شنونده و حس شنیداری Audiophile

تفاوت ها – بخش سوم

شنبه ۹ دی ۱۳۸۵
/ / /
Comments Closed

به اینجا رسیدیم که در همه جا فاصله (تفاوت) و حرکت (تغییر) وجود داشته و تفاوت ها باعث میشوند انتخابها متفاوت باشد. اما با این که این بحث منطقی و ساده است چرا باید آنرا مینوشتم؟ دلیل این مساله برمیگردد به نگاه بسیاری از Audiophile ها به مساله صدا و سیستم صوتی. بسیاری از Audiophile ها همواره مجلات های-فای را دنبال کرده و آنها را برای انتخابهای خود مرجع قرار میدهند و یا بدون هیچ دلیلی قضاوتهای جانبدارانه فروشندگان را میپذیرند. بسیاری از فروشندگان بجای سرویس دهی درست (دموی خوب تحت شرایط بهینه آنهم نه یکبار بلکه چندین بار) به مشتریان تنها بدنبال فروش محصول خود و بد جلوه دادن محصولات شرکتهای رقیب میباشند. در چنین فضایی قضاوت هایی کاملا اشتباه ، سطحی و بدور از منطق صورت میگیرد (از نگاه من قضاوت در مورد سیستمها و مقایسه آنها با توجه به پارامترهای گوناگونی چون Matching و حس شنیداری متفاوت کار راحتی نمیباشد و بهتر است تجربه شنیداری را جایگزین قضاوتهای سطحی نماییم). بسیاری از مجلات هم در چنین فضایی بیشتر بدنبال ستاره دادن و یا امتیاز دادن بوده و از نگاه من بجای کمک به کاربر به صنعت های-فای کمک میکنند (جالب اینجاست به همین دلایل کمپانی هایی هم هستند که حاضر نمیشوند محصولاتشان را مجلات Review کنند). همیشه فراموش میکنیم نویسنده Review سلیقه خاص خودش را دارد و ممکن است با ما بکلی فرق داشته باشد. همانطور که در بخش اول دیدید در بسیاری موارد تفاوت ها وجود دارد و ما باید بتوانیم از بین پارامترهایی چون سورس آنالوگ ، سورس دیجیتال ، تکنولوژی لامپ ، تکنولوژی نیمه هادی ، کابل مسی ، کابل نقره ، انواع جاذب آکوستیکی و … انتخاب کنیم. آیا شنیده اید Audiophile های حرفه ای در دنیا در قسمت آکوستیک برای انتخاب جنس مواد جاذب و Diffuser از تلفیقی (Mix) خاص از مواد استفاده مینمایند تا به یک صدای دلخواه برسند و سلیقه آنها در قسمتهای کم اهمیت تر هم لحاظ میشود؟ وضعیت انتخاب برای بهترین Performance به Price در ایران چگونه است؟ اکثر کاربرانی که من دیدم برای انتخاب مهمترین قسمتها تنها به حرف فروشنده و یا ستاره های مجلات توجه میکنند. آیا ما نباید برای سلیقه خود ارزش قائل باشیم؟ آیا ملاک ارزش گذاری یک Audiophile باید بجای حس شنیداری ستاره های مجلات باشد؟

میپذیرم بخشی از این مشکل به سیاست فروش برخی از Dealer ها در ایران بر میگردد اما از نگاه من حتی اگر همه فروشندگان سرویسی درست ارائه دهند باز شنوندگان بجای انتخاب بدنبال نظرات دیگران میروند.

آنچه گفته شد نظرات من بود اگر به نوشته های بالا اعتقاد ندارید و دوست دارید به سبک خودتان انتخاب کنید باید بگویم میپذیرم با هم تفاوت داشته باشیم و به نگاه شما احترام میگذارم.

Read More

تفاوت ها – بخش دوم

شنبه ۹ دی ۱۳۸۵
/ / /
Comments Closed

در بخش اول تفاوت ها نگاهی داشتیم به کل قضیه صدا و همانطور که بیان شد یک اثر هنری (موسیقی) مسیری را از ابتدای آفرینش تا نهایتا سیستم درک موسیقی در مغز ما میپیماید. بهتر است ابتدا عبارتی را بنام “ساختار” تعریف کنم. به هر چیزی که وجود داشته باشد و ما آنرا بتوانیم تعریف کنیم یک “ساختار” میگوییم. یک ساختار میتواند یک قطعه موسیقی باشد ، یک اثر خاص هنری مانند یک تابلو نقاشی باشد ، یک بازی مانند شطرنج باشد ، یک سیستم صوتی خانگی باشد ، یک سیستم بیولوژیک باشد ، یک انسان باشد ، یک گل باشد ، یک اندیشه و نگاه فلسفی به جهان باشد ، یک سیستم حکومتی باشد ، یک تمدن باشد ، میتواند سیستم مغز انسان باشد ، یک شی باشد و …

آنچه برای همه ما قابل درک هست تفاوت های دنیای بیرون است و مفهوم فاصله. ساختارها با تعریفی که ارائه شد با هم فرق دارند و در فاصله ای از هم قرار دارند. حتما این عبارات را زیاد شنیده اید : موسیقی سنتی ، موسیقی پاپ ، موسیقی کلاسیک ، موسیقی Jazz ، گل رز ، گل مریم ، مورچه ، فیل ، فلسفه کانت ، فلسفه هگل ، خداباوری ، عرفان ، ماده گرایی ، دموکراسی ، دیکتاتوری ، هلنیسم ، روح شرقی ، Solidstate ، لامپ ، کابل مسی ، کابل نقره ای ، دیجیتال ، آنالوگ ، بلندگوی درایوری ، بلندگوی الکترواستاتیک و …

تفاوت در ذات دنیای بیرون هست و برای همه قابل درک ، ما انسان ها ناظر و گاهی مخاطب آنچه در بیرون وجود دارد و اتفاق می افتد هستیم . ما هم با یکدیگر فرق داریم و ممکن است نگاه ما به ساختارها یکسان نباشد. من ممکن است رفتار متغیرهای فیزیکی را با ریاضیات اقلیدسی تفسیر کنم و شما ممکن است آنرا از دریچه منطق فازی ببینید. من ممکن است انسان را تنها یک موجود مادی فرض کنم و شما برای انسان روح هم قائل شوید. بنابراین ممکن است من و شما حتی بعنوان ناظر و مخاطب در یک مکان قرار نگیریم و به یک شکل نبینیم. اگر من و شما با یک شکل به یک “ساختار” نگاه کنیم و هر دو از آن ساختار یک فضای یکسان تصویر کنیم آنگاه هر دو ناظر در یک مکان قرار میگیرند و تفاوت نگاه از بین میرود. در اینحالت ساختارها در یک فضای مشخص تعریف شده و فاصله ها معلوم میگردد. برای درک یک ساختار میتوان از بردارهای پایه استفاده نمود و هر ساختار را در یک مکان خاص جای داد و برای مقایسه دو ساختار از تصویر آنها بر بردارهای پایه استفاده نمود. بعنوان مثال برای برای سیستمهای خطی میتوان از تحلیل حوزه فرکانس استفاده نمود و تفاوت سیستمها را در این فضا بررسی نمود. در بسیاری از مواقع (جدالهای بی منطق) برای قضاوت در مورد یک ساختار و مقایسه تفاوت های آن دو ساختار فراموش میشود که آیا دو ناظر جایگاه یکسانی دارند یا نه. فروشنده کالای X ادعا میکند کالای او به کالای Y سر بوده و شما را تشویق به خرید کالای خود میکند. آیا آقای فروشنده و شخص خریدار نگاه یکسانی به قضیه صدا و حس شنیداری دارند؟ من فکر میکنم برای مقایسه و درک تفاوت ها ابتدا باید با شخص مقابل به یک تفاهم در ترسیم نگاهمان از ساختار برسیم و بعد شروع به بیان تفاوتها نماییم. اگر به یک نگاه نرسیم طبیعتا نمیتوانیم با شخص مقابل بحث کنیم. مساله بعدی که باید مورد توجه قرار گیرد مساله ارزش گذاری است. اگر به یک نگاه یکسان رسیدیم و یک تصویر یکسان از ساختاری بوجود آوردیم آنگاه هر یک از ما میتواند بردار ارزش گذاری خود را بیان کند. معنی بردار ارزش گذاری هر شخص همان سلیقه او میباشد که در مساله موسیقی معادل حس شنیداری است. هر انسانی با دیگری تفاوت دارد و این تفاوت میتواند در همه بخشها خود را نشان دهد. من و شما اگر تعریف یکسانی از یک ساختار مانند موسیقی داشته باشیم ممکن است بعنوان مخاطب هر یک به نوعی متفاوت از دیگری با آن موسیقی ارتباط برقرار کنیم. من به آلبوم بیداد آقای شجریان بیشتر علاقه نشان میدهم و شما به آلبوم نوا مرکب خوانی ، من هوای بارانی را دوست دارم و شما هوای آفتابی را بیشتر با خود سازگار می یابید ، یکی از شنیدن Solidstate بیشتر لذت میبرد و دیگری از شنیدن صدای Tube . بنابراین بعلت تفاوت ما انتخابها و گرایشات ما نیز تفاوت خواهد داشت و هر ساختار نسبت به ما در جایگاهی قرار خواهد گرفت. عباراتی مانند x از y بهتر است (مانند Boulder از Spectral) تا زمانی که فضای درک یکسان نباشد و جهت بردار ارزش گذاری مشخص نباشد بی معنی میباشد. البته اگر فاصله بردار ارزش گذاری اشخاص زیاد نباشد و فاصله ساختارها از هم زیاد باشد همه ما به یک نتیجه خواهیم رسید ، مثلا همه قبول میکنیم GoldMund پنجاه هزار دلاری صدای بهتری از NAD پانصد دلاری میدهد و یا سواری پرادو بهتر از پاترول است. برای قضاوت و مقایسه دو کامپوننت دقیق مانند Krell Evo One با Halcro dm-88 نمیتوان به نتیجه یکسان رسد. حتی اگر هر دو به ایده ال نزدیک باشند اما با هم تفاوتهایی دارند که سلیقه ما انتخاب نهایی را مشخص میکند. اگر حس شنیداری من به گسترش ناحیه پایین حساس تر باشد تا به گسترش ناحیه بالا انتخاب Evo خواهد بود و اگر برای من Detail بیشتر مهم باشد بسمت Halcro خواهم رفت. همانطور که میبینید تفاوت ها را نمیتوان بسادگی ارزش گذاری کرد و هر یک از ما باید سلیقه و حس شنیداری خود را بخوبی بشناسد. تحقق این مساله با شنیدن در دراز مدت برای همه ممکن است.

Read More

دقت صدا – حساسیت ما

سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۵
/ / /

مساله مهمی که از نگاه اشخاص متفاوت هست و گاهی درک آن برای بعضی ها عجیب مساله حساسیت گوش انسان در مقابل کیفیت سیستم صوتی است. شاید اگه از بیرون نگاه کنید کمی عجیب باشه که چرا در مورد یک سیستم صوتی پیشرفته که گوش شما نتونست ایرادی از صدای اون بگیره یک شنونده حرفه ای توانسته محدودیت های اون رو تشخیص بده و کلی در مورد صدای اون حرف بزنه. بیبینید گوش انسان میتونه با تجربه بیشتر و دقت در صدا تکامل پیدا کنه، به این معنی که با استمرار در شنیدن و افزایش تجربه حساسیت گوش افزایش پیدا میکنه و گوش شنونده در جایگاه بالاتری از یک گوش عادی در تشخیص تفاوت ها قرار میگیره. همانطور که در بحث قبلی گفته شد اینطور نیست که گوش شخص عادی درست نشنود و شنونده حرفه ای درست بشنود نه، بلکه این وسط فقط حساسیت گوش انسان بیشتر میشود و تفاوتها در نگاه شنونده حرفه ای نسبت به یک شنونده عادی خیلی بیشتر نمایان هست. دقیقا مثل دیدن یک تصویر از فاصله دور و نزدیک . هر چقدر به یک تصویر نزدیکتر باشیم آنرا واضح تر میبینیم و تفاوت تصویرهای کپی را از اصل بهتر درک میکنیم و هر چقدر از تصویر دورتر باشیم تفاوتها کمتر به چشم می آید. برای همین هست که وقتی جلوی من و شما دو تا سیستم قرار میدن که تفاوت زیادی به گوش ما ندارند ، به گوش یک شنونده حرفه ای دو سیستم خیلی متفاوت صدا میدهند. این مساله بارها تجربه شده که یک شنونده تازه کار با یک صدای عالی روبرو شده اما فقط گفته “صدا خوب هست اما بنظرم اصلا به این قیمت نمی ارزد” ، یعنی گوش شنونده عادی در ابتدا تفاوت ها رو کم میبینه در حالی که یک شنونده حرفه ای تفاوت ها رو بیشتر میبینه. در مورد ساز نوازندگان هم همینطوره، یک نوازنده تازه کار با هر سازی میتونه شروع کنه اما هر چقدر تجربه شنیداریش بیشتر میشه گوشش تفاوت اصوات مشابه رو بهتر و بیشتر درک میکنه و بعد از یک مدت بسمت یک ساز بهتر میره و این حرکت توقف نداره. بنابر این میشه گفت اندازه تفاوتها در نگاه یک شنونده حرفه ای با یک شنونده معمولی متفاوت هست و البته همه انسان ها این قابلیت رو دارند که با شنیدن بیشتر گوش حساس تری داشته باشند. اگه در مورد صدای یک سیستم رفرنس کلی مطلب نوشته میشه دلیلش اینه که گوش شنونده حرفه ای تونسته تفاوتها رو بخوبی بشنود و بیان کند. مساله افزایش حساسیت باعث میشه شنونده با مرور زمان محدودیت های سیستم خودش رو در مقایسه با سیستمهای بهتر بیشتر درک کنه و بسمت خرید یک سیستم بهتر برود و این حرکت کاملا طبیعی است اما مشکل اینجاست در دنیای ما دقت سیستم رابطه نسبتا خطی (در مقیاس لگاریتمی) با قیمت سیستم داره و ما مجبور میشیم بیشتر هزینه کنیم. این وسط تحلیل گران صدا هم به اندازه کافی سعی در قلقلک دادن شنونده میکنند تا اونرو بسمت تغییر سیستم صوتی هدایت کنند و از این طریق سود تجاری صنعت های فای رو بالا نگهدارند. من خیلی خوب نتونستم از پس خودم بر بیام و جلوی این مساله رو بگیرم اما محدودیت مالی این مشکل رو فعلا برام حل کرده. اگه شما خیلی محدودیت مالی ندارید سعی کنید تا اونجایی که تفاوتها براتون ملموس هست بسمت تغییر سیستم صوتی پیش بروید و اگه از سیستم فعلی راضی هستید سعی کنید شنیدن موسیقی های بیشتری رو تجربه کنید نه تغییر سیستم رو. تاکید بیشتر بر شنیدن موسیقی و نه تغییر سیستم مسیر بهتر و کم هزینه تری هست و البته اگر تناسب لازم بین دو مسیر رعایت بشه مشکلی نخواهد بود. یه مساله دیگه هست اونم اینه وقتی توان مالی خرید یک سیستم رو ندارید برای شنیدن صداش اقدام نکنید چون ممکنه دیگه سیستم خودتون براتون شنیدنی نباشه. هدف در نهایت لذت از موسیقی و به آرامش رسیدن است ، اگه به همه چیزها بصورت کاربردی نگاه کنیم و برای اونها تا اونجا که نیاز واقعی ما رو برآورده میکنند هزینه کنیم با مشکلی مواجه نخواهیم شد.

Read More

درک صدا در دراز مدت

پنجشنبه ۶ مهر ۱۳۸۵
/ / /

گاهی دیدم بعضی ها فکر میکنند reviewer ها درک درست تری از صدا نسبت به افراد عادی دارند و اینطور نتیجه میگیرند چون حساسیت گوش تحلیل گران صدا بیشتره پس باید بجای اعتماد به گوش خودشون به حرف Reviewer ها اعتماد کنند. اما من فکر میکنم این مساله رو باید طور دیگه ای دید. اول اینکه یک شنونده صدا رو فقط در لحظه دریافت سیگنال صدا پردازش نمیکنه و اثر صدا در لحظه پخش صدا بر روی شنونده همه چیزی نیست که شنونده درک میکنه. منظورم اینه درک و دریافت صدا کاملا حالت real time نداره و سیستم شنوایی انسان طوری ساخته شده که بسته به حساسیت و تجربه شنیداری فرد در طول یک زمان خاص به درک کامل صدا میرسه. چه در مورد تاثیر صدای سیستم بر روی صدا و چه درک خود موسیقی این مساله وجود دارد. آقای امیر مسعود فرهمند اینجا مطلبی در این مورد نوشته اند که جالب هست. ممکنه شما نتونید طی یک ساعت شنیدن صدا مانند یک reviewer حرفه ای صدا رو درک و تحلیل کنید اما همین سیستم شنیداری شما در مدت زمان بیشتر شنیدن بالاخره به اون درک میرسه. برای همینه یک reviewer ممکنه طی یک هفته صدای یک سیستم رو کامل تحلیل کنه ولی افراد معمولی بعد مدت بیشتری مثلا سه ماه به اون دریافت برسند. دلیل این مساله اینه هر چقدر گوش حساس تر باشه و تجربه شنیداری بیشتر باشه سیستم شنوایی توانایی بیشتری در جذب اطلاعات بیشتر در زمان کمتر داره و این مساله ربطی به درک درست تر یا غلط تر نداره. ایرادات صدا با گذشت زمان بیشتر بر روی سیستم شنوایی همه تاثیر گذاره و فقط مدت زمانش فرق میکنه بنابراین افراد عادی نباید فکر کنند درک اونها از صدا ممکنه در مقایسه با یک reviewer اشتباه باشه و بهتره به گوش خودشون اعتماد کنند اما در مدت زمان بیشتر. حتی reviewer های حرفه ای هم میدونند برای یک تحلیل درست باید ساعتها به صدا گوش بدهند و هر چقدر حساسیت گوش زیاد باشه باز هم زمان لازمه. چیزی که برام جالبه اینه که حتی افراد خانواده ام که خیلی به خصوصیات صدا توجه نمیکنند هم در طول زمان متوجه تغییرات میشن و مثلا بعد تغییر یک کامپوننت میگن “صدا بهتره، امیر نکنه باز چیزی رو عوض کردی!؟”. تمام تلاش من اینه به همه بگم حداقل به اون چیزهایی که داریم اعتماد کنیم تا حرف دیگران از مجلات گرفته تا تبلیغات بر روی ما بی دلیل اثر نگذاره و ما بتونیم با همین سیستم شنوایی انتخاب کنیم نه با حرف دیگران. تا اونجایی که من فهمیدم “حرف ها و نوشته ها” خیلی با ما صداقت ندارند و در فضایی که ما توان تشخیص نداشته باشیم به سود شخص گوینده متمایل میشوند. نمیخوام نتیجه بگیرید همه رسانه ها فقط بفکر منافع خودشون هستند اما دوست دارم من و شما خودمون بتونیم مستقل از اونها انتخاب کنیم.

Read More

تفاوت ها ، بخش اول

سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۵
/ / /
Comments Closed

شاید بد نباشه یه نگاهی به کل قضیه صدا داشته باشیم. اتفاقی که میفته از آغاز تا پایان بشرح زیر هست :

یک آهنگساز شروع به ساخت یک قطعه موسیقی میکنه و بر اساس تجربیات و خلاقیتش کار رو به انجام میرسونه. این قطعه موسیقی در یک فضای آکوستیکی توسط نوازنده و یا نوازندگانی اجرا میشه و صدای ساز یا آواز هر یک از نوازندگان یا خوانندگان توسط یک صدابردار جایی ثبت میشه. سیگنال صوتی پس از انجام یک سری پردازش در سیستمهای استودیویی توسط مهندسان صدا به مرحله رکورد بر روی دیسک صوتی میره. صدای این رکورد رو من و شما در یک محیط آکوستیکی توسط یک سیستم صوتی میشنویم. با شنیدن موسیقی در ما حسی خاص شکل میگیره و از موسیقی لذت میبریم. همانطور که میبینید از لحظه ای که یک کار شروع میشه تا به گوش ما برسه و در ما تغییراتی ایجاد کنه از مراحل زیادی عبور میکنه. در مورد تک تک بخشها تا اونجایی که تجربه ام کمک کنه مینویسم تا بتونم واقعیت هایی رو بیان کنم که گاهی ممکنه ذهن ما اونهارو بشکل دیگری درک کنه.

Read More

حس شنیداری

سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۵
/ / /
Comments Closed

من و شما یک شنونده هستیم و باید اول از همه بدونیم چه صدایی رو دوست داریم. اما چرا این رو میگم. ببینید صدای هر سیستمی یه خصوصیتی داره و هیچ سیستمی نیست که اثرش رو روی صدا اضافه نکنه و هر سیستمی به شما یه تجربه خاص میده، دقیقا مثل تجربه رانندگی با ماشینها. هر ماشینی هر چقدر گرون قیمت یه احساس خاص به شما هنگام رانندگی میده و نمیتونید حتی دو تا از اونها رو مثل هم بدونید. ب ام و یه مشخصه ای داره، پژو یه جوره و … ما فرض میکنیم سیگنال خروجی صدا که تغییر یافته سیگنال اصلی (صدای واقعی لحظه ضبط قبل از هر گونه تبدیل یا تغییری) هست رو بصورت جمع دو سیگنال بنویسیم که یکی همون سیگنال اصلی هست و دومی سیگنال اضافه شده به صدا.

X(t) is real signal in space

Y(T) is the sound we hear from system

Y(t)=X(t)+N(t)

الان فرض کردیم سیستم یه سیگنال N رو اضافه پخش میکنه و گوش ما همراه با سیگنال اصلی اون رو هم میشنوه. خب حالا میتونیم راجع این سیگنال اضافی حرف بزنیم و بر اساس دقیقترین مدلهای ریاضی اونرو تشریح کنیم، اما آیا این اطلاعات میتونه به ما بگه کدوم بهتره کدوم بدتر؟

مسلما نه، چرا؟ چون گوش و سیستم شنوایی در مغز ما هم یه ساختاری داره و ما بر اساس این سیستم اون سیگنال اضافی N رو درک میکنیم. پس باید بفهمیم سیستم درک ما هنگام شنوایی به چه جور سیگنال مزاحمی حساس تر هست. شاید تو آزمایشگاه توان سیگنال مزاحم یه سیستم بیشتر از دیگری باشه اما اون سیستم به گوش ما شنیدنی تر باشه. واسه همینه عبارت Musicality رو برای حس خوب شنیداری و عبارت HiFi رو برای دقت دستگاه بکار میبرند. مثلا خیلی ها صدای لامپ رو بیشتر دوست دارند هر چند همه میدونیم ترانزیستور دقیق تره.

نتیجه اینکه مهم ترین چیز احساس ما هنگام شنیدن صداست و این حس میتونه با یه سیستم 5 میلیونی که درست Match شده ارضا بشه اما با یه سیستم 200 هزار دلاری ارضا نشه.

خود من صدای آنالوگ رو خیلی بیشتر از دیجیتال (16 بیت) دوست دارم و گرایشم بیشتر به ترانزیستور هست و اسپیکرهای بدون کراس آور، ممکنه سلیقه شما عکس من باشه و هر کدوم از سیستم خودمون لذت ببریم. خیلی از Audiophile ها به این مساله توجه ندارند و بجای شناخت سلیقه خودشون دنبال بیشتر هزینه کردن و گوش سپردن به حرف مجلات و دیگران هستند.

Read More