Latest Posts

تطبیق امپدانس در ارتباطات انسانی

چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

تطبیق امپدانس (Impedance Matching) در الکترونیک به این معنی هست که امپدانس دیده شده از طرف سورس با امپدانس بار برابر (در حالت مختلط ZS = *ZL باشه یعنی قسمت مختلط امپدانس که به سلف و خازن برمیگرده هم علامت نباشند اما برابر باشند) باشه تا ما بیشترین توان رو از سورس به بار ZL منتقل کنیم.

در بحث تئوری امواج الکترومغناطیسی هم ما دقیقا چنین مساله ای رو داریم و اگر امپدانس خط انتقال موج با امپدانس بار تطبیق نداشته باشه بخشی از موج برمیگرده و همین مفهوم در تئوری انتشار موج صوتی هم وجود داره و یک هورن همانند ترانسفورمر کارش تطبیق امپدانس هست.

من فکر میکنم میشه تو روابط انسانی هم از جهتی موضوع رو به این شکل دید، البته با کمی تغییر در تعریف مفهوم Matching که اگر کمی صبر کنید براتون توضیح بیشتری میدم 😉

این نوشته به هیچ شخص خاصی مربوط نمیشه و من فقط سعی کردم با یک دید کاملا مثبت روابط خودم و سایتم رو با مخاطبان و دوستانم نقد کنم، امیدوارم این نوشته رو به حاشیه هایی که اخیرا ایجاد شده مربوط نکنید (اون حاشیه ها تموم شده و من تمامی کامنت ها و نوشته های قبلی مرتبط با اون حاشیه ها رو پاک کردم) چون موضوعی که الان میخوام در موردش بنویسم از مدتها قبل تو ذهنم بود. عملکرد سایت من هم در شکل ادبیات تند نوشتاری و هم در نوع ارتباطش نیاز به نقد داشت که فکر میکنم الان وقتش باشه.

فکر میکنم طرح این موضوع برای شما هم میتونه جالب باشه تا نگاهی دوباره داشته باشید به روابط خودتون با دیگران 😀

سلامن علیکم

سایت من بازتاب آنچه در ذهن من میگذره هست و این نوشته ها به شکلی بر مخاطبان سایت تاثیر میگذاره.

فراموش نکنیم وقتی قراره نوشته های کسی نقد بشه باید بدونیم ما با دو مساله روبرو هستیم :

یکی خود نوشته هست که بازتاب ذهن نویسنده هست و اسمش میشه اثر و دیگری فضای ذهن مخاطب و کلا فضایی که یک اثر اونجا تاثیر میگذاره هست.

مثلا من فکر میکنم آمپلی فایر برند X آمپلی فایر خوبی نیست و میام مینویسم این آمپلی فایر به این دلایل خیلی بدصدا هست.

ما میتونیم این نظر رو نقد کنیم و با آوردن دلایلی بگیم این نظر درست نیست و یا برعکس اون نظر رو تایید کنیم.

مساله دیگه ای که میشه بهش فکر کرد اینه که این نظری که اکبری داده چه تاثیری به فضای ارتباط گذاشته، مثلا آیا فروشنده اون کالا خیلی ناراحت شده و باعث شده از اکبری دلخور بشه و یا کسی که اون آمپلی فایر رو خریده از اینکه چنین نوشته ای رو خونده دلسرد شده؟

اکبری نظراتی داره، نه فقط در مورد کامپوننتها بلکه در مورد مجلات ، در مورد فروشندگانی که تو تهران فعالند و …

هر کسی از نگاه من حق داره نظرش رو بیان کنه فارغ از تاثیری که قراره تو فضای مخاطبان بگذاره و من اصلا باور ندارم نویسنده باید حتی به اندازه اپسیلونی اونچه در ذهنش میگذره رو بخاطر فضای دریافت سانسور کنه.

بنابراین هر کسی حق داره در مورد چیزی که دوست داره نظر بده و بدون توجه به فضای دریافت نظرش رو اعلام کنه اما از نگاه من نظراتی ارزش داره که شرایط زیر رو رعایت کرده باشه :

  1. صداقت و شفافیت کاملا رعایت بشه، از نگاه من کوچکترین تحریف و دروغی کاملا نظر رو بی ارزش میکنه و هر نظری باید دقیقا انعکاس باور ذهنی نویسنده باشه (این شرط مهمترین شرط هست)
  2. این نظر وابسته به منافع (بقول کانت رها از بهره و سود) ، خواسته ها و یا Complex های ذهنی (مثل عصبانیت و یا برتری جویی برای ساختن جایگاهی برای خودمون و …) ما نباشه
  3. تسلط و اطلاعات کافی از چیزی که قراره در موردش نظر بدیم داشته باشیم و خودمون دقیقا فهمیده باشیم چی داریم میگیم

فراموش نکنید من معتقدم آدم ها در قسمت شرط سوم حق دارند اشتباه کنند و من خیلی روی شرط سوم به اندازه شرط اول و دوم تاکید نمیکنم اما به هر حال میشه کاری کرد تا امکان اشتباه در برآورده شدن شرط سوم به حداقل برسه.

من به این چهارچوبی که اشاره کردم معتقدم و بر همین مبنا به نظرات دیگران توجه میکنم، هر کسی حق داره از طریق ایمیل ، تلفن و یا کامنت در سایتم نظرش رو به من اعلام کنه و من بدون هیچ سانسوری کامنتش رو درج میکنم و اگر لازم بدونم بهش جواب میدم.

مثلا اگر کسی معتقده بیشتر نظرات اکبری اشتباه هست من به نظرش 100 درصد احترام میگذارم ، شاید اولش کمی از شنیدنش دلخور بشم اما واقعیت اینه نظرات آدمها محترمه و من بهشون احترام میگذارم البته به این شرط که سه شرط بالا رو برآورده کنند. مشکل از نگاه من وجود نظرات مخالف نیست چون واقعا ما به تعداد آدمها میتونیم نظرات متفاوت داشته باشیم و منم سعی نکردم فکر خودم رو بکنم تو ذهن همه اما مشکل در بیشتر مواقع به برآورده نشدن سه شرط بالا برمیگرده.

خود من تمام سعی ام این بوده نظراتم کاملا این سه شرط رو برآورده کنند و نخواستم نظرات مخالف رو پنهان و یا سانسور کنم و یا دنبال این نبودم که همه مثل من فکر کنند.

نوشته های سایت من بخاطر صراحت زیادش گاهی تو ذهن برخی از دوستان سرزنش شد، مثلا پست مخاطب کم هوش و یا زیر صفر فرض کردن سواد فروشنده ای که یک برند سوئیسی رو می آورد و یا شوت فرض کردن کسی که بجای ASR میره آکوفیض میخره 😀 و …

من راستش خنده ام میگیره این نوشته هام رو میخونم ، البته این نظرات من که زیادی تند و ناخوشایند بنظر میاد از نگاه من هر سه شرط بالا رو برآورده میکنه (البته پست مخاطب کم هوش کمی شرط دوم رو میبرد زیر سوال چون کمی عصبانی نوشتمش) اما تاثیر خوبی روی فضای مخاطبان نداره.

متاسفانه و یا خوشبختانه ذهن من کارکردی بدون فیدبک داره، دقیقا مثل Audio Note و همونطور که میدونید فیدبک معنی اش اینه ما خروجی رو بسنجیم و به شکلی به ورودی اعمال کنیم. من ذهنم خروجی نوشته رو که همون تاثیر بر فضای مخاطب هست رو هیچوقت نمیسنجه و اونرو به به ورودی اعمال نمیکنه تا وضعیت تصحیح بشه.

میدونید فیدبک منفی با تصحیح ورودی دیستورشن رو میاره پایین اما از Gain (میشه gain رو اینجا به صداقت و شفافیت تشبیه کرد) کم میکنه، ذهن من چون بدون فیدبک کار میکنه متاسفانه گاهی دیستورشن خروجی اش تو فضای ارتباط خیلی میره بالا و خیلی ها بدجور از دستم شاکی میشن و عده ای هم پیش خودشون فکر میکنند حتما این نوشته ها به منظور خاصی نوشته میشه.

(ایرادی که به مجلات میگیرم اینه که خروجی اونها فیدبک خیلی بالایی داره وگرنه خیلی نمیشه گفت اونها دارند فقط دروغ تحویل مردم میدن)

اما چرا وضعیت اینجوره، آیا بهتر نیست اکبری مثل آدم بنویسه (البته آدم به معنایی که اکثریت محافظه کار تعریف میکنه) و تنش درست نکنه؟

آیا بهتر نیست کمی سنجیده تر و محترمانه تر و بهتر بنویسه تا کسی از دستش دلخور نشه؟

به هر حال ما تو یک فضای فرهنگی خاص زندگی میکنیم (بقول کسی که میگفت ما ایرانیها با تعارف حرف هامون رو میزنیم) و نمیشه بگیم ما به خروجی کاری نداریم و آیا بهتر نیست اکبری این موضوع رو بفهمه؟

من کاملا قبول دارم محافظه کارانه تر نوشتن و استفاده از فیدبک تنش و دیستورشن رو میاره پایین و هم احترام بیشتر میشه و هم دلخوری و ناراحتی کمتر اما اجازه بدید بگم چرا من بدون فیدبک و صریح مینویسم.

اول اینکه من دوست دارم تصور کنم مخاطبم مثل خودم هست و دارم با یکی مثل خودم ارتباط برقرار میکنم و چون من فضای بدون فیدبک رو بیشتر دوست دارم سعی میکنم اینجوری برم جلو و میدونم این تصور که مخاطبم مثل من هست خیلی به ندرت به واقعیت نزدیک میشه.

من میدونم استفاده از کلمه د ر پ ی ت و یا صفر فرض کردن سواد یک فروشنده میتونه از محبوبیت نوشته هام کم کنه و راه رو برای انتقادهای بیشتری باز کنه اما من به نظرات دیگران زیاد اهمیتی نمیدم چون نه دنبال fan جمع کردن هستم و نه دنبال پول درآوردن از این راه.

کلا دنبال جایگاهی برای خودم نیستم، بقول شاعر “رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار”، البته استفاده از این نوع ادبیات به این معنی نیست که من از ناراحت کردن کسی خوشحال میشم، نه ، من واقعا متاسف میشم از اینکه این نوع نوشته ها با فضای های فای ایران جور درنمیاد و قلبا دوست ندارم کسی از نوشته هام ناراحت بشه.

اما دوستان من، من خیلی برای های فای هزینه دادم و خیلی راه ناهمواری رو طی کردم و همیشه دلم میخواست یک اکبری مانندی (بدون فیدبک و صریح) وجود میداشت که (برخلاف مجلات با فیدبک زیاد) کمکم میکرد از این برزخ های فای بیام بیرون، من به رومی بینهایت احترام میگذارم و دستش رو میبوسم حتی اگر تو انجمنش بنویسه “اکبری تو خیلی شوتی، برو گم شو”.

میدونید چرا ؟ چون من عاشق یادگیری هستم نه دنبال اینکه رومی چه جور شخصیت ای هست و یا چه ادبیاتی داره.

میدونید من چه فضایی رو در ارتباط دوست دارم؟

من دوست دارم در فضایی باشم و بنویسم که مخاطبانم هم از جنس من باشند، بقول یکی که میگفت بهشت جایی برای همه روح های آشناست (آشنا به معنی نزدیک و شبیه به هم هرچند لغت شبیه خیلی مطلب رو نمیرسونه).

من دوست داشتم اعتماد کنم، همونجور که دوست دارم به من اعتماد داشته باشند و دوست داشتم رها از بهره بنویسم همونجور که دوست دارم هر نویسنده ای رها از بهره بنویسه و دوست داشتم عاشقانه بنویسم همونجور که دوست دارم هر نویسنده دیگری عاشقانه بنویسه اما امپدانس سورس برخلاف خواسته من بیشتر اوقات با امپدانس بار یکی نبود.

من Zs رو میشناختم و تصورم این بود مخاطبم هم Zl اش برابر Zs هست اما واقعیت اینه خیلی جاها این برابری نبود و من با پیش فرضی که داشتم اعتماد کردم، البته این موج های برگشتی به من ثابت کرد فضای های فای ایران خیلی تطبیق خوبی با امپدانس سورس نداره 😀 .

اکبری میگه مرغ یک پا داره و روند حرکت همینه که دوست داره، من هنوزم دوست دارم تصور کنم این تطبیق امپدانس وجود داره چون اینجوری راحت تر مینویسم.

هر کسی میتونه نظراتش رو همه جا عنوان کنه و دنبال مخاطبی باشه که باهاش آشناتره و بهتر باهاش ارتباط برقرار میکنه و یا با دوستانی به گفتگو بشینه که باهاش هم عقیده ترند و میتونه از نوع نوشته های من انتقاد کنه اما من تغییری توی امپدانس سورس نمیدم تا با امپدانس بار تطبیق پیدا کنه هرچند سعی ام رو میکنم هم صراحت ام رو از دست ندم و هم کمترین تنش رو بوجود بیارم.

به همه هم پیشنهاد میکنم اگر سه شرط ای که گفتم رو رعایت کنند دنبال این نباشند که فلان دوست یا فلان مخاطب از حرف یا نوشته شما خوشش میاد یا نمیاد، خودتون باشید چون بالاخره دوست یا مخاطبی پیدا میشه که از جنس شما باشه. رومی هم همینطوره و دنبال مخاطب جمع کردن نیست، بهتره همه خودشون باشند و کاری رو که دوست دارند انجام بدهند فارغ از قضاوت دیگران اما همیشه اون سه شرط رو براورده کنند…

Read More

آلبوم بیداد

چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /

محمد رضا شجریان با آهنگسازی پرویز مشکاتیان تو دهه شصت کارهایی رو ارائه کرده که برای هرچند بار که میشنوم انگار برای من تازگی داره، آلبوم بیداد هم از تاثیرگذارترین آلبوم هایی بوده که شنیدم و من فکر نمیکنم دیگه کارهایی از این دست رو در موسیقی سنتی بشنویم.

جدیدا هم شبکه بی بی سی برنامه ای از شجریان پخش کرد که موفق نشدم ببینم. یکی از خصوصیات آقای مشکاتیان این بود که نمیومد تو آهنگهایی که ساخته همه تکنوازی ها رو خودش انجام بده و بیشتر اوقات بنا به حس و حال قطعه این کار رو به کسی دیگر واگذار میکرد. مثلا تو نوا مرکب خوانی بیشتر تک نوازی ها با استاد موسوی بود.

آلبوم بیداد تو دستگاه همایون اونم در سال 1361 اجرا شده (البته سال 64 تونست مجوز نشر بگیره) که فضایی سنگین داره .

شجریان تو بیداد میگه :

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد         دوستی کِی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره‌گون شد خضر فرخ‌پی کجاست     خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد
کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی         حق‌شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست         تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار         مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند         کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست     عندلیبان را چه پیش آمد هَزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت     کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش         از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد

Read More

Subjective Audio Glossary & Audio Reviewing بخش شانزدهم

سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

تو بخش قبلی مثالهایی رو از حضور صدا در فضا زدم که مربوط به یک اجرای زنده بود و به صدای بازسازی شده مربوط نمیشد. الان میخوام در مورد Presence صدای بازسازی شده بنویسم و همانطور که میدونید برای بازسازی این فضا ما روشهای مختلفی رو مانند Monaural Recording ، Stereophonic ، Dolby 5.1 ، Binaural و Ambiophonics داریم که هر کدوم اینها به شکلی سعی میکنند یک فضایی رو برای حضور صدا بازسازی کنند.

هر کدوم اینها رو میتونید بشنوید و تجربه کنید، جالبترین اونها Binaural هست که شنیدنش با هدفون خیلی جالبه. شما با شنیدن هر کدوم اینها میتونید روی نوع بازسازی صدا در فضا دقیق بشید و ببینید هر کدوم از اونها چه خصوصیتی دارند.

با جابجایی بلندگوها هم در اتاق میتونید روی تغییرات صدا دقت کنید و ببنید چه اتفاقی برای صدا میفته و یا از بین دو بلندگو (نقطه Sweet Spot) بلند شوید و به اتاق دیگری بروید و ببنید حضور صدا به چه شکلی تغییر داشته.

استریو بخاطر مشکل Crosstalk نمیتونه مثل Binaural صدا رو بازسازی کنه و برای همینه استریو رو دارند با Ambiophonics جایگزین میکنند و به عبارتی استریو بجای بازسازی دقیق یک Event در فضا یک تصویر مجازی به شنونده ارائه میده.

یکی از چیزهایی که در مورد مکان بلندگو و آکوستیک مطرحه اینه که تو یک آکوستیک خوب و در شرایطی که بلندگوها درست Place شدند ما اطلاعات مربوط به فضای اجرا رو خیلی شفاف میشنویم، مثلا رکورد Amused to Death رو که جاهای مختلف میشنوید میبینید چقدر یک آکوستیک بد اطلاعات Presence صدا رو خراب میکنه و چقدر در یک آکوستیک خوب اطلاعات مربوط به Presence صدا راحت و شفاف شنیده میشه.

حتی یک لیوان روی میز و یا بقول جیم اسمیت که میگفت حتی یک صندلی که تا حدی رزونانس ایجاد میکرد میتونه روی حضور صدا در اتاق تاثیر بگذاره و هم نوع صدابرداری ، هم نوع رکورد از نظر مونو یا استریو بودن و هم آکوستیک سیستم همگی روی این بخش تاثیر گذارند. یادمه تو یارامانا که نشسته بودیم آقای محرابی اومدند و من اون موقع که ویلسون 8 دمو شده بود به آقای محرابی گفتم بهتره فقط شما روی صندلی بشینید و من میرم اون طرف تر دورتر چرا که نشستن چند تا آدم کنار هم باعث تغییر شرایط میشه و گاهی اوقات این تغییر کاملا توسط گوش قابل درک هست.

یکی دیگه از مثالها رکورد های IsoMike با مدیریت آقای Ray Kimber طراح کابل Kimber هست که اگر رکوردهای این آدم رو بشنوید بخاطر نوع صدابرداری خیلی احساس حضور در فضای کنسرت رو دارید. حتما اگر براتون ممکن بود رکوردهای این آدم رو بشنوید چون خالی از لطف نیست.

ادامه دارد…

Read More

WTA Madrid 2010 – The winner Aravane Rezai

دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

مادربزرگ این دختره (ارغوان رضایی) تو آپارتمان ما میشینه، اون دفعه که اومدند ایران تو حیاط با پدرش تمرین میکرد، پدرش آدم جالبیه ، خواستم بگم خوشحالم از اینکه تو مادرید قهرمان شد و Venus Williams رو برد.

این اولین بار هست که تو وبلاگم خبری بی ربط به های فای مینویسم.

اینم گزارش بی بی سی :

Aravane Rezai shocks Venus Williams at Madrid Open
Aravane Rezai of France, the world number 24, stunned Venus Williams 6-2 7-5 to capture the Madrid Open title.
Rezai broke her American opponent twice to take the first set with ease and fought back from 5-2 down in the second to win in one hour, 42 minutes.
It was the unseeded 23-year-old’s third career title after triumphs in Strasbourg and Bali last year.
Despite the defeat, Williams, who turns 30 next month, will return to number two in the world rankings on Monday.
“I just cannot believe this,” said Rezai. “She played very well and I’ve always respected her as a player and a champion. I just tried my best today and it worked well for me.”
Rezai blasted winners from all corners of the court and won 100% of points on her first serve as she took the opening set in less than half an hour.
Williams rallied in the second and stormed into a 5-2 lead but Rezai refused to be subdued.
She saved five set points before squaring the match at 5-5 and pushed on to take the title on her first match point.
A shocked Williams, winner of nine clay titles, uttered just one sentence at the presentation ceremony.
“She played well, congratulations,” said the five-time Wimbledon champion.

Read More

Vitus MP-L201 in Munich High End 2010

یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

Also new from Vitus is the top-of-the-line MP-L201 two-chassis preamp. This unit weighs over 100 pounds and can be bought with an optional subwoofer crossover. It is fully balanced from input to output and is wired with Vitus’s own Andromeda cabling. The price is € 46.000

New from Denmark’s Vitus Audio is the SIA-025 integrated amplifier (€ 18.500). This unit is said to output 25Wpc in class A or 100Wpc in class AB. It has two unbalanced inputs as well as three balanced inputs and can be bought in a variety of colors including silver, red, white, and dark gray.

تو این اتاق یک نوازنده بشکل زنده اجرا داره و صدای اون از طریق ویتوس و بلندگوی دانمارکی AMPLI پخش میشه، فکر کنم چنین مقایسه ای جالب باشه برای شنونده ها.

لینک های زیر عکس های نمایشگاه امسال در آلمان هست:

http://s632.photobucket.com/albums/uu43/ghtoz/HighEnd_Munich_2010/?albumview=slideshow

http://www.my-hiend.com/vbb/showthread.php?p=78437

http://picasaweb.google.com/118223304588653203263/Mun_2010#

آقای ویتوس تو نمایشگاه امسال آلمان حضور داشتند، مثل اینکه آقای رحمانی هم اونجا بودند و ایشون رو دیدند، ویتوس تو سیستم های زیر Setup شده بود :

Main room was D111 – the old B&W room and the biggest room.

Had 3 systems running there:

Together with َAmphion speakers:

Krypton3

Vitus SS010 Integrated Amplifier

Vitus SCD010 CD Player

Other smaller Amphion speaker

Vitus SS050 Integrated Amplifier

Vitus SCD010 CD Player

BIG system with new danish speaker

Vitus SCD010 CD Player

MP-L201 with active sub crossover (Vitus New Product for Marten Supreme bass tower)

Vitus SS101 for bass

Vitus SM101 for high frquency

Using bertram audio cables

German Physiks/Vitus Audio room (E111)

GP PQS100+ and borderland speakers

Vitus SIA-025 integrated amplifier (new Vitus Product)

Vitus SCD010 CD Player

Andromeda cables

SW Speakers/Vitus Audio / Purist Audio room (Hall 3 stand F15)

Vitus SCD010 CD Player

Vitus SS101 Integrated Amplifier

Purist AC conditioner and cables

SW “magic flute” speaker

Read More

Romy The Cat’s new Listening Room

یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

http://www.goodsoundclub.com/Forums/ShowPost.aspx?PageIndex=8&postID=13520

همیشه این سوال هست که آیا ممکنه ما با خریدن یک سیستم گران تر و یا جایگزینی آنالوگ با دیجیتال و یا جایگزینی لامپ با ترانزیستور و یا توجه به tune ها به اون صدایی که دوست داریم برسیم؟ همیشه یک کاربر پول و وقتش رو خرج میکنه و بعد از شش ماه تحقیق و ارتقاء و … دوباره ذهنش درگیره اینه که این صدا باید بهتره بشه و اون چیزی نیست که باید باشه. این چرخه همینطور ادامه داره و من ندیدم کسی به این شکل جلو رفتن به نتیجه دلخواهش برسه حتی با 500 میلیون پول دادن ، استفاده از لامپ و یا توجه به Tune ها و … بحث های X بهتر از Y هست و یا توجه به Specification ها و خیلی چیزهای دیگه ای که ما یاد میگیریم هم شاید در ابتدا موثر بنظر برسه و فکر کنیم افتادیم تو مسیر درست اما واقعیت اینه صدای خوب از خیلی از این چیزهایی که تصور میکنیم فاصله داره. خوشبینی یک Audiophile در این مسیر نشانه مبتدی بودن اون هست و شاید خیلی زمان صرف بشه تا بفهمه نگاهش چقدر از واقعیت فاصله داشته.

من فکر میکنم اگر کسی دقیقا بفهمه صدای خوب چیه مطمئنا خواهد دانست رسیدن به صدای خوب مسیر خیلی هموار و راحتی نیست و برای همینه من همیشه به هر کسی که ایمیل میزنه و میخواد وارد این دنیای های فای بشه یه جوابی بهش میدم که طرف بیشتر دلسرد میشه تا دلگرم، البته شما در صورتی میتونید با من هم نظر باشید که بفهمید صدای خوب یعنی چه و اگر دقیقا نمیدونید صدای خوب چه صدایی هست مطمئنا با من هم عقیده نخواهید بود.

من همیشه گفتم رسیدن به صدای خوب کار راحتی نیست و خودم هم تقریبا بیخیالش شدم و منتظرم یک فضای آکوستیکی مناسب در اختیارم قرار بگیره که اون موقع ممکنه دوباره برگردم به های فای. های فای میتونه تفریح جذابی باشه اما برای من تا وقتی مطمئن هستم بدون عناصر لازم پاسخ مطلوب رو نداره به سمتش نمیرم و ترجیح میدم بجای بازی کردن با کامپوننت ها و پول و انرژی بیهوده صرف کردن وقتم رو صرف چیز بهتری کنم.

رومی رو ببینید که تو اتاق جدیدش داره تلاش میکنه به نتایجی برسه و ببینید که یک آدم حرفه ای مثل اون چقدر داره انرژی میگذاره و هنوز از ایده الش فاصله داره. ممکنه یک بلندگوی دیگه بسازه تا تو این اتاق جدیده پاسخ بهتری بگیره، من واقعا به دوستان پیشنهاد میکنم تا دقیقا نمیدونند دنبال چه هستند پولهاشون رو بیهوده دور نریزند و اگر فقط بازی های فای براشون جذابه من دخالتی نمیکنم اما اگر نتیجه براشون مهم هست موضوع رو خیلی ساده فرض نکنند چون حتی یکی مثل رومی هم با اون همه تجربه خیلی خیلی داره انرژی برای این کار میگذاره.

اگر من برگردم به های فای مطمئنا اون روز روزی خواهد بود که هم وقت کافی خواهم داشت و هم یک فضای آکوستیکی مناسب در اختیارم خواهد بود.

ببینید رومی چی گفته :

Posted By: Romy the Cat in Audio Discussions
Subject: Stop!
=========================
OK, I decided to stop today to do what I do as it does not feel like me anymore. For a month as I live in here and have the playback up my playback is a source of great pain and I do not like it. I am accustomed that I turn the thing on and USE it. I did many experiments and had weeks or month playback in bad shape but I know what is going on and I had no problem with it. Now, in new house I for some reasons constantly fight with playback and practical do not USE it as I would like to. The audio experiments I fine, I like them but today I convinced myself the unit I have a dictated midbass channel I will not get the sound I would like to get. So, what people do after they have a strike of revelation? Right, they begin to re-read my site.
So, I look at my comments in the Audio For Dummies section: do not pursue full-range without being ready, do not go for lower bass without being ready and I asked myself – what I am doing?

So, I took everything from my listing room out (I have a tone of the speakers I have in there, trying to imitate the midbass) and connected just two woofers to Milq’s bass channels. As the result I got the same Macondo as I had only the LF section runs at few dab doe and well underdeveloped for this room. So, I have no bass but I have nice balanced and peaceful sound from 60 Hz and up. I will keep it for a while until I will do something radical with midbass – I am not ready to move in there now.

The sound as it is not bad. I rolled of HF and there is not bass. The LF section (the dose lower upperbass in effect) is time aligned and the Macondo got some imaging back. The MF tone is partials back. So, the Macondo works now in monitor mode, but it is OK for now. At least today playing my playback I did not have the feeling that I need to spend a night with an ex-girlfriend who you dumped because you did not like sex with her.
Back to the normality.

Rgs, Romy the caT
=========================

The thread located at:
http://www.goodsoundclub.com/TreeItem.aspx?PostID=13519

Thanks,
GoodSoundClub Admin

Read More

Audio Softwares

چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /

یکی پرسید چه نرم افزارهایی در زمینه صدا موجوده منم گفتم لیستش رو میگذارم اینجا اگر کسی خواست ایمیل بزنه براش آپلود کنم.

گذاشتن لیست به این معنی نیست که من با همه این نرم افزارها کار کردم و قبلا هم لیست کتاب هام رو گذاشتم که به این معنی نبود همه این کتاب ها رو خوندم.

این چند روزه عجب هوایی داشتیم، ما رو بگو مثل …خل ها یک ساعت زیر بارون پیاده رفتیم تا برسیم به خونه، بنظر من چیزی زیباتر از بارون پیدا نمیشه…

راستی شنیدم حبیب اومده ایران، خبر درسته؟

لیست به شرح زیر هست:

Acoustics Engineering Sabin v3.0.76
Adobe Audition 3
ARTA Audio Measurement And Analysis Software v1.5.0
BrainWave Generator 3.1.12.0
Cool Edit Pro 2.0
Dirac3.0 – Room Acoustics Software
ELAC Cara 2.2 plus
ETF v5.983
Exact Audio Copyer
Feurio
Leap Loudspeaker Enclosure Analysis Program v.5.0
LoudSpeaker Lab v3.1.3
Room Optimizer
TrueRTA 3.3.2

Read More

Amplifier Loudspeaker Matching

چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /

آقای نلسون طراح Pass Labs که تو مدلهای گنده ای که فرستاده تو بازار چیز بدردخوری نساخته خودش آدم خیلی کاردرستی هست و آمپلی فایرهای کم توان Single Ended Class A ترانزیستوری با دو طبقه مدار بدون فیدبک منفی میسازه . این آدم اون گنده ها رو به درخواست بازار میسازه و میدونید که برای سود بیشتر تو بازار یک طراح باید مطابق میل Audiophile های خنگ تر رفتار کنه و برای همینه نلسون هم آمپلی فایرهای بازاری گنده میسازه و هم آمپلی فایرهای خوب زیر 30 وات. البته توضیح یک نکته ضروریه اونم اینکه صدای Single Ended Class A ترانزیستوری با Single Ended Class A لامپی دو چیز کاملا متفاوت هست که هم نلسون و هم رابرت هارلی بر این موضوع اتفاق نظر دارند. من خودم Single Ended Class A ترانزیستوری تا به این لحظه نشنیدم.

راستش من طراحانی رو که مثل Steve مقاله های زیادی ارائه میدهند دوست دارم و کسانی مثل Steve و Nelson Pass فرقشون با طراح های Idiot اینه که مسائل رو خیلی ساده و احمقانه نمیبینند و نگاهشون به مسائل حالت تک بعدی X بهتر از Y نداره.

مثلا کسی که میاد میگه “لامپ از ترانزیستور بهتر هست” و یا “کابل نقره بهتر از کابل مسی هست” از نظر من idiot بحساب میاد چون نگاه تک بعدی X>Y مخصوص طبقه کم هوش جامعه هست. کسی که نگاه عمیق و درستی به مسائل داره هیچوقت اونها رو بصورت تک بعدی X>Y نمیبینه. ببینید رومی چی میگه :

Audio people like to talk about audio. Most of their talks are about “what is best”. The completion between “what is the best” is the sport that takes 90% of audio person retune. Most of the audio people, would they meet physically or over internet are immodestly get engaged in collaboration what is the best for this or what that application. This completion of ideas in pursuit of figurative “best” is in my view is not only horrible and also stupid thing. The “competition for the best” syndrome is something that retarded reviewers brought into audio.  This “frustration for the best” is the only crap they are able to sell and the only think how they meant understand audio. Unfortunately the Audio Morons, means you, fully embrace this “frustration for the best” without understanding what is going on.

Audio people have atrophy of competitiveness and instead of “competitiveness as enrichment” they use a surrogate of competitiveness – the contest of irrelevancy.  The only thing that audio people might compete and might correlate “what would be the best” is the competition of objectives. Ironically, to compete in objectives most of audio people do not to have playback heard. I for instance discard 90% of people with whom I talk in audio just because I find that thier audio objective is not worthy my attention….

So, the so popular argument between audio people on the subject what amplifier, speaker or cable is the best is in fact a debate between two idiots. The only sane arguments might be argumentation whos objectives are more “loaded” but where did you see audio people able to “compete” in that realm?

Rgs, Romy the Cat

ِSteve و Nelson یکیشون طراح آمپلی فایر لامپی هست و دیگری طراح آمپلی فایر Solidstate و ما با خوندن مطالبشون میبینیم با یک فضای روشن و منطقی روبرو هستیم که این دو رو در مقابل هم قرار نمیده و بین اینها یک فضای تفاهم برقراره، هیچکدوم اینها بخاطر تجربه و درک درستی که دارند موضوع رو تک بعدی و ساده نمیبینند و برای همینه که میتونند به تفاهم برسند.

کسانی که موضوعات رو تک بعدی میفهمند همیشه با هم در جنگ هستند چون یک دسته میگه X بهتر از Y هست و دسته دیگه میگه Y بهتر از X هست. این idiot ها موقعی که یکی میاد میگه موضوع اینجوری نیست سریع عصبانی میشن و طرف رو به بودن در جبهه مقابل متهم میکنند و شروع میکنند به حمله کردن بهش و با این کار اوج idiot بازیشون رو ثابت میکنند.

نگاه تک بعدی مخصوص طبقه عوام هست و این نوع بحث ها فقط به مباحث های فای محدود نمیشه.

بگذریم، میخواستم بنویسم مفهوم Matching از نظر الکترونیکی بین بلندگو و آمپلی فایر خیلی مساله مهمی هست که قبلا هم بهش اشاره کرده بودم.

خیلی از تحلیل گران تو تحلیل هاشون مینویسند شرایط دموی بلندگو خیلی مهمه و هر بلندگویی ممکنه با یک آمپلی فایر جواب بهتری بده. مثلا رومی با اینکه مخالف درایور های سرامیک هست اما تلفیق Push Pull Class A ترانزیستوری رو با سرامیک خیلی جالب دیده، میدونید که ویتوس Push Pull Class A هست و مارتن دیزاین از سرامیک استفاده میکنه در حالی که ممکنه همین سرامیک رو به یک آمپلی فایر Class A/B دیگه بزنید نتیجه خیلی بد از آب دربیاد.

مثال های اینچنینی زیاده مثلا بلندگوهای ریبونی Apogee با آمپلی فایری که سورس جریان هست مثل Krell پاسخ خیلی خوبی میده و یا بلندگوهای الکترواستاتیک SoundLabs با لامپی های پرتوان مثل Audio Research ششصد واتی و یا VTL چهارصد واتی پاسخ مناسبی دارند.

از نگاه آرتور مهمترین بخش Matching تو قسمت الکترونیک به مچینگ بلندگو با آمپلی فایر برمیگرده ، دنیای صدا دنیای جالبیه و نمیشه خیلی ساده و احمقانه بهش نگاه کرد هر چند ما که بیخیالش شدیم 😉 .

شاید مقاله نلسون Pass در مورد تفاوت آمپلی فایرهای ترانزیستوری که سورس جریان هستند با آمپلی فایرهای لامپی که سورس ولتاژ هستند تا حدی راه گشا باشه تا بفهمیم از دید Objective وضعیت چگونه است.

لینک مقاله اینجاست :

http://www.firstwatt.com/pdf/art_cs_amps.pdf

لیست کامل مقالات نلسون که خیلی هم جالبه اینجاست :

http://www.firstwatt.com/articles.html

شاید در آینده اگر وقت داشتم بیشتر در این مورد بنویسم.

خوش بگذره

از نگاه نلسون:

Watt’s the Deal?

Dick Olsher famously remarked that “The first watt is the most important watt.” This sentiment has also been expressed by others as “Who cares what an amplifier sounds like at 500 watts if it sounds like crap at one watt?” With this in mind, I created First Watt in 1998 as a “kitchen-table” effort, exploring unusual low power amplifiers with an emphasis on sound quality.

Small amplifiers have a number of advantages over “big iron” in that very high quality can be achieved with simple Class A circuits using little or no feedback.

There is no such thing as a perfect amplifier. Every audiophile and his associated equipment has specific needs, but in each case there is such a thing as a best amplifier – the one that makes you happy.

First Watt exists because I wanted to explore a variety of amplifier designs in what I think of as neglected areas – amplifiers that might not fit into the mainstream and are probably not appropriate to my more commercial enterprise, Pass Labs.

With oddball characteristics and output power ratings of 25 watts or less, First Watt is not for most people. If you have efficient loudspeakers, listen at reasonable levels and are obsessed about subjective performance, then you probably have come to the right place.

If you want reliable audio product, then you really have come to the right place. For twelve years First Watt has an essentially zero failure rate.

There have been eight designs released in limited quantities, all simple Class A circuits, each offering a unique approach to sonic quality. The F1 and F2 are both current source (as opposed to voltage source) amplifiers with no feedback. The F3 offers single-stage single-ended operation with new Jfet power transistors. The F4 is a push-pull current buffer with no voltage gain or feedback, and the F5 is a uniquely high performance push-pull amplifier with feedback. The new J2 and M2 continue to push the envelope in different ways.

First Watt amplifiers are routinely compared with tube amplifiers, although I make a point that they are not designed to mimic tubes as such. These amplifiers share some of the characteristics of the better tube products in that they have simple circuits with minimal or no feedback and emphasize performance of individual gain devices. In some ways they are better than tubes, in other ways perhaps not.

As these pieces have been limited in production, most are now only available on the used market, and you do not see them very often, although there are numerous clones, and you can always consider building them yourself, as the schematics and such for older products are available here for the DIY enthusiasts (and not for commercial cloners). We are altering the approach with the J2 and M2, which are slated for a longer production cycle, giving our distributors something to sink their teeth into. We will continue to release new “F” series, but in very limited production, with the schematics posted for you DIYers after the first run is gone.

For the first eleven years I built these by hand all by myself. More recently my son Colin and nephew Sean have joined me in the shop in Foresthill.

Read More

مغالطه پهلوان پنبه

پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

به سایت ویکی نگاهی بیندازید و ببینید اینطور نوشته :

مغالطه پهلوان‌پنبه یا مغالطه حمله به مرد پوشالی از مغالطات مقام نقد است؛ که شخص وقتی با مدعایی مخالف است و آن را نادرست می‌داند، برای نشان دادن نادرستی آن از راه غیرمنطقی مغالطه استفاده می‌کند؛ در مغالطه پهلوان‌پنبه هیچ‌گاه دلیل و برهانی بر ضد مدعای نخستین مطرح نمی‌شود، بلکه ناقد مدعایی را که قدرت نقد آن را ندارد، کنار می‌گذارد؛ یک مدعای سست و ضعیف را که توانایی نقد آن را دارد، به طرف مقابل خود نسبت می‌دهد و به جای رد کردن مدعای اصلی، به رد کردن این مدعای ضعیف می‌پردازد. مغالطه پهوان‌پنبه ترفندی‌است که از این راه شخص می‌تواند میزان تأثیرگذاری و مقبولیت شخص مدعی را کاهش دهد؛ هرچند مدعای نخستین پاسخ داده نمی‌شود. این مغالطه، به نوع خود پرکاربرد است و در نقد مکاتب و نظریه‌های دینی، مذهبی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به کار می‌رود؛ برخی افراد غیرمتخصص نیز در جریان نقد جامعه مرتکب چنین مغالطه‌ای می‌شوند. علت نامگذاری این مغالطه به پهلوان‌پنبه این است که ناقد به جای مبارزه با پهلوان اصلی، پهلوان‌پنبه‌ای ساخته، آن را بر زمین می‌زند.”

همونطور که خوندید این راه برای نقد نظرات یک نویسنده یکی از راه های مغالطه هست و من در بیشتر موارد با نقد هایی اینچنینی روبرو هستم.

مثلا یکی ادعا میکنه من فکر میکنم باید 50 میلیون پول برای ترانزیستور داد تا به صدای خوب برسیم و بعد شروع میکنه به آوردن دلایلی برای رد این نظر.

مثلا یکی نوشته بود من به همه میگم صدای خوب یعنی 50 میلیون پول دادن و بعد گاهی هم دلم برای فقرا میسوزه و میگم همین هدفونی که دارید خوبه.

یا یکی میگفت اکبری نوشته صدای ویلسون 7 و کنراد جانسون خیلی عالی بود و بعد میگه من از صدای ویلسون 7 و کنراد خوشم نمیاد.

اگر نگاهی به این نقد ها بیندازید متوجه میشید مشکل اینه که منتقد سعی کرده از راه مغالطه کارش رو به جلو ببره و اگر کسی سایت منو دقیق نخونده باشه خیلی راحت ممکنه این نوع نقد رو باور کنه.

وقت صرف کردن برای پاسخ به این جور نقد ها از حوصله من خارجه چون اگر کسی سایت رو دنبال کرده باشه به این نوع نقد ها توجهی نمیکنه.

من مطلب مخاطب کم هوش رو به خاطر یکی از همین مغالطه ها نوشتم اما فکر میکنم پاسخ دادن به این نوع نقد ها جز اتلاف وقت چیزی نیست.

اما نظر من در مورد DIY ، من معنقدم یک بخش های فای بازی با کامپوننت هاست و این بازی میتونه برای کسی که به سیستم های صوتی علاقه مند هست و منبع مالی نسبتا خوبی داره به شکل خرید این دستگاه ها باشه و گاهی هم دوست داره خودش دست به کار بشه و با ساختن کامپوننتی نتیجه کارش رو ببینه.

این دو نوع بازی هر کدوم برای عده ای جذابه و کسانی هستند که یا سرگرم خرید کردن هستند و یا سرگرم سرهم کردن قطعات و از بودن در این فضا لذت میبرند.

این دو مقوله ربط مستقیم ای به رفتن به سمت صدای ایده ال نداره هر چند هر کدوم اینها فضای خودشون رو دارند اما نتیجه نهایی این دو بازی چیزی غیر از اون چیزیه که ممکنه در ابتدا به اشتباه تصور بشه.

رسیدن به صدای خوب مسیری دیگه هست که این بازی اگر خیلی هوشمندانه انجام بشه فقط یک بخش کوچک از اون مسیر اصلی هست.

بنابراین ادعای رسیدن به صدای خوب  با DIY یک شعار اشتباه هست که نشون میده طرف درست مفهوم DIY رو درک نکرده و به همین شکل شعار سر هم کردن چند تا برند گرون هم برای رسیدن به صدای خوب یک ادعای نادرست هست.

دعوت به DIY دعوت به تغییر شکل بازی است و نه حل مشکل اصلی که البته ممکنه این بازی جدید از نظر هزینه با توجه به این برندهای ارزانی که تو ایران هست یک صرفه جویی بحساب بیاد که من خیلی هم در موردش مطمئن نیستم.

اگر یادتون باشه من قبلا سه فضا تعریف کردم، یکی فضای لذت بردن از موسیقی، دیگری فضای حرکت به سمت صدای خوب و آخری فضای کامپوننت ها که این فضای سومی میتونه به دو بخش خرید برند و یا DIY تقسیم بشه.

قبلا هم تاکید کردم این سه فضا به هم ربط چندانی ندارند و یک Audiophile عاقل سعی میکنه تعادل رو در این سه بخش رعایت کنه.

Read More

DIY از نگاه رومی

سه شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /

جایگاه DIY یک جایگاه خاص هست و کسی که چیزی میسازه اطلاعاتی در مورد سر هم کردن تعدادی قطعه داره . البته فراموش نکنید سرهم کردن یک دستگاه با طراحی یک سیستم دو مقوله جداست. همه ما میتونیم از روی شماتیک یک مدار اونرو بسازیم اما طراحی یک مدار یک موضوع دیگه هست که ربطی به سر هم کردن مدار نداره  و کمتر طراحی مثل طراح Audio PAX و David Berning توپولوژی خاص خودش رو داره.

رومی خودش هم آمپلی فایر ساخته و هم بلندگو و کاملا به این موضوع مسلط هست و خیلی جالب در مورد پدیده DIY نوشته بخونید :

If it is possible to generalize which group of individuals in audio possess maximum amplitude of idiocy and at the same time archived the minimum audio result then unquestionably the leading position would be belong the audio industry marketing boys and the representatives of DIY Audio. Let leave the industry people along for now and look at the DIY Audio.

The DIY in audio has a very faulty semantic meaning. The fault derives from the actual phrase “Do It Yourself”. The term does not imply a level of RESULT but only the way of obtaining the result. Most of the audio people get frustrated with the absurd prices and low availability of so called high-end audio and the decided to make audio themselves. Thier frustrations are perfectly rational but let drop the entire concept of cost and price form this entire article, and here is why…. Certainly home made audio helps to avoid dealing with some thrift-manufactures who produce their junk-product and who in any other industry would end up probably in jail or certainly out of business. However, DIY will only save only money but it will NOT enable an audio user to get or to understand better Sound. If you give to each of the DIY enthusiast $1.000.000 and ask them to buy audio with no limitation or restriction then those DIYers will ended up with the system that would produce the IDENTICAL POOR RESULT as they have now. So, the cost benefit is not the subject under which the DIY should be viewed. Unquestionably DIY does save a tone of money but it does not have any single audio benefit; quite contrarily: DIY, as it understood by majority of audio people helps to breed the metastases of audio-idiocy.

DIY audio is very simple, however high-end audio at the level “how it might/should be” is very complex. It is very simple to assemble an amplifier or loudspeaker but it very difficult to understand, to make and to evolve into realization how that amplifier or loudspeaker should operate, how to USE them and what to do with all those built things after the fused do not blow anymore. A DIY movement, in the way in which it currently understood and publicized (and many wily audio industry scams take quite good advantage of this publicity) does not deal with a person but only with the process. As the result, an average DIYer learns how to solder, to buy, to assemble, or do a rudimentary design but his personal audio, musical or cultural progress is completely irrelevant to his actions. Consequentially 90% of DIYer have the general barbaric taste, cultural level of an average Taxes armadillo digger and the musical reference points so primitive that it frightens.

Read More

Peter Qvortrup On Digital

یکشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

این مطلب از سایت dagogo برداشته شده که نگاه طراح Audio Note UK رو در مورد Digital شرح میده:

Peter Qvortrup On Digital

Jack: Peter, please share with us your opinion on the basic differences between CD and vinyl sound.

Peter: My view is that digital cannot resemble the original because of the inaccuracies introduced at the point of entry in the digital domain. The errors and omissions introduced by all current and past methods of conversion are so great that, at best, all we get is a card board copy of the original and it is clearly audible, as a quick comparison between a decent turntable and even the most expensive CD replay set up will quickly reveal.

This is because much like the flawed assumptions used by mathematicians to create the financial “innovations” which lie at the heart of the current financial crisis, the fundamental assumptions that created the way we digitize the analogue signal also fail to describe the content of dynamic wide band signals and the way they flow. The end result is a set of mathematical formulas that are sadly lacking in their ability to model the full range of variables in a music signal, and as a result when we come to make the analogue to digital conversion process, the bar is set at a level which is lower than it needs to be, resulting in conversion technology which does not do justice to the analogue signal it is being presented with, resulting in an anemic digital version of the analogue original.

It is therefore no major surprise that the digital medium, as we know it, lacks authority, authenticity, immediacy, instrumental medium and density, dimensionality, and overall presence when compared to its analogue version, to the point where even some digital recordings sound better on LP than the CD (the reverse is of course also occasionally true, but for sake of a proper comparison, we should always compare early all-analogue recordings on LP with their CD counterparts from the early to mid 1980s, my experience has always been that AAD recordings generally sound better than ADD, and ADD generally sounds better than DDD), which leads me to believe that the signal damage goes beyond merely the digital conversion process itself, as it would appear that the longer the signal stays in the digital domain the more damage it suffers, which may also explain some aspect of what I hear in music servers.

The high “resolution” formats like SACD and DVD-A are no better, just different versions of the same problems that beset Redbook, but unlike standard Redbook, the SACD/DVD-A converters are virtually impossible to improve upon as the 1Bit system they use do not allow removing the oversampling and digital filtering, for example, so we are reduced to playing with component choices and power supply configurations, which is like putting lipstick on a bulldog, to use a currently popular phrase!

Jack: Then Peter, how did you come to build some of the most musical sounding CD players, DACs, and Transports?

Peter: Well, from the onset I disliked CD with a vengeance, but over some years I was increasingly faced with the opposing choices or dilemma if you like, of preferring the quality of the purely analogue source but also a great need to be able to hear a lot of the music I liked that only came out on CD. So, I had no real choice but to try to work out how one makes a digital-analogue converter that does not completely sucks the life out of any musician’s best efforts, including when the recording engineers have also not done their greatest job, which of course many LPs also suffer under, but which to me at least manifests itself as far worse when it is on CD than LP.

I always felt that the main improvements were available in the DAC, so that is where our main efforts have been concentrated. However, recent development work has shown that the CD transport has equally great potential for improvement, so considerable efforts are now given to find out how far the CD transport can be taken: We now employ a valve power supply in our best CD transport for part of the circuit!

Perhaps a little history?

In 1991, I set about with my engineer at the time, Guy Adams (of Voyd Turntables fame!) to develop a digital-to-analogue converter which has a less digital signature. This work led to the use of a transformer as the I/V interface, a practice we patented across the world, and the DAC3 was born in 1993. I have always been doubtful about techniques that purport to improve the signal, so sometime in 1994 I asked Guy whether it was possible to remove the oversampling and digital filters from the converter. Guy felt it was not feasible after speaking to various people at Burr Brown, so in late 1995 I mentioned it to Andy Grove, and Andy said he would look at it, a prototype was made a week later and the sound was a revelation, although it needed some fine tuning to get rid of the out of band interference.

We released the first non-oversampling (we call it 1xoversampling) design as the DAC5 Special in July 1997, and the rest is really history. We have spent the years since then refining the circuit, I/V interfaces and power supplies.

We added dedicated 1xoversampled CD players in 1998 and started work on CD transports in 1997, the first one being the CDT Two, unfortunately the Korean manufacturers who were building all the CD products for us went under in 2000, and it took us another 4 – 5 years to develop a replacement for the CDT Two. The CDT Two/II was released in late 2004.

Jack: One last question Peter, what are Audio Note’s future plans for digital playback?

Peter: We continue to refine the circuitry and power supplies and we keep discovering incremental improvements to add to the circuits, components and materials. As an ultimate statement, Andy has been working on two major projects, the first is an all discrete 20 – 24 bit converter, and the second, which is more interesting, is a completely new conversion system which we originally designed as an out-of-house project for a company that does investigations into molecular resonance in materials; initial experiments look promising, so we shall see.

On the CD transport side, we are finishing development of the CDT Five, where a couple of valve in part of the power supply has shown that even here, valves are superior to semiconductors.

I think that covers it!

فکرش رو بکنید آیا ممکنه روزی استودیوها به سمت آنالوگ برگردند؟ من که فکر نمیکنم. بازار یک مشکل اساسی با کیفیت داره و من فکر نمیکنم دیگه آنالوگ برگرده، البته مد شدن دوباره آنالوگ هم چیز مسخره ایست مثل مد شدن لامپ که هر دوی اینها بیشتر برای ایجاد بازار هست. وقتی آنالوگ مد میشه معنی اش این نیست که همه استودیوها دارند آنالوگ ضبط میکنند و با بهترین کیفیت به شما Vinyl ارائه میدهند بلکه تمام پردازشها دیجیتال انجام میشه و بعد اینکه تو Digital Domain همه بلاها سر رکوردآورده شد میارنش روی Vinyl تا یه شعاری مثل Analog Back یه بازار جدیدی ایجاد کنه. مد شدن لامپ هم در نوع خودش یک پدیده ایست که بازار ازش استفاده میکنه و بقول Steve (که خودش آمپلی فایر لامپی طراحی میکنه) تعداد آمپلی فایرهای بدصدا لامپی خیلی بیشتر از خوباشون هست.

There are TONS of CRAPPIE sounding tube amps out there.  I would say way more than good ones.

به هر حال ما منتظر میمونیم بازار یک شعار مشتری پسند بده تا بریم پولهلمون رو دور بریزیم، رسم بازار همینه و بدتر از اون تحلیل گرانی هستند که دانسته و ندانسته چنین موجی رو پیش میبرند.

یک مطلب دیگه اینجاست که میتونید بخونید :

The problem with CDs was not the discs themselves but the hunk of metal you were playing them on. Which is why the name Peter Qvortrup should be music to your ears.
John MLaren has the full story.

A funny thing happened to the CD on the way to the loudspeaker: some of the sound went missing. “Perfect sound forever”, its inventors called it, and that slogan helped sell players by the tanker-load. But many listeners remained unconvinced, finding the sound chromium-plated, artificial and tiring, and resolutely stuck with their vinyl. Over time the inventors, Philips and Sony, came close to recognizing the shortcomings of their system, though they only became enthusiastic about this admission when they’d developed a replacement – the recently introduced Super Audio CD (SACD) – and were raring to persuade us to replace our hardware and software yet again. But Audio Note, a mighty mouse of a company, may turn out to have rained on the giants’ parade. The boffins in Audio Note’s modest Hove HQ scratched their capacious craniums about what was wrong with CD, and concluded that conventional CD players were losing up to four-fifths of the data. Now they’re building machines that unearth those lost chords. The discovery is startling – it may mean we can all upgrade our music collection dramatically, without having to buy a single new disc.

Peter QvortrupIt’s not the first time that Audio Note’s visionary Danish boss, Peter Qvotrup, has stood conventional wisdom on its head. Among Europeans, he was the main man who insisted that old-fangled valves actually sounded much better than the transistors which replaced them. He endured great tidal waves of scoffing from ‘experts’ who gleefully demonstrated that transistors’ laboratory performance was superior, never thinking that the tests themselves might be suspect. Since then, humble pie has been consumed on an industrial scale, and the majority of expensive equipment now uses valves.

Qvortrup started his career as a marine broker before getting into hi-fi retailing with a clutch of shops in Copenhagen. His first foray into making the gear came with Audio Innovations, which he set up in 1984 and later sold. Audio Note was formed in 1991, and for the first few years combined manufacture with distributing a line of high-end equipment from Japan. The importing has gone now, and the company can concentrate on its own enormously wide range. It is probably the only small company in the world that makes a full line-up of audio products from cartridges to speakers.

Audio Note gear is probably the best that money can buy, and given the price of its flagship models, it bloody well ought to be. Want to know how much? Is your seatbelt fastened? Audio Note’s range-topping system will set you back a cool 400,000… pounds.

He endured tidal waves of scoffing from’ experts’ who never thought their tests might be suspect. Since then humble pie has been consumed on an industrial scale.

That’s almost as much as it costs to build a Formula One car (minus engine). As it happens, they’re very similar. After all, they’re both at the absolute cutting edge, use mind-blowing expensive materials, and need highly trained staff to design and assemble them. Since so few are made, the expense has to be amortized over a tiny number of units. The performance of this hi-fi is as far removed from a normal system as the race car is from a Hyundai.

And finally, both provide a trickle down of technology to more humble machines. Audio Note’s range starts with a jewel-like mini system at a mere £2,300, that’s like buying a McLaren road car for Rover money, and may be the biggest sound reproduction bargain of all time. In all, there are five separate levels of systems, and many different choices within each level.

Qvortrup believes that the Audio Note philosophy makes it distinct from the herd. “Most hi-fi makers are concerned primarily with packaging and market share. Even most so-called high-end machines use much the same technologies and processes as mass-market products. We prefer to stretch the envelope, to improve and refine constantly. However, doing that isn’t easy. It makes a great deal of time, and requires superb materials. It’s rather like cooking: whether you’re making some thing simple or complicated, you’ll always get caught out if you skimp on ingredients. Audio Note systems may sometimes cost more, but they offer a far higher enjoyment factor, and give our customers a real pride of ownership, like they might get from a Swiss watch or a racing yacht.”

The breakthrough in CD reproduction shows the value of their painstaking research. It took them two years to get to the heart of the matter.

“All normal CD players have error correction circuits which ‘sample’ sound backwards and forwards as the disc is played, and help paper over any cracks in the data. They slice and dice the input as they go, and then reconstitute the whole. The trouble is that this is like mincing a piece of beef: once you’ve done that, you can’t make a fillet steak out of it again. Basically sound is the same, it’s a continuum, and we discovered that these circuits cause the loss of weak signals – subtle things like echoes, harmonics, spatial information, which are vital to natural reproduction. So we came up with our own approach, leaving the data raw, and unadulterated. We found that other conventional components were contributing to data loss, too, and we replaced them with aerospace-grade materials applied in a new patented way”

The result has to be heard. Try your favourite CD – one you think you know in every tiny detail – and be prepared to be astonished. Suddenly a plucked bass appears from nowhere. Hey, who brought that snare drum in here? The sax has somehow acquired a far richer timbre, and the backing singers are no longer a flat wall of sound, but three distinct, mouth-sized humans. The whole thing sounds so alive, so tactile, so real.

The only people who will be crestfallen are the vinyl die-hards. Up till now, they’ve probably been right, that if you can put up with the pops and clicks, and the dreadful Heath Robinson-ness of it all, LP does sounds better. Not any longer. Fish out the same recording on CD and vinyl, and compare them using an Audio Note digital to analogue converter. Within 30 seconds it’s clear that the poor old black record is deep in cocked-hat territory.

I haven’t heard SACD, or any of the other competing new formats, but Peter Qvortrup has and is very, very confident that his machinery will see them all off using normal CDs. (in case his customers want to satisfy their curiosity, his converters can handle all of those formats as well.) As for Peter and his wife Lesley, who helps him run the company, they’re far from ready to stop listening to LPs. Mind you, they do own 35,000, and they will keep making brilliant record players for people like themselves.

Read More