Latest Posts

نقد گذشته شماره 6

جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۹۲
/ / /
Comments Closed

در زمان جوانی 24 شهریور 1385 نوشتم :

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

سرعت سیستم Fast

به سیستمی که پهنای باند زیاد و جریان دهی خوبی داشته باشه Fast میگویند. توان سیستم در ردیابی سیگنال و ایجاد یک صدای زنده به این مشخصه بر میگرده. سیستمهای Linn و Spectral به سرعت پاسخ دهی زیاد معروفند. اکثر Pre Amp های خوب پهنای باند بالایی دارند اما معدود Power Amp هایی هستند که هم جریان دهی خوبی دارند و هم از پهنای باند بالایی برخوردار باشند. میشه گفت حدودا Solid ها از Tube ها سریعترند. در تکنولوژی Solid سرعت FET و MOSFET تقریبا از ترانزیستور BJT بیشتر هست. اما مساله سریع تر بودن پاسخ یک سیستم تا حد زیادی به پاسخ بلندگو بستگی داره و تکنولوژیهای مختلف ساخت درایور هر کدوم سعی در بهتر کردن این مساله دارند. درایور MSW از کمپانی منگر از ۸۰ هرتز تا ۳۵ کیلو هرتز پهنای باند دارد.

سریع بودن پاسخ سیستم همراه با پاسخ گذرای مناسب به تمرکز در Stage و حالت زنده صدا کمک میکند و فضای سه بعدی را بشکل بهتری میسازد.
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

این جمله حدودا سالید سریعتر از تیوب هست نیاز به توضیح داره.

اگر از هر دو جریان بکشیم و پاسخ سیگنال پله رو ببینیم بخاطر پهنای باند بیشتر سالید ها این حرف درسته اما در میکرو خصوصا در میدرنج این موضوع فرق میکنه و تیوب ها در حالت کلی اگر به بلندگوی هورن که امپدانس و حساسیت بالایی داره وصل بشوند شفاف تر و دایرکت ترند بخاطر سرعتشون.

مقاله ای رو رابرت هارلی قبلا لینک داده بود که جالب بود در مورد واکنش ابر الکترون در لامپ ها که ادعا میکرد واکنش لامپ سریعتر هست.

البته میدونیم پهنای باند ترانزیستوری های پرتوان رو با فیدبک منفی زیاد میکنند و اگر سرعت پاسخ دهیشون میره بالا دقت فازشون میاد پایین.

Read More

خطبه آخر های فای بعد از 11 سال

پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲
/ / /

های فای با تفاوت صداها شروع شد ، رسید به تحلیل ابعاد صدا، بعدش مفهوم ماکرو و میکرو درک و تعریف شد و اینکه میوزیکالیتی تعریفش نسبی نبوده و برداری مشخص بر مبنای اولویت میکرو دارد.

این راه ها طی شد الان حرف من اینه های فای با هر تعریفی که درک شنونده ازش داشته باشه مقوله ای جدا از درک موسیقی است.

منظورم اینه مطالعه مفهوم میوزیکالیتی در رابطه با صدا در ذهن من کم کم داره از مفهوم ارتباط با موسیقی جدا میشه حتی در لول های بالاتر شنیداری که قبلا فکر میکردم اینا یه ارتباطی دارند .

تو سطوح  پایین تر این ارتباط بی معنی تره اما تو سطوح بالاتر این حس رو داشتم میتونه مرتبط باشه اما فکر میکنم باید کم کم این دو مفهوم رو از هم جدا کنیم.

معنی این موضوع اینه های فای گرچه دنیای جذابیه برای خودش اما هیچ ربطی به موسیقی گوش کردن ما و ارتباط ما با موسیقی نداره.

قبلا حرفم این بود برای پارامترهای ماکرو مثل مثلا ماکرو دینامیک یا فوکوس یا soundstage خیلی رابطه موثری با لذت شنیداری نمیشه برقرار کرد اگر هم رابطه ای باشه سطحش عمیق نیست و برای همین حرف از اهمیت میکرو زدم و گفتم پارامترهای میکرو که تو سطوح بالاتر شنیداری درک میشن مثل emotional بودن صدا رابطه موثری با مفهوم میوزیکالیتی یا لذت شنیداری دارند.

هر چی بیشتر میگذره احساس میکنم درسته لذت شنیداری با micro linearity بیشتر میشه اما احساس من میگه مفهوم میوزیکالیتی رو باید از درک موسیقی جدا کرد.

شاید یک مثال بتونه کمک کنه ببینید تو ادبیات کسی جمله ای رو بیان میکنه و یکی اون جمله رو با دستخط بد روی کاغذ مینویسه و یکی هم همون جمله رو با بهترین پس زمینه گرافیکی با خط نستعلیق به بهترین شکلش مینویسه.

هر دو یک جمله رو نوشتند و معنی درک شده توسط ما در هر دوحالت یکی است اما ظاهر و شکل هر دو خیلی با هم فرق میکنه. همه ما میگیم چه خط خوبی چقدر هنرمندانه پیاده سازی شده و اون یکی چقدر خطش بد بود اما این تفاوت ربطی به معنای جمله ای که ما درک میکنیم نداره.

این مثال کمی آبکی بود اما تا حدی میتونه مفهوم رو برسونه.

با ضبط رودستار تو پیکان جوانان هم میشه با موسیقی ارتباط برقرار کرد دقیقا به همون شکلی که بهترین سیستم صوتی همون قطعه رو پخش کنه.

بنظر من موسیقی وقتی یکبار شنیده شد تو مغز نوشته میشه یعنی اون محتوای موسیقی (خود شکل رو نمی گم که اونم میتونه ذخیره بشه اما جدا از خود محتواست) به خاطر سپرده میشه و این بخاطر سپاری از شکل موسیقی که همون صداست جداست.

وقتی موسیقی پخش میشه اون محتوای رکورد شده در خاطر ما یاداوری میشه و صدا با تریگ کردن آنچه در ما هست به ما لذت میده. حالا هر چقدر این تریگر بهتر کار کنه بهتره اما مغز ما کار خودش رو حتی با یک تریگر معمول مثل صدای ضبط رودستار هم انجام میده.

خلاصه من اگر مطمئن نباشم اما حس میکنم لذت شنیداری از موضوع درک و ارتباط با موسیقی جداست.

مثال دیگه ای که هست موضوع عشق هست، مثلا میبینیم دختره یک یادگاری مثل عکس یا دست خطی چیزی نمیدونم دستمالی که عطر پسره رو داره رو پیش خودش نگه میداره و وقتی اون معشوق نیست با همین نشانه احساساتش رو در خودش زنده نگه میداره. خب آیا یک دستمال یا یک دستخط چه نسبتی با حضور یک انسان میتونه داشته باشه؟

بنظر من ارتباط با موسیقی بی ربط به مثالی که زدم نیست ، اگر موسیقی همون احساس خوبی باشه که در وجود ما بیدار میشه جنس صدا فقط یک تریگر هست.

خطبه آخر رو خوندم ، بیش از این معطل بهشت میوزیکالیتی نشید.

Read More

نقد گذشته شماره 5

پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
/ / /
Comments Closed

تعریف آئودیوفیل:

Audiophile کیست؟

بخونید :

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

به کسی که علاقه خاصی به موسیقی و سیستمهای صوتی داره میگویند. کسانی که بصورت حرفه ای موسیقی گوش میکنند، خیلی دنبال سروصدا کردن و شنیدن در ولوم های بالا نیستند و از موسیقی در ولوم های متوسط و پایین لذت میبرند. بنظر من کسانی که بیشتر از شنیدن موسیقی بدنبال سرگرم شدن با های فای هستند Audiophile بحساب نمی آیند. البته خودم هم خیلی یک Audiophile بحساب نمی آم . اصل مهم علاقه به موسیقی و یک صدای خوب هست نه خود سیستم و البته کسانی که صدای خوب رو دوست دارند اکثرشون بدنبال سیستم خوب هم هستند و به HiFi علاقه مندند. اما بعضی ها اونقدر سرگرم شنیدن موسیقی نیستند که بدنبال بازی با سیستمشون هستند. کمی این دو گروه با هم فرق دارند.

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

Read More

نقد گذشته شماره 4

پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
/ / /
Comments Closed

این مطلب هم 21 شهریور 85 نوشته شد.

اهمیت آکوستیک :

اهمیت آکوستیک

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

نظر من اینه اگه آکوستیک ندارید (مثلا تو خونه بابا هستید و نمیگذارند از این کارها بکنید) بیخیال شوید.
اساس استفاده از های فای یک محیط خوب هست چون اتاق پر بازگشت به شما صدا نمیده و از نظر من آکوستیک مثل یک کامپوننت نیست که بهتر یا بدتر بودنش روی صدا تاثیر محدودی بگذاره. آکوستیک بستر انتشار موج صوتی است و مهمترین عامل در مساله صدا.
اگه حتی صدای یک ضبط کوچک رو در محیطی ایده ال شنیده باشید اون صدا رو به شنیدن بهترین سیستم در محیطی غیر ایده ال ترجیح میدهید.
هر چقدر تاکید کنم باز هم احساس میکنم کم هست و فکر میکنم شما خیلی این موضوع رو جدی نمیگیرید. اکثر کسانی رو که دیدم، حتی با سیستمهای خیلی گران به این مساله توجه نمیکنند و فکر میکنند صدا رو باید همینجوری تو یک اتاق معمولی شنید.

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

اون موقع نمیدونستم مفهوم آکوستیک یه جورایی به تنهایی معنا پیدا نمیکنه و بحث آکوستیک رو باید در قالب آکوستیک بعلاوه مکان بلندگو درک کرد.

همون مفهومی که رومی به نام DPOLS معرفی میکنه.

کلا در گذشته من هم روی آکوستیک و هم روی مچینگ تاکید بیشتری نسبت به کامپوننت ها داشتم.

Read More

نقد گذشته شماره 3

پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
/ / /
Comments Closed

مطالبی که بنظرم نیاز به نقد نداشتند رو نیاوردم و در ادامه مطالبی نقد میشه که احساس میکنم باید یک بازبینی روی اونها انجام داده باشم.

اینم نقد سوم برای مطلب حس شنیداری:

حس شنیداری

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

من و شما یک شنونده هستیم و باید اول از همه بدونیم چه صدایی رو دوست داریم. اما چرا این رو میگم. ببینید صدای هر سیستمی یه خصوصیتی داره و هیچ سیستمی نیست که اثرش رو روی صدا اضافه نکنه و هر سیستمی به شما یه تجربه خاص میده، دقیقا مثل تجربه رانندگی با ماشینها. هر ماشینی هر چقدر گرون قیمت یه احساس خاص به شما هنگام رانندگی میده و نمیتونید حتی دو تا از اونها رو مثل هم بدونید. ب ام و یه مشخصه ای داره، پژو یه جوره و … ما فرض میکنیم سیگنال خروجی صدا که تغییر یافته سیگنال اصلی (صدای واقعی لحظه ضبط قبل از هر گونه تبدیل یا تغییری) هست رو بصورت جمع دو سیگنال بنویسیم که یکی همون سیگنال اصلی هست و دومی سیگنال اضافه شده به صدا.

X(t) is real signal in space

Y(T) is the sound we hear from system

Y(t)=X(t)+N(t)

الان فرض کردیم سیستم یه سیگنال N رو اضافه پخش میکنه و گوش ما همراه با سیگنال اصلی اون رو هم میشنوه. خب حالا میتونیم راجع این سیگنال اضافی حرف بزنیم و بر اساس دقیقترین مدلهای ریاضی اونرو تشریح کنیم، اما آیا این اطلاعات میتونه به ما بگه کدوم بهتره کدوم بدتر؟

مسلما نه، چرا؟ چون گوش و سیستم شنوایی در مغز ما هم یه ساختاری داره و ما بر اساس این سیستم اون سیگنال اضافی N رو درک میکنیم. پس باید بفهمیم سیستم درک ما هنگام شنوایی به چه جور سیگنال مزاحمی حساس تر هست. شاید تو آزمایشگاه توان سیگنال مزاحم یه سیستم بیشتر از دیگری باشه اما اون سیستم به گوش ما شنیدنی تر باشه. واسه همینه عبارت Musicality رو برای حس خوب شنیداری و عبارت HiFi رو برای دقت دستگاه بکار میبرند. مثلا خیلی ها صدای لامپ رو بیشتر دوست دارند هر چند همه میدونیم ترانزیستور دقیق تره.

نتیجه اینکه مهم ترین چیز احساس ما هنگام شنیدن صداست و این حس میتونه با یه سیستم ۵ میلیونی که درست Match شده ارضا بشه اما با یه سیستم ۲۰۰ هزار دلاری ارضا نشه.

خود من صدای آنالوگ رو خیلی بیشتر از دیجیتال (۱۶ بیت) دوست دارم و گرایشم بیشتر به ترانزیستور هست و اسپیکرهای بدون کراس آور، ممکنه سلیقه شما عکس من باشه و هر کدوم از سیستم خودمون لذت ببریم. خیلی از Audiophile ها به این مساله توجه ندارند و بجای شناخت سلیقه خودشون دنبال بیشتر هزینه کردن و گوش سپردن به حرف مجلات و دیگران هستند.

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

گرایشم بیشتر به ترانزیستور هست: یادآوری میکنم در زمان نوشتن این مطلب من آئودیو نت رو نشنیده بودم و گوشم تو لامپی ها با ری سونیک و شانلینگ و وینسنت و مکینتاش و آئودیو ریسرچ و پتوس آشنا بود. الانم معتقدم غیر از آئودیو نت تو ایران از لامپ صدای بهتر از ترانزیستوری هایی مثل ASR و Vitus نمیشه شنید. البته اضافه کنم آئودیو نت ژاپن گرچه بهتر از آئودیو نت انگلیس هست اما من از آنکورو آئودیو نت انگلیس هم صدای خیلی خوبی شنیدم که ربطی به لامپی های دیگه نداشت.

ممکنه سلیقه شما عکس من باشه و هر کدوم از سیستم خودمون لذت ببریم: باید بگم کل نوشته های سایت رو من به دو دوره تقسیم میکنم دوره اول زمانی بود که صدا رو تجزیه شده میفهمیدم و معتقد بودم خیلی یک بردار با جهت مشخص برای مفهوم بهتر بودن در صدا نیست و دوره دوم که فهمیدم با تمام پراکندگی ها های فای هم جهت داره و برداری هست یونیک که های اند رو به شکل بهترش تعریف میکنه. تو دوره دوم مفهوم ماکرو و میکرو متولد شد و معتقد شدم میکرو لینیریتی مهم تر از ماکرو هست.

Read More

نقد گذشته شماره 2

پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
/ / /
Comments Closed

خوبه که گذشته رو نقد کنم اینم دومیش.

تحلیلی نوشتم از منگر سال 1385 :

 

تحلیل سیستم – Shanling & Manger

 

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

سیستم در محیط استودیوی آوین آوا دمو شد و فضای آکوستیکی در ولوم متوسط پاسخ خوبی داشت البته برای ناحیه فرکانسهای پایین چندان مناسب نبود. اسپیکر های شرکت منگر از تکنولوژی خاصی بنام MSW بهره میبرند و کل ناحیه فرکانسی از ۱۵۰ هرتز تا ۳۰ کیلو هرتز فقط با یک درایور MSW با پاسخ فازی خوب و سرعت پاسخ دهی زیاد پوشش داده میشود. از ۱۵۰ هرتز به پایین توسط درایورهای معمولی با تابش مستقیم استفاده میشود و کل بلندگو فقط از یک کراس آور در فرکانس ۱۵۰ هرتز استفاده میکند. هرچقدر تعداد کراس آورها کمتر و طراحی آنها بهتر باشد و نیز پاسخ فاز درایورها همخوانی بیشتری داشته باشد صدای Coherent تری خواهیم داشت. صدای منگر از لحاظ تمرکز در Stage و یکدست بودن شکل Stage در نواحی فرکانسی عالیست. در مورد MSW بیشتر توضیح خواهم داد چرا که حرفهای جدیدی برای گفتن دارد. الکترونیک سیستم Shanling بود، این کمپانی چینی میباشد اما از نظر من یکی از بهترین انتخابها در محدوده قیمت پایین است.

باید بگم تجربه صدای منگر کاملا یک تجربه جدید برام بود و صدای اون شباهتی به بلندگوهای معمولی نداشت. قبل از تحلیل صدا بهتره در یک جمله مهمترین مشخصه رو بگم و اون اینه که صدا بیشترین شفافیت رو با جزئیات کامل در حالتی کاملا نرم و راحت با بافتی یکدست و پیوسته در ناحیه وسط و بالا داشت. احساس کردم صدا خیلی به من نزدیکه بدون حالت گنگ و مبهم. صدا فوق العاده زنده و طبیعی بود و احساس انرژی مثبت رو به شنونده میداد. منگر بلندگوی Musical ای هست و صداش در ترکیب با Tube خوب هست. علی رغم پیشنهاد منگر برای استفاده از سیستم های با پهنای باند زیاد tube خوب جواب میده و در ناحیه وسط صدای خوبی داریم. مدل ۱۰۳ منگر برای دادن یک باس خوب نیاز به فضای بزرگتر و یک Power بهتر داشت اما فضا این اجازه رو نمیداد. منگر نیاز به جریان دهی خیلی بالا نداره و حداکثر با یک Power دو Stage راه میفته و این مزیتی است برای دوست داران Tube.

از نظر من منگر احتیاج به کابل اسپیکر خوب و تا حدی Upstream خوب داره تا پتانسیلش کامل مشخص بشه. سیستم در ناحیه بالا کمی roll off داشت که به الکترونیک برمیگشت اما همین roll off صدای دیجیتال رو شنیدنی تر میکرد (نگفتم Matching چقدر مهمه) . منگر کمی در بازه فرکانسی کاراکتر داره و کاملا Neutral نیست و شما احساس باز بودن صدا رو زیاد حس نمیکنید (بر خلاف ۳way ها که Complex Music رو راحت با جداسازی کامل ارائه میدهند) و البته مشخصه صدا هنگام انتقال از کراس آور تغییر میکنه و این نشون میده جنس صدای MSW با درایور ناحیه پایین خیلی همخوانی نداره و ما احساس عدم پیوستگی در ناحیه کراس آور داریم. منگر نیاز داره تا این دو یونیت رو بهتر به هم پیوند بده.

مهمترین مشخصه صدای منگر در ایجاد حس شنیداری اون هست که به گوش من خیلی خوب بود. این بلندگو در صورت سازگاری با الکترونیک Upstream در طولانی مدت خستگی کمی داره و گوش میتونه ساعتها از شنیدن اون لذت ببره.

پیشنهاد میکنم به منگر گوش کنید. آلمانیها با این اسپیکر حرف تازه ای زدند. با تشکر از آقای امیدوار بخاطر دموی خوبشان.

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

با پاسخ فازی خوب: منظور از این خوب بودن همپارچگی پاسخ تو کل ناحیه پاسخ درایور هست

این کمپانی چینی میباشد اما از نظر من یکی از بهترین انتخابها در محدوده قیمت پایین است: شاید الان که با برندهای بیشتری آشنا شدم و صداهای دیگری شنیدم عبارت بهترین رو کمی با تخفیف بیان کنم و این جمله رو باید در زمان خودش سنجید که واقعا اون موقع انتخاب ها محدود تر بود اما هنوزم معتقدم شانلینگ به قیمتش انتخاب خوبیه هر چند من سالهاست صدایی ازش نشنیدم.

صدا بیشترین شفافیت رو با جزئیات کامل در حالتی کاملا نرم و راحت با بافتی یکدست و پیوسته در ناحیه وسط و بالا داشت: شاید بهتر بود بجای عبارت شفافیت میگفتم شفافیت در استیج که همون مفهوم فوکوس رو میرسوند و حالت نرم هم بیشتر به کل صدا برمیگشت و خصوصا آمپ و سورس که تیوب بودند.

منگر بلندگوی Musical ای هست و صداش در ترکیب با Tube خوب هست :  الان کمی نظرم در مورد میوزیکال بودن خصوصا بحث میکرو فرق کرده ، اون موقع شنیدن اون صدا برام جذاب بود احتمالا الانم خوشم بیاد اما حداقل درک من از مفهوم میوزیکال بودن تو این سالها کمی مشخص تر شده و شایدم کمی سخت گیرانه تر.

منگر نیاز به جریان دهی خیلی بالا نداره و حداکثر با یک Power دو Stage راه میفته و این مزیتی است برای دوست داران Tube : فکر کنم این جمله تا حدی مورد شک باشه و مدل های بالاتر منگر نیاز به جریان دهی بهتری دارند.

 ما احساس عدم پیوستگی در ناحیه کراس آور داریم. منگر نیاز داره تا این دو یونیت رو بهتر به هم پیوند بده: شاید با اومدن ASR این موضوع بهتر شده و مشکل از آمپ بوده نمیدونم چون جدیدا هم تجربه ای داشتم که نشون میداد بای امپ کردن میتونه کاراکتر پایین رو کمی با بالا تغییر بده.

بنظرم تحلیل خوبی بود اونم تو سال 1385 و تنها نکته ای که نیاز به بررسی بیشتر داشت موضوع میکرو بود که با آپ استریم بهتر میشد در مورد منگر نظر داد.

مطمئنا تعصبی روی نوشته هام ندارم و یکی یکی سعی میکنم اونها رو نقد کنم.

خوش باشید

Read More

700

چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۲
/ / /
Comments Closed

این مطلب هفتصدمین مطلب این وبلاگ هست.

فکر میکنم بد نباشه دو کار انجام بدم ، یکی نقد همه چیزهایی است که از گذشته نوشتم و دیگری حفظ کردن لینک هایی که به بیرون دادم و ممکنه اون لینک ها تا مثلا 20 سال دیگه کار نکنند.

شاید بهتر باشه بیشتر لینک ها رو مطالبشون رو پی دی اف کنم و از تو سایت خودم دانلود بشن تا مثلا 10 سال دیگه اطلاعاتی بیرون سایت نباشه که نشه بهش دسترسی داشت.

سه خبر هم دارم غیر های فای :

یک دوستمون از بالای پل پردیس با ماشین افتاد پایین و 8 تا ایربگ باز شد اما چیزیش نشد خدارو شکر ، 11 متر سقوط آزاد.

یک دوست دیگرمون تو آسانسور بود که با سقوط آسانسور بدجوری صدمه دید و رفت زیر عمل ، خدارو شکر فقط شکستگی بود که حل میشه.

یک دوست دیگرمون هم تو لبنان رفت داماد یک خانواده بشه که بدلیل تفاوت مذهب ریختند سرش آلتش رو کندند.

خب برگردیم به های فای

مطلب زیر اولین مطلبی هست که من تو این وبلاگ نوشتم اونم در تاریخ 19 شهریور  1385  :

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

ممکنه خرید یک سیستم پانصد میلیون تومانی هم به شما اون چیزی رو که میخواهید نده. خوب بهتره بیشتر توضیح بدم. ما دو نوع نگاه به استفاده از سیستم صوتی داریم :

۱. آنالیز صدا برای صدابرداران و تدوین گران در استودیو

۲. لذت بردن از شنیدن موسیقی برای افراد Audiophile

مساله اینجاست که ممکنه یک سیستم صوتی خیلی گران صدا رو خیلی دقیق با جزئیات زیاد پخش کنه اما صدای اون رو شما دوست نداشته باشید و اون سیستم بدرد کار یک مهندس صدا بخوره اما یه سیستم ارزان تر صدا رو با دقت کمتر اما شنیدنی تر پخش کنه و شما صدای اون رو بیشتر دوست داشته باشید. تعجب نکنید چون اونچه که حس شنیداری ما رو راضی میکنه فقط دقت دستگاه درباز آفرینی صدا بر اساس پاسخ دستگاه زیر اسیلوسکوپ آزمایشگاه نیست. منظورم این نیست که همه دستگاه های دقیق شنیدنی نیستند اما مساله اینجاست که صدا پارامترهای زیادی داره و ممکنه اون چیزی که شما رو راضی کنه در یک دستگاه خیلی گران هم نباشه. اگه شما یک دوستدار موسیقی هستید و دلتون میخواد از شنیدن موسیقی بیشتر لذت ببرید باید بدانید اولین قدم برای رسیدن به هدف شناختن سلیقه خودتون هست.

نباید حرف مجلات، تبلیغات، قیمتهای بالا، مارک های با اعتبار، توصیه دیگران و حرفهای تحلیلگران صدا براتون مهم باشه. شما باید بتونید خودتون انتخاب کنید و برای این مساله باید با آگاهی سلیقه خودتون رو بدرستی بشناسید. شناختن سلیقه با تجربه و شنیدن طولانی مدت سیستمها در محیط و شرایط مناسب دمو بدست میاد. هر چقدر بیشتر شنیده باشید بهتر میتونید بفهمید چه صدایی رو دوست دارید.

تو خارج هر ساله نمایشگاههای زیادی برپا میشه تا علاقه مندان صدای سیستمهای مختلف رو تجربه کنند و بتونند تصمیم بگیرند هر چند حتی تو کشورهایی مثل آمریکا هم عده زیادی دقیقا نمیدونند چی دوست دارند. تو ایران این کار خیلی مشکل تره و هم محیط آکوستیکی خوب کم هست و هم شرایط دمو مناسب زیاد نیست اما بهرحال علاقه مندانی هستند که تو ایران میدونند چی دوست دارند.

حرف آخر اینکه اگه از صدایی خوشتون نیومد به هیچ وجه خودتون رو گول نزنید و اگه از صدایی خوشتون اومد سعی کنید اون سیستم رو برای چند دفعه و زیاد بشنوید. اگه هم صدا شنیدنی بود و هم در دراز مدت خسته نشدید میتونید از فروشنده بخواهید اون دستگاه رو تو خونه شما برای انتخاب نهایی دمو کنه.

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

فکر میکنم اگر غیر از این مطلب چیز دیگری تو این سالها تو سایت نمی نوشتم هم این مطلب به تنهایی کفایت می کرد.

Read More

شنیدن موسیقی تو شرایط مختلف

چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲
/ / /
Comments Closed

جالبه بعضی موسیقی ها رو نمیشه تو ماشین شنید (یعنی حال نمیدن) ، بعضی ها رو نمیشه تو خونه شنید ، تو سربالایی کوه بعضی موسیقی ها بیشتر کیف میدن و تو سرآزیری یه سری دیگه.

تنها بودن یا با کسی بودن یا در جمعی بودن هم تو انتخاب موثره ، اینکه ما تو چه شرایطی باشیم خیلی تو انتخاب موسیقی موثره. بنظر من هم حس و حال ما تو انتخاب شنیدن مهم هست و هم موقعیتمون.

این موضوع رو میتونید موقع بالا رفتن از کوه تجربه کنید ، آهنگ هایی که دینامیک ترند تو سربالا اصلا حال نمیدن برعکس تو سرازیری دینامیک تر ها بیشتر حال میدن.

اونایی هم که تو مهمونی یه چیزایی میزنن و تو ذهنشون ارکستر راه میفته هم با یه موسیقی هایی بیشتر حال میکنن.

صبح ها یا غروب ها و شب ها سه وضعیت مختلف برای ما هستند که اونم تو انتخاب موسیقی موثره.

شنیدم برای درمان هم از موسیقی استفاده میشه و نتیجه تحقیقات این بوده مثلا متال برای مریض ها خوب نیست ، این نشون میده بعضی موسیقی ها تو شرایط بد جسمی میتونند تاثیر بیشتری بگذارند.

انرژی ذهنی بیشتر میتونه دامنه انتخاب مارو گسترش بده و انرژی کمتر این دایره رو محدود میکنه.

مطالبم داره کمی آبکی میشه ، فرصت بدید بهترشون میکنم 😉

مطلب زیر از دویچ :

http://www.dw.de/

موسیقی موتسارت هورمون استرس را مهار می‌کند و موسیقی تکنو تحرک‌بخش است. تحقیقات نشان می‌دهد که بعضی از آثار موسیقی مانند داروهای مسکن عمل می‌کنند. آن‌ها استرس را کم کرده بیمار را آرام می‌کنند و درد را تسکین می‌بخشند.

قلبش به تپش افتاده، فشار خونش افزایش یافته و دستانش از ترشح عرق خیس است. او بیماری است که جراحی‌اش هر لحظه نزدیک‌تر می‌شود.

درست در همین زمان است که سوناتی از ولف‌گانگ آمادئوس موتسارت، آهنگ‌ساز اتریشی و از نوابغ موسیقی جهان به کمک‌ش می‌آید. نوای آرام‌‌بخش پیانوی موتسارت رؤیاهای بیمار را بیدار می‌سازد، ضربان قلبش کمتر‌می‌شود و تنفسش آرام می‌‌یابد.

همین اثرات است که بیمارستان ماساچوستس جنرال (MGH) بوستون آمریکا را به رویکردی جدید متمایل کرده است. در این بیمارستان پرستاران قبل از این ‌که به بیمار قرص یا داروی بی‌حس‌کننده بدهند، هدفونی به او می‌دهند تا بتواند به سمفونی گوش دهد.

نتایج برخی از تحقیقات علمی نشان می‌دهد که موسیقی گاهی اوقات حتی بیشتر از دارو اثر می‌کند.

اما چرا این‌چنین است؟ این سئوالی است که تیمی از دانشمندان به سرپرستی کلادیوس کنراد(Claudius Conrad)، رئیس گروه تحقیقاتی “موزیک در پزشکی” بوستون آمریکا در پی یافتن پاسخ آن برآمده است.

کنراد می‌گوید: «تنها زمانی که بفهمیم موسیقی دقیقا چطور بدن را آرام می‌کند، می‌توانیم از آن استفاده هدفمند کنیم، درست مثل یک دارو.»

در این صورت پزشکان می‌توانند مصرف دارو را کم کرده و در نتیجه عوارض جانبی ناشی از آن را نیز کاهش بخشند.

نتایج تحقیقات دانشگاه ایالتی اوهایو

دانشگاه ایالتی اوهایو در کلومبوس آمریکا در پی پژوهش‌های خود به این نتیجه رسیده که موسیقی می‌تواند تأثیر آرام‌بخشی در بیمارانی که به طور مصنوعی تنفس می‌کنند داشته باشد.

تجربه نشان می‌دهد، بیمارانی که به طور مصنوعی تنفس می‌کنند استرس و اضطراب پیدا کرده و به داروی ‌آرام‌بخش احتیاج دارند. اما در صورتی که به آن‌ها هدفون داده شود تا قادر به شنیدن موسیقی آرام‌بخش باشند نیاز به دارو کم می‌شود.

موزیک علیه درد

از موزیک می‌توان برای تسکین درد کمک گرفت. موزیک توانایی آن را دارد که مغز را به ترشح اوپیوئیدها (شبه‌تریاک‌ها)‌ی سازگار با بدن مانند آندورفین وادار سازد. این جا است که روشن می‌شود، چرا موزیک اثر تسکین‌بخشی روی درد دارد.
موتسارت، آهنگ‌ساز اتریشی موتسارت، آهنگ‌ساز اتریشی

البته تفاوتی که موزیک با مواد مخدر دارد این است که موزیک نه تنها آرام‌‌کننده است، بلکه در عین حال انگیزه‌بخش و روح‌فزا نیز هست.

ملودی‌ها بر روی مرکز پاداش در مغز اثر می‌گذارند یعنی همان مرکزی که بعد از انجام عمل جنسی یا استفاده از برخی از مواد مخدر فعال می‌‌شود.

اکارت آلتن‌مولر(Eckart Altenmüller)، رئيس مرکز پزشکی و فیزیولوژی موزیک در هانوفر آلمان می‌گوید: «موزیک احساسات نیرومندی ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که دوپامین و اندورفین ترشح شود.»

هورمون مغزی دوپامین به ما توانایی و انرژی بیشتر می‌بخشد. هورمون اندورفین هم به شخص احساس اعتماد به نفس و سرخوشی ‌می‌دهد.

آیا موسیقی همیشه اثربخش است؟

اکارت آلتن‌مولر، متخصص مغز و اعصاب آلمانی نسبت به تجویزی عمومی برای استفاده درمانی از موسیقی هشدار می‌دهد.

او می‌گوید، نباید تصور کنیم که می‌توانیم داروخانه‌ موزیکال خانگی به وجود بیاوریم. به گفته آلتن‌مولر، حتی موزیک موتسارت هم همیشه اثربخش نیست، بخصوص برای کسی که از موسیقی کلاسیک متنفر است.

او ادامه می‌دهد، موزیک زمانی بیشترین اثر درمانی را دارد که شخص علاقه به شنیدن آن دارد.

معمولا موزیک بدون کلام بیشتر اثر می‌کند، اما بهتر است که این نوع از موزیک از زیر و بم‌های مناسب برخوردار باشد تا برای بیمار خسته‌کننده نشود. سرعت آن نیز باید به گونه‌ای باشد که ضربان قلب را بیشتر نکرده و با سرعت تپش قلب هماهنگ باشد.

راک و هوی‌متال کمتر اثربخشند

تحقیقاتی که بر روی خوک‌ها انجام شده نشان می‌دهد که موسیقی تند اثری ناآرام‌کننده بر روی این حیوان دارد و درست مانند سر و صدای زیاد او را عصبی می‌کند.

همچنین آواهای ریتمیک کی‌بوردی موسیقی تکنو هم بیشتر باعث می‌شود که تپش قلب و ترشح هورمون کورتیزول بالا برود.

بنا بر این همانطور که داروها عوارض جانبی دارند، موسیقی  نیز نمی‌تواند همیشه و در همه حالات مفید واقع شود.

به گفته کلادیوس کنراد، رئیس گروه تحقیقاتی “موزیک در پزشکی” بوستون آمریکا، گاهی اوقات سکوت بهترین دواست.

Read More

سازگاری Matching بلندگو با آمپلی فایر

دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۲
/ / /
Comments Closed

موضوعی که قبلا هم مطرح شد بحث مچینگ بین بلندگو و آمپلی فایر هست. بنظر آرتور سالواتوره این مچینگ بسیار بسیار مهم هست ، خیلی بیشتر از تصور عموم آئودیوفیل ها و یادمه تو سایت آئودیو پکس Audio PAX قبلا مقاله ای بود در این مورد تو سایتم بهش اشاره ای کردم و دلیما میگفت مچینگ بلندگو با آمپ خیلی مهم هست و حتی مثالی آورد از اینکه اگر بلندگو دیستورشن اش هارمونیک دوم با فاز x باشه و آمپ هارمونیک دومش با فاز x صدو هشتاد درجه اختلاف داشته باشه این دو همدیگر رو تا حدی خنثی میکنند.

میدونیم فیدبک هم تو بعضی آمپ های لامپی مثل Lamm از بیرون قابل کنترل هست تا دمپینگ فکتور بر اساس بلندگو تغییر کنه و حتی نسبت ترانس خروجی لامپ ها هم تو مچینگ موثره و برای همینه ممکنه تو تنظیم 8 اهم صدا با تنظیم 4 اهم فرق کنه.

پس جای تعجب نداره اگر ما تجربیات متفاوتی از یک بلندگو یا یک امپ در مچینگ های مختلف داشته باشیم همونجور که تو اتاق های متفاوت بلندگو صدای متفاوت داره.

در ادامه این بحث به طراحی برخوردم که مطلبی در این مورد نوشته بخونید :

http://www.6moons.com/audioreviews/tomevans/lineara_4.html

Tom Evans Audio Design

The Amplifier/Speaker Interface
Tom believes that today’s HiFi design culture has been looking at things “the wrong way ’round. First, HiFi requires a source such as vinyl, CD, radio or tape. Then we need a whole heap of voltage & current gain to drive a loudspeaker or two. After the signal leaves the source, the major factor determining a HiFi’s ultimate sound quality is the amplifier & speaker combination being used. Some might say, ‘Aha! But don’t all amplifiers sound the same? It’s the speaker that sounds different. You know: The boom & tizz, the sibilance & bass, man!’…”

Tom stresses that it’s the interaction between amplifier & speaker that determines the sound as a whole. You have to engineer with that in mind to extend the edge of the art in amplifier design. “There are more permutations of amplifier & speaker combinations than you can count. To get an optimum match between most amplifiers and speakers, you have less chance of success than winning the lottery. One of our design goals had to be that the Linear A would work equally well in all those interaction situations to ensure consistently good sound for all of our customers. Keep in mind that the laws of physics will apply to anything electrical and mechanical. We’re faced with designing for an infinite variable of customers with different room sizes, aesthetic tastes, budget, differing equipment and the often-overlooked fact of the frailty of human hearing slowly fading from constant use. The end result is that the same system in different rooms and with different ears will sound different for better or worse.”

Tom uses the following analogy to illuminate loudspeaker/amplifier interactions: “The problem that most speakers pose for an amplifier is that from an electrical standpoint, they are moving targets with respect to impedance versus frequency. Imagine you’re sitting at a piano. The furthest key to your left plays a 27Hz note, the furthest key to your right a 7000Hz note. Loudspeakers try to mimic the sound of those two notes from a recording yet each note presents a different electrical load to the amplifier due to the way loudspeakers are constructed. In the same way, a 40-watt light bulb presents a different load to the mains than would a 100-watt bulb. Just as one light bulb emits more light, one note is easier to drive from an amplifier’s point of view.”

“It’s a widely held belief in the audio community that a high damping factor is all that’s required to drive any speaker impedance curve. Actually, the truth is that the damping factor merely stops the speaker from ringing or bouncing like a spring once the music stops. As has been shown by Gilbert Briggs, founder of Wharfedale, the amplifier output impedance only needs to be half the speaker’s impedance to have this effect. I can hear you laughing and thinking we’ve lost our marbles – but how come all amplifier manufacturers quote different power outputs into 4/8/16 ohms when the magic low output impedance means it allegedly produces the same power irrespective of load? Worse even, transformer-coupled tube amplifiers use multiple impedance taps. Look at any loudspeaker. Very few are ruler flat over their frequency range and most look like the side view of a roller coaster fairground ride. A 32-ohm peak at bass resonance and crossover point requires double the voltage of an 8-ohm load as does a 16-ohm peak against a nominal 4-ohm load. Remember that amplifiers clip when supplying higher voltages and that all amplifiers have a falling power output into rising impedance. As a result, the driver has a frequency response rolloff as the impedance rises.

The rising impedance with frequency, as seen by the amplifier, produces a benign inductive load. However, the corresponding fall with frequency is capacitive and will cause the amplifier output devices to overheat. Because the Linear A uses an output transformer and operates in Class A, it is immune to any of those ills usually associated with amplifiers. Since the valves don’t see the loudspeaker (only the transformer), and because they are on all the time, they don’t draw more current at higher power. However, the major advantage of the Linear A is that we have matched the transformer and composite valve to produce over 20 watts between 5-10 ohms. The speaker output remains the same when its impedance curve fluctuates anywhere between 5 and 10 ohms. The fall in power above 10 ohms is offset by the improved output transformer efficiency. Since transformer losses are “current squared x winding resistance”, the current requirement falls off with rising impedance. In sonic terms, it means your loudspeaker presents a less peaky sound output if you are using a Linear A.”

Read More

توپولوژی

یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۲
/ / /
Comments Closed

رومی میگه :

http://www.goodsoundclub.com/Forums/ShowPost.aspx?PageIndex=4&postID=9095#9095

The wire, the coupling caps, the cathode resistors and many other things are superbly important but it is after the strategic topology is settled. In my view caps, resistor, wire and other things are responsible for the sounds, the minor things, the tactics. The big picture of the sound, the strategy is made by the macro topology. I properly, or I would say sonically-pretentiously, designed amp would sound strategically -properly with any, even with very poor parts and even with not the best assembling methods.

آئودیو نت هم با یک توپولوژی ثابت میاد تو 5 سطح کیفیت المان ها رو تغییر میده و قیمت رو بالا میبره.

خب پس دور از منطق نیست اگر برای ساخت اول بریم سراغ یک توپولوژی موفق مثل آئودیو نت.

Read More

Keith Aschenbrenner کیست؟

جمعه ۱۴ تیر ۱۳۹۲
/ / /

این شخص شرکتی داره بنام Auditorium 23 که تو اروپا فعالیت میکنه و برای جلب توجه مخاطبان سیستم هایی رو دمو میکنه که بتونه علاقه اونها رو به سمت هورن ها و سینگل اندد ها و سورس آنلوگ جلب کنه.

لینک زیر گزارش حاج جف از این آدم هست :

http://www.6moons.com/audioreviews/auditorium23/23.html

Keith Aschenbrenner of Auditorium 23
Auditorium 23 is a HiFi import-export, retail sales and research & development business in Germany. It was established in 1980 and is owned and operated by Keith Aschenbrenner. Keith is largely unknown in the USA HiFi scene, except among those in the audio underground who are knowledgeable about the early history of the SET movement in France and Germany; or those hip to the glories of single-ended triode amplifiers, Platine Verdier turntables or the magnificent & historic Siemens Klangfilm loudspeakers (which have made a few select appearances at US HiFi shows in the last couple of years). At home, Keith has achieved the status of cultural audio icon over the years. His admirers refer to him as the Tube Apostle of Germany for his trials, tribulations and ultimate success in introducing fellow German HiFi and music lovers to the glories of the combination of vinyl playback, singled-ended-triode (SET) amplification and high- sensitivity loudspeakers, all built using the best principles of classic designs. I get the impression that Keith is a little uncomfortable with the domestic notoriety bestowed upon him, preferring instead to modestly play it down by viewing himself first and foremost as an audio everyman and music lover – just like you and me.

L´Audiophile (http://www.audiophile.lu/)
In the early 1980s while traveling to Brittany in the west of France during the holidays, Keith came across the French enthusiast audio magazines, most notably the well-known L´Audiophile. L´Audiophile had opened a shop in Paris to demonstrate their do-it-yourself (DIY) projects and to sell parts to the DIY- infected HiFi hobbyists of France. Listening to music at L´Audiophile over their system was a shock to Keith. He immediately realized that his HiFi system at home was a far cry from the musical realism and dynamic truths that L´Audiophile achieved so easily in their demonstrations of Altec/Onken & Voice of the Theatre systems powered by a 20-watt Hiraga amplifier & Kaneda preamplifier, with a Platine Verdier turntable spinning the tunes.

When Keith went back home to Germany and listened to his system, he “realized it was just a ping-pong music experience. It was not bad really but the main fault was that I had been focusing on soundstage as a general target. I was looking between instruments instead of listening to music. It was more of an audio-visual experience than the row twenty musical experience of a concert hall. After being touched by the experience at Maison L´Audiophile, there was no way for me to go back.” Keith sold his gear and purchased a 20-watt Hiraga Le Tube, Kaneda DC1 [upper left], a 12-inch SME 3012 tonearm and a Denon 103 cartridge.

Keith admitted that after hearing the Shindo products, he thought that if he wanted to make a meaningful contribution, he would have to focus on loudspeakers instead of amplifiers. The market for loudspeakers was very different between Japan and Europe. It became his goal to find solutions in the European market that were “helpers for the little green amplifiers” from Japan. For example, the little Shindo Claret preamp had only two MM inputs. Given that the Denon 103 was Keith’s favorite inexpensive phono cartridge (and a moving coil), he tried experimenting with a couple of different transformers from a German transformer producer. When Keith found a transformer he really liked, he sent samples to Ken Shindo to get his opinion. However, Ken Shindo speaks no foreign languages. His answer to Keith was to send the next Claret preamplifiers with holes in the panels so Keith’s customers could add the transformers they wished – a non-verbal answer to a non-verbal question.

Keith pondered how Ken Shindo’s amplification products could be so successful at interpreting reproduced music when other approaches struggled so much with it. Ken Shindo’s design principles harkened back to an earlier era in audio. Keith believed those early principles were Ken’s — and now his — key to musical realism for any personal future loudspeaker designs. Keith began to research examples of those early designs to see if he could find out what made them work so well. Keith also investigated classic cartridges & tonearms and EMT broadcast turntables. He investigated legendary loudspeakers like Klangfilms, Altec woofers & drivers in custom Onkens cabinets and Voice of the Theater loudspeakers. Keith researched how the Western Electric philosophy differed from the Klangfilm philosophy and how the Westrex London philosophy compared to that of Vitavox or Cinemeccanica of Italy. With those loudspeaker designs for example, Keith realized that the quality of the wood construction had a lot to do with the quality of the sound. This discovery prompted him to contact the American Plywood Association. He wanted to learn more about the different grades of wood available and which ones would be best for creating cabinets in the Golden-Era manner. Keith found out that the best grades of plywood were not exported to Germany. This initially made things a little more difficult but they found a solution. Keith demurred. “This is only one example of the many challenges we encountered as we refined our understanding of how to get the full musical realism that those early high fidelity designs of Wente & Thuras, Harrison and Maxfield were capable of.”

They researched ideas as diverse as the operation of gramophones and electrical recording, electrical reproduction, the importance of tone to achieving an emotional response in film sound and the like. At this time, Keith realized how important tone was in evoking the full emotional response in cinema. Keith reminisced. “People voted with their feet by going to those cinemas where tone quality touched their souls.” The sound systems for the cinemas of those early days were not mass-produced products. Only a few operators were able to afford a Lansing Iconic system in the 1940s. The prices for oil capacitors in the 1950s, for example, were very expensive compared to people’s average salaries.

The HiFi industry of the 1960s and 1970s then departed from the finely tuned, expensive, hand-made and musically realistic high fidelity systems of the 1940s and 1950s. It turned to mass production, employing a lot of people to make its products. “It was the beginning of a change that would lead us to the consumer audio era of today with its digital amplifiers and kids who think the speakers of their iMacs are the golden standard. What I’d like to say is this: Listen to an original Altec 803 woofer with a paper surround or a 416 8C with a ferrite magnet and tissue surround using top quality electronics like Shindo. You will immediately understand what we have won and what we have lost.”

Keith has gained many insights researching historic audio designs and the principles that allowed them to infuse the breath of life into the music. I got a momentary glimpse of what these historic designs are capable of in my all too brief encounter with the Siemens Klangfilm loudspeakers at CES a few years ago. Those huge Klangfilms produced a riveting emotional experience that left me with the realization that we have a long way to go to make up for the ground we lost in musical realism and emotive ability over the last 30 years. When will the next Klangfilm appear? Will it ever? Or perhaps it has already?

In 1997, Keith unveiled his new Provence loudspeaker. It was remarkably different from what others were doing in loudspeaker design at the same time, what with its heirloom furniture quality construction and wide & flat chassis with an open backside. The Provence was a full-range loudspeaker with the French PHY-HP driver. Jean-Marie Piel, chief editor of the French Diapason magazine and owner of a complete A23 Shindo system, had introduced Bernard Salabert of PHY to Keith. PHY and Auditorium 23 were working with the material bronze in audio applications at the same time. Upon reviewing the Provence, Piel wrote in Diapason how this new speaker was “the intelligent combination of everything that had been done right in loudspeaker design during the past 50 years”. Aschenbrenner’s other loudspeakers designs (the Latour, Marsannay and Morgane) were unique designs based on the historical principles of Altec, Siemens and Western Electric. Keith is particularly fond of Bernard Salabert’s PHY drivers and believes they compare favorably to such historic designs as the legendary WE755. In fact, Keith does not believe there is a single present-day driver that can compare with the musical qualities of the PHY-HP H21-LB15, its only competition being the best drivers of the 1940s and 1950s. Keith doesn’t fancy over-damped cabinets either: “We learned how a small speaker cabinet for a full-range driver can be built like a musical instrument in order to fully develop its musical tone. For these applications, we wondered what would happen if we used the same kind of wood musical instruments are made of.” This led to the creation of the Appassionata loudspeaker built from the same wood that piano soundboards are fashioned from. In the brochure to the Appassionata, its maker admits that this particular design approach should not be embraced as the one and only valid way.

Read More