیلی خوب در همین نزدیکی هاست ، شاید در کمتر از 10 سانتی متری همین دو نقطه. همین حالا هم صدای دایانا کرال رو وقتی تا ولوم آخر (3.5 درجه مونده به آخر) میبریم بالا بجای آزردن شنونده گوش رو نوازش میکنه. صدا الان اونجا در لحظه اول که میشنوید خیلی جلب توجه نمیکنه اما با کمی گذشت زمان متوجه میشید چه اتفاق خوبی داره میفته.

آقای الکساندریان تو همین چند هفته کلی تغییرات رو تست کردند که تو این تست ها تجربه های ارزشمندی بدست اومد و من از این بابت ازشون تشکر میکنم. دلم میخواست خودشون این تجربه ها رو در سایتشون بنویسند تا همه از این تجربه ها بتونیم استفاده کنیم. من سعی میکنم این گزارشات رو زود به زود بنویسم هرچند سرعت تغییرات تست شده بیشتر از سرعت تایپ من هست ;).

خبر دیگه اینکه آقای Mike صاحب مجله Spintricity و وبلاگ Audio Federation در سایتشون از وبلاگ من نوشتند که برام خیلی خبر خوبی بود. اینکه سایت باعث شده دوستانی مثل مایک داشته باشم خیلی خوشحالم. اینجا رو ببینید :

http://audiofederation.com/blog/archives/565

Read More

بخش پنجم The “Dead Points of Live Sound” or DPOLS

جمعه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۸
/ / /

مدتی هست که چیزی ننوشتم و البته دلیلش گرفتاری هام بوده ، قبل از پایان تعطیلات عید چند تا مطلب نوشتم که خیالم راحت باشه اگر نتونستم تا مدتی مطلب ننویسم سرعت میانگین نوشتن ام پایین نیومده باشه.

اوضاع خوب و مرتبه و من دارم روی بقیه مطالب Subjective Audio Reviewing کار میکنم و دوست دارم بدلیل اهمیت موضوع تا حد ممکن نوشته هام فکر شده باشه و برای همین خیلی عجله ای براش ندارم.

توضیح اصطلاحات های فای هم بعد از نوشتن چند مطلب شروع خواهد شد و من سعی خواهم کرد هم یک توضیح ای در مورد مفاهیم داده باشم و هم اگر بتونم یک روشی رو برای تشخیص پیشنهاد بدم.

زیبایی صدای Audio Note Ankoru تو خونه مهندس پوینده هم دلیلی شد تا در مورد اینکه چرا از نگاه Subjective من این صدا رو خیلی دوست دارم بنویسم و اینکه چرا با کمک لامپ ها میشه چنین صدای زیبایی رو شنید. خیلی از مجلات در مورد تفاوت لامپ و ترانزیستور نوشتند که بنظرم خیلی جاها خیلی نوشته شون خوب نبود و کلا نوشته هایی که تابحال خوندم اونقدر جالب نبود که راضی ام کنه ، سعی میکنم ایده هام رو شرح بدم. فعلا اینجا رو ببینید.

اما مطلب امروز مربوط به پاسخی هست که آقای Michael L. Davis (به نام Mike میشناسیمش) به نامه من دادند. آقای Mike صاحب سایت Audio Federation و مجله Spintricity هست و میشه روی نگاهش حساب باز کرد. من نوشته هاشو دوست دارم و همیشه به سایتش سر میزنم.

من از مایک در مورد تجربه DPOLS پرسیدم و پاسخ ایشان چنین بود:

Hi Amir,

Yeah, I think Romy has something here. It makes sense anyway. Romy posted this a long time ago, and we’ve had some time to mull over the idea.

Some of the issues I see:

* It gets more confusing when there are multiple people with multiple tastes involved. Some prefer a fuller sound on the bottom so that the overall freq response is flat [more like live music] – some prefer the best possible transparency, etc.

* It is very easy to keep moving the speaker so that it appears to get better and better with each move – yet overall the sound gets worse. I’ve seen this with hardware modders too. I think this has to do with each move improving one area of the sound inadvertently at the expense of another

* It is very easy to just give up after finding a local maxima [using simulated annealing as a model of speaker position optimization]. I.E. you find the best spot within a particular inch or two and particular orientation and you just want to sit down and listen to some music 🙂

* The dpol changes if you change the amp, cd player, cables, power cords, etc. and probably when there are more people in the room. Some of these changes are minor – but dpol is all about minor changes having large impacts…

Anyway, as a store we change things all the time – and so DPOL is hard to maintain over time. We more or less just try to minimize any negative interactions with the room and be happy with that – though this is another approach to speaker placement in and of itself and it has paid off big time once in a while.

One thing I have not seen addressed is how to mark the position of speakers accurately. Tape on the floor is really horribly unhelpful when we start talking about positions more highly resolving than half an inch or so, and about, oh, 5 – 10 degrees of arc or so.

Happy to hear you all are getting good results. Have these results given you a deeper perspective on this subject that you would like to share?

Thanks,
Mike.

جالبه بدونید نظر آقای آرتور سالواتوره رو هم جویا شدم:

Dear Amir,
I’ve never met Romy, but we have communicated in the past, we have links to each other and I visit his website once a month or so.
I’m not sure about DPOLS, because I have never experienced a situation where 1/16 or 1/32 of an inch made such a huge difference, as described in the short essay, and I’ve heard many thousands of setups.
I obviously realize the critical importance of speaker positioning and room acoustics, and I have spent months, and sometimes even years, optimizing just one set-up (my own system of course), but not to the degree of an ultra tiny movement that I can not even see with my eyes or measure (for repeatability).
Sadly, most audiophiles are not even in “the optimum zone”, let alone the one perfect spot, and that should be addressed first before moving on to a goal which may not be feasible for most.
Best Regards,
Arthur Salvatore
www.high-endaudio.com

واقعا باید از رومی (www.goodsoundclub.com) تشکر کنیم بخاطر اون همه اطلاعات با ارزشی که در انجمنش میگذاره و سعی میکنه مسیر اشتباهی رو که خیلی از ماها رفتیم بهمون نشون بده.

Read More

بخش هفتم Subjective Audio Glossary & Audio Reviewing

جمعه ۱۴ فروردین ۱۳۸۸
/ / /

اینم ترجمه بخشی از مقاله Audio Hell نوشته آقای Leonard Norwitz and Peter Qvortrup به آدرس زیر :

http://www.audionote.co.uk/articles/art_audio_hell.shtml

در این مقاله نویسنده سعی میکنه یک راه حلی ارائه بده تا شما به شکل درستی بتونید صدای یک سیستم رو ارزیابی کنید و در مسیری درست به صدای بهتر برسید. من با نوشته هاش خیلی موافق نیستم اما بقول رومی خوندن این مطلب بی ضرر هست و نوشته زیر رو بیشتر از این جهت جالب میدونم که یک روشی رو داره برای تست پیشنهاد میده و حقایقی رو در مورد صنعت صدا آشکار میکنه.

بخوانید :

آیا شما در جاده ای حرکت میکنید که انتهاش جهنم های فای هست؟!

ما Audiophile ها همیشه سعی میکنیم مهارت و توانایی مان را در تحلیل صدا و ارزش گذاری یک سیستم صوتی زیاد کنیم و هرچقدر از روشهای مختلف استفاده میکنیم دقیقا نتیجه معکوس میگیریم و بجای رسیدن به مطلوب دچار خستگی و ملال میشویم و به نتیجه ای نمیرسیم.

به این میگن جهنم های فای Audio Hell

یک Quiz :

1- آیا شما سعی میکنید که تست های A/B رو روی بخش کوتاهی از یک قطعه موسیقی ترتیب دهید تا حافظه شنیداری را بیشتر نگه دارید؟

2- آیا شما از همان رکوردهای تست رفرنس همیشگی برای تشخیص توانایی سیستم در یک یا چند بعد خاص استفاده میکنید تا از هرگونه گیج شدن و عدم تشخیص در ارزش یابی صدا با رکوردهایی که گوشتان به آنها آشنا نیست پرهیز کنید.

3- آیا شما برای اینکه هنگام ارزیابی صدا تحت تاثیر زیبایی موسیقی قرار نگیرید از رکوردهایی که خیلی دوستشان دارید استفاده نمیکنید؟

4- آیا شما باور دارید که کارکرد درست یکی سیستم صوتی بازسازی دقیق صداست و در نتیجه تنها زمانی میتوانید یک سیستم را بدرستی ارزش یابی کنید که تجربه زیادی در شنیدن صدای Live داشته باشید؟

5- آیا شما بر این باورید که برخی از بلندگوها برای جاز مناسب هستند و برخی برای راک؟

اگر به حداقل سه تا از این سوالات پاسخ مثبت دادید باید قبول کنید که مثل بسیاری از Audiophile های دیگر شما سوار قطاری هستید که انتهایش جهنم های فای هست.

البته ما هستیم تا به شما کمک کنیم تا از این مسیر خارج شوید.

ابتدا بهتر است نگاهی کلی داشته باشیم به مسیر حرکت های فای از گذشته تا به امروز.

این صنعت دوره بلوغش رو حوالی سالهای 1950 میگذروند و افزایش سود فروشش از 1960 شروع شد. کم کم یک پروسه اضافی نقد و بررسی سیستم ها شکل گرفت که نقش تکنولوژی ها رو برای رسیدن به صدای برتر بررسی میکرد.

بنظر میرسید این پروسه نقد که از سوی مجلات آغاز شده بود و برای هدایت کاربر به صدای بهتر بود بیشتر تئوری توطئه رو به ذهن القا میکرد تا یک روش درست برای رسیدن به پاسخی مطلوب.

در ابتدا سیستم ها از روی پارامترهای الکترونیکی مانند دیستورشن و پاسخ فرکانسی و … مورد مقایسه و بررسی قرار میگرفتند و کمپانی ها روی Specification ها تاکید زیادی داشتند و این طور فرض میشد که Specification بهتر رابطه مستقیمی با صدای بهتر دارد.

کم کم کمپانی ها به یک Limit رسیدند و مثلا دیگه نمیشد دیستورشن رو از یک حدی پایین تر آورد و دیدند نمیتونند با توسل به این حربه جای بیشتری برای فروش باز کنند چرا که برای قانع کردن یک مشتری برای خرید باید یک ابزاری مورد استفاده قرار میگرفت.

در این نقطه بود که بازار دید نمیتونه از Specification ها استفاده کنه و کم کم تئوری صدای بهتر خیلی ربطی به Specification نداره رو چند تا از مجلات به سر زبان ها انداختند. این مجلات ادعا کردند چون حتی دو کامپوننت با Specification یکسان صدایی متفاوت دارند بنابراین باید برای ارزش یابی صدای یک سیستم از روش دیگری استفاده کنیم که همان شنیدن هست.

باید صدای یک سیستم با صدای Live مقایسه بشه و این کار به عهده یک شنونده و تحلیل گر گذاشته شد.

کم کم هر ماه یک کامپوننت جدید the best میشد و هر مجله ای هم the best های خودش رو داشت و عده ای که عقلشون رو داده بودند دست مجلات کم کم گیج شدند.

بعد از این ماجرا و اشباع شدن مساله the best ها کمپانی ها سعی کردند با افزایش تصاعدی قیمت ها خودشون رو از بقیه جدا و با سیاست لوکس گرایی ، افزایش قیمت و تبلیغات زیاد این حس رو در مخاطب القا کنند که برای صدای بهتر باید بیشتر پول داد.

صنعت صدا گیج و مبهوت و با اشتباهات زیاد به جلو میرفت که یکی از آن اشتباهات رفتن از آنالوگ به دیجیتال بود. تا آنجایی که ما میدانیم کسی متدهای ارزیابی را بصورت جدی زیر سوال نبرد.

هیچ یک از متد های تست و ارزش یابی سیستم صوتی مانند :

دقت به Specification ها

اندازه گیری الکترونیکی Measurements

شنیدن و تست در حالت چشم بسته Blind

تست در حالت double Blind Test

مقایسه صدا با صدای زنده Live

مساله قیمت و قیافه و تبلیغات

نتونستند کاری از پیش ببرند.

هدف ما از این مقاله اینه به شما یک روش درست برای ارزیابی یک سیستم یاد بدیم. اعتقاد ما اینه دلیل اصلی تو جهنم بودن (Audio Hell) دوستداران صدا در دنیا (Audiophile) اینه که انها گیج شدند که چه چیزی هدف واقعی داشتن یک سیستم صوتی است و برای انتخاب صدای بهتر متدی رو انتخاب کردند که درست نیست.

اگر قبول کنیم که هدف یک سیستم صوتی ارضاء کردن حس شنیداری شنونده است (Emotional Involving) باید بگوییم یک سیستم ایده ال سیستمی است که دقیقا آنچه رکورد شده را پخش نماید.

مشکل اینجاست ما نمیدونیم دقیقا چه چیزی رکورد شده و برای همین متد مقایسه کمکی نمیتونه به ما بکنه.

متد مقایسه که متد قدیمی هست و اسمش رو میگذاریم Comparision by Reference اینطور هست که ما بخشی از یک Track یک آلبوم رو که گوشمون خیلی بهش آشناست رو در دو سیستم (یا در دو حالت) پخش میکنیم و تصمیم میگیریم که کدام بهتر و کدام بدتر است ، مثلا کدام به Live نزدیک تر است و یا کدام به رفرنسی که در ذهن داریم (تجربه قبلی) نزدیک تر است.

این روش اشکال داشته و درست کار نمیکند حتی اگر تعداد آهنگ هایی که از آنها برای تست استفاده میکنید زیاد باشد و یا حتی اگر شما پارامترهای صدا مانند Soundstage ، ریتم و تونالیته و شفافیت رو مورد مقایسه قرار بدهید.

حتی اگر پاسخ حسی مغزتان را به دو صدا مقایسه کنید هم نتیجه درستی در بر نخواهد داشت.

آنچه فهمیده میشود اینست که کدام سیستم با آن رکوردی که پخش میشود با شما سازگار تر است و چون نه سیستم ایده ال است و نه رکورد هیچ وقت نمیتوانیم یک قضاوت درست داشته باشیم و نمیتوانیم بگوییم کدام سیستم دقیق تر است.

متد پیشنهادی ما به شما متد مقایسه بر اساس تفاوت (Comparison by Contrast) هست. در متد قدیمی ما فقط 50 درصد شانس انتخاب صحیح داریم اما در روش جدید ما مقایسه رو از خود کامپوننت ها به تفاوت پخش حاصل بین رکورد ها میبریم تا اشتباه متد قبل رو نکرده باشیم .

در این روش ما تعداد خیلی زیادی از رکوردها رو در سبک های مختلف مثل پاپ و راک و کلاسیک و … رو در سیستم A پخش میکنیم و به صداها گوش میدهیم. همان رکوردها را در سیستم B نیز گوش میدهیم. در هر دو حالت به تفاوت صدا در دو سیستم دقت نمیکنیم بلکه به این دقت میکنیم که کدام سیستم رکوردها را متفاوت تر از هم پخش کرد. یعنی در کدام سیستم رکوردها کم شباهت تر از هم پخش میشدند، یعنی کدام سیستم صدا های رکوردهای مختلف را کمتر به هم شبیه میکرد.

در این حالت ما رکوردهایی رو برای تست پیشنهاد میکنیم که شما قبلا اونها رو نشنیدید و یا از آنها برای تست استفاده نکردید تا تمرکز ذهن شما به سمت متد قدیمی نرود.

هر سیستمی که تفاوت بیشتری بین رکورد ها ایجاد کنه یعنی کمتر از دیگری روی صدا تاثیر گذاشته و به عبارتی دقیق تر هست. در این روش نیاز به هیچ رفرنس ای نداریم و حتی لازم نیست صدای Live شنیده باشیم.

این روش به وقت و حوصله بیشتری نیاز داره اما در نهایت نتیجه درستی به شما خواهد داد.

Read More