تحلیل سیستمها Reviews

سال نو با Mark Levinson

یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۸۷
/ / /
mlw7.jpg

های فای در سال نو خیلی خوب شروع شد. با مارک لوینسون و ویلسون 7 . دوستانی میخواستند بیشتر در مورد مارک لوینسون بدانند و این فرصت پیش آمد تا صدای ست کامل Mark Levinson رو با بلندگوی Wilson Audio Watt/Puppy System 7 بشنوم. قبلا صدای مارک لوینسون را نشنیده بودم و تنها در تحلیل ها در موردش اطلاعاتی بدست آورده بودم. من تا بحال تاکید زیادی بر روی Krell CAST داشتم و دوستانی که Mark Levinson داشتند میخواستند بیشتر در مورد تفاوت این دو برند بدانند. تا آنجا که ممکن باشد سعی میکنم تفاوت های این دو صدا را برایتان تشریح کنم.

خب من صدا رو تا به این لحظه زیاد نشنیدم و هنوز رکوردهایی که گوشم به اونها عادت داره رو اونجا نشنیدم. اصولا در برخورد اول بیشتر با میزبان صحبت میکردم و خیلی متمرکز صدا نبودم. اما بهتر دیدم برای شما آنچه در برخورد اول مشخص بود رو بنویسم تا زیاد منتظر نمونده باشید. اینجوری بنظرم تا حدی بهتره چون اونهایی که خیلی دوست ندارند وارد جزئیات شوند میتونند یک نمای کلی در ذهن داشته باشند. صدا تا به این لحظه در مجموع کمتر از 5 ساعت شنیده شد.

اول تشکر میکنم (بسیار ویژه) از دوست بسیار عزیزی که میزبان من بودند هم از بابت پذیرایی گرم و هم اینکه این فرصت رو در اختیار من قرار دادند تا صدای دوست داشتنی سیستمشون رو بشنوم.

قبلا در مورد مارک لوینسون چیز خاصی ننوشته بودم البته خیلی در موردش تحلیل خونده بودم اما موقعیتی پیش نیامده بود تا صداش رو بشنوم. تجربه خیلی خوبی بود و امیدوارم بتونم یک تحلیل خوب و روشن در مورد مارک لوینسون بنویسم. سیستم دمو عبارت بود از :

Mark Levinson No.390S CDPlayer (CD & HDCD)

Mark Levinson No.32 Reference Pre-Amplifier

Mark Levinson No.432 Power Amplifier (2 Channel Stereo)

Wilson Audio Watt/Puppy System 7

Wilson WATCH Dog SubWoofer

Fadel Art Reference Coherence One Interconnect 1m from Source to Pre and Pre to Power

Fadel Art Reference GoldLine Speaker Cable 2.5m

صدای Mark Levinson در یک نگاه به گوش شیرین Sweet ، لطیف و دوست داشتنی است. صدایی ملایم و گوش نواز و در یک کلمه عبارت “ناز” بهترین انتخاب از نظر من برای توصیف صدای این برند هست.

من فکر میکنم بیشتر کسانی که در ایران صدای Solidstate گوش میدهند و به موسیقی علاقه مندند از صدای این برند خوششون بیاد. دلیل این مساله اینه که هرچند من صدای سردتر با شفافیت و جزئیات زیاد رو دوست دارم اما میبینم دیگران از Warmness و Smoothness بیشتر خوششون میاد. مارک لوینسون از نگاه من در نقطه خیلی خوبی بین دو جریان Neutrality و Warmness می ایسته. صدا دینامیک و سرزندگی خودش رو هم در میکرو و هم در ماکرو حفظ میکنه اما در Midrange بسیار ملایم ، نرم ، Textured با یک حس Smoothness خاص همراه هست. صدا یک حس یکپارچگی ، یکدستی و به هم پیوستگی در نواحی فرکانسی داره که بقول تحلیل گر TAS دیگه بهتره بجای Smoothness بگوییم Continuousness (البته تحلیل گر TAS داشت در مورد McIntosh MC 501 حرف میزد و من این مفهوم رو اینجا ازش قرض گرفتم). صدا فقط در مقیاس میکرو کمی Warmness به صدا اضافه میکرد که مزه صدا رو دوست داشتنی ترمیکرد و این Warmness اصلا Exagerated نبود ، فقط به اندازه ای که احساس کنیم کمی صدا تلطیف شده. بهتره مفهوم Warmness رو اینجا در ذهنتون با Warmness لامپ ها اشتباه نکنید چون لامپ ها در مقیاس خیلی بزرگتری این حالت رو تداعی میکنند و دیستورشن آونها خیلی زیاد هست. مارک لوینسون تنها صدا رو نرم و دوست داشتنی میکرد مثل Dartzeel.

بنظرم Mark Levinson یک برند با شخصیت هست که سری رفرنس اون واقعا رفرنس و سری های غیر رفرنس اون کیفیت رو فدای بازار نمیکنه. البته اگر من از این برند تعریف میکنم منظورم این نیست حتما با سلیقه شما جور هست و شما باید بسمت خرید این برند حرکت کنید، نه در دنیا کسانی هستند که سلیقه شنیداری اونها خیلی به صدای مارک لوینسون نزدیک نیست و صدای دیگری رو دوست دارند. شما هم باید صدای این برند رو بشنوید و بعد انتخاب کنید.
مارک لوینسون طراحی زیبایی داره و با نرم افزار SolidWorks اونرو طراحی میکنند.

خبر جالب اینکه سری جدید رفرنس No.53 Power Amplifier (با 500 وات به 8 و 1000 وات به 4 اهم) با قیمت 50 هزار دلار وارد بازار خواهد شد و مهمتر اینکه مارک لوینسون در این مدل به Class D سوئیچ کرده. خیلی خبر جالبی برام بود که این شرکت در سری رفرنسش یکدفعه از Class A/B به سمت Class D رفته. کاری که Jeff Rowland ، NuForce و Bel Canto انجام دادند. البته مارک لوینسون ادعا میکنه از تکنولوژی خاص خودش استفاده میکنه و No.53 بهترین آمپلی فایری هست که مارک لوینسون تا بحال ساخته. از نظر من مهم تنها صداست و نه Specification و بقول طراح Linn Solo 500 میشه با هر تکنولوژی صدای خوب گرفت.

حتما اینجا مصاحبه باب با مدیر فروش مارک لوینسون رو ببینید که در مورد No.53 توضیح داده. احتمالا No.52 Pre و No.50 Source هم بعدش خواهد اومد.

لینک زیر هم جالبه:

http://www.youtube.com/watch?v=0e14YzXxpcw&feature=related

Read More

لحظه به لحظه با Krell Evo CAST و Wilson Watt/Puppy 8 – بخش هفتم

دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed
rives.jpg

خب الان منتظریم کابل CAST جدید بیاد و این اتفاق در سال جدید خواهد افتاد. در سال جدید سعی میکنم سیستم 8 رو به بهترین شکل ممکن Setup کنم ، امیدوارم مشکلی پیش نیاد و دوستان اون صدایی که مورد نظر من هست رو بشنوند.

چند مطلب قابل ذکر هست اول اینکه الانا گرفتارم و آخر سال باید به کارهام برسم برای همین مطلبی نخواهم نوشت. قصد دارم سال جدید تا حد ممکن به مساله آکوستیک بپردازم و تاثیرات اون رو بر روی صدا بررسی کنم.

از نظر من آکوستیک و جای بلندگو مهمترین بخش صداست و در ایران اصلا به این مساله توجهی نمیشه. ملاک بسیاری از قضاوت های اشتباه هم در مورد سیستمها در ایران همین مساله هست.

ما برای بلندگو تا 100 هزار دلار هم هزینه میکنیم و برای آکوستیک و جای بلندگو هیچ هزینه ای نمیکنیم و این مساله باعث میشه هیچ وقت از صدا لذت نبریم. مطمئن باشید بدون فضای خوب شنیداری محال هست از صدا لذت ببرید و من تمام سعی ام رو در سال جدید میکنم تا هم بشکل علمی مساله رو توضیح بدهم و هم تجربه هام رو برای شما بیان کنم.

همین قدر بگم تاثیر آکوستیک برای شنیدن دراز مدت در حد 10 درصد 20 درصد نیست و از نظر من بدون فضای خوب امکان شنیدن صدای خوب هرگز فراهم نخواهد بود هرچند شما 500 هزار دلار هزینه سیستم کرده باشید. اینجا و اینجا رو ببینید.

Read More

لحظه به لحظه با Krell Evo CAST و Wilson Watt/Puppy 8 – بخش ششم

دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed
castcable.jpg

سیستم کمی کارکرده اما بنظر میاد کابل CAST یک متری خیلی وضعیت خوبی نداره. شاید مشکلش در قسمت اتصال به Connector باشه (Lemo) ، من از آقای رحمانی پرسیدم و تحقیقی هم در مورد این کابل کردم. این کابل دقیقا کابل ای نیست که Krell در کارخانه اش Terminate میکنه و من پیشنهاد کردم یک کابل یک متری مستقیما از خود Krell بیاد به ایران. البته چند تا شرکت مانند SilverSmith کابل CAST میسازند که از کابل خود Krell بهتر هست. از آقای رحمانی خواهش کردم از یک برند (بعدا اسمش رو میگم) ای که من دوستش دارم این کابل تهیه بشه چون اصولا نمیشه انتظار داشت خود Krell کابل خیلی خوب بسازه. من منتظرم این کابل Ok بشه و بیاد ایران.

تعجب نکنید که یک سیستم خوب نیاز به اینهمه توجه داشته باشه. صدای خوب مستلزم رعایت خیلی پارامترهاست. اگر شرایط درست مهیا نشه نمیتونیم به حداکثر Performance برسیم. از چند تا از Dealer ها شنیدم با افزایش تصاعدی قیمت ها تنها 1% تا حداکثر 5% در صدا تغییرات داریم در صورتی که از نظر من اصلا اینگونه نیست. دلیل این نتیجه گیری از نگاه من اینه که سیستم ها خوب Setup نمیشوند.

یکی میگفت سورس Krell Evo 505 خیلی با سورس dCS Scarlatti فرقی نداره اما من گفتم خیلی فرق داره و این تفاوت به گوشم زیاد هست. راستش من از قیمت های بالا حمایت نمیکنم و دوست دارم در قیمت های پایین بشه به چیزی که دوست داریم برسیم اما واقعا این تفاوت ها حس میشه و کاملا قابل تشخیص هست. بنظر میرسه هرچقدر آدم به صدا بیشتر دقت میکنه خیلی تفاوت ها رو راحت تر درک میکنه.

های فای بازی انتها نداره ، بنابر این مواظب حساب بانکی تون باشید.

Read More

لحظه به لحظه با Krell Evo CAST و Wilson Watt/Puppy 8 – بخش پنجم

چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed

سیستم داره به کارکرد ادامه میده و ممکنه من امروز سری به آقای رحمانی بزنم. راستش نمیخواستم مطلبی رو عنوان کنم اما امیدوارم با اعتمادی که به من دارید نوشته های زیر رو یک جور تعریف از خود تعبیر نکنید. من دوست دارم از تجربه هام بنویسم و در عین حال نوشته های من به کسی صدمه ای نرسونه. اما گاهی چیزهایی میشنوم که کمی دلسرد کننده هست.

من بارها در این سایت اشاره کردم به اینکه دوست دارم خواننده خودش بدنبال درک بیشتر باشه و خودش انتخاب کنه و حرف های من رو به هیچ وجه ملاک قرار نده اما بنظر میرسه تا حدی این سایت بر بازار تاثیر داشته و این موضوع به هر حال ممکنه برای کسانی خیلی خوشایند نباشه. من دوست دارم از تجربه هام بنویسم و تنها نوشته ها کمکی باشه به کاربران تا خودشون به اون چیزی که دوست دارند برسند. من بارها تاکید کرده ام سلیقه شنیداری من ممکنه با شما فرق داشته باشه و هر کدام صدایی رو بیشتر بپسندیم. من به هیچ وجه دنبال این موضوع نیستم که این سایت رو تبدیل به یک چیز تاثیر گذار بشکل تبلیغاتی بکنم. دوست دارم این سایت تاثیر گذار باشه اما بشکل درست و منطقی و علاقه مندم نگاه ما به مساله های فای بازتر و منطقی تر بشه.

البته من از صداهایی که بیشتر دوستشون دارم بیشتر تعریف خواهم کرد و واقعا نمیشه تاثیر سلیقه شنیداری نویسنده رو نادیده بگیریم. من قبل خواندن تحلیل یک تحلیل گر اول میرم ببینم اون آدم از چه جور صدایی خوشش میاد و کلا چقدر سلیقه شنیداریش به من نزدیک هست و بعد نوشته هاش رو میخونم. مثلا در بین تحلیل گران سلیقه شنیداری آقای مارتین کالمن به من نزدیک هست اما سلیقه شنیداری جاناتان اسکول کمی با من متفاوت هست. طبیعی هست جاناتان در مورد صدایی که دوست داره تاکید بیشتری داشته باشه و ممکنه اون صدا رو من دوست نداشته باشم. مثلا دوست خوبم Tony سلیقه اش با من کمی متفاوت هست و من با همه اعتقادی که به حرفه ای بودن این آدم دارم نمیتونم ازش در مورد مثلا Spectral بپرسم. من میدونم صدای Spectral برای من خوشایند خواهد بود و میدونم Tony اونقدر به اندازه من از این صدا لذت نخواهد برد و این مساله کاملا طبیعی است. اینکه بگیم امیر حسین تبلیغاتی مینویسه کمی در حقش نامهربانی کردیم چون هر کس حق داره به اندازه ای که از صدایی لذت برده در موردش بنویسه.

البته من اشاره کنم به اینکه هر صدایی زیبا نیست و هر صدای جیغی رو نمیشه گفت زیباست و فقط با سلیقه ما جور نیست. صداهای خوب روی ما تاثیر خوب دارند اما در بین صداهای خوب هرکدام از ما از یکی شون بیشتر خوشمون میاد. من از اینکه میشنوم سایت تاثیرگذار هست قلبا خوشحال میشم اما نگران این مساله هم هستم که این تاثیر گذاری مثل تاثیرگذاری مجلات تنها حالت تبلیغاتی نداشته باشه و شما خواننده گرامی باید بدانید اگر صدایی را بدون شنیدن و بدون اتکا به سلیقه شنیداریتون تنها از روی پیشنهاد من انتخاب کنید بی شک به اشتباه رفته اید. من هیچ نفعی از فروش هیچ کالایی در ایران نمیبرم و برای همین هم هست که اگر بشنوم روی پیشنهاد من فروش کالایی زیاد شده خوشحال نمیشوم. آنچه برای من خوشایند هست اینست که ببینم آگاهی کاربر افزایش یافته و با اتکا به سلیقه خودش و گوش خودش به جلو میره و ذهنش آزاد از هر نوشته و تحلیلی انتخاب میکنه.

شنیدم دوستانی معتقدند نوشته ها و تحلیل های امیر حسین تا حدی محافظه کارانه ، تا حدی تبلیغاتی ، تا حدی هم نتیجه تجربه کم هست.

این جا دو مساله مطرح هست یکی میزان صداقت امیر حسین در نوشتن و دیگری میزان تسلط و دقت در تشخیص و درک صدا. من سعی نمیکنم اینجا به شما اثبات کنم دیگران اشتباه قضاوت میکنند چون معتقدم هر کسی خودش باید حقیقت رو درک کنه اما دلم خواست اینجا کمی مساله رو روشن تر کنم.

دوستانی که با من ارتباط نزدیک دارند میدانند صداقت برای من بیش از هر چیزی مهم هست هر چند میدانند اگر من صدایی را ناخوشایند تشخیص دهم سعی میکنم گزارش آنرا در سایت ننویسم اما در مورد صداهایی که در موردشان نوشتم به هیچ وجه چیزی رو پنهان نکردم و نقاط ضعف و قوت رو با هم بیان کردم. در مورد ننوشتن در مورد یک کامپوننت باید به من حق بدهید چون من دوست ندارم یک فضای متشنج درست بشه و یک Dealer از دستم عصبانی بشه ، هرچند بطور غیر رسمی در روابط ام با دوستان نظراتم رو خیلی روشن بیان میکنم. هر سوالی داشتید میتونید ایمیل بزنید و بپرسید تا نظرم رو دقیقا بدونید. بنابراین من احساس میکنم روشی که در پیش گرفتم منطقی هست. از اونطرف هم باید محدودیت ها و مشکلات فروشندگان رو هم ببینم چرا که در ایران های فای فروختن کار راحت و بی دردسری نیست و اگر منم بخواهم به مشکلاتشون یک چیز جدید اضافه کنم کار جالبی انجام ندادم. در مجموع همه چیز ها رو باید در نظر بگیرم و این کار بنظرم محافظه کاری نیست و یک جور میانه روی هست.

اما در مورد تسلط من در تشخیص و درک صدا من پیشنهاد میکنم صداهایی رو که Review کردم بشنوید و ذهنیت خودتون رو با آنچه نوشته شد مقایسه کنید. تجربه امیر حسین به اندازه آقای رابرت هارلی نیست ، میپذیرم اما من به خودم هیچ وقت اجازه ندادم تا به یک درک درست و مطمئن از چیزی نرسیدم در موردش اظهار نظر کنم. تا آن اندازه که فهمیدم رو نوشتم و نه بیشتر، این مساله باعث میشه اگر نوشته ای همه جزئیات یک صدا رو بخاطر شرایط محدود دمو بررسی نکرد در مقابل حرف نا مربوطی هم در مورد صدا نزده.

دوست دارم نوشته های آقای کالمن رو بخونید (اینجا کلیک کنید و بروید روی خط پنجم فایل PDF رو دانلود کنید) و مقایسه ای داشته باشید با تحلیل خودم تا کمی مشخص تر بشه کسی که برای شما اینجا تحلیل مینویسه حتی با امکانات و شرایط محدود اینجا چقدر درکش از صدا به واقعیت نزدیکه. آقای کالمن بیشتر از دو هفته بعد از Warm up کامل سیستم رو برای تست در اختیار داشتند و من تنها هشت ساعت به صدا گوش دادم ، اونهم نه در شرایط ایده ال.

Read More

لحظه به لحظه با Krell Evo CAST و Wilson Watt/Puppy 8 – بخش چهارم

دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed

خب الان سیستم جدید در حال کار هست. شب ها برق میره و نمیشه سیستم رو روشن گذاشت. مساله دیگه ای که خیلی خوشحال کننده است اینه که احتمالا سیستم برق و گراند در یارامانا تغییر خواهد کرد. این مساله خیلی مهم هست و امیدوارم بزودی این اتفاق بیفته چون خیلی دوست دارم سیستم 8 و CAST در شرایط خوب و عالی دمو بشه. تا وقتی سیستم در شرایط مناسب و به شکل صحیح Setup نشه ما از سیستم موسیقی نمیشنویم بلکه صدا میشنویم.

مساله ای رو یکی از دوستان به من منتقل کردند مبنی بر اینکه مثلا گراند تاثیری در صدا نداشت و یا فیلتر برق هم تاثیری ایجاد نکرد. من سیستم ایشان رو دیدم و صداش رو شنیدم. کمی جا خوردم چون به نظر من سیستم زیر 30 درصد کارایی Setup شده بود و اصلا صداش در نمی آمد. من کمی نگران شدم از اینکه دوستانی فکر کنند من اینجا همینجوری و بدون تجربه قبلی به دیگران پیشنهاداتی میدم . من بشخصه تا تجربه نکرده باشم نمینویسم و فکر میکنم ارزش یک نوشته تنها به میزان تاثیر اون در عمل برمیگرده. مساله Tune بعد از Setup صحیح هست یعنی اول باید سیستم درست Setup بشه و به 90 درصد کارایی خودش برسه و بعد اون 10 درصد رو با Tune درست میکنیم. اگر سیستمی 200 میلیون قیمت هم داشته باشه اما زیر 30 درصد کارایی برای شما موسیقی پخش کنه نباید انتظار داشته باشید با گذاشتن فیلتر برق صدا شنیدنی تر بشه و کلی تغییر ایجاد کنه.

Setup کردن سیستم نیاز به تجربه بالایی داره و این کار در ایران انجام نمیشه ، تنها در ایران سیستم خرید و فروش میشه. البته امیدوارم این وضع کم کم تغییر کنه چون واقعا حیف هست ما کلی هزینه کنیم و اونوقت صدا زیر 30 درصد پخش بشه. این مساله تنها به فروشندگان برنمیگرده و خریداران هم عامل این مشکل هستند. مهمترین بخش کار آکوستیک و برق دستگاه هست که کمتر کاربری در ایران بهش اهمیت میده و نباید انتظار داشته باشید Dealer ها در فضایی نا مناسب با شرایط غیر بهینه برای شما صدای خوب بگیرند. راستش من دوست ندارم ایراد پیدا کنم و اونرو تقصیر کسی بندازم ، اصولا تحت هر شرایطی باید به تغییر مثبت فکر کرد نه اینکه بگردیم دنبال مقصر و اصولا هم این کار فایده ای نداره چون از نظر من ارتباط یک چیز دو سویه هست با توافق طرفین. بهر حال امیدوارم همه ما دوست داشته باشیم از حالا بسمت تغییر مثبت حرکت کنیم. دعوا بیشتر در ایران بر سر کدوم برند خوب ، کدوم برند بد هست و من فکر میکنم برندها اونقدرها هم بد نیستند که ما نتونستیم صدای درستی از اونها بگیریم. اشکال بیشتر به ما برمیگرده تا برندها و باید این ذهنیت تغییر کنه.

آقای مارتین کالمن در مجله HifiCritic تحلیلی از ویلسون 8 نوشتند که بد نیست اونرو بخونید. برای دانلود فایل PDF اینجا کلیک کنید. من اگر از ویلسون مینویسم بخاطر اینه که صداش به گوش من خیلی دوست داشتنی و راحت هست هرچند دوست دارم نوشته ها تاثیر تبلیغاتی نداشته باشه.

Read More

لحظه به لحظه با Krell Evo CAST و Wilson Watt/Puppy 8 – بخش سوم

شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed

خب یک اتفاق جالب افتاد. Pre Amplifier در حال Break-in بفروش رسید و خریدار راضی نشد 2 هفته وقت بده ما یک صدای خوب بگیریم اما مشکلی نیست. با Pre جدید 222 میریم جلو. اون اواخر صدا بازتر شده بود و من خیلی خوشحال بودم که دوره گذر در حال طی شدن هست. من زیر 400 ساعت warm up راضی نمیشم تحلیل بنویسم چون حق سیستم ادا نمیشه. فعلا این سایت رو ببینید حوصله تون سر نره:

http://www.absolutesounds.com/index.php?page=17

Read More

لحظه به لحظه با Krell Evo CAST و Wilson Watt/Puppy 8 – بخش دوم

چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۶
/ / /
insets-darkfield.jpg

الان اتفاق جدیدی نیفتاده و من فقط به چند مطلب میخواهم اشاره ای داشته باشم. یه مساله ای در ذهنم بود که هنوز به یک نتیجه گیری نرسیده اما مطرحش میکنم. مساله مربوط به انتخاب همه کامپوننتها از یک برند (تک برندی) و انتخاب بشکل Mix هست. در حالت دوم ما از برندهای مختلف یک سیستم جمع میکنیم و در حالت اول تنها از یک برند.

البته این مساله بیشتر به الکترونیک برمیگرده و بلندگو در اون مطرح نیست چون اصلا بلندگو سازی یک کار متفاوت از الکترونیک هست و از نگاه من شرکتهایی که الکترونیک Upstream میسازند و بعد شروع میکنند بلندگو سازی بیشتر هدفشون تجارت هست تا ایده ال گرایی. بلندگو رو میگذاریم کنار و در مورد Upstream صحبت میکنیم. من با تجربیاتی که داشتم احساس کردم تک برندی در Upstream بهتر هست. البته بهتر به معنی کم دردسر تر بودن و ریسک کمتر هست و هم با Mix و هم با تک برندی میشه به صدای خیلی خوبی رسید. بنابراین اینجا نتیجه نمیگیریم کدوم بهتره چون بهتر بودن اینجا معنی نداره و تنها میخواهم نگاهی داشته باشم به این مساله. از نظر من تک برندی ریسک کمتری دارد و با احتمال بیشتری ما رو به ایده ال مان نزدیک میکند. تنها کافیست ما از جنس صدای یک برند خوشمان بیاد و این احتمال زیاد هست که اگر کل سیستم رو از اون برند بگیریم صدا در نقطه ای که دوست داریم قرار بگیره. من قبلا بخاطر مجله خوندن حس میکردم حتما باید مثلا سورس رو از Wadia بگیریم ، Pre رو از ML No.32 و Power رو از Linn و خلاصه در این جور حالتها وضعیت خیلی خوب میشه. یعنی مجلات اینطور القا میکنند که بهتره مثلا بهترین سورس دیجیتال رو با معروفترین Pre و بهترین Power جمع کنیم تا به صدای خیلی خوبی برسیم. من اصلا مخالف Matching نیستم و فکر میکنم اگر سیستم از چند برند مختلف خوب جمع بشه صدای فوق العاده ای خواهد داد اما الان با تجرباتی که داشتم حس میکنم به این شکل سیستم جمع کردن در ایران دردسر و ریسک بیشتری داره تا تک برندی. دلیلش صداهای خوبی که شنیدم هست.

خانه آقای ناهید کل سیستم Roksan بود که کل صدا شاخصی یکشکل داشت و صدا لذتبخش بود. صدای Accuphase با B&W Prestige در اتاق آقای خرمی هم همینگونه یک دست و خوب بود. صدای Krell CAST وقتی کل سیستم Krell بود فوق العاده بود. حتی یک روز Mark Levinson NO.32 که خیلی Pre خوبی هست وقتی جایگزین Pre Krell شده بود صدا اون Synergy رو نداشت. کابل Second و Third با هم در سیستم من خیلی Synergy داشتند. کابل بلندگوی Cardas Golden Reference با Interconnect خودش در سیستم من خیلی سازگارتر بود. بنظر من بهتره کابل Interconnect و Speaker Cable از یک برند باشه و نیز Pre Power هم بهتره هردو از یک برند باشند اما سورس دیجیتال خیلی مساله نداره چون طراحی DAC کمی با طراحی Pre Power فرق داره. به هر حال باز هم تاکید میکنم بهتر بدتر معنی نداره و تنها ریسک و احتمال بالانس نشدن صدا به گوش شما کاهش پیدا میکنه. نمیدانم اما بنظرم علت علاقه تحلیل گران به Mix تا حدی متاثر از مساله تبلیغات هست چون در حالت میکس اسم چند برند مختلف برده میشه اما در حالت تک برندی تنها یک برند مورد توجه قرار میگیره. یادمه وقتی تحلیل های CAST رو میخوندم خیلی تاکید روی CAST نمیشد وتنها اشاره میشدCAST بهتره اما با تجربه ای که من داشتم Krell در حالت CAST خیلی تفاوت داره. بازهم تاکید میکنم صدای خوب در هر دو حالت ممکنه و شاید در حالت Mix به صدای حتی بهتری هم برسیم اما در ایران بهتره حواسمان باشه چون امکان تست خیلی زیاد نیست و تک برندی ریسک کمتری داره.

مساله دیگر گرم نگه داشتن سیستمهای Complex هست. هرچقدر سیستمی پیچیده تر باشد زمانی که طول میکشد به حالت پایدار برسد طولانی تر هست یعنی اگر شما سیستم رو از برق جدا کنید (فرض میکنیم سیستم قبلا کاملا Break-in شده است) و پاور تخلیه بشه حداقل چند روز طول میکشه تا صدا دوباره به اون حالت خوب برسه و فرقی نمیکنه چه سیستمی باشه (چه گران چه ارزان). برای همین مساله من پیشنهاد میکنم هیچوقت سیستم رو از برق جدا نکنید و یا روی Standby باشند و یا همیشه روشن بمونند (رومی روشن میزاره). از یکی از دوستان شنیدم کمپانی ها در Manual پیشنهاد نمیکنند سیستم همیشه روشن باشه اما باور دارند سیستمی که همیشه روشن هست و حتی روی Standby نیست صدای بهتری داره. خصوصا Solidstate های پرتوان بهتره بیشتر اوقات روشن بمونند و اگر شبها اونها رو روی Standby میگذارید حداقل روزها روشن باشند حتی اگر موسیقی پخش نکنند.

مساله دیگری که در مورد Krell Evolution و ویلسون 8 مشهود بود حالت Freshness و سرزندگی در صدا بود. من احساس میکنم کامپوننتها با گذشت زمان (بیشتر از 5 سال) کم کم اون طراوت ، چابکی ، سرزندگی و Solidity در صدا رو از دست میدهند و هرچقدر به عمرشون اضافه میشه به شکل محسوسی کاهش کیفیت دارند. البته در این مورد خیلی مطمئن نیستم اما تا حالا که تجربه ام این باور رو در من تقویت میکنه. قبلا جایی خونده بودم بهترین قطعات آنالوگ در صنایع نظامی و فضایی استفاده میشه و حتی این قطعات هم عمر مفیدشون 10 سال هست. تمام قطعات از سلف و خازن و مقاومت گرفته تا برد مدار چاپی و اتصالات و … همه و همه در معرض تغییرات هستند. کابلهای فلزی هم در طول زمان تغییرات رو تجربه میکنند و در طولانی مدت از کیفیتشون کاسته میشه. یه جایی خوندم دود سیگار باعث تاثیر منفی بر روی مدارات میشه البته خبر از یک منبع خیلی معتبر نبود و من هم بیشتر تحقیق نکردم. من فکر میکنم احساس سرزندگی در صدای Krell Evo و سیستم 8 تا حدی هم به نو بودن اونها برمیگرده.

مساله بعدی که پیشنهاد میکنم ازش در یک Setup استفاده بشه نگهدارنده کابل هست. چنین محصولی رو برخی از شرکتها میسازند و Shunyata Research هم یک نمونه ساخته بنام Dark Field Cable Elevator ساخته که روی لینک کلیک کنید میبینیدش. این محصول مزایای زیادی داره و من پیشنهاد میکنم ازش استفاده بشه هم برای کابل بلندگو و هم برای Power Cord.

Read More

لحظه به لحظه با Krell Evo CAST و Wilson Watt/Puppy 8 – بخش اول

چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed

اول اینکه دوست دارم از هیجاناتم بنویسم و دوست ندارم شما خیلی احساساتی بشوید چون این سایت برای تبلیغات برندها درست نشده بلکه برای آگاهی دادن درست شده.

ساعت شش و نیم بود که راه افتادم به سمت یارامانا و اول مدرس ترافیک خیلی زیاد بود و زیاد طول کشید تا به خیابان علامه برسم. آدم عاشق زمان و ترافیک رو از یاد میبره ، تعجب میکنم که Hi-Fi آدم کم حوصله ای مثل من رو این همه به تکاپو وا میداره. واقعا Hi-Fi برای من خیلی جذاب هست ، فکر میکنم همه ما یه جورایی عاشق این سرگرمی هستیم.

سیستم به شرح زیر بود :

Krell Evolution 505 CD Player

1.5 m CAST Cable from Source to Pre

Krell Evolution 202 Pre Amplifier

1 m CAST Cable from Pre to Power

Krell Evolution 402 Power Amplifier

Shunyata Research 1.5 m Speaker Cable

Shunyata Research Python Helix Powercord Two Set (each 2m) for Source & Pre Amplifier

اون تحلیل یادتون هست ؟ نوشته بودم طول کابل بلند چه تاثیراتی گذاشته بود و این دفعه سیستم دقیقا اون جوری که دوست داشتم Setup شد. بنظرم طول کابل بلندگو حتی کمتر از 1.5 متر به چشم می اومد. برام جای خوشحالی بود چون این مساله یک اتفاق خیلی خوب برام محسوب میشد. واقعا بدون رعایت مسائل ممکنه یک سیستم خیلی خوب صدای خوبی نده و شما رو به تعویض سیستم وادار کنه. من نوشته بودم شاخص هایی در صدا با Tune بهتر میشد و این بار رفتم ببینم تشخیص هایم چقدر درست بود. باور کنید نمی خواهم از خودم تعریف کنم و اگر زمانی اشتباهی هم بکنم حتما اونرو پنهان نخواهم کرد. من دنبال این نیستم که به همه ثابت کنم چقدر از های فای میدونم و تنها دلیل نوشتنم آگاهی دادن هست. قول میدم اگر هر زمانی تشخیص اشتباه دادم یا چیزی رو درست نفهمیدم از شما پنهان نکنم. اما صدایی که دیشب شنیدم تائید میکرد تشخیصم در مورد صدا اشتباه نبوده و همون پارامترهایی که انتظار داشتم به شکل کاملا محسوس ای بهتر شده بود. Immediately صدا بهتر شد ، گسترش ناحیه پایین و بالا هردو بهتر شد ، Transparency صدا کمی بهتر شد اما این شاخص خیلی به Break-in وابسته هست و باید ببینم بعد از Warm up چه تغییراتی داره ، Bass کاملا عقب رفت و از حالت Over Power خارج شد و البته هنوز کمی نیاز به Tune داره و Break-in کامل از نگاه من سیستم رو به یک استاندارد بالا خواهد رسوند.

سیستم تازه Setup شده بود و 400 ساعتی به زمان نیاز داشت تا به یک حالت راحت و پایدار برسه اما همین سیستم هم منو اونجا نگه داشت و نمیگذاشت از اتاق بیام بیرون. سیستم فضای Krell و Wilson رو که قبلا تشریح کردم داشت اما در شاخص هایی هم بهتر شده بود. حس Solidity (احساس سلامت) در صدا بیشتر شده بود و Bass نسبت به گذشته جمع شد رفت عقب بشکل کاملا مشخص و محسوس و البته هنوز سیستم باید کامل Warm up بشه تا به حالت پایدار برسه. در مقیاس خیلی کم حالت Over Power در این ناحیه هنوز حس میشه که فعلا نمیشه دقیقا فهمید چقدر و به چه چیزی این مساله وابسته هست. من تشخیصم 5 درصد به سازگاری کابل بلندگو با 402 برمیگرده ، 20 درصد به برق سیستم و 75 درصد به Warm up نشدن 402 برمیگرده البته باز یادآوری کنم این حالت در صدا خیلی مشخص نیست و تنها نیاز به Tune داره تا به بهترین حالت برسه. سیستم من زمانی چنین حالت رو تداعی میکنه که برق رفته باشه و Power Supply تخلیه شده باشه و البته ریتم و نفس زدن راحت در فرکانسهای پایین در سیستم من با کشیدن یک کابل برق مستقیم از کنتور حل شد. بنظرم کسانی که سیستم صوتی دارند خصوصا Full Range باید هم یک کابل ضخیم و حسابی از کنتور مستقیم بکشند و هم مساله گراند رو حل کنند. البته فکر میکنم الان نظر دادن درست نیست و باید صبر کنم ببینم بعد از یک هفته چه میشه چرا که به احتمال زیاد با Warm up شدن 402 صدا کاملا به حالت پایدار برسه.

در مورد Bass سیستم Krell باید خیلی در انتخاب کابل بلندگو دقت کنیم و مساله دیگه ای که هست وضعیت رکوردهاست. خیلی از رکورد ها Bass Exagerated دارند و دلیل این مساله هم اینه اصولا در Extreme (یعنی فرکانسهای خیلی بالا و خیلی پایین) اگر از تجهیزات خوب برای صدا برداری و رکورد استفاده نشه در یک سیستم دقیق Fullrange مشکل رکورد معلوم میشه در حالی که در یک سیستم Limited این ایرادات معلوم نمیشه. میبینید چقدر پارامترها دخیل هستند و چقدر نظر دادن رو در مورد یک کامپوننت مشکل میکنه . من دوست ندارم کسی همین جوری به برندها برچسب خوب و بد بزنه در حالی که تجربه لازم رو نداره. یکی از دلایلی که من در مورد صداهای بدی که شنیدم حرفی نمیزنم بخاطر محافظه کاری نیست بلکه بخاطر اینه که من نمیدونم اون سیستم آیا در شرایط مناسب دمو شده یا نه. نظر ندادن بهتر از اشتباه نظر دادن هست.

برگردیم به صدا، وقتی به ناحیه بالاتر یعنی Midrange میرفتیم صدا اون فضای دوست داشتنی رو با خودش داشت اگر چه بخاطر Break-in نشدن در میکرو اون حالت Bloom ، جا افتادگی و Richness و مزه رو مثل سابق نداشت . صدا حس نزدیکی Immediately بیشتری پیدا کرد و کاملا تاثیر کوتاه شدن کابل ها بر این شاخص محسوس بود. صدا کمی هم شفاف تر شده بود و چقدر صدا به گوش مهربان و شنیدنی بود. ویلسون در Fluency و Presence صدای The Third رو برای من تداعی میکنه و یک ملایمت و زیبایی خاصی داره. من سیستمی با وضوح بیشتر (Detail & Resolution) و گسترش فرکانسی بیشتر رو شنیدم اما واقعیت اینه احساس من میگه این صدا طبیعی تر و دوست داشتنی تر هست. ویلسون به گوش من Musical هست و بشکل خوبی به ایده ال نزدیک شده. در صدای اون یک پارامتر Musical فدای یک پارامتر Fidelity نشده و در مجموع با سلیقه شنیداری من جور هست.

اگر یادتون باشه قبلا در مورد مدل 103 منگر نوشته بودم با بهتر شدن Amplification و کنترل بیشتر Amplifier بر روی بلندگو پیوستگی دو ناحیه Bass و Mid بهتر شده بود و این بار هم در یارامانا نسبت به گذشته بخاطر کنترل بهتر ناحیه پایین صدا یکپارچه تر و بقولی 2way شده بود و من احساس خیلی کمی در مورد 3way بودن داشتم و اگر Blind صدا رو میشنیدم بیشتر احتمال میدادم سیستم 2way هست. این مساله خیلی مهم هست وبیشتر 3way ها اگر درست طراحی نشوند شما احساس وجود یک سورس صدا رو نخواهید داشت و فکر میکنید صدا از سه جای مختلف داره پخش میشه.

صدا اصلا شاخصی نداشت که در طول مدت شنیدن حتی به اندازه خیلی کم شنونده رو خسته کنه. صدا Dynamic بود اما کنترل شده و راحت ، بدون ایجاد فشار بر گوش و حتی وقتی خواننده فریاد میزد و یا ساکسیفون جیغ میکشید صدا آزار دهنده و Analitical نبود. این آرامش در صدا به دلیل Softness و سانسور صدا نبود. ویلسون اگر صدای راحت و بی دردسری داشت به این خاطر نبود که صدا رو بشکلی سانسور یا Soft و یا بی حال کنه. صدا سرزندگی و دینامیک رو داشت و در عین حال آرام و دوست داشتنی. احساس گرفتگی در صدا و حس Dullness تقریبا با کاهش طول کابلها از بین رفته بود . سری Evo نسبت به FPB صدای گسترش یافته تری در ناحیه بالا داره و Darkness صدا کمتر شده بود.

صدا اون چهره زیبای موسیقی رو بخاطر Warm up نشدن کمی از شنونده پنهان میکرد اما من میدونستم این صدا زیباست و بعد یک هفته انتظار اون Utopia (همون چیزی که ما دوست داریم در موسیقی حس کنیم) رو به من نشون خواهد داد. خستگی یک روز پر دردسر رو فراموش کردم و دوست داشتم همون جا میموندم و موسیقی گوش میدادم. من تحلیل رو ول کردم چسبیدم به موسیقی . بعد از هر Stop دوباره دوست داشتم یک Track دیگه گوش بدهم. چهره زیبای موسیقی تا حدی دیشب رویت شد و ماه تمام بعد از یک هفته دیگه نمایان میشه. یکی از راه های تشخیص صدای یک سیستم بدون تحلیل صدا اینه که شما اصلا به صدا دقت نکنید و به موسیقی گوش کنید و در انتها ببینید چه حسی دارید. آیا لذت بخش بود ، آیا خسته کننده بود ، آیا خوب اما بی مزه بود ، آیا راحت و دوست داشتنی بود؟ این حس به شما دروغ نخواهد گفت و اگر حوصله ندارید صدا تحلیل کردن یاد بگیرید به سراغ همین حس بروید. صداهایی هست که در وهله اول آدم رو میگیره اما اگر به اون صدا دقت نکنیم و به موسیقی گوش کنیم بعد از گذشت زمان به همون حس مراجعه کنیم معلوم میشه اون سیستم با همه تاثیر گذاریش در مرحله اول چقدر به گوش میوزیکال هست. شده سیستمی من رو در مرحله اول تحت تاثیر قرار بده اما بعد یک ساعت من حس خوبی برای شنیدن بیشتر نداشتم. به این حس اعتماد کنید و مطمئن باشید این حس دروغ نمیگه.

صدای ویلسون این حس رو خیلی خوب راضی میکرد و برای همین من این همه اینجا دارم براتون داستان تعریف میکنم. یکی به من گفت چرا محدودیت های ویلسون رو لیست نکردی منم گفتم اول اینکه در موردش نوشتم و اما اگر خیلی تاکید نکردم بخاطر این بود که اون محدودیت ها برای گوش من خیلی مهم نیست. من وقتی از صدا لذت ببرم دنبال ایراد توش نمیگردم و خیلی راحت میگم من این صدا رو دوست دارم. میتونم ادای آدمهای حرفه ای رو در بیارم و همیشه سعی کنم ایرادات رو بزرگ جلوه بدم تا دیگران فکر کنند من چقدر گوشم حساس هست و همه چیز رو میفهمم. من دوست دارم دقیقا تاثیرگذاری یک صدا رو به همون شکلی که هست بر حس شنیداریم گزارش کنم.

اگر سیستم ارزانی شما رو راضی میکنه و از صداش لذت میبرید دنبال ایراد نگردید و بیخود اونرو ارتقا ندید.

برگردیم به صدا ، عمق و شاخص Soundstage در کل ناحیه فرکانسی خیلی خوب یکشکل و پیوسته بود خصوصا هنگام عبور از ناحیه فرکانس های کراس آور. در بلندگوی من وقتی فرکانس میره بالا تصویر صدا فورواردتر میشه و بجای پخش شدن از فضا انگار صدا ازخود Tweeter در میاد اما ویلسون بشکل خوبی فضا سازی میکرد.

کمی بنظرم بلندگو به جابجایی نیاز داشت تا فضای استریویی بهتر ساخته بشه و دو تا کانال با هم تصویر بهتری بسازند و کمی هم دیوار سمت چپ فضای تصویر رو از حالت متقارن خارج کرده بود. تقارن در آکوستیک خیلی مهم هست و چه شما در اتاق زیاد شکست داشته باشید و چه سطوح موازی زیاد داشته باشید باید نسبت به بلندگوها حالت متقارن داشته باشند. حتی استفاده از مواد آکوستیکی هم برای یک شکل کردن فضای استریویی دو بلندگو در یک اتاق نا متقارن کار راحتی نیست. تقارن آکوستیکی برای دو کانال استریویی دقیقا مثل یک اندازه بودن طول دو کابل بلندگو و Pair matching بلندگو ها مهم هست.

من یک امپدانس 8 اهم ساختم و اونرو به آقای رحمانی دادم تا سیستم رو بدون سروصدا Break-in کنه . قول گرفتم یک هفته تمام بگذاره سیستم کار کنه و هر کس زنگ زد به اونها بگه “الان دمو نداریم ، سیستم در حال Warm-up هست”. اگر خواستید اونجا صدا بشنوید اول کاری که میکنید اینه که به آقای رحمانی بگید اون دو تا میزشیشه ای رو از جلوی شما برداره و با هم میزها رو جابجا کنید به سمت میز کار تا در فضای شنیداری نباشند. دوم اینکه دو سه نفری روی مبل نشینید و با هم به صدا گوش نکنید چون صدا در این حالت تا حدی Diffuse میشه. بهتره اگر دوستی همراه شماست اول یکی بشینه روی مبل و به دوستتون و آقای رحمانی بگید در یک فاصله دور از شما قرار بگیرند. اگر این حرفها به نظر شما زیادی احمقانه میاد حتما امتحان کنید ببینید چقدر این دو مساله روی صدا تاثیر گذار هست.

صدا از نگاه من خیلی عالی Setup شده و تنها یک هفته نیاز داره تا به اون نقطه خوب برسه. بهتره هم قبل از Break-in و هم بعد از Break-in بشنوید تا فرق این دو حالت رو بیشتر بفهمید.

خوش باشید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Read More

یک دمو از بلندگوی منگر MANGER

جمعه ۱۲ بهمن ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed
msw.jpg

قبل از هر چیز باید بخاطر دیر شدن این تحلیل از دوستان عذر خواهی کنم. راستش باید اول مفهوم مینی مالیست رو مینوشتم بعد این تحلیل رو اما چون بحث مینی مالیست طولانی و مفصل شد نتوانستم شرح این دمو رو زودتر از امروز برای شما بنویسم. به هر حال من هم گرفتاریها و محدودیت هایی دارم که مهمترین اونها نداشتن حوصله برای تایپ مطالب هست. همین الان کلی مطلب برای نوشتم دارم که بخاطر تایپ هنوز وارد سایت نشده است.

اول لازمه از آوین آوا تشکر کنم هم بخاطر این دموی خوب و هم اینکه در آوین آوا همیشه امکان تست و شنیدن هست چرا که ارزش تحلیل خواندن بدون تجربه شنیدن صدا تقریبا صفر و گاهی هم منفی است (چون گاهی اوقات تحلیل خواندن بدون شنیدن صدا باعث ایجاد یک تصور غلط میگردد). با تجربه صدا تصور ما از کامپوننت ها به یک حالت متعادل و منطقی میرسد در حالی که خواندن تحلیل های مجلات و حتی شنیدن حرف های اکبری هرگز نمی تواند بدون تجربه شنیداری ، شخص را به یک وضعیت خوب هدایت کند. من مینویسم نه برای تاثیر گذاشتن بر شما و یا بازار بلکه تنها به این دلیل که دوست دارم تجربیاتم را با شما به اشتراک بگذارم و نوشته هایم کمکی باشد تا خود شما مستقلا بتوانید سلیقه خود را بشناسید و بهتر در این مسیر حرکت کنید بدون اینکه ذهنتان اسیر ترفندهای بازار های فای شود.

قبلا هم گفتم تشریح صدای منگر برای کسی که آنرا نشنیده کار خیلی منطقی نیست و من پیشنهاد میکنم اول این صدا را بشنوید و بعد نوشته ام را بخوانید. آوین آوا از نگاه من تقریبا تنها شرکتی است در ایران که یک روال خاص را در پیش گرفته است. دلیل این مساله به کامپوننتهایی بر میگردد که توسط این شرکت وارد ایران میشود. بیشتر کامپوننت هایی که وارد ایران میشود رابطه خیلی مشهودی با ستاره های مجلات دارند. مثلا به Products of Year مجلات Stereophile و TAS و Hifi News که دقت کنید میبینید تقریبا برندهایی که وارد ایران میشود از بین آنها انتخاب میشود. واقعا قصد تبلیغ برای آوین آوا را ندارم و میدانم ممکن است خیلی از شما صدای منگر را بشنوید و آنرا خیلی با سلیقه خود جور نبینید اما حرف من اینست این مساله کار آوین آوا را مشکل میکند چرا که بیشتر ما دلمان میخواهد کامپوننتی داشته باشیم که همه مجلات به آن 200 تا ستاره داده باشند. برای همین مساله من دلم میخواهد کمی نگاه ها به این سمت جلب شود تا من و شما بیشتر به ارزش کاری که در حال انجام است توجه کنیم. مثلا برند ASR جزو برندهایی بود که من خیلی دوست داشتم به ایران بیاد و این کار رو آوین آوا انجام داد. ASR نتیجه پیشنهاد من بود و تحقیق توسط آوین آوا اما کار مهمتر رو آوین آوا انجام داد چرا که پذیرفتن چنین ریسکی در بازاری که بیشتر اشخاص بدنبال حرف مجلات میروند تا حس شنیداری خودشون کار سختی است. ASR از نظر من نه فقط جزو برندهای خوب که جزو چند کامپوننت با ارزش در کل دنیای های فای هست. من امیدوارم شنوندگان بجای مجله خوندن صدا بشنوند تا اگر شرکتی مثل آوین آوا خواست یک حرکت خوب بکنه در طی مسیرش با موانعی که خود ما میسازیم (مثل تکیه به حرف مجلات) مواجه نشه.

سیستم دمو به شرح زیر بود :

Analog Source:
Amazon 2
Tonarm Morch DP-6
Cartridge Lyra Dorian
PS Trigon Advance

Amplifier:
Shanling Integrated Amplifier 40MKII

 

Loudspeaker:
Manger SideKick & SubSonic

 

Cable:
Hidiamond

قبلا در خانه دکتر کیهانی عزیز یک تحلیل مفصل از مدل 103 منگر نوشته بودم و به شاخص های صدای منگر پرداخته بودم. بیشترین شاخص صدای منگر وضوح بالا ، حس نزدیکی به چشمه صدا ، تصویر PinPoint و شارپ ، سرعت در رندر کردن event ها و حالتی Live و Start Stop های سریع و دقیق بود. صدایی بدون حالت پف Bloat ، با حالتی خالص ، با جزئیات زیاد و Clean . صدا در یک Setup ناسازگار بسمت Analytical و آزار دهنده میره اما در یک Setup خوب پاسخ خوبی داره هر چند مساله Texture صدا در این بلندگو تا حد زیادی به Upstream حساس هست و برای شنیدن طولانی مدت نیاز به یک Upstream خوب و Match دارید. بلندگوهایی که خیلی حالت سریع و Revealing دارند بسیار به Upstream حساس میباشند و حتی باید در انتخاب Power Cord هم دقت نمود. حتما باید صدا را با هولوپروفیل منگر بشنوید چرا که در این حالت Listening Fatigue کمتر و احساس Relax در صدا بیشتر هست. یکی از Audiophile های حرفه ای در بلژیک مدل 103 رو با آمپلی فایر Spectral 360 جمع کرده بود و به صدای دلخواهش رسیده بود. البته کاملا مدل 103 رو خودش Modify کرده بود و در کراس آور و Box تغییراتی داده بود. منگر در مقایسه با بلندگوهای درایوری خوب محدودیت هایی هم دارد که قبلا به آنها اشاره کردم مانند Openness کمتر ، Paralell Processing ضعیفتر در موسیقی های Complex و Texture کمی ناهموار تر و احساس Relax کمتر. نظر بیشتر دوستان در مورد صدای منگر با شنیدن صدای منگر و ASR تغییر کرده بود و این مساله نشون میده منگر در یک Setup سازگار Match صدای خوبی داره. من صدای این کامپوننت رو دوست دارم و پیشنهاد میکنم شما هم بشنوید و نمیدونم بر روی شما چه تاثیری خواهد داشت.

با توجه به قیمت این سیستم من فکر نمیکنم سیستمی در این کلاس قیمتی چنین Accuracy رو در صدا به شما بده و فکر میکنم Sidekick در مقایسه با بلندگوهای هم قیمتش کامپوننت بسیار با ارزشی هست به این شرط که شما جنس صدای اون رو دوست داشته باشید. اگر خیلی دنبال موسیقی های شلوغ و پر سروصدا نباشید SideKick با یک سورس آنالوگ خوب و یک Integrated خوب Solid و کابلهای کوتاه کربنی صدایی خوب به شما خواهد داد.

نزدیکی صدای این Setup بخاطر حالت مینی مال داشتن برای من خیلی لذت بخش بود و Presence صدا حس خیلی خوبی به شنونده منتقل میکرد. یک موسیقی Vocal غیر شلوغ با یک ساز Solo بگذارید ببینید آیا موسیقی بیش از این هم در خانه شما به شما نزدیک خواهد شد یا نه ؟ (البته با در نظر گرفتن معیار قیمت). به هر حال تجربه این صدا برای من خیلی جالب بود و دوست دارم اگر شما هم همین صدا را شنیدید در قسمت نظرات به من نگاهتون رو منتقل کنید.

* توضیح اینکه در شکل بالا شما بجای آمپلی فایر 40MKII آمپلی فایر STP 80 را ملاحظه میکنید.

Read More

Van Den Hul The Third vs Transparent Reference Speaker Cable

شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed
the-third.jpg

چه روزی بود دیروز ، منزل یکی از دوستان بودیم که یک تست جالب انجام دادیم . قبلا کابل Van Den Hul The Third رو تست کرده بودم و تحلیل آنرا اینجا نوشتم. این کابل انقلابی در سیستم من بوجود آورده بود و صدا در شاخصهایی تغییر کرده بود که هیچ کابل فلزی نتوانسته بود به اندازه The Third این تغییرات رو ایجاد کند. بهر حال کابل من خیلی در حد و اندازه های کابلهای رفرنس به حساب نمی آمد و من دوست داشتم ببینم آیا Van Den Hul The Third در مقایسه با کابلهای فلزی رفرنس هم چنین تفاوتی رو ایجاد میکنه یا نه؟

جواب مثبت بود و کابل تمام کربنی The Third تفاوت کاملا بارزی با کابل 5 هزار دلاری رفرنس Transparent داشت. باورم نمیشد که The Third به راحتی در شاخص های بسیار مهم شنیداری مانند Texture ، Naturality ، Midrange Bloom ، یکدستی صدا در نواحی مختلف فرکانسی و حالت آنالوگ داشتن کابل رفرنس Transparent رو کنار میزد. با اتصال The Third انگار یک لایه از روی صدا خصوصا در فرکانسهای وسط و بالا برداشته شد و صدا حالت کاملا راحت و طبیعی پیدا کرد. هر دو کابل قیمتی نزدیک به 5 هزار دلار دارند و Transparent جزو کابلهای ایست که در بسیاری از سیستمها بعنوان رفرنس استفاده میشه.

خیلی وقت نشد تا یک مقایسه کامل انجام بدیم و اونقدر تفاوت زیاد بود که به نظرم این کار بی فایده بود. صدای The Third اون نمک و ملاحت صدا رو بشکل کاملا طبیعی و بدون افزودن Coloration به شنونده میداد. صدای خواننده اپرا انگار باز شده بود و راحت نفس میکشید. اثری از حالت الکترونیک و edge در صدا حس نمیشد. صدا در همه نواحی فرکانسی خصوصا هنگام عبور از ناحیه پایین به بالا کاملا یک دست و آنالوگ بود و fluency فوق العاده ای داشت. Transparent تنها در ناحیه پایین گسترش بیشتری داشت و عملا حرفی برای گفتن نداشت. گاهی فکر میکنم این مجلات تنها به دنبال پول هستند چون کابلی به این نازنینی هیچ تحلیلی نداره و تنها در سال 2001 آقای کالمن یک تحلیل از این کابل نوشته بود. در دنیا تحلیل گران با Krell Evo One و dCS Scarlatti و کابلهای رفرنسی چون Kimber Select و بلندگوهایی مانند Sound Lab سیستم تست میکنند و در مورد کامپوننت ها نظر میدهند و اکبری با یک سیستم معمولی. خوشحالم نظرم در مورد The Third حتی در یک سیستم رفرنس صادق بود. کابل the Third تنها کمی به Soundstage بزرگتر و عمیقتر با Sharpness بیشتر و حالت Bloat کمتر در صدا نیاز داره اما این ایده ال ها به گوش من شاخص های hifi هست و نه Musical و این کابل جزو کامپوننتهای است که من 100 درصد پیشنهاد میکنم آنرا بشنوید.

کابل The Third برای من در مقایسه با کابلهای فلزی (که تا بحال شنیدم) تفاوت سورس آنالوگ رو با دیجیتال تداعی میکنه. صدای The Third خیلی آنالوگ ، دوست داشتنی و طبیعی بود.

سیستم دمو به شرح زیر بود :

Accuphase 80/81 Transport/DAC

Air Tight Pre Amplifier

Accuphase A-50v

Wilson MAXX

Read More

عصر پنج شنبه با dCS Scarlatti/Krell Evo One/Wilson 8

جمعه ۴ آبان ۱۳۸۶
/ / /

بنام خداوندی که درک زیبایی را به انسان ارزانی داشت.

krell.jpg
یک عصر پنج شنبه استثنایی دیگه رو در تهران تجربه کردم. ساعت تقریبا 3 بعد از ظهر میهمان یکی از دوستداران صدا Audiophile در تهران بودیم. به همراه جناب آقای رحمانی (مدیر شرکت یارامانا) به منزل این دوست گرامی رفتیم. حتما کسانی که این وبلاگ رو میخونند میدانند من آدم احساساتی هستم و این جور موقع ها خیلی ذوق زده میشم. البته شاید حق با شماست اگر فکر کنید تنها باید در مورد صدا بنویسم آنهم خیلی بدور از احساسات اما من دوست دارم هر چه اتفاق افتاد را گزارش کنم و احساسم رو در مورد چیزهایی که دوست دارم پنهان نکنم. فکر نمیکنم احساسات من ضرری برای کسی داشته باشه و فکر میکنم بهتره خواننده این کار رو تبلیغ برای برند یا شرکتی فرض نکنه. قبلا به اندازه کافی در مورد نگاهم به برندها توضیح دادم و لازم نمیبینم دوباره اونها رو تکرار کنم. اگر جای من بودید حتما براتون جالب بود که بشنوید چه سیستمی قراره دمو بشه. مدل جدید (Scarlatti) رفرنس dCS با Pre/Power رفرنس Krell Evo One & Two و بلندگوی Wilson Audio Watt/Puppy System 8 . البته در کنار این سیستم نمایشگاهی از سیستمهای صوتی دیگه هم برپا بود. به این دوست عزیز گفتم فکر میکنم اگه کسی بیاد اینجا دیگه لازم نیست بره CES و تقریبا هرچی کامپوننت دوست داشتنی به ایران اومده در خانه این دوست گرامی پیدا میشد. ایشان غیر از اینکه به موسیقی علاقه مندند یک کلکسیونر هم هستند و بهترین کامپوننت ها رو جمع میکنند. باور کنید بهشت تقریبا برای من همچین جایی میتونه باشه. دورروبر آدم همه چیزهایی که دوست داره. فکر نمیکنم چنین پنج شنبه ای رو دیگه تجربه کنم. مدل الگزاندریای ویلسون و دوئت بهمراه مدلهای Sonus Faber و مارک لوینسون 33H ، 32 Pre ، 383 ، Krell FBI و Pre جانسون و …
چیزی که خیلی برام دلپذیر بود سلیقه میزبان بود در فراهم کردن چنین فضایی. کلی عکس گرفتم و عکسها رو اینجا گذاشتم تا ببینید (روی هر عکس کلیک کنید تا بزرگ شود) و لذت ببرید. یک واحد کاملا جدا برای موسیقی در نظر گرفته شده بود. فضایی بزرگ و کاملا مناسب برای شنیدن صدا با نورپردازی عالی (نور طبیعی هم بود) . اتاق خیلی معماری و دکوراسیون خوبی داشت و همه چیز چشم نواز و خوب بود. اتاق اصلا شلوغ و پر از وسایل جورواجور نبود و این مساله به احساس آرامش شنونده کمک میکرد. باید به این دوست عزیز بخاطر چنین حسن سلیقه ای تبریک بگویم ، خیلی عالی بود. این همه زیبایی خیلی به شنونده کمک میکنه و من فکر میکنم فضای شنیداری خیلی شاخص مهمی هست. اول از این جهت که در یک واحد مجزا شما نگران این نیستید که دیگران صدای موسیقی رو میشنوند و با خیال راحت میتوانید موسیقی گوش کنید. دوم اینکه میتوانید اتاق رو هرجور که دلتون خواست تغییر بدید ، مثلا جای سیستم ها رو تغیر بدید یا اتاق رو آکوستیک کنید و… سوم اینکه فضای بزرگ به Presense بهتر صدا کمک میکنه و اجازه میده صدا براحتی در اتاق نفس بکشه و جریان پیدا کنه. پترن ویلسون خیلی کمک میکرد تا در بیشتر نواحی صدایی یکدست و شنیدنی داشته باشیم. مساله مهم بعدی سکوت فضا بود ، اگر کسی داخل خانه حرف بزنه یا یک منبع صوتی دیگه در حال پخش صدا باشه شنیدن صدا کمی اعصاب خوردکن میشه و تمرکز شنونده رو به هم میریزه. خود من بیشتر اوقات وقتی موسیقی گوش میدهم که کسی در خانه نیست. نبودن آدمها و منابع نویز به ایجاد حس آرامش خیلی کمک میکنه. فکر میکنم هر چقدر زیبایی محیط ای که در آن زندگی میکنیم و یا به صدا گوش میدهیم بیشتر باشد میزان استرس ناخودآگاه انسان کمتر است و انسان آرامش بیشتری دارد. خلاصه اینکه فضای شنیداری اتاق فوق العاده بود و صدایی که در آن شنیده میشد فوق العاده تر.
باید اول از آقای رحمانی تشکر کنم که چنین امکانی رو فراهم کردند و بعد هم یک تشکر ویژه داشته باشم از این دوست بسیار گرامی هم بابت پذیرایی عالی و هم بابت اینکه این امکان رو فراهم کردند تا من یک تجربه فوق العاده دیگه داشته باشم. چنین تجربیاتی برای هرکسی حتی در همه دنیا هم خیلی کم پیش میاد و من واقعا سپاسگذارم بخاطر لطفی که این دوست عزیز به من داشتند.
خب حالا نوبت صداست.
صدا بیش از انتظار من ظاهر شد و مسائلی رو من در حین شنیدن صدا فهمیدم که خیلی برام با ارزش بود. اول از چیزهایی که فهمیدم مینویسم ، مهمترین مساله اینکه بنظر میومد کامپوننت های dCS و Krell EVO در کلاس خیلی بالایی از Neutrality قرار داشتند. میدونید منظورم از Neutrality چیه ؟ یعنی صدای آنها شنیده نمیشد ، یعنی سیستم شاخص ای نداشت که به صدا اضافه کنه ، یعنی موسیقی خالص ، یعنی بدون Coloration ، یعنی بدون محدودیت ، یعنی اصلا در زنجیره صدا نبودن ، یعنی از سیستم بیرون آمدن و کنار رفتن ، یعنی نمیشد در مورد محدودیت این دو کامپوننت Review نوشت. میتونم کلی ازصداشون تعریف کنم اونم بخاطر تفاوت صدایشان با دیگر کامپوننتهایی که تابحال شنیدم اما گوشم نمیتونه در مورد محدودیتشون بنویسه. قبل از رفتن به خانه این دوست داشتم فکر میکردم میتونم در مورد صدای dCS چیزی بنویسم اما با شنیدن صدا فهمیدم این کار اصلا ساده نیست. به یک مساله مهم پی بردم ، در این کلاس Upstream (منظورم الکترونیک سیستم هست) تحلیل نوشتن به این شکل که شنونده محدودیت های هر کامپوننت رو در Upstream گزارش کنه برای من کار خیلی سختی هست و در شرایط فعلی امکان نداره. هم باید صداهای بیشتری در این کلاس دقت بشنوم و هم در طولانی مدت صدای اونها رو تجربه کنم و هم رکوردهای رفرنسی داشته باشم. یاد حرف دوست بسیار خوبم جنای آقای مهندس پوینده افتادم که میگفت اکبری باید بیشتر صدا بشنوه و تجربه اش رو زیاد کنه. واقعا همینطوره و من میتونم تا یک حدی از دقت رو تحلیل کنم اما برای درک محدودیت های کامپوننتهایی در این کلاس Neutrality احتیاج به تجربه شنیداری بیشتری دارم. من خوشحالم از اینکه صادقانه حرف میزنم و محدودیت هام رو انکار نمیکنم و فکر میکنم هر کسی بهتره با درک بهتر توانائیهاش در مورد کامپوننتها نظر بده. برای من کار آسانی هست کلی اینجا سروصدا کنم تا شما فکر کنید چقدر خوب همه چیز رو میفهمم اما من فکر میکنم بهتره نظر دادن انسان در مورد چیزی با آگاهی کامل باشه نه حدس و گمان و…
واقعیت ای که من حس کردم ضمن 3 ساعت ای که به صدا دقت میکردم این بود که بلندگو نیاز به کارکرد بالای 200 ساعت داشت و اینکه dCS و Krell Evo خیلی Neutral بودند. همانطور که میدانید بیشترین تفاوت در صدای یک سیستم به صدای بلندگوها برمیگردد و بلندگو ها حتی در کلاس های قیمتی خیلی بالا هم کاملا با هم تفاوت شاخص دارند. برای همین است که مساله Break-in در مورد یک بلندگو خیلی مهم هست و اگر بلندگو کامل Break-in نشود صدای سیستم از حداکثر پتانسیل سیستم خیلی فاصله میگیرد. یک سورس دیجیتال Break-in نشده در Macro خیلی تفاوت ایجاد نمیکند که یک بلندگوی Break-in نشده و بلندگو در یک سیستم حتما باید کامل Break-in شود تا بتوان در مورد صدا دقیقا نظر داد. شاید باور این مساله برای شما مشکل باشد اما از نظر من یک بلندگوی Break-in نشده در Micro ممکنه زیر 50% کارایی خودش صدا بدهد. خصوصا در سیستمهایی در این کلاس دقتی مهمترین پارامترهای صدا بعد از Break-in کامل خودشون رو نشون میدهند. پارامترهای مهمی چون Texture ، Vibrancy و palpability & immediacy (احساس نزدیکی Directness و Realism). با همه این مسائل صدای ویلسون سیستم 8 حتی در این حالت صدای خیلی خوب و راحتی داشت و من اینجا از این دوست عزیز خواهش میکنم بدون دست زدن به کابلها و تغییر دادن هیچ کامپوننتی اجازه دهند سیستم بیشتر از 400 ساعت کار کند. مطمئن هستم بعد از این زمان صدا به نقطه اوجش خواهد رسید. البته اگر صدا کامل Break-in بشه و من دوباره دعوت بشم فکر نمیکنم از اونجا به این راحتی ها بیرون بیام (گفته باشم).
فکر میکنم بد نباشه از صدا بنویسم و شرحی از تفاوتهای این صدا با آنچه تابحال شنیده ام رو تصویر کنم. فضای آکوستیکی از نظر حجم مناسب و در ولوم پایین و متوسط مشکلی نداشت. شاید نبودن مواد جاذب یا Diffuser از سکوت صدا میکاست و تا حدی SoundField رو تحت تاثیر قرار میداد اما صدا راحت بود و مشکل جدی حس نمیشد. این اتاق پتانسیل خیلی خوبی داره تا به یک وضعیت خیلی خوب آکوستیکی برسه بدون اینکه نیاز باشه خیلی از مواد جاذب استفاده بشه. فکر میکنم بشه با کارهای نسبتا ساده بازگشت ها رو کامل کنترل کرد و به یک محیط نسبتا ایده ال رسید. فاصله بلندگوها بدلیل حضور الگزاندریا بیش از 3 متر بود و بنظر میرسید سیستم 8 برای مقایسه در کنار الگزاندریا گذاشته شده و سیستم بر اساس سیستم 8 چیده نشده بود. جالب بود حتی با این فاصله زیاد تصویر نسبتا خوبی داشتیم ، مطمئن هستم کمتر بلندگویی توانایی های ویلسون رو در Soundstaging داره. اگر یادتان باشه قبلا در مورد سیستم 8 تحلیل مفصلی نوشتم و هرچه از صدا دستگیرم شده بود برای شما بیان کردم. اینبار ویلسون با Upstream ای جمع شده بود که یک کلاس بالاتر از Upstream قبلی می ایستاد. کابل بلندگو بنظر 3 متر یا شایدم بیشتر از 3 متر طول داشت و مدل رفرنس Transparent با مدار جبران ساز بود. صدا خیلی حالت گرفته و Polite نداشت هرچند بنظر میرسید با کارکرد بیشتر حالت گرفتگی اون کاملا محو بشه. چی میشه اگه این سیستم رو بعد Break-in کامل هم بشنوم چون سیستم 8 در تحلیل قبلی که براتون نوشتم نشون داده بود خیلی در Micro و Macro هر دو توانایی داره و تنها کافیه صدای این بلندگو کامل Warm-up بشه. اما در این شرایط هم سیستم توانایی های بالای خودش رو کاملا به رخ شنونده میکشید و فضایی از صدا میساخت که شنونده رو کاملا تحت تاثیر قرار میداد. بیشترین جزئیات صدا خیلی راحت رندر میشد و حالت خلوص صدا خیلی بالا بود که باعث میشد شنونده ره یافت بسیار بالایی به صدا داشته باشه. احساس کردم هر چیزی این وسط میتونه اثرش رو شنونده حس کنه. با چنین سیستمی میشه براحتی در مورد اثر پنل روی بلندگو بر روی صدا حرف زد ، در مورد اثر آکوستیک حرف زد ، در مورد کیفیت رکورد حرف زد ، در مورد برق سیستم و کابلها و کوچکترین تغییراتی نظر داد. اگر یادتون باشه قبلا گفتم برای تحلیل نوشتن در مورد یک کامپوننت خاص در زنجیره صدا نیاز به سیستم رفرنس داریم و من فکر میکنم با این Setup میشه در مورد خیلی از اثرات حتی کوچک نظر داد. اما چرا من تحت تاثیر قرار گرفتم؟ دلیلش این بود این جزئیات بالا در صدا خیلی راحت و گوش نواز پخش میشد. انگار سیستم رکورد رو کامل بدون دخالت خودش پخش میکرد و این خلوص صدا لذتبخش و آرامش آور بود. احساس میکردید دریچه بزرگتری از صدا بروی شما باز شده و بیشتر در جریان اطلاعات صدا در کل ناحیه فرکانسی قرار گرفته اید. هر استرینگ صدا فضای خودش رو داشت و جریان خودش رو بدون تداخل یا احساس گم شدگی در صدا. این احساس Separation در استرینگهای صدا و نداشتن کوچکترین خطای ریتم یا تداخلی به شنونده اجازه میداد بدون هیچ استرسی در جریان کوچکترین تحرکات در صدا قرار بگیره. حتی استرینگ های پس زمینه هنگام کاهش ولوم حالت محو Blur پیدا نمیکردند و خودشون رو حفظ میکردند. فکر میکنم Upstream این سیستم حتی برای فرمت SACD به انتها رسیده باشه و خیلی نتونیم در مورد صدای اون حرف بزنیم. بنظر میرسید این اندازه Neutrality در Upstream کاملا این اجازه رو میده که در مورد کیفیت تجهیزات استودیویی که رکورد در آن ضبط شده نظر بدهیم. در صدا احساس Openness ، راحتی و کنترل بالا حس میشد و احساس میکردید موسیقی در حال پخش هست نه انرژی و این حالت سکوت خیلی احساس آرامش رو به شنونده منتقل میکرد. صدا خود موسیقی بود نه چیز دیگه و با نرمی و ملایمت خاصی پخش میشد. این ملایمت مثل لامپ نبود که چیزهایی رو سانسور کنه و دقیقا خود موسیقی بود. شکل و شاخص تصویر صدا در نواحی فرکانسی خیلی یکدست بود و کاملا حرکت هر استرینگ در تصویر براحتی حس میشد. وقتی سیستم خیلی Neutral نیست شنونده مجبوره برای شنیدن جزئیات در صدا دقیق بشه و ذهن رو مجبور کنه با صرف انرژی روی صدا متمرکز بشه اما این سیستمی که من شنیدم هیچ نیازی نداشت تا برای شنیدن جزئیات صدا شما تمرکز کنید. خیلی راحت مثل آب خوردن در جریان همه چیز قرار میگرفتید. صدا تا حد خیلی بالایی از سیستم آزاد بود و برای خودش پخش میشد. فکر میکنم در این کلاس صدا ، نوشتن خیلی مفید نباشه و باید این صدا ها رو خودتون بشنوید. اگر اجازه بدید در مورد dCS حرف بزنم. فکر میکنم یه تفاوتهایی در صدا در مقایسه با دموی قبلی سیستم 8 به سورس دیجیتال بر میگشت. البته این حدس هست و فکر میکنم حدسم بالای 80 درصد به واقعیت نزدیک هست. صدای dCS در مقایسه با تمام سورس های دیجیتال قبلی که شنیده بودم در ناحیه وسط و خصوصا بالا تفاوت شاخص داشت به این شکل که اصلا احساس Compress در تصویر صدا در ناحیه mid/high نبود و هر استرینگ دراین نواحی فرکانسی تصویر عمیق تر ، Layered تر و بهتری داشت و مشخصه تصویر با افزایش فرکانس تغییر حالت نداشت. صدا در این نواحی خیلی Pure و طبیعی بود. هم گسترش ناحیه بالا زیاد بود و هم detail بالایی داشت و هم این جزئیات آرامش آنالوگ رو در صدا با خودش داشت. قبلا در مقایسه آنالوگ با دیجیتال نوشته بودم هم تصویر صدا تغییر مشخصه داشت و هم بافت صدا اما اینبار تصویر صدا اون بعد و Scale رو داشت اما بافت صدا دیجیتال بود. البته بافت صدا به هیچ وجه حتی قابل قیاس با سورس هایی که تابحال شنیدم نبود اما فکر میکنم میشد تشخیص داد صدایی که داره پخش میشه آنالوگ نیست و بنظر من این مساله محدودیت فرمت 16 بیت دیجیتال رو نشون میداد و نه محدودیت dCS رو و من فکر میکنم با Scarlatti صدای 16 بیت به انتهای کیفیتش رسیده بود. جالب بود ، رکوردی پخش شد که با میکرفن لامپی رکورد شده بود و شما اون حالت لامپ و آنالوگ بودن رو در ambience صدا حس میکردید و این نشون میداد چقدر Upstream حالت Neutral داره و کارش رو دقیق انجام میده. بازهم مرسی از این دوست گرامی .
بنظرم Krell Evo در مقایسه با FPB در ناحیه بالا گسترش بیشتری داره و صدا white تر هست. در ناحیه پایین صدا صدای Krell بود Powerful و Physical و احساس من این بود در ناحیه وسط Evo خالص تر و Neutral تر از FPB صدا رو رندر میکرد با شفافیت بیشتر ، بقول خارجی ها با حالت کریستالی بیشتر. چند تا آلبوم در ابتدا پخش شد که Vocal صدایی فوق العاده صاف و لطیف در ناحیه وسط داشت و احساس میکردید نویز صدا تقریبا صفر هست. نه فقط سکوت بلکه در پارامترهای دیگه ای من این احساس رو داشتم که Upstream صدا رو به انتها یعنی High-end رسونده. صدایی سه بعدی و شناور Free Floaty Soundstage با Purity بالا که شنونده رو در آرامش کامل به موسیقی پیوند میداد. نه استرسی نه احساس شلوغی و بیرون زدگی در صدا ، نه احساس نا آرامی ، نه احساس Grain ، نه احساس Coloration ، نه احساس غیر واقعی بودن (illusion) ، نه احساس سانسور در صدا ، نه احساس Exaggeration در شاخصی ، نه احساس فشار یا Forwardness ای ، هیچ . تنها موسیقی پخش میشد و اکبری لذت میبرد. مرسی از این دوست عزیز. قبلا هم گفتم در این جور سیستمها رکورد های بد گوش آزار پخش نمیشوند مگر اینکه خیلی ناجور باشند و تنها او لطافت و حس و حال یک رکورد خوب رو ندارند. من با اجازه دوستان کلی رکورد وطنی اونجا تست کردم و از صدا لذت بردم. یکی از اونها سنتور آقای پشنگ کامکار بود در آلبوم بارانه که اونجا شنیدم. خیلی خوب بود فکر کنم پشنگ هم باورش نشه اینقدر خوب ساز زده؟!
سعی کردم در لحظاتی به صدا دقت نکنم و ببینم وقتی ذهن روی صدا متمرکز نیست آیا یه نویزی در پس زمینه گوش رو آزار میده و یا نه شنونده رو به صدا دعوت میکنه. صدا اونقدر ملایم و دوست داشتنی بود که شنونده رو به موسیقی دعوت کنه و اصلا در رفتارش چیزی نبود که شنونده احساس خوبی نداشته باشه.

مفهومی به نام پایداری Stability هست که در مورد صدا بکار میبرند و به این معنی است که یک سیستم صوتی بتواند در طول زمان به شکل کاملی صدا را کنترل کند و با تغییرات سیگنال موسیقی میزان کنترلش روی صدا کاهش نیابد. سیگنال موسیقی تغییرات زیادی در طول زمان داره و ممکنه بشکلهای زیر سیستم را تحت فشار قرار دهد. بعدا در مورد انواع استرینگهای صدا خواهم نوشت فعلا همینقدر بگویم که در شرایط زیر یک سیستم صوتی تحت فشار قرار میگیرد و ممکن است تغییر حالت در صدا بوجود آورد :

1. ضربات و جهش های ناگهانی سیگنال صدا در هر یک از سه ناحیه فرکانسی

2. کشیدن جریان زیاد در ناحیه پایین Bass بشکل پیوسته (مثلا یک ثانیه)

3. افزایش سرعت و دینامیک استرینگهای موسیقی

4. پیچیده و شلوغ شدن موسیقی بشکل افزایش تعداد استرینگها و پیچیدگی شکل هارمونیکی استرینگها

5. افزایش تعداد استرینگهای موازی مثلا نواخته شدن چند ساز ویولون همزمان

6. افزایش ولوم Loud صدا

7. افزایش انرژی در فرکانسهای بالا

اگر یک سیگنال صدا در طول زمان این حالات را داشته باشد و در مقاطع زمانی بشکلی سیستم را تحت فشار قرار دهد سیستم توانائیهایش را نشان میدهد و هرچقدر کنترل بهتری در طول زمان داشته باشد میگوییم سیستم Stable تر یا همان پایدارتر هست. اکثر سیستمها در شرایطی که ذکر شد کنترل صدا را تا حدی هر یک به اندازه نسبت عکس توانائیشان از دست میدهند مثلا در لحظاتی احساس میکنید کمی صدا فوروارد شده و یا کمی ریتم از دست رفته و یا کمی تصویر صدا تغییر شاخص داشته و یا کمی استرینگها قاطی پخش میشوند. در این لحظات کوتاه سیستم کنترلش روی صدا کاهش می یابد و شنونده احساس راحت را نخواهد داشت. یکی از بارزترین شاخصهای صدای dCS/Krell EVO در این بود که صدا فوق العاده حالت پایدار Stable داشت و همین مساله باعث میشد شنونده یک حس Relax و راحت در طول زمان داشته باشد. این سیستم در هیچ شاخصی در طول زمان کوچکترین ضعفی از خود نشان نمیداد و بقدری صدا حالت Stable داشت که شما احساس میکردید همه چیز تحت کنترل کامل هست.

نکته ای که در مورد Krell مشهود بود مساله افزایش ولوم صدا بود که خیلی حالت خطی داشت به این معنی که این آمپلی فایر با افزایش ولوم بالانس صدا رو تغییر نمیداد و انرژی سیگنال صدا در همه نواحی فرکانسی به یک اندازه افزایش می یافت. این حالت باعث میشه شما خیلی متوجه این افزایش ولوم نشوید مگر در حالتی که با بغل دستی تون صحبت کنید. دقیقا افزایش ولوم با این سیستم منو یاد افزایش سرعت ماشینهای گران انداخت. وقتی با یک ماشین گران رانندگی میکنید حتی در سرعتهای بالای 150 اصلا احساس زیاد بودن سرعت رو ندارید و افزایش سرعت خیلی برخلاف یک ماشین ای مثل پراید محسوس نیست. ما در Measurement ها این مساله رو نمیبینیم اما همه آمپلی فایر ها با افزایش ولوم و کاهش امپدانس بلندگو نمیتوانند در همه فرکانسها به یک اندازه جریان بدهند و اکثرا در ناحیه Bass کم می آورند.
چند نکته در ذهنم بود که اینجا مطرحش میکنم. اول اینکه برای من و دیگران کاملا مشخص بود که سیستم باید 400 ساعتی کار کنه تا به حالت Optimum خودش برسه اما من با تجربه ای که داشتم فکر میکنم یک پارامتر هست که حتی بعد از Break-in کامل میتونه باز هم بهتر بشه و اون حس نزدیکی صدا هست (palpability & immediacy). این پارامتر چیزیه که مینی مالیستها خیلی به اون اعتقاد دارند و میگویند برای حس شیداری خیلی مهم هست (در مورد مینی مالیستها در پست بعدی مینویسم). کابلها خیلی بر روی این پارامتر تاثیر گذارند و من فکر میکنم برای بیشتر شدن حس نزدیکی در صدا تا میشه باید اونها رو کوتاه انتخاب کرد. من فکر میکنم 3 متر برای طول کابل بلندگو خیلی زیاد هست و از اونجایی که ایشان Monoblock دارند این امکان فراهم هست که از یک کابل بلندگوی یک متری استفاده کنند. فکر میکنم این Tune خیلی به بهتر شدن این شاخص کمک بکنه. در مورد Bass هم باید بگویم Krell (بخاطر فیدبک منفی خیلی پایین) در مقایسه با دیگر طراحی های Solidstate امپدانس خروجی بالاتری داره و بهتره کابل بلندگویی که بین Krell و یک بلندگوی 3way قرار میگیره کوتاهتر باشه.
فقط همین رو میتونم بگم نه چیزی بیشتر.
باز هم مرسی از این دوست عزیز چرا که این تجربه برام بینهایت ارزش داشت.

Read More