Latest Posts

خاطرات های فای بخش دوم

یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

داشتم در مورد لذت از صدا و لذت از موسیقی مینوشتم

بگذارید مثال بزنم، از نگاه من موسیقی مثل روح هست و صدا مثل جسم و درسته که ما همیشه باید قالبی بنام جسم داشته باشیم و موسیقی فقط در قالب صدا شکل خارجی پیدا میکنه اما از نگاه من موسیقی ماهیتی مستقل برای خودش داره.

من به اندازه یک گردو هم از فلسفه بارم نیست اما یک نگاه فلسفی جالب هست که من ازش خوشم میاد.

این فلسفه، بخشی اش من درآوردی و بخشی از اون رو بقیه در آوردند، من فکر میکنم چیزی بنام یادگیری و آفرینش به معنای از نیست هست شدن وجود نداره و همه چیز قبلا وجود داشته و فقط ما چیزهایی رو بیاد می آوریم و یا چیزهایی رو از جایی به جای دیگه منتقل میکنیم.

ناخودآگاه ما که دنیای ناشناخته های ماست همه چیز رو در خودش جا داده و همه زیبایی ها و موسیقی ها و همه چیزهایی که هنوز خلق نشده رو در خودش داره و کسی که تلاش میکنه حالا چه تو حوزه علم و چه تو حوزه آفرینش هنری فقط و فقط بخشی از اون چیزها رو از ناخوداگاه میاره و در خودآگاه بهش شکل میده.

ما نمی اموزیم بلکه بخاطر می آوریم، بتهون سمفونی 8 رو خلق نکرد بلکه اونرو بیاد آورد…

با یک دانشجوی درست حسابی رشته ریاضیات که صحبت میکردم میگفت معتقده کل این ریاضیات بوده و فقط دانشمندانی تونستند بیانش کنند و تو کتاب بابک احمدی هم اینطور نوشته شده که آفرینش هنری بخش زیادی اش با ناخودآگاهی ارتباط داره که از دسترس درک بشر خارجه.

من میگم میشه فرض کرد سرچشمه همه چیزها در دنیای مادی (بقول مولانا که میگه هر نقش را که دیدی جنسش زلامکان هست) همون عالم بالا است و موسیقی هم از همون جا میاد و اگر بدل ما میشینه چون مارو بیاد اون جای خوب میاندازه و بعبارتی ما رو از خودآگاهمون جدا و به اون دنیای زیبا نزدیک میکنه و کمک میکنه که بیادش بیاریم.

موسیقی مثل روح با لایه های بالای ما در ارتباطه اما جسم اون یعنی صدا فقط یک کالبد هست.

کسی که وارد بازی صدا میشه کاملا یک فیلد محدود رو برای بازی انتخاب میکنه با عمق ارتباطی بسیار محدود اما کسی که میفهمه موسیقی ربط چندانی به این کالبد یعنی صدا نداره و به خود موسیقی توجه داره کاملا یک فیلد بزرگ و نامحدود رو برای لذت بردن و ارتباط انتخاب میکنه.

بعبارت دیگه بازی با صدا نمیتونه اون لذت و عمق ارتباطی رو که یک چیز مثل موسیقی داره ایجاد کنه و نمیشه انتظار داشت با لذت بردن از بهتر کردن صدا نتیجه خیلی عمیق و توپی عایدمون بشه.

اما من نمیخوام بگم صدای خوب چیز جالبی نیست و های فای یک چیز بی فایده هست، نه     من منظورم اینه ما دو مقوله جدا داریم و مبنای ارتباط، موسیقی هست و صدا در درجه اهمیت کمتر.

شکل و محتوا

جسم و روح

صدا و موسیقی

اینها نسبت هایی شبیه به هم دارند و با هم در ارتباطند اما کمتر کسی این دو نقش و ارتباطشون رو خوب میشناسه.

جون اکبری یه نگاه به خودتون بندازید، آیا غیر از این بوده که کلی وقت و پول و انرژی گذاشتید و آخرش خیلی در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نکردید؟

تازه چقدر هم تو این مسیر اذیت شدید و گیر کسانی افتادید که با راهنمایی هاشون بیشتر درجا زدید!   😀

اصل ماجرا چیز دیگری است، ما آدمها همیشه بخاطر تصورات اشتباه هزینه میدیم و قبل از درک درست موضوعی روی اون سرمایه گذاری میکینم، منم خیلی هزینه دادم مثل شما اما فکر میکنم باید روزی برای همه فرا برسه که هر حرکتی آگاهانه انجام بشه و نه با یک ایده غلط و چشم های بسته.

ببنید اصلا بازی های فای قراره چی به شما بده و بعد حرکت کنید. بقول رومی تا نمیدونی دقیقا صدا باید چگونه باشه بیخود وارد مد تغییر و ارتقاء نشو.

من فکر میکنم هر آدمی باید بین دو حالت “نتیجه گرا بودن” و “لذت لحظه ای بردن بدون نتیجه” یک تعادلی رو برقرار کنه که مساله “نتیجه گرا بودن” در اولویت قرار بگیره و مساله “لذت لحظه ای بردن بدون نتیجه” هم در درجه پایین تر باشه اما کنترل شده و محدود.

برای حالت “نتیجه گرا بودن” شما نیاز به آگاهی دارید و تا این آگاهی ایجاد نشده سعی نکنید دنبال یک سری Moron مثل تحلیل گران مجلات و یا فروشندگان راه بیفتید که بیشتر شما رو به عقب میبرند تا به جلو. اگر آگاهانه حرکت نکنید حتی اون بخش لذت لحظه ای هم خراب میشه چون نتیجه خیلی دور از انتظار از آب درمیاد.

های فای فقط یک مقوله خیلی کوچک هست، خیلی از ما آدمها کل زندیگمون مبنایی درست و آنالیز شده نداره، خیلی ها تصورشون از خوشبختی مثل تصور خیلی ها از دنیای صدای خوب کاملا غلط هست و کل زندیگشون تو مسیری صرف میشه که آخرش جهنم هست.

خب، چرا از خاطرات پریدم تو چیزهای دیگه؟

یک روز رفته بودم فروشکاه نکیسا و یک آقای خوش هیکلی اونجا بود که برای آقای جهانگیر و آقای جاوید کار میکرد (راستی اینم بگم فروشگاه نکیسا یکی از بهترین جاهایی است که میتونید ازشون خرید کنید اونم بخاطر سرویس های خوبشون هست که من ندیدم هیچ کدوم از دوستام از اونها ناراضی باشند، خود من بارها و بارها برای خرید یک کابل زنگ زدم اما هیچ وقت برخورد بدی ازشون ندیدم و همین جا از لطفی که به من داشتند تشکر میکنم)، ازش پرسیدم سی دی پلیر ها چه قیمتی دارند گفت تا چند میلیون هم داریم!

گفتم مثلا چند میلیون گفت سه میلیونی اش هم هست! من خیلی تعجب کردم و پیش خودم گفتم کدوم ….خلی  سه میلیون پول واسه یک سی دی پلیر میده؟!

اصلا باورم نمیشد خودم یک روز … بشم و نزدیک به 3 میلیون پول سورس آکوفیض رو بدم، راستش یکی از مشکلات های فای عادی شدن این قیمت های نجومی هست.

راستی هفته بعد شام قرار همبرگر دعوتم 😉

ادامه دارد…

Read More

خاطرات های فای بخش اول

چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

از اونجایی که ما رو از میکده های فای بیرون کردند به ذهنم رسید یه سری مطلب در مورد گذشته بنویسم که شاید برای خواننده جالب باشه.

شاید بهتر باشه از اولین جرقه های های فای شروع کنم، فروشگاه نکیسا

فروشگاه نکیسا دقیقا مابین مسیر خونه تا دانشگاه من بود و هر از چند گاهی که از دانشکده برق پیاده سهروردی رو میومدم پایین نگاهم به این آمپلی فایر ها و بلندگوهای فروشگاه نکیسا می افتاد.

یک روز رفتم پرسیدم این بلندگوها قیمتاش چنده، اونموقع فکر میکردم بد نیست یک آمپلی فایر خودم بسازم و بعد بلندگوش رو از جایی بخرم و برای همین از فروشگاه نکیسا قیمت گرفتم.

فکر کنم آقای جاوید بود که بهم گفت از 150 تومن به بالا هست و اون موقع جی بی ال بود و بی اند دبلیو و میشن و چند تا چیز دیگه.

تازه اینترنت هم اومده بود و تو دانشکده میتونستیم اطلاعاتی رو هم پیدا کنیم و کم کم این جریان شروع به شکل گیری کرد. اولش فکر میکردم قراره پولم رو یک جای خوب صرف کنم چون نتیجه اش رو لذت بردن بیشتر از موسیقی تصور میکردم اما نمیدونستم چقدر این تصور اشتباه و Moron ای بود.

همه ما Moron بدنیا میاییم، ولی خب به هر حال مهم اینه هزینه خروجمون از Moronای زیاد نباشه و وقت و عمر و پولهامون کمتر صرف اشتباهات Moron ای مون بشه.

بزرگترین اشتباه همون اولین تصور اشتباه بود، تئوری “صدای بهتر یعنی لذت بیشتر از موسیقی” اولین و بزرگترین اشتباهی است که هر Audiophile ای میکنه.

من با این تصور شروع کردم و کل اینترنت رو زیرو رو کردم تا رسیدم به این نتیجه که NAD چیز بسیار عالی باید باشه. قبلا به دوستی میگفتم کسی رو تو ایران نمیشناسم که برند NAD تو پاچه اش نرفته باشه و این برند تقریبا تو خونه همه یکبار رو رفته.

یادش به خیر چقدر اون روزی که سورس و آمپ NAD رو آوردم خونه چقدر ذوق زده بودم، به هر حال 3 چهار ماهی تحقیق و تفحص کرده بودم.

بعدش رفتیم سراغ بی اند دبلیو، مدل 603 رو دوست داشتم که قسمت شد Dynaudio 82 بگیریم با کابل های مانستر.

همیشه به دوستای دانشگاه میگفتم این گوشی زیمنس من صدای بهتری از این سیستم صوتی دو میلیونی داره و اونها هم میگفتند امکان نداره شاید مشکل از گوشهای تو هست!

اون موقع ها تو دانشگاه و یا تو دوستان کسی نبود که اصلا بدونه های فای چه چیزی هست و منم از بین Audiophile های ایران کسی رو نمیشناختم و با کسی نمیتونستم در مورد های فای صحبت کنم.

یک روز از روزهای دانشگاه تو سلف سرویس با چند تا از بچه های ورودی 76 نشسته بودم که دقیقا نمیدونم چه حرفی پیش کشیده شد که فهمیدم یکی از اونها بنام محمد لالی بی اند دبلیو داره و نمیدونید چقدر اونم حال کرد شنید من هم مثل خودش سر از جماعت …فیل درآوردم.

چه حالی داد این دوستی و چند سالی با این محمد و پسرعموش رضا که اونم سیستم صوتی داشت در مورد های فای با هم صحبت میکردیم و …

محمد یک 405 داشت که هنوز یادم نمیره چقدر با هم این سیستم های منو و اونو این ور اونور میبردیم برای صدا شنیدن و خیلی اون روزها برام خاطره انگیزه، مورون بودن هم حال خودش رو داشت، خوبیش این بود امیدوار بودیم به جاهای خوب برسیم و همین ذوق و شوق برامون کافی بود تا ساعتها در مورد های فای بحث کنیم و براش انرژی بگذاریم.

یادم نمیره 15 دقیقه مونده به دفاع پروژه لیسانسم ول کن ماجرا نبودم و داشتم بجای مرور کردن حرف هایی که باید جلوی اساتید میزدم داشتم با محمد در مورد های فای صحبت میکردم، خیلی …خل بودم. اون روزها تو دفترهایی که داشتم نوشتن در مورد صدا رو شروع کردم و دو سه تا سررسید پر شد از نوشته هام که شاید بخشی از اونها رو اینجا بیارم.

های فای بازی جذابی بود وقتی نمیدونستم لذت بردن از صدا با لذت بردن از موسیقی دو چیز مجزاست و وقتی نمیدونستم صدای خوب چه مسیر ناهمواری داره.

لذت بردن از صدا یک مقوله مجزاست و عمق محدودی داره بعلاوه اینکه دنبال صدای بهتر بودن بدون درک درست مقوله لذت شنیداری میتونه آدم رو وارد یک مسیر بی پایان غلط کنه.

Read More

چند خبر

چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

The first two production units of the MP-P201 is the way, already sold – is surprisingly little to Russia, and one of the lucky owners of what is probably the most prominent international Vinylfan: President Dmitri Medvedev.

اولین فونو دو تیکه ویتوس Vitus MP-P201 رفت تو خونه آقای دیمیتری مدودف

خبر بعدی لینک زیر هست که میتونید پی دی اف یک سری مجلات صدا رو رایگان دانلود کنید:

http://storemags.com/category/electronics_audio/

Read More

تئوری خطا بخش سوم

دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

در انتهای بحث قبلی تئوری خطا داشتم تو حوزه Objective مثال میزدم و گفتم میشه با انتخاب درست درایور دیستورشن رو کاهش داد.

مثال دیگه مربوط میشه به پاسخ فرکانسی دو کامپوننت تو حوزه انالوگ، فرض کنید یک کامپوننت به سیگنال پله طوری واکنش نشون بده که سیگنال خروجی اون کمی Overshoot داشته باشه اونوقت میشه طوری کامپوننت بعدی رو انتخاب کرد که با داشتن پاسخی Damp تر خروجی نهایی وضعیت بهتری رو پیدا کنه.

مثال دیگه (البته تو حوزه دیجیتال) فیلتر های دیجیتال هستند که ما از طریق اونها خطای پاسخ آکوستیکی اتاق ، خطای فاز ، خطای پاسخ دامنه فرکانسی بلندگو و… رو تصحیح میکنیم.

این مثالهایی که زدم همشون مربوط به حوزه Objective بود و ما بر مبنای Measurement خطا میدیدیم میشه با انتخاب هایی خطا رو به کمترین حالت ممکن رسوند اما موضوعی که مورد بحث من هست دید Subjective به مساله خطای نهایی سیستم هست.

تو حوزه Subjective ما صدا رو میشنویم و هم در حوزه طراحی یک کامپوننت که از انتخاب توپولوژی و المانها تشکیل میشه و هم در حوزه Setup سیستم صوتی که شامل Matching و مکان بلندگو و … میشه شروع به بررسی نتایج حاصل از تفاوت ها میکنیم.

قبلا در مورد مفهوم Macro Linearity و Micro Linearity چیزهایی نوشتم که بد نیست نگاهی به اونها بیندازید. من معتقدم برای گرفتن نتیجه مناسب باید تا حد ممکن کامپوننت ها و المان هایی رو با هم Match کرد که شکل رفتارشون به هم شباهت بیشتری داشته باشه.

البته ذکر این نکته ضروری هست که کامپوننت ها باید شرط اولیه تطبیق رو برای انتقال انرژی رعایت کنند یعنی حتی اگر شاخص صدای یک Power با یک بلندگو هم خوانی داشته باشه اما امپدانس بلندگو طوری باشه که Power بخوبی نتونه درایوش کنه و ما خطا داشته باشیم عملا شرط اولیه نقض میشه. مثلا بلندگوی ESP و آمپلی فایر Audio Note هر دو صدایی Emotional دارند اما آئودیو نت نمیتونه از پس درایو ESP بربیاد و ما مجبوریم بریم به سمت Vitus .

اگر ما بدنبال یک صدای Impressive و Neutral تو ماکرو هستیم (یعنی تو ماکرو پاسخ خطی میخواهیم) باید کل اجزا رو با توجه به این بردار انتخاب کنیم. فرض کنید شما طراح یک سورس دیجیتال هستید و قراره کل سیستم صدایی Impressive داشته باشه، کاری که میکنید اینه که حتی تو نوشتن کدهای فیلتر دیجیتال صدا رو به سمتی میبرید که ماکرو خوبی داشته باشه و یا اگر تو همین فیلد بدنبال ساخت بلندگو هستید به سمت درایورهایی میروید که پاسخ دامنه هموار تر و دیستورشن کمتری دارند.

نه تنها در طراحی سیستم های صوتی بلکه در انتخاب کامپوننت ها هم این موضوع صادقه، من همیشه میگم نمیشه تو یک سیستم ای که بلندگوهاش Dynaudio هست و آمپلی فایرش مثلا FM Acoustics چهارصد واتی ما بدنبال یک Pre و یا DAC مثل Audio Note باشیم.

یعنی کسی که دنبال جمع کردن یک سیستم هست باید ببینه اولا دنبال چه صدایی هست و بعد وقتی فهمید قراره تو ماکرو پاسخ خوبی بگیره و یا تو میکرو باید کامپوننت ها رو بر همون مبنا انتخاب کنه.

به همین دلیل هست که مارتین کالمز میگه DAC آئودیو نت تو سیستم خودش خیلی بهتر جواب میده و یا در عمل میبینیم وقتی کل سیستم آکوفیض و یا Linn بسته میشه وضعیت بهتر هست نسبت به زمانی که این دو برند رو که دو پاسخ متفاوت دارند با هم ترکیب میکنیم.

یکی از چیزهای جالبی که وجود داره اینه که طراح های حرفه ای مثل طراح Audio Note ژاپن سعی میکنند حتی المان های پایه ای مثل ترانس و سیم نقره رو هم طبق فرمول خودشون بسازند و من دلیل این موضوع رو در این میبینم که یک طراح حرفه ای سعی میکنه المان هایی رو تو ساخت بکار ببره که هم خوانی بیشتری با اون بردار صدایی که مد نظرش هست داشته باشه. فراموش نکنید طراحی که ایده ای از صدا نداره مثل طراح Goldmund و یا خیلی از طراحان دیگه فقط یک سری المان های بی ربط به هم رو که ایده ای در موردشون ندارند با هم جمع میکنند و این نکته فرق بین دو طراح حرفه ای و غیر حرفه ای رو نشون میده.

ویتوس میگه خیلی از کمپانی های مطرح دنیا فقط میگردند تا بهترین خازن و بهترین ترانس و بهترین ترانزیستور رو با هم ترکیب کنند بدون توجه به الگوی رفتاری هر یک از اجزاء (دقیقا مثل Goldmund) و نگاهی به مفهوم اینکه جمع شدن اجزا باید طبق یک ایده و منطقی باشه ندارند و ویتوس معتقده جمع کردن المان ها باید پشتش یک ایده و نگاه باشه تا کل اجزا در خدمت همون ایده باشند و برای همینه شما تو دنیا صدها آمپلی فایر Single Ended Triode میبینی که صداهاشون با هم فرق داره و یکی مثل Air Tight 211 صدایی Impressive میده و دیگری صدایی Emotional (نظر رومی رو در مورد آمپلی فایر لامپی Wavac بخونید که به این آمپلی فایر بدجوری ناسزا گفته).

به رومی نگاه کنید که سعی میکنه صدا رو با اون ایده ای که در ذهن داره شکل بده و نمیاد بگه من از بهترین ترانس یا بهترین خازن تو بازار استفاده کردم تا صدای خوبی بگیرم. رومی بدون ایده جلو نمیره و میفهمه اولا باید به کجا بره ثانیا میدونه برای رسیدن به اونجا باید بفهمه چگونه انتخاب کنه. یک طراح غیر حرفه ای اولا نمیدونه باید به کجا بره چون نقشه و ایده ای از صدا تو ذهنش نداره ، ثانیا انتخاب هاش هم همینطوری بدون توجه به این نکته هست که اجزا باید بر مبنای همون ایده در کنار هم قرار بگیرند.

کاری که یک طراح حرفه ای مثل طراح Audio Note انجام میده بیشتر شبیه به هنر هست اما کاری که طراح Wavac انجام میده بیشتر شبیه به علم هست و نه تنها در طراحی بلکه در سیستم جمع کردن هم هر Audiophileای روشی داره.

کسی موفق تره که اولا ایده ای داشته باشه و بدونه چه صدایی رو باید بشنوه ثانیا بر اساس اون ایده سیستم جمع کنه اما در عمل میبینیم خیلی خیلی کم هستند Audiophile هایی که درست سیستم جمع میکنند و خیلی خیلی کم هستند طراحانی که بر مبنایی درست حرکت میکنند.

به هر حال من فکر میکنم هر المان و هر کامپوننتی موقع ترکیب با اجزای دیگر باید در جهت یک برداری باشه که تو ذهن طراح هست و ما زمانی نتایج خوب میگیریم که یا الگوهای شبیه به هم رو (در همون راستا) در شاخص ماکرو و میکرو با هم ترکیب کنیم  و یا کاری کنیم که از ترکیب دو شاخص به شاخص مورد نظر نزدیک بشیم.

ادامه دارد …

Read More

سینا و فوتبال

دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

بازی های جام جهانی باعث شد فکر کنم بد نیست یک سایت تحلیل بازی های فوتبال رو به دوستان معرفی کنم.

سینا از همکلاسی های دوره کارشناسی دانشکده برق بود  و بعد از تغییر رشته الان اتریش داره دکترای جامعه شناسی میخونه و خیلی هم به فوتبال علاقه مند هست.

سینا و فوتبال سایتی هست که مطالب جالبی در مورد تحلیل بازی های فوتبال مینویسه و من با اینکه کلا تو عمرم 10 بار هم نشده بشینم بازی فوتبال ببینم اما گاه گاهی به سایت سینا سر میزنم.

ادبیات نوشتاری سینا خیلی خاص هست و کسانی که با این ادبیات آشنا نباشند ممکنه تصورات اشتباهی تو ذهنشون شکل بگیره اما من سینا رو از نزدیک میشناسم و هم ادبیاتش رو دوست دارم و هم خودش رو.

http://sinaandfootball.blogfa.com/

Read More

تئوری خطا بخش دوم

سه شنبه ۸ تیر ۱۳۸۹
/ / /

چند روزی میشد که دور از های فای ، گرفتار کارهای شرکت بودم ، البته این هوای گرم هم آخر روز کاری حوصله ای نمیگذاره که چیزی بنویسم، نتیجه اینکه فقط ترانزیستور ها بتاشون با حرارت بالا پایین نمیشه و مقاله نویسی ما هم رابطه مستقیمی با دمای هوا داره 😀 .

پیشنهاد میکنم اگر حوصله مسافرت به جاهایی که قبلا نرفتید رو داشتید سری به شهمیرزاد بزنید، هوای این شهر ییلاقی که در 25 کیلومتری شمال سمنان هست بینهایت خوب و خنک هست. من عاشق این شهر دوست داشتنی هستم البته نه فقط بخاطر اینکه هوای خوب و خنکی داره بلکه بخاطر اینکه به این شهر تعلق دارم. الانا کمی شلوغ تر شده و ساخت و ساز توش بیشتر شده اما هنوز فوق العاده تر از تصور شماست.

بحث تئوری خطا :

همانطور که میدانید هر کامپوننتی مثل یک کابل و یا بلندگو در مسیر سیگنال خطایی ایجاد میکند و سیگنال خروجی حاصل جمع (نه به معنای جمع جبری) همه خطا هاست و من میخوام به این موضوع بپردازم که خطاها موقع جمع شدن چه وضعیت هایی رو بوجود می آورند.

این موضوع همانطور که قبلا هم گفتم میتونه دقیق تر بررسی بشه اما من به اندازه تجربه هام در موردش مینویسم و فکر میکنم میتونه شروعی باشه برای دقت و بررسی بیشتر در مورد اون.

من فکر میکنم ما بعنوان یک شنونده پس از شنیدن صدای های مختلف میتونیم ایده ای داشته باشیم در مورد Matching المان های سیستم و اگر خوب سر از روابط بین خطای هر یک از اجزا دربیاریم میفهمیم میشه کاری کرد که با انتخاب آگاهانه نتیجه نهایی خطا رو به بهترین شکل دربیاریم. دقت کنید نگفتم کل خطا رو با مدل Objective به حداقل برسونیم بلکه گفتم خطا رو بشکل مطلوب بر مبنای حس شنیداری در بیاریم.

ساده سازی این موضوع برای کسانی که خیلی به این موضوع فکر نکردند همون مفهوم Matching ای هست که تحلیل گران بکار میبرند و مثلا میگن کابل nordost تو فلان سیستم از کابل مثلا XLO بهتر جواب میده (و یا تو سیستم Bright بهتره از بلندگوی Mellow استفاده کنید) اما خود موضوع به سادگی Matching در این مقیاس ماکرو نیست.

طبیعت خطا ها با هم متفاوت هست و برای همینه که میشه با انتخاب آگاهانه نتیجه رو به بهترین شکل ممکن دراورد. بهتره چند مثال بزنم:

شرکت Audio PAX آمپلی فایر میسازه و جیم اسمیت تو امریکا اونو با آوانتگارد دمو میکنه، طراح Audio PAX میگه من میدونم آمپلی فایر من x دی بی هارمونیک دوم داره با اختلاف فاز y و یک درایور بلندگو هم مثلا k دی بی هارمونیک دوم تولید میکنه با  اختلاف فاز z و من سعی میکنم درایوری رو انتخاب کنم که اختلاف فاز z اون 180 درجه با اختلاف فاز y آمپلی فایرم اختلاف داشته باشه و با این کار تونستم این هارمونیک دوم رو تا حد ممکن تضعیف کنم. حالا فرض کنید مقدار اختلاف فاز z و y یکی بودند که در اینصورت دو بردار کاملا همسو و با هم جمع میشدند و خطای نهایی به بیشتری حد ممکن میرسید.

خب دیدید که میزان دیستورشن تو دو حالت میتونه برای هر کدوم از کامپوننت ها یکی باشه اما بخاطر اختلاف فاز هارمونیک های دوم خطای کل تفاوت مقدار داشته باشه، معنی این جمله اینه یک طراح و یا یک شنونده میتونه با انتخاب آگاهانه، اجزای سیستم رو طوری بچینه که به بهترین و مطلوب ترین حالت برسه و برعکس میتونه طوری اشتباه تصمیم بگیره که خطا به بدترین حالت ممکنش برسه.

بسه نوشتم، بقیه اش باشه برای بعد…

Read More

Audio Diamond نمایندگی Quad در ایران

پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۸۹
/ / /

فروشگاه Audio Diamond با مدیریت جناب آقای پورسرخ نمایندگی بلندگوهای Quad رو در اختیار گرفتند، قبلا این نمایندگی متعلق به آقای فاطمی بود و الان تو سایت Quad دیدم سایت آقای پورسرخ رو بعنوان نماینده معرفی کردند.

آدرس زیر سایت آقای پورسرخ هست و لیست محصولاتی که ارائه میکنند در اون وجود داره، یکی از دوستان هم دنبال Cambridge Audio بود که فکر کنم آقای پورسرخ این برند رو هم ارائه میکنند.

http://www.audiodiamond.com/

عکس بالا رو خودم از آقای پورسرخ گرفتم تو یکی از دموهای منگر تو آوین آوا، آقای پورسرخ شاید قدیمی ترین عضو خانواده فروشندگان های فای در ایران باشند که هنوز هم فعالند.

Read More

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است

جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۸۹
/ / /

آلبوم بال در بال کاری از آقای محمد رضا لطفی ، محمد قوی حلم و با اشعار و صدای هوشنگ ابتهاج در دستگاه شور هست که از نگاه من اثر بسیار زیبایی هست. آقای ابتهاج شعری رو تو این آلبوم میخونند که محتوای این شعر برای من بسیار جذابه و من پیشنهاد میکنم این آلبوم رو از موسسه آوای شیدا تهیه کنید، البته اگر مثل من به موسیقی سنتی علاقه مندید.

شعر زیر رو در این آلبوم زیبا میشنوید :

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است

ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری

دانی که رسیدن هنر گام زمان است

تو رهروی دیرینه ی سر منزل عشقی

بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است

آبی که بر آسود زمینش بخورد زود

دریا شود آن رود که پیوسته روان است

از روی تو دل کندنم آموخت زمانه

این دیده از آن روست که خونابه فشان است

دردا و دریغا که در این بازی خونین

بازیچه ی ایام دل آدمیان است

دل بر گذر غافله ی لاله و گل داشت

این دشت که پامال سواران خزان است

روزی که بجنبد نفس باد بهاری

بینی که گل و سبزه کران تا به کران است

ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی

دردی است در این سینه که همزاد جهان است

از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند

یا رب چقدر فاصله ی دست و زبان است

خون می رود از دیده در این کنج صبوری

این صبر که من می کنم افشردن جان است

از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود

گنجی است که اندر قدم راهروان است

Read More

Single Ended Triode Friendly Speaker List by Arthur Salvatore

پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

فکر میکنم باید این نوشته آقای آرتور سالواتوره رو اینجا می آوردم، آرتور رو میشناسید و میدونید مرجع خیلی خوبی برای کسانی است که به های فای علاقه مندند ، آرتور سعی کرده لیست بلندگوهایی رو تو سایتش بیاره که با آمپلی فایرهای کم توان لامپی سینگل اندد سازگارند.

از نگاه من استفاده از آمپلی فایر های پوش پول لامپی پرقدرت (بالای 50 وات) مثل Audio Research 600 یعنی رفتن به راهی که نباید رفت و تنها استفاده از آمپلی فایرهای لامپی سینگل اندد کم توان باید مورد توجه قرار بگیره که شرط استفاده از این آمپلی فایرها استفاده از بلندگویی مناسب با حساسیت و امپدانس بالاست.

تو ایران برای آوردن این بلندگو ها به منظور شنیدن صدایی خوب از لامپ ها هیچ اقدامی نشده (امیدوارم این اتفاق بیفته و ما اگر علاقه مند به آمپلی فایر لامپی هستیم باید ابتدا شرایط مناسبش رو هم فراهم کنیم) و فقط بلندگوی Audio Note به نمایندگی آقای فاطمی وجود داره و بنظر من رفتن به سمت لامپ چنین پیش فرضی رو میطلبه و فکر میکنم اگر کسی یک سینگل کم توان Audio Note رو با بلندگوی مناسبش بشنوه تازه متوجه پتانسیل های این آمپلی فایر میشه.

استفاده از آمپلی فایر لامپی کم توان (زیر 50 وات) برای درایو بلندگوهای موجود تو بازار که حساسیت زیر 94 دی بی و امپدانس زیر 8 دارند از نگاه من کاملا اشتباه هست و نتیجه مطلوب رو نداره.

لیست زیر رو آرتور گذاشته که میتونید ببینید و منم هر زمانی چیز جالبی پیدا کردم به این لیست اضافه میکنم :

http://www.high-endaudio.com/RECENT.html#June

AcuHorn rosso superiore175
Affirm (formerly Maxxhorn) Lumination & Immersion
Aspara Acoustics HL1 Horn Speaker
Audio Note ANE SEC Signature
Avantgarde Duo and Trio
BD-Design Oris and Orphean Models
Bottlehead Straight 8s (Discontinued)
Brentworth Sound Lab
Coincident (Total) Victory II (and most of their other models)
Decware (Various Models)
Fab Audio Model 1 (Toronto, Canada)
FAL Supreme-C90 EXW or EXII
Horning Hybrids (Various models)
Klipschorn and La Scala
Living Voice OBX-R2 (UK)
Prometheus II
RL Acoustique Lamhorn 1.8 (Montreal, Canada)
Sonist Concerto 2
Supravox Open Baffle
Teresonic (Various Models)
WLM (Various Models)
Zingali Horns
Zu Defintion

Read More

REG ON AUDIO

سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۹
/ / /

یک سایت جالب که میتونه مطالب جالبی برای علاقه مندان داشته باشه، قبلا چند تا مطلب از این سایت خونده بودم و الان یکی از اعضای انجمن رومی لینکی رو از این سایت گذاشت که دیدم خیلی جالبه و بهتره معرفیش کنم که علاقه مندان هم مطالبش رو بخونند.

http://www.regonaudio.com/

مقاله زیر خیلی جالبه ، پیشنهاد میکنم بخونیدش :

http://www.regonaudio.com/HighRomanticism.html

مقاله های زیر هم جالبند :

http://www.regonaudio.com/Audio%20in%20Modern%20Times.pdf

http://www.regonaudio.com/Mono.html

http://www.regonaudio.com/What%20Can%20and%20Cannot%20be%20Expected%20from%20Stereo.html

Read More

پاسخ مخاطب – بخش دوم

پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۹
/ / /

رسیدیم به اونجایی که من نوشتم Audio یک چیز Subjective هست و کسی که دوست داره وارد این فضا بشه میتونه شروع کنه به ارتباط برقرار کردن با صدا و کم کم چیزهایی رو یاد بگیره.

مقوله Audio به درک درست شنونده و ارتباطش با صدا برمیگرده و این ارتباط پیش فرضی مثل آهنگساز بودن و یا از الکترونیک دستگاه خبر داشتن نداره، اینکه ما بدونیم توی یک آمپلی فایر از چه توپولوژی و یا چه خازنی استفاده شده ربطی به اینکه بخواهیم در مورد صدای اون آمپلی فایر حرفی بزنیم نداره!

باید مرزهایی به این سادگی رو شناخت و موضوعات بی ربط به Audio رو از مقوله Audio جدا کرد!

درک و تحلیل صدا فقط و فقط به تجربه شنیداری شنونده و علاقه و استعداد شنونده مربوط میشه و بقول رومی خیلی کم هستند کسانی که وقتی صدایی رو میشنوند درست به صدا واکنش نشون میدن. ما بقول معروف شنونده Train شده خیلی کم داریم .

مقوله درک Subjective صدا قبلا هم گفتم از ماکرو شروع میشه تا به میکرو برسه و خیلی از تحلیل گران تو همون فضای ماکرو میمونند و بیشتر از حدی جلو نمیروند. مثلا Wes بنظر من جزو تحلیل گرانی هست که تو همون ماکرو مونده اما مایک بنظر من خیلی جلوتر از همه تحلیل گرانی هست که دیدم. از روی نظر و تحلیل یک شخص در مورد صدا دقیقا میشه فهمید طرف تو چه Level شنیداری قرار داره و برای همینه رومی میتونه از روی تحلیل یک تحلیل گر به شما بگه اون تحلیل گر تو چه موقعیتی قرار گرفته.

این بحث ها قبلا هم انجام شده و نیازی به تکرار اونها نیست و فقط باید بگم هر شنونده ای به یک شکل خاص به صدایی که میشنوه واکنش نشون میده، این واکنش دقیقا رابطه مستقیمی داره با درک شنیداری شنونده از صدا ، یکی وقتی صدایی میشنوه ایده ای نداره و فقط بین بهتر شدن یا بدتر شدن صدا نظری میده، یکی دیگه وقتی صدایی میشنوه درک عمیق تری از اتفاقی که داره میفته داره و خیلی واکنشش با اولی فرق میکنه.

منظور من از درک عمیق صدا به دو مساله برمیگرده یکی اینکه هر نوع ایده ای در ذهن شنونده فقط و فقط برخاسته از یک تجربه شنیداری باشه و نه اطلاعات و داده های بیرونی (اون اطلاعات بیرونی مثل سایت رومی میتونه کمک کننده باشه اما نقش اصلی رو باید تجربه شنیداری شنونده ایفاء کنه) و دوم اینکه تجربیات شنیداری شنونده بالاتر از یک حد مشخص باشه که تونسته باشه به یک درک بالا از صدا برسه.

نکته کلیدی اینه که بیشتر ماها بخش زیادی از نگرش مون رو تجربه شنیدن تشکیل نمیده و مغز ما داده هایی رو از جاهای دیگه میگیره (مثل مجلات، سایت ها، فروشندگان، Specificationها ، سایت رومی ، سایت مایک و …) که جدا از درست و اشتباه بودن اونها ما هیچ درک تجربی و عینی از اون موضوع نداریم و تا زمانی که ما نتونیم از روی تجربه شنیدن صدا درک خودمون رو بالا ببریم از نگاه رومی در اون دسته هایی که گفته قرار میگیریم. Moron از نگاه رومی یعنی کسی که آنچه یادگرفته مبنایی درست نداشته و اون اطلاعات از روی تجربه شنیداریش نبوده و خودش هم نمیدونه که این وضعیتش باید اصلاح بشه.

وقتی رومی میگه اکثر تحلیل گران، بیشتر طراحان سیستم صوتی و 95% علاقه مندان به DIY نمیدونند دقیقا دارند چکار میکنند منظورش اینه خیلی کم هستند کسانی که درک درست و عمیقی از مقوله صدا پیدا کردند، یعنی بیشترشون از راه درستش وارد نشدند.

علت اظهار نظر رومی اینه که هر طراح و یا یک علاقه مند بهDIY قبل از اینکه بخواد کاری رو انجام بده باید اول از همه بدونه چه صدایی رو باید از اون کامپوننت بشنوه (یا بهتره بگم چه صدایی نباید از اون کامپوننت شنیده بشه) چون اگر اینطور نباشه طبیعتا نتیجه کار یک طراح و یا یک علاقه مند به DIY چیزی که باید از آب درنمیاد. خیلی از طراحان مثل طراح Audio Research نتیجه کارشون اون چیزی نیست که باید باشه (شاید خودشون هم میدونند اما برای مارکت کامپوننت میسازند!!) و همه ماجرا همینه که نتیجه اصلی کار یک طراح و یا یک علاقه مند به DIY وابسته هست به درک اون شخص از صدا.

یکی از طراحان سیستم صوتی که آمپلی فایر لامپی میسازه تو انجمنی گفته بود چند تا علاقه مند به DIY رو میشناسه که با کمک نقشه رومی و ایده های رومی تونستند نتیجه خیلی خوبی بگیرند و این نشون میده نتیجه گرفتن حالتی اتفاقی نداره بقول خارجی ها Quality is not accident .و ما یا باید خودمون دقیقا بفهمیم به چه سمتی باید حرکت کنیم و یا باید دنباله رو کس دیگری باشیم که در حالت دوم تو بهترین حالتش ما یک نتیجه رو از ایده دیگری گرفتیم و نمیتونیم این نتیجه رو خودمون ارتقاء بدیم و باید دنباله رو همون آدم باشیم.

من معتقدم درک و دریافت بیشتر Audiophile ها و تحلیل گران و طراحان و علاقه مندان به DIY از صدا وابسته به تجربه هاشون نیست و اگر هم هست این تجربیات به اندازه کافی نیست (فراموش نکنید تجربه صدای یک کامپوننت شرایط مناسبی رو هم میطلبه). همین دو نکته دلیل خیلی از اظهار نظرات متناقض در فضای Audio هست که بیشتر مواقع به تنش کشیده میشه.

اگر من با موضوع لامپ به این شکلی که مطرح شده مخالفت میکنم بخاطر این نیست که من مخالف لامپ یا موافق ترانزیستور هستم (من بارها نوشتم Audio Note لامپی از بهترین Solidstate ای که میشناسم صدای بهتری داره اگر بلندگویی که انتخاب میکنید درست انتخاب شده باشه) بلکه نوع مطرح شدن موضوع و بحث در مورد یک مقوله اگر بر مبنای همون تجربه شنیداری نباشه میشه وضعیتی که میبینیم و من میدونم چنین حرکتی نتیجه ای مطلوب نخواهد داد مگر اینکه بفهمیم لامپ چه پتانسیل هایی داره و چگونه باید از این پتانسیل ها استفاده کرد، وقتی تو ایران یکی میاد میگه “باید تکلیف رو مشخص کنیم و همه به سمت لامپ حرکت کنیم” من با حرکت به سمت لامپ مخالفتی ندارم و اگر ابتدا دنبال بلندگوی مناسب برای اون باشیم این حرکت خیلی حرکت جالب و درستی هم میشه (خصوصا تو قیمت های معقول و منطقی میتونه پاسخ خیلی خوبی رو به ما بده) اما با این مخالفم که ما حرفی رو بر مبنای تجربه شنیداری نزنیم و طبیعتا رومی خیلی خوب این دسته ها رو طبقه بندی کرده و نشون داده که این نوع اظهار نظرات مال طبقه ای است که بقول خودش Moron نامیده میشه. وقتی ما نفهمیم خیلی از آمپلی فایرهای لامپی میتونند صدای بدی بدهند و نفهمیم لامپ با توان کم نیاز به بلندگوی مناسب داره حتی یک حرکت مثبت رو بشکلی اشتباه به جلو میبریم که نتیجه نهایی اون جالب نخواهد بود.

من فکر میکنم هر شنونده ای تا زمانی که ایده ای از صدا نداره بهتره همینجوری اظهار نظر نکنه و اگر خواستیم یاد بگیریم تنها راهش شنیدن و درک صداست و نه مجله خوندن و یا به سایت رومی سرزدن. تنها راه حرکت رو به جلو شنیدن و تجربه هست ، اگر کسی بدون تجربه کردن عینی ایده هایی که در موردش مطالعه کرده (مانند خوندن سایت رومی و یا کل مطالب بارارزشی که تو اینترنت در مورد های فای نوشته شده) شروع به افزایش اطلاعاتش بکنه اون شخص مبنای درستی رو برای یادگیری انتخاب نکرده و فقط یک سری اطلاعات به ذهنش اضافه شده، صدا مقوله ای Subjective هست که همه نوشته های دیگران فقط میتونه کمک کنه که ما بهتر حرکت کنیم و این حرکت نه وابسته به اون ایده ها بلکه وابسته به خود ماست که بتونیم از ایده های دیگران کمک بگیریم برای درک خودمون از صدا نه اینکه ایده های دیگران رو حفظ کنیم و برای دیگران تعریف کنیم.

من فکر میکنم میشه دلیل خیلی از اختلافات رو تو همین دو نکته دید، یکی اینکه ما بیشتر اوقات بر مبنای تجاربمون با هم گفتگو نمیکنیم و ایده های ما رو تجربه هامون (تو شرایط درست) تشکیل نداده بلکه داده هایی تشکیل داده که از بیرون وام گرفتیم بدون اینکه درست اونها رو فهمیده باشیم و دوم اینکه این تجربه هایی که داریم هم در شرایط مناسبی نبوده و هم این تجربیات محدود و کم بوده.

اگر هر کسی میفهمید که برای درک درست یک موضوع اول باید متد یادگیری اش رو درست انتخاب کنه و میفهمید که باید تنها به اندازه آنچه درک کرده سخن بگوید آنهم با انتخاب زبان مناسب اش الان حجم اظهارنظرات و نوشته هایی که تو دنیا بود خیلی کمتر از این بود.

اگر ما از راه درست مقوله صدا وارد بشیم دیگه اظهار نظرات پوپولیستی هیچ رسانه ای نمیتونه مارو وارد مسیر اشتباه کنه و یا ذهن مارو مشغول بحث های اشتباه X بهتر از Y هست بکنه. کسی که مسیر رو اشتباه بره همیشه وارد بحث هایی با دیگران میشه که هم خودش رو خسته میکنه و هم دیگران رو (این موضوع تو بحث های فلسفی هم هست).

هر چقدر ما تلاش بیشتری تو مسیردرست درک Audio بکنیم میبینیم به فضایی میرسیم که کم کم همگرایی نظرات بیشتر میشه و اون جمعی که مثل ما این مسیر رو طی کرده همشون توافق نظرات خیلی بیشتری دارند و کم کم احساس میکنه واقعا دنیای صدا نسبی و سلیقه ای نیست بلکه چهارچوب و ساختار مشخص ای داره.

ریشه بسیاری از این اختلافات و بحث های سطح پایین در Audio ریشه در عدم درک شنونده از انتخاب درست مسیر درک صدا داره.

من معتقدم تلاش هر Audiophile و یا هر طراحی جای خودش ارزش داره و من دلم نمیخواد ارزش هیچ تلاش و زحمتی رو پایین بیارم اما فکر میکنم اینجور نقد ها میتونه کمک کنه ما فضای روشن تری داشته باشیم و به نتایج بهتری برسیم. میدونم ممکنه این نقد من در فضای های فای ایران دوباره یک نوع تخریب تلقی بشه اما من اینطور فکر نمیکنم و این جور بحث ها رو مفید میدونم. اگر ما علاقه مند به پیشرفت هستیم طبیعتا باید از نقد دیگران استقبال کنیم.

خوش باشید

Read More