تحلیل سیستمها Reviews

ASR Emitter Review

یکشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۷
/ / /
Comments Closed

من قبلا هرچي نوشتم در مورد اميتر نظرم همونه (زماني كه من اميتر و ويتوس رو پيشنهاد دادم بياد هيچكدومشون رو نشنيده بودم 😉) و فكر ميكنم براي بالاي ١٠٠ وات گزينه خوبي هست اميتر ، البته الان با اطلاعاتي كه دوستان دادن ظاهرا براي بالاي ١٠٠ وات گزينه هاي خوب ديگري هم مثل CH Precision هست . اپسيلون فيدبك منفي خيلي كمي داره و صداش متفاوته اما آمپ بسيار خوبيه از نظر دوستاني كه مونيخ شنيدند.
چيزي كه در صداي اميتر جذابه اينه شما اونو با يه بلندگوي بزرگ از نظر حجم بيس بشنويد مثلا 4way يا 3way اكستندد مثل JBL DD66000 و معتقدم از سه سطح صدا كه قبلا تعريف كردم اميتر از سطح دو پايين تر نمياد و شنونده ميتونه ساعت ها بدون مشكل به موسيقي گوش بده.
لذت سطح سوم رو فقط از لامپي هاي سينگل خوب ميشه انتظار داشت كه نميشه از اونها بالاي ٢٠ وات گرفت اما در سطح دوم اميتر هم به قيمت صداي خوبي ميده هم اجازه ميده شنونده به موسيقي گوش كنه.
حقيقتا تنها امپلي فايري كه تو Manual به گراند لوپ و خيلي نكات ديگه توجه دقيق داشت همين اميتر بود و واقعا آمپ خوبي از نظر كيفيت ساخته .
از نظر من اگر شما اميتر داشتيد و خواستيد عوض كنيد با توجه به شناختي كه من از علاقه مندان دارم فكر ميكنم بهتره قبل از عوض كردن اميتر به مسائل ديگه برسيد چون احتمالش كمه مشكل از صداي اميتر باشه مگر اينكه شما نوع صدايي مثل Audionote رو با بلندگوي حساسيت بالا دوست داشته باشيد که دنیای دیگه ای هست.

قبل از خرید حتما ASR رو بشنوید.

اميتر رو روي كمترين فيدبك و بایاس بالا تنظيم كنيد و هر ٧ سال باتري هاشو عوض كنيد و من ١٠٠٪؜ توصيه ميكنم براي اميتر و بقيه دستگاه ها از پيور پاور ٣٠٠٠ استفاده كنيد.

يكبار ديگه تاكيد مي كنم صدايي كه من خودم دوست دارم سينگل اندد آئوديونت هست بدون فيدبك اونم با بلندگو هاي حساسيت بالا مثل ليوينگ وويس يا تنوي قديمي Red و اين ASR يا Vitus رو به علاقه منداني پيشنهاد ميكنم كه صداهاي ماکرو دوست دارند و حساسيت بلندگوي آنها زير ٩٥ دي بي هست.

Read More

ASR Emitter I Exclusive Battery Review

دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
/ / /
Comments Closed

مرسی از آقای محمدپور برای امکان تست امیتر

 

 

من دو برند ترانزيستوري رو اگر دوستان خاطرشون باشه معرفي كردم كه بياد ايران يكي همين ASR Emitter بود و ديگري Vitus Audio و معتقد بودم براي زير ١٠٠ وات از ويتوس و براي بالاي ١٠٠ وات ميشه از ASR براي بلندگوهاي داخل ايران كه حساسيت كمتر از ٩٥ دي بي دارند بهره گرفت.

آمپلي فاير اميتر يه تنظيمات و امكاناتي داره كه براي استفاده بهتر توضيح ميدم.

از سال ٢٠١٦ به بعد تغييرات عمده اي در اميتر يك و دو رخ داده كه به اعتقاد طراح اين برند صدا خيلي بهتر شده.

اميتر سه تا طبقه مدار پشت سرهم داره كه همشون از FET يا Mosfet استفاده شده و طبق نوشته منوال فيدبك داخلي نسبتا بالايي داره براي كنترل ديستورشن.

مدلهاي ٢٠١٦ به بعد اين دستگاه امكان تنظيم درايو بلندگو رو (از طريق تنظيم فيدبك منفي) با ٤ سوييچ براي انتخاب چهار حالت به شما ميده. در حالت ديفالت فقط يك سوييچ فعال هست و شما ميتونيد هر چهار سوييچ رو فعال كنيد براي افزايش كنترل روي بلندگو و يا ميتونيد هر چهار سوييچ رو غير فعال كنيد براي بلندگوهايي با افيشنسي بالاتر.

نامه اي كه طراح اميتر توضيح داد :

Hello

So more compensation so more stable is the amp.  

Compensation switch 

The comp switch has two positions :

Off is to the front, ON is  to the back- is also marked on the board. 

The compensation switch put some additionally parts in the feedback loop

at the main Main unit

but that may make the sound a little bit slower slower and less detailed.

The stability at complex loads is getting better.

اميتر يك از دو ترانس ٧٠٠ ولت امپر استفاده ميكنه و براي درايو بلندگو تا امپدانس ١/٥ اهم هم توانايي لازم رو داره. اميتر يه ورودي Dir داره كه ورودي غير بالانس هست و پيشنهاد ميكنه بهترين كيفيت صدا از همين ورودي غير بالانس RCA درمياد و پيشنهاد ميكنه بهتره از كابل كوتاه RCA غير بالانس استفاده كنيد.

اميتر بانك خازني بسيار بسيار بزرگي داره و وقتي موزيك در حال پخش هست اگر دستگاه رو از حالت روشن ببريد روي استندباي متوجه ميشيد كه تا يك دقيقه بعد هم همچنان موزيك پخش ميشه كه دليلش همين بانك خازني بزرگ هست و به همين دليل پيشنهاد من اينه قبل هر تغييري حتما سيگنال رو از سورس قطع كنيد.

به دليل وجود همين بانك خازني بزرگ و ورودي Dir ملاحضات ديگري هم براي روشن خاموش كردن توصيه ميشه :

براي روشن كردن اول از همه مطمئن شويد ASR روي وضعيت خاموش هست و ابتدا كابل نقره اي psu رو وصل كنيد بعد كابل نقره اي باتري رو وصل كنيد
بعد كابل برق psu رو بزنيد و بعد از يك دقيقه كابل برق باتري رو وصل كنيد.
دستگاه رو به مد Standby ببريد و بعد از يك دقيقه از حالت استندباي به وضعيت روشن ١ يا ٢ تغيير بديد.

اميتر بعد از روشن شدن حداقل ٢٠٠ ساعت نياز به اب بندي داره كه از نظر من با توجه به كيفيت خوب قطعات و حجم بانك خازني بعيده زير ٦٠٠ ساعت كامل اب بندي بشه.

براي خاموش كردن اميتر ابتدا دستگاه رو به مد استندباي ميبريم و بعد از گذشت يك دقيقه به وضعيت خاموش سوييچ ميكنيم. بعد از مدت يك دقيقه كابل برق باتري رو ميكشيم و بعد كابل برق psu رو جدا ميكنيم . بعد از گذشت چند دقيقه اتصالات كابل نقره اي باتري و بعد psu رو جدا كنيد.

اميتر پولاريته درست اتصال هر دو كابل برق به باتري و psu رو (سمت چپ از روبرو) در دفترچه توضيح داده.

پولاريته درست ASR Emitter :

 

با تنظيم پشت psu بصورت سوييچ صفر و يك ميتونيد از ايجاد گراند لوپ در سيستم جلوگيري كنيد به اين شكل كه فرض كنيد DAC شما و اميتر هردو با كابل برق به گراند پريز متصل هستند. اگر DAC شما طوري طراحي شده كه گراند آن توسط كابل RCA به اميتر متصل ميشه ميتونيد با صفر قرار دادن وضعيت از اين اتصال جلوگيري كنيد و اگر DAC شما گراند رو به كابل RCA وصل نميكنه ميتونيد از وضعيت ١ استفاده كنيد.
طبق پيشنهاد دفترچه هر دو حالت رو ميتونيد براي رسيدن به كمترين نويز امتحان كنيد.

وقتي كليد پشت psu در حالت صفر هست گراند يونيت ASR به گراند بدنه psu و گراند بدنه باتري وصل نيست.

اميتر فاز سيگنال رو برعكس نميكنه و اگر سيستم درست گراند شده باشه نبايد هيچ نويزي در بلندگو بشنويد.

عمر متوسط باتري اميتر ٦ تا ٧ سال است من شدیدا توصیه میکنم بعد ٧ سال عوضش کنید.

بهتره باكس psu از خود ASR و ديگر كامپوننت ها دور باشه بدليل ميدان مغناطيسي قوي و حداقل فاصله ٢٠ سانت در دفترچه ذكر شده است.

هرگونه تغيير در سيستم مانند جداكردن كابلها و يا اتصال كابلها بايد سيگنال موسيقي را قطع كرده و اميتر را در حالت خاموش نگه داريد.

امپدانس ورودي اميتر قابل تنظيم بوده و اگر DAC شما يه Phono شما امكان جريان دهي بالايي دارد ميتوانيد امپدانس ورودي را در پايين ترين حالت قرار دهيد و اگر DAC شما امكان جرياندهي بالايي ندارد بهتر است با انجام تنظيمات امپدانس ورودي را افزايش دهيد.

مدار اميتر بصورت پوش پول Class A/B بوده و در بيشتر مواقع در مد Class A Moderate كار ميكند و گراند لوپ داخلي ندارد.

تمامي كابلها و اتصالات داخلي اميتر نقره خالص هستند.

ترجيحا اميتر را با يك خروجي بلندگو سفارش دهيد تا سر راه خروجي رله قرار نگيرد.

طراح اميتر معتقد است اين آمپلي فاير هم براي بلندگوهاي بد درايو و هم براي هورن و بلندگوهاي حساسيت بالا مناسب است.

بيشتر مطالب بالا برگرفته از دفترچه راهنماي اميتر بود و در ادامه ممكنه يه ريويو از صداي اميتر بنويسم .

مقايسه صدا بين اميتر با باتري و بدون باتري در شرايطي كه پيور پاور نداشته باشيد ١٠٠٪؜ با باتري وضعيت بهتر هست.

ادامه دارد …

Read More

Comparison by contrast

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
/ / /
Comments Closed

من بيشتر از قبل به مساله تست از طريق تمايز خواهم پرداخت چون از نظر من مساله مهمي هست.

همين الان شما ميتونيد يه تست جالب انجام بديد ، پولاريتي سيگنال رو عوض كنيد ببينيد چقدر با حالت قبلي تفاوت داره و اين كار رو هم ميتونيد با كامپيوتر انجام بديد و هم راه ساده تر اينه مثبت منفي كابل بلندگو رو برعكس بزنيد تا پولاريتي عوض بشه.

هر چقدر اختلاف بين دو حالت بيشتر باشه يعني دستگاه شما با متد Comparison by contrast وضعيت بهتري داره.

تو حالت پولاريتي درست صدا خيلي ريلكس تر حالت نفس زدن بهتر بيس بسيار نرم تر و شفاف تر و راحت تر ميدرنج حسي تر و جذاب تر و هاي فركانس چسبيده به ميد داره و كل سه ناحيه فركانسي صدا يك صداست (مقاله قبلي رو ببينيد در مورد اكستندد ميدرنج) و حالت جدا جدا نداره اما تو حالت پولاريته اشتباه صدا انگار ايستاده و سفت و فلت ميشه و حالت نرم و ريلكس رو از دست ميده و ممكنه شنونده مبتدي اين حالت خشك و ايستاده رو به حساب دقيق تر شدن بزاره كه اشتباهست و مجموعا صدا مجزا شنيده ميشه و ما در جريان و فلو صدا حالت ملايم و به هم پيوسته نداريم و فركانسهاي پايين و بالا جدا از ميدرنج شنيده ميشن.

حالا حرف من اينه اگر تو سيستم شما با تغيير پولاريته تفاوت بشدت احساس نشه يعني دستگاه شما نميتونه اطلاعات صدا رو خوب انتقال بده و يا بلندگوي شما تو نقطه مناسبي جاگذاري نشده .

از من اينو بشنويد هرجا براي شنيدن يه سيستم رفتيد هر تستي خواستيد اول انجام بديد اما اخرش اين تستي كه ميگم رو حتما انجام بديد اونم اينكه يه سي دي با ركورد AAD مثل همين دايانا كرال ببريد و سي دي كپي (و يا ام پي ٣) همون البوم رو هم ببريد و ببينيد اون سيستم فرق بين كپي و اصل رو با چه ميزان تمايز نشون ميده.

اگر سيستم نتونه تمايز بين كپي با اصل رو با وضوح بالايي نشون بده يعني اون سيستم اطلاعات رو فيلتر ميكنه و نمره پاييني مي گيره.

اگر حتي امكان كپي كردن سي دي (يا تهيه ام پي تري) هم نبود از صاحب دستگاه بخواهيد پولاريتي رو براي شما تغيير بده تا صدا رو تو هر دو حالت بشنويد . سيستمي كه با تغيير پولاريته خيلي تفاوتي رو نشون نده اون سيستم سيستم شفافي نيست. از اين ساده تر نميتونم توضيح بدم واقعا روش بسيار راحتي رو به شما پيشنهاد دادم .

با اين متد شما يك پله جلوتر خواهيد بود به نسبت تست با روش A و B .

من ميدونم شنونده هاي حرفه اي با هر دو روش راحت تشخيص ميدن كدوم بهتره اما شنونده هاي معمولي بهتره روش دوم رو حتما در كنار روش اول انجام بدهند.

Read More

Bass/Mid/High vs Extended Midrange

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
/ / /
Comments Closed

I got today an email with description of a playback sound that made me to think that the author linguisticly formed and nailed down one aspect of sound that I very long looking myself and even practicing but never was able to put it into the words. I think he did it very nice and very thoughts provoking. Here are his words, reprinted without permission:

“The first thing that impressed me was the bass, or really the lack of bass, you don’t hear bass you don’t hear highs there is only midrange, … I was expecting to listen to a bunch of concepts like the air between the instruments or the midbass slam or the transparency of the highs, there is none, there is only seamless extended midrange, but lets call it plainly, there are only instruments playing, and a bunch of them! “

A single sentence but it very loaded and it encompass years and year of observation about sound. What the sentence introduces is very tangible characteristic of sound of a playback – the bandwidth of Midrange. I sound oxymoronic – how a Midrange might have a different bandwidth? What we call Midrange is defined but there is a lot of “buts”.

The key in the sentence above the describer “Seamless extended midrange” which implies that a playback must be of course full-range but the wider bandwidth is perceived as Midrange the better sound is. I mean if the system has extended bass and extended HF but they sound as Midrange then something in the system is done properly. The irony is that live sound has no HF and no LF – it has ONLY Midrange but the bandwidth of this Midrange and the amount of information in this Midrange is enormous. The reproduced sound very frequently gets broken down to LF, Midrange and HF that is in a way a surrogate of sound reproduction. So, the rule is:

The wider Midrange bandwidth is without trained listener experience deficiency in upper and lower octaves the more pregnant reproduced Sound is.

I think I need to start to review from this perspective the performance of the orchestral conductors and musicants…

Rgs, Romy the caT

http://www.goodsoundclub.com/Forums/ShowPost.aspx?PostID=13585

یه دنیا حرف اینجاست ، برای همینه یه 2way خوب که درست Place شده برای من ۱۰۰۰ بار بهتر از 3way هست وقتی نشه از 3way صدای درستی بگیریم.

این متن خیلی با ارزش هست.

Read More

USB Cable Shootout Purist Anniversary , Curious , Audioquest Diamond

چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵
/ / /
Comments Closed

عجب تستی شده ، الان Curious و AudioQuest در حال آب بندی شدن هستند اما حدس میزنم Curious همه رو میزنه. قیمت Purist حدود 1500 دلار و AudioQuest حدود 700 دلار و Curious حدود 500 دلار هست. مهم تر از همه تازه فهمیدم مشکل دینامیک صدای سیستمم بخاطر اکولایزر itunes بوده و رفتم اکولایزر itunes رو غیر فعال کردم و مشکل حل شد. در ضمن بروید اینجا اون اسکریپ رو هم دانلود کنید واسه مک بوک خوبه :

OSX Audio Optimization

 

 

my setup is not good because i listen to my crappy Sennheiser HD800. i will report this comparison by a better system in the future.

I should say my sound changed after turning off the itunes EQ and running CAD (computer audio design) mac osx optimization script. i guess before turning off the EQ the data was not bit-perfect.
i do not judge the sound with quick A/B testing by just focusing on the sound and i try to listen to a track from start to end and i just look at my musical satisfaction factor.i hate the artificial and hyper detailed sound. i like easy flow , natural and human like sound.
i just play 44.1khz/16-bit from my ripped CD by dbpoweramp. every cable need 1 hour warmup before critical listening. i do not start listening before warming up each cable. i test the system in a good time for better AC power.
i do not use iUSB 3.0 because it kill the sound.
after 175 hours break-in:
i guess Curious needs more time to be fully break-in.

Audio Quest Diamond USB Cable is not bad but it is not stellar. it is not sweet , it is not so transparent and no thing is special in it’s sound. listener could not love it.
if the top score is 100 then Audio Quest score is 50.
Audioquest is an average hifi product.

Purist Audio 30 Anniversary USB Cable speaks you more on midrange and is a-little less transparent in extremes (low bass and high) in comparison by Acoustic Revive but Purist give a nice pleasure to listener and it’s midrange is very human like and a tad warm .
purist is not as open and dynamic as curious but the listener could be happy with Purist. purist do not make listener so happy but do not bother listener. it is above average. I love Purist analog cables but purist digital cables are not very dynamic. be careful purist needs more time to fully warm-up before critical listening. if you focus on the sound you believe purist is not pure and real and it fools you by it’s warm presentation.
Purist score is 85.

Curious 1.5m USB Cable is more transparent , a-little more extended plus more intimacy in comparison by Purist but purist sounds fuller in midrange .
curious sounds more real with more depth and a-little brighter . Curious is a-little leaner in comparison by Purist.
Qurious is good with no edge in sound and breath very easy but purist fool the listener to enjoy the music.
sometimes i think curious could not keep high and mid fully connected. purist is like adding a good transformer to output stage. it make the sound fuller but go away from neutrality.
Curious Score is 75.

I like neutral sound more than warm sound because i prefer dynamic sound not warm sound . i think curious could make a better cable than purist but this version of Curious could not outperform Purist cable. curious need to be richer and coherent to reach 100 point and purist needs more real presentation to reach 100 point.

both cables are not perfect.
I will report curious/purist after 300 hours break-in in a better reference system in near future.

Read More

Neutrality

پنجشنبه ۱ مهر ۱۳۹۵
/ / /
Comments Closed

مایک از Audiofederation میگه ما خیلی وقت ها توهم Neutrality تو صدا داریم و صدای Neutral رو با تجربه بیشتر میشه شناخت و ممکنه خیلی ها این اشتباه رو تو صدا داشته باشند.

طراح Audio Note UK هم قبلا ازش مطلبی نوشتم بنام Comparison by contrast که توضیح میداد برای تشخیص درست یه سیستم بهتر باید به این نکته توجه کنیم که اون سیستم بتونه موسیقی هایی که میشنویم رو متفاوت تر پخش کنه.

این موضوع تو چاپ 4 افست هم هست و دستگاهی بهتره که بتونه طیف رنگ رو با تمایز بیشتری چاپ کنه. یعنی یک سیستم خوب صوتی صدا هارو همگرا و شبیه نمیکنه .

این موضوع رو من دیروز با تست دو کابل خیلی جالب فهمیدم. اول کابل A رو زدم به سیستم و یه صدایی ازش شنیدم و بعد کابل B رو صداش رو شنیدم و بعد هر دو کابل رو سری کردم با یه رابط.

اول فکر میکردم کابل A حالت Neutral تری داره و کابل B حالت غیر Neutral تر  و بعد با سری کردن دو کابل دیدم کاراکتر نهایی صدا به کاراکتر کابل A نزدیک شد و از کاراکتر B خبری نبود .

فرض کنید دو تا شیشه دارید برای عینک و یکی کمی رنگ داره و یکی کاملا شفافه و وقتی دوتاشون رو پشت سر هم قرار میدید رنگ اونی که رنگی هست دیده میشه و اون شفافه تاثیری تو آنچه میبینیم ندارد.

کابل A هم دقیقا به همین دلیلی که نوشتم Neutral نبود و یکسری اطلاعات رو فیلتر و حذف میکرد . خیلی تجربه جالبی بود و اونی که اطلاعات صدا رو از بین میبره تو این جور تست مشخص میشه. اگر نمیشه این تست سری کردن رو برای مثلا DAC انجام داد باید از همون روش پیتر کورتروپ Comparison by contrast استفاده کرد.

http://www.audionote.co.uk/articles/art_audio_hell.shtml

Read More

گرام دست ساز در ایران

شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۵
/ / /

آقای پزشک نیا نیاز به معرفی من ندارند و حدس میزنم اولین شخصی باشند که در ایران این هابی های فای رو شروع کردند. عبارت اولین خب شاید کمی با قطعیت بیان نشه بهتره چون ممکنه کسانی بوده باشند که من نشناسم اما بین همه دوستانی که من دیدم یا اینترنتی باهاشون تماس داشتم در ایران بدون شک آقای پزشک نیا اولین بودند.

سالها قبل حدود 9 سال پیش چهارم اسفندماه 1385 هم جزو اولین صداهایی که شنیدم منزل ایشون بود در الهیه. اون موقع الگزاندریا داشتند با Krell Evo 4 تیکه و سورس dCS Delius که یادمه اون روز اولین بار بود صدای ویلسون الگزاندریا رو میشنیدم.

جمعه منزل ایشون بودیم و گرام دست ساز ایشون رو دیدیم که خیلی جالب بود و ایشون چون مهندس مکانیک هستند در کارخانه خودشون با ابزاری که داشتند این گرام رو ساختند. صدای گرام هم خوب بود و من برام جالب بود با اینهمه ریزه کاری هایی که ساخت گرام داره صداش اینطور بدل بشینه. مشخصات گرام رو آقای پزشک نیا توضیح دادند که با مغناطیس وزن Platter رو سبک کردند و جنس Platter خاص هست از سه نوع ماده مختلف. جنس بدنه هم از چوب و برنز هست با سوزن Statement Clear Audio و تون آرم Ortofon .

تمام Audio Note هایی که تو ایران اومد توسط ایشون به ایران آورده شد از جمله Kondo Ongaku و Kondo 300b و AN UK Ankoru و …

 

صدا رو با گرام شنیدیم و منم که دیده بودم Audio Research اونجاست به این فکر میکردم چرا صدای Audio Research اینقدر Neutral شده و خبری از اون کاراکتر لامپ نیست و چرا اینقدر صدا شفافه اخه Audio Research که اینقدر های فرکانسش شفاف نیست.

بعد پرسیدم که متوجه شدم اصلا Audio Research خاموشه و آمپ Class D شرکت Devialet بود که صدارو پخش میکرد. صدای این امپ با بلندگوی Sonus Faber Aida و کابل بلندگوی Purist Neptune پخش میشد.

صدا خیلی شفاف و Clear و ملایم پخش میشد با نویز و دیستورت در حد صفر. یعنی دقیقا حس میکردید هیچ نویز و آلودگی دیگری تو صدا نیست و صدا صاف و Smooth پخش میشد. صدا واقعا خوب بود و من بعد که اومدم ریویو هارو نگاه کردم دیدم خیلی این آمپ سروصدا کرده تو مجلات. شما اگر یه ترنسپورت یا سورس دیجیتال مک بوک یا PC و یا یه گرام داشته باشید بعدش کل قسمت DAC و Phono و Digital Processor و Pre Amp و Power Amp داخل این Devialet هست با امکان پردازش صدا برای هر نوع بلندگوی خاص. آقای پزشک نیا برای بلندگوی خودشون از شرکت Devialet اون فایل رو گرفتند و از طریق فلش به این Amp منتقل کردند.

کمی سی دی مارک نافلر شنیدم و بیشتر اوقات هم یه صفحه از موسیقی کلاسیک با رکورد لامپی خوب.

بنظر من اگر کسی صدای همه ترانزیستوری های گرانقیمت (بالای هر تیکه 30 میلیون) رو تو ایران شنیده باشه با سورس دیجیتال و مجموعا از صدای اونها خوشش اومده باشه باید بگم با این سیستم برای رسیدن به همون شفافیت و Smoothness بجای 100 هزار دلار فقط با 16000 دلار (حتی با 9000 دلار هم مدل 200 واتی موجود هست) به نتیجه خوبی میرسه. بنظرمن این Devialet تو اون سبک صدا یه انقلاب قیمتی کرده و معتقدم در اینده تعداد زیادی از شرکت ها ممکنه كل سيستم ديجيتال و ساليد استيت از dac تا power رو با اين روش devialet يكپارچه کنند. احتمالا اینا room Correction رو هم با پردازش دیجیتال اضافه کنند.

اما از نظر من آنالوگ و ریل و لامپی های خوب مثل Audio Note جایگاه خودشون رو دارند و با این صدا جایگزین نمیشوند چون اون چیزی که در صدای میدرنج یک ترایود لامپی خوب هست فقط مخصوص خودشه.

مساله ترایود 20 وات و سورس انالوگ اینه کمتر در دسترس هستند و با بلندگوهای امروزی زیر 95 دی بی جمع نمیشن و نیاز به علاقه خود Audiophile داره که بخواد تو این مسیر حرکت کنه.

Read More

آمپلی فایر جدید 211 از آقای عارف با طرح اونگاکو ژاپن

دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۴
/ / /

آقای عارف رو  دیدم و آمپلی فایر 211 ایشون رو تست کردیم در شرایط خوب. باید تبریک بگم به ایشون بابت پشتکار و این نتیجه بسیار خوبی که گرفتند و من فکر میکنم با این صدایی که شنیدم این آمپلی فایر بالای 10 میلیون ارزش داره و فقط باید یه بلندگوی خوش درایو بهش بزنید. تبریک میگم به ایشون بابت این موفقیت.

صدا خیلی بهتر از ساخته قبلی ایشون بود و بجز کمی دارکنس در ناحیه بالای مید رنج ایراد دیگری نداشت. کمی هم تونالیتی و میکرو داینامیک میتونه بازم بهتر بشه اما بازم میگم عالی بود.

http://www.arefaudio.com/

Read More

Kondo By Art Dudley

چهارشنبه ۶ آذر ۱۳۹۲
/ / /

http://www.stereophile.com/content/listening-131

Whenever I’m moved by an artist whose work I’ve never before heard or seen, my first impulse is to wonder: What else has this person done while I slumbered in ignorance?

The same applies to those audio designers whose craft has approached the level of art. The products of Ken Shindo, Tim de Paravicini, Jean Constant Verdier, J.C. Morrison, Junji Kimura, Don Garber, Denis Morecroft, and a handful of others have all elicited that response—yet none more than the late Hiroyasu Kondo. His Audio Note Ongaku amplifier of 1989 woke the world to a number of possibilities: that a successful commercial amplifier could be designed to operate in single-ended mode; that it could be designed around new-old-stock (NOS) power tubes (footnote 1); that it could provide less than 30Wpc of output power; that it could forgo printed-circuit boards in favor of point-to-point wiring; that it could contain not a single solid-state component; that it could be shockingly expensive.

I didn’t hear an original Ongaku until around 1996, by which time the burgeoning single-ended-triode movement had adopted its designer as an unofficial firebrand: understandable, I suppose, but to restrict the Kondo legacy to just one output-circuit variation is to miss the point. For one thing, as revealed in a 1996 interview with former Stereophile contributor Jonathan Scull, Kondo-san also designed and built amplifiers using push-pull architecture, the merits of which, “when properly executed,” he endorsed. For another, it seems that, more than any matter of circuit architecture, Kondo’s greater concern was to design and manufacture every component part used in his products, down to making his own capacitors by hand, and creating a custom die for the extrusion of his silver wiring.

Those things were brought to mind by two relatively new products in the Kondo line: the Overture integrated amplifier ($33,900) and the GE-1 phono preamplifier ($12,900). Both were designed by Katsura Hirokawa and tuned by Ashizawa Masaki, the latter of whom joined the company in 1990, as Kondo-san’s apprentice. Masaki-san is now the CEO of Kondo Audio Note Co., Ltd. in Japan (footnote 2), which remains in the hands of the founder’s family. Owing to a change in US distribution, from the former distributor to New York City–based Rhapsody Music & Cinema, the Overture and GE-1 recently spent two months in my system: the first new Kondo products I’ve experienced at home in a number of years (footnote 3).

Made of stone-ah
Although it appears modestly sized in the photos on Kondo’s website—as would virtually anything when viewed alongside the 75-lb Ongaku—the Overture integrated amplifier is something of a beast in person, measuring nearly 17″ deep and weighing over 45 lbs: almost too much for even the top shelf of my Box Furniture equipment rack. The sturdy, meticulously crafted chassis, made from a combination of steel, brass, and aluminum pieces, is described by Ashizawa Masaki as “expensive and complicated, but very useful for sound tuning.” Also contributing to the Overture’s heft are its custom-wound Tango power transformer and output transformers—among the amplifier’s relatively few parts that aren’t made in-house.

1113listen.overture.jpg

After removing the Overture’s top plate—and admiring the all-too-rare beauty of a five-figure audio product whose casework is so well engineered that all of the construction bolts and their threaded holes line up perfectly, and whose chassis does not flex with the weight of the parts within—I couldn’t help being impressed with the appearance of the handmade silver-foil capacitors used in the signal path. Each is marked with its precise value, along with the name of the technician who made it and the date of its manufacture. The choke coils and the smaller transformers are also the company’s own, as are all of the internal hookup wires. The tantalum resistors, although made at another facility (using Kondo’s solid silver wire as leads), are a proprietary Kondo design, and are individually measured and sorted in-house for consistency. The silver input and output connectors, too, are Kondo’s own design, made to their specifications.

Adjacent to the audio-signal circuitry, extending beyond the range of the tubes themselves, is another Kondo signature: a ground plane made from pure, solid copper. The present-day manufacturer of Kondo products extols the use of solid copper for its RFI resistance and good mechanical grounding properties; Hiroyasu Kondo, in his writings and conversations, suggested that the electrical current meant to mimic music sounds best when comprising electrons drawn from copper and silver. (Again I’m reminded of the dictum that audio devices tend to sound like the materials from which they’re made—something I learned from writer Herb Reichert, and that Herb learned while working for Audio Note.)

1113listen.overins.jpg

The Overture’s volume potentiometer could be regarded as an off-the-shelf part, assuming the shelf in question is sturdier than average. The Alps HQPro, which is completely encased in a precision-machined brass housing, would be too large to fit inside some of the high-end preamps I’ve owned. (Although the Japanese Alps company appears to aim the HQPro series at their home market only, I found the website of a Polish electronics distributor that offers the Overture’s 100k ohm version for the equivalent of $550.) But the Overture’s Russian-made tubes—two EL34 output pentodes, one 6072, and one 12BH7 per channel—really are off the shelf, having been supplied by Electro-Harmonix, the company that began life making such guitar pedals as the Big Muff „ and Small Stone. These tubes may seem less tony than the rare, NOS tubes supplied by other amplifier makers, but I can vouch for at least the Electro-Harmonix 6072 dual-triodes used as the Overture’s input tubes, which sound uniquely clear and noise-free in the input sections of my Shindo Corton-Charlemagne monoblocks (footnote 4).

Speaking of the Corton-Charlemagne, the Kondo Overture shares with that amp its use of a class-A, Ultralinear, push-pull output circuit with minimal (3dB) global feedback, executed by Kondo with split-primary output transformers custom-wound by Tango. According to Ashizawa Masaki, an Ultralinear circuit was chosen in order to ensure “reasonable output power, [while] at the same time we have to reproduce smooth tonal character, like a triode.” A fixed-bias circuit was chosen to avoid the need for high-power-handling cathode resistors: “Good-sounding ones are rare,” according to Masaki-san, who also points to Kondo’s proprietary Constant-Current Bias (CCB) circuit, wherein the music signal is spared from passing through the circuitry used for setting bias voltage. Maintaining an appropriate relationship between the music signal and the circuitry for the amplifier’s operating voltages is also stressed throughout the Overture’s power supply, where Masaki-san says that circuit-layout techniques are critical.

The 32Wpc Overture isn’t big on creature comforts, lacking a balance control, a mono switch, and, as one might guess from its pairing with the Kondo GE-1, a phono stage. But it does offer four pairs of line-level inputs—selectable by means of a rotary switch with an unusually solid feel—and a choice of 4 or 8 ohm output sockets. Notably, the Overture also offers freedom from that most needless of all extra-cost accessories, the remote control. The Overture comes standard with the company’s ACz Avocado silver AC cord, which sells separately for $2450.

With regard to the Kondo Overture’s build quality, I can say only that I’ve never seen a more meticulously constructed amplifier, be it tubed or solid-state, from any manufacturer. The attention to detail and the sheer level of craftsmanship displayed in the Overture are nothing less than staggering.

The same construction quality, as well as the same silver wiring, handmade capacitors, bespoke resistors, copper ground plane, and tuned, multi-metal chassis, are seen in the Kondo GE-1, a moving-magnet (34dB of gain) phono preamplifier with separate, switchable input pairs for two phono pickups. The GE-1 uses three of the aforementioned Electro-Harmonix 6072 dual-triode tubes, which provide a two-stage, zero-feedback gain circuit and a cathode-follower final stage for low output impedance. At the other end of the GE-1, an input-impedance selector switch—with choices of 20, 50, and 100k ohms—offers the user a non–signal-degrading means of tailoring response in the face of turntable rumble or other system anomalies. The power supply of the GE-1 is built around an original Kondo cut-core transformer and a 6X4 rectifier tube, with a solid-state (TO3 transistor–based) supply for the heater circuits. The stock AC cord is Kondo’s ACc copper, which sells separately for $1150/1.75m.
Leeza
Especially where preserving the texture and the tactile qualities of recorded sound is concerned, I persist in thinking that all moving-coil phono pickups sound best when loaded with a well-made and properly selected step-up transformer. Because the people of Kondo share that belief and design their phono preamplifiers accordingly, it was easy to begin my Kondo adventure by substituting their GE-1 for the phono preamplifier of my Shindo Masseto preamp, with my own Hommage T2 step-up transformer in place.

With my system thus configured, the tonal signature of the GE-1 was quite different from that of the Shindo phono section: Where the Shindo was rich and boldly colorful and just a bit bass-happy, the Kondo was leaner and more pastel and somewhat more open—it sounded more modern, if you will, but in a pleasant way. And, in any event, the Kondo was every bit as good as the Shindo at communicating musical force and touch. With very compressed pop music, in fact—Procol Harum’s A Salty Dog (Regal Zonophone SLRZ 1009) comes to mind—the Kondo found more impact that I thought was in the groove. In particular, the GE-1 revealed bassist David Knights, whom I’d always taken as competent but no more, to have a rather nice touch, emphasizing some notes with a staccato attack, and others by sliding away from them before they died out altogether.

1113listen.gebac.jpg

Back to the matter of tone: There’s little question that my Shindo Masseto’s phono stage portrays timbral colors as being deeper and more saturated than did the Kondo GE-1; examples abound, none better than Pieter Wispelwey’s recording of Bruch’s Kol Nidrei, with Daniel Sepec conducting the German Chamber Philharmonic Bremen (SACD/CD, Channel Classics CCS SA 16501), in which Wispelwey’s cello was less dark and had less apparent tonal complexity through the Kondo. Another was that pleasantest of jazz chestnuts, Ike Quebec’s Soul Samba (LP, Blue Note/Classic 84114), in which the tenor sax and guitar were rather richer through the Shindo. To some, the existence of such a distinction implies that one preamp must be better than the other; I persist in the perverse belief that, because such a thing is nearly impossible to know for sure, the “best” playback device is the one whose tonality and other qualities most impress you in the context of your system.

In time, I added the Kondo Overture integrated amp to my system, replacing my Shindo monoblocks and the line stage of my Shindo preamplifier. After the Overture had spent just half an hour warming up—Bob Visintainer, the proprietor of Rhapsody Music & Cinema, had thoroughly burned in this sample before sending it to me—I simply couldn’t believe what I was hearing. I put on John Barbirolli and the Philharmonia Orchestra’s recording of Elgar’s Enigma Variations (LP, EMI ASD 548) and was again impressed by the degree of sheer, human feeling in the playing that was uncovered by the Kondo gear. The obviously painstaking manner in which Barbirolli rehearsed his players and shaped every line was on full display: The usually subtle differences that distinguish one conductor’s version of a well-worn work from another’s were more pleasantly, evocatively straightforward than ever before.

1113listen.overvac.jpg

And that was just music; the sound, too, was remarkably good. The system now sounded more extended in the treble than with my Shindo separates, yet in spite of the apparent reduction in richness per se, the Kondo gear was nonetheless subtly colorful, with woodwinds in particular sounding vibrant and real. The sound of the flute in Variation 10, Dorabella, was, as I mentioned in my notes, about as perfect as I’d ever heard from a hi-fi, being both silvery and appropriately meaty and substantial. But the nicest thing the Kondo electronics found in this record was the portrayal of scale and size appropriate to the music. During those many Elgarian crescendi, when the strings swoop and the trombones shore them up, the amp’s sense of physical scale moved with them, expanding and contracting in a manner I’ve never before heard from my system. Really: I could have written 300 words alone on how well this amp brought that Elgar record to life. Although the GE-1 lacks a mono blend switch, the Mozart à Paris boxed set from the Electric Recording Company (7 LPs, Pathé/ERC DTX 191-197), played with my EMT OFD 25, sounded magnificent. The Piano Sonata in a, K.310, played by Lazare Lévy, sounded appropriately dry and startlingly present, with as much human flow as I’ve ever heard from a hi-fi. Tonal balance was, again, a bit light and could have stood a little more low-frequency fullness and “bloom,” but the sound was nonetheless listenable and convincing.

The Kondo gear also did a fine job of expressing the intensity of Johanna Martzy’s legendary performance of the Ciaccona of J.S. Bach’s Partita 2 (EMI/ERC 33CX 1287); I was captivated, although I missed the greater richness of my Shindo separates, which seem to add to the Martzy experience. But there was no questioning the Kondos’ astonishing reproduction of Walter Gieseking’s 1950 recording of Beethoven’s “Waldstein” sonata (LP, Angel 35024), which sounded appropriately physical—and lyrical, and charming—through the GE-1 and Overture.

The Kondos communicated force in a big way—figuratively and, taking into account the way the Kondo amp melded physical impact and physical scale, quite literally. The plucked strings that open the recording, by Neville Marriner and the Academy of St. Martin-in-the-Fields, of Britten’s Variations on a Theme of Frank Bridge (LP, Argo ZRG 860) were physically stirring, even at the modest volume levels I prefer—yet in the subtler sense, the Overture’s excellent sense of drive pushed the melodies along in a nice and natural manner.

Maxium
In retrospect, I feel comfortable suggesting that the Kondo electronics have less of an identifiable “tube sound” than my own Shindo gear—and are even less obviously tubey than Lamm’s well-engineered ML2.2 single-ended amplifiers, which I wrote about in the April 2013 issue. Still, I think any experienced listener would say that the Kondo GE-1 and Overture possess the timbral naturalness, the texture, and the complete lack of harshness and mechanical sound that are traditionally associated with good tube components. That the Kondo products had, in my system, a believably wide and well-chosen bandwidth, and that they performed without undue noise, hum, or any other such flaw, suggest that they are remarkably well-engineered tube components.

There remains only the matter of value—or lack thereof, as the case may be. Kondo Audio Note in Japan has a total of seven employees: They make most of their own parts, and even where they do not, the company demands and achieves a level of quality that all but the most dedicated would refer to as unnecessary. Moreover, the company seems, at times, almost perversely unconcerned about actually selling any of their products. Do I think the principals of Kondo, their distributors, or any of their dealers are getting rich by selling this stuff? I do not. Do I think that either the Overture integrated amplifier at $33,900 or the GE-1 phono preamplifier at $12,900 is a high-value product? I do not (footnote 5).

Consumer goods that make sense as works of art—products this original, this influential, this excessively well crafted—often don’t make any other kind of sense. Yet neither that realization, nor the acknowledgment that I will surely never be able to afford even the least expensive Kondo amp, can prevent me from saying that you should go out of your way to hear these products. Perhaps 1% of you will both get them and be able to afford them—for which you have my congratulations and my envy. For everyone else, these Kondo electronics can provide a glimpse into a sonic world in which words such as extravagant and unnecessary don’t exist, and where excess has less to do with opulence than with a single-minded dedication to the pursuit of audible art.

Footnote 5: There are many people in the DIY community who will read this column and think, I could make this thing myself for less than 1/10 the cost. I sigh my sorry sigh.

Read More

نقد گذشته شماره 2

پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
/ / /
Comments Closed

خوبه که گذشته رو نقد کنم اینم دومیش.

تحلیلی نوشتم از منگر سال 1385 :

 

تحلیل سیستم – Shanling & Manger

 

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

سیستم در محیط استودیوی آوین آوا دمو شد و فضای آکوستیکی در ولوم متوسط پاسخ خوبی داشت البته برای ناحیه فرکانسهای پایین چندان مناسب نبود. اسپیکر های شرکت منگر از تکنولوژی خاصی بنام MSW بهره میبرند و کل ناحیه فرکانسی از ۱۵۰ هرتز تا ۳۰ کیلو هرتز فقط با یک درایور MSW با پاسخ فازی خوب و سرعت پاسخ دهی زیاد پوشش داده میشود. از ۱۵۰ هرتز به پایین توسط درایورهای معمولی با تابش مستقیم استفاده میشود و کل بلندگو فقط از یک کراس آور در فرکانس ۱۵۰ هرتز استفاده میکند. هرچقدر تعداد کراس آورها کمتر و طراحی آنها بهتر باشد و نیز پاسخ فاز درایورها همخوانی بیشتری داشته باشد صدای Coherent تری خواهیم داشت. صدای منگر از لحاظ تمرکز در Stage و یکدست بودن شکل Stage در نواحی فرکانسی عالیست. در مورد MSW بیشتر توضیح خواهم داد چرا که حرفهای جدیدی برای گفتن دارد. الکترونیک سیستم Shanling بود، این کمپانی چینی میباشد اما از نظر من یکی از بهترین انتخابها در محدوده قیمت پایین است.

باید بگم تجربه صدای منگر کاملا یک تجربه جدید برام بود و صدای اون شباهتی به بلندگوهای معمولی نداشت. قبل از تحلیل صدا بهتره در یک جمله مهمترین مشخصه رو بگم و اون اینه که صدا بیشترین شفافیت رو با جزئیات کامل در حالتی کاملا نرم و راحت با بافتی یکدست و پیوسته در ناحیه وسط و بالا داشت. احساس کردم صدا خیلی به من نزدیکه بدون حالت گنگ و مبهم. صدا فوق العاده زنده و طبیعی بود و احساس انرژی مثبت رو به شنونده میداد. منگر بلندگوی Musical ای هست و صداش در ترکیب با Tube خوب هست. علی رغم پیشنهاد منگر برای استفاده از سیستم های با پهنای باند زیاد tube خوب جواب میده و در ناحیه وسط صدای خوبی داریم. مدل ۱۰۳ منگر برای دادن یک باس خوب نیاز به فضای بزرگتر و یک Power بهتر داشت اما فضا این اجازه رو نمیداد. منگر نیاز به جریان دهی خیلی بالا نداره و حداکثر با یک Power دو Stage راه میفته و این مزیتی است برای دوست داران Tube.

از نظر من منگر احتیاج به کابل اسپیکر خوب و تا حدی Upstream خوب داره تا پتانسیلش کامل مشخص بشه. سیستم در ناحیه بالا کمی roll off داشت که به الکترونیک برمیگشت اما همین roll off صدای دیجیتال رو شنیدنی تر میکرد (نگفتم Matching چقدر مهمه) . منگر کمی در بازه فرکانسی کاراکتر داره و کاملا Neutral نیست و شما احساس باز بودن صدا رو زیاد حس نمیکنید (بر خلاف ۳way ها که Complex Music رو راحت با جداسازی کامل ارائه میدهند) و البته مشخصه صدا هنگام انتقال از کراس آور تغییر میکنه و این نشون میده جنس صدای MSW با درایور ناحیه پایین خیلی همخوانی نداره و ما احساس عدم پیوستگی در ناحیه کراس آور داریم. منگر نیاز داره تا این دو یونیت رو بهتر به هم پیوند بده.

مهمترین مشخصه صدای منگر در ایجاد حس شنیداری اون هست که به گوش من خیلی خوب بود. این بلندگو در صورت سازگاری با الکترونیک Upstream در طولانی مدت خستگی کمی داره و گوش میتونه ساعتها از شنیدن اون لذت ببره.

پیشنهاد میکنم به منگر گوش کنید. آلمانیها با این اسپیکر حرف تازه ای زدند. با تشکر از آقای امیدوار بخاطر دموی خوبشان.

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

با پاسخ فازی خوب: منظور از این خوب بودن همپارچگی پاسخ تو کل ناحیه پاسخ درایور هست

این کمپانی چینی میباشد اما از نظر من یکی از بهترین انتخابها در محدوده قیمت پایین است: شاید الان که با برندهای بیشتری آشنا شدم و صداهای دیگری شنیدم عبارت بهترین رو کمی با تخفیف بیان کنم و این جمله رو باید در زمان خودش سنجید که واقعا اون موقع انتخاب ها محدود تر بود اما هنوزم معتقدم شانلینگ به قیمتش انتخاب خوبیه هر چند من سالهاست صدایی ازش نشنیدم.

صدا بیشترین شفافیت رو با جزئیات کامل در حالتی کاملا نرم و راحت با بافتی یکدست و پیوسته در ناحیه وسط و بالا داشت: شاید بهتر بود بجای عبارت شفافیت میگفتم شفافیت در استیج که همون مفهوم فوکوس رو میرسوند و حالت نرم هم بیشتر به کل صدا برمیگشت و خصوصا آمپ و سورس که تیوب بودند.

منگر بلندگوی Musical ای هست و صداش در ترکیب با Tube خوب هست :  الان کمی نظرم در مورد میوزیکال بودن خصوصا بحث میکرو فرق کرده ، اون موقع شنیدن اون صدا برام جذاب بود احتمالا الانم خوشم بیاد اما حداقل درک من از مفهوم میوزیکال بودن تو این سالها کمی مشخص تر شده و شایدم کمی سخت گیرانه تر.

منگر نیاز به جریان دهی خیلی بالا نداره و حداکثر با یک Power دو Stage راه میفته و این مزیتی است برای دوست داران Tube : فکر کنم این جمله تا حدی مورد شک باشه و مدل های بالاتر منگر نیاز به جریان دهی بهتری دارند.

 ما احساس عدم پیوستگی در ناحیه کراس آور داریم. منگر نیاز داره تا این دو یونیت رو بهتر به هم پیوند بده: شاید با اومدن ASR این موضوع بهتر شده و مشکل از آمپ بوده نمیدونم چون جدیدا هم تجربه ای داشتم که نشون میداد بای امپ کردن میتونه کاراکتر پایین رو کمی با بالا تغییر بده.

بنظرم تحلیل خوبی بود اونم تو سال 1385 و تنها نکته ای که نیاز به بررسی بیشتر داشت موضوع میکرو بود که با آپ استریم بهتر میشد در مورد منگر نظر داد.

مطمئنا تعصبی روی نوشته هام ندارم و یکی یکی سعی میکنم اونها رو نقد کنم.

خوش باشید

Read More

دینامیک و تونالیته صدا با سیستم خارما ویتوس دی سی اس اسکارلاتی

یکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

دیشب جاتون خالی ساعاتی پیش آقای کیهانی بودم و رفته بودم اونجا بعد از مدتها موسیقی گوش کنم.

من واقعا دوست داشتم بعد مدتها اونجا موسیقی گوش کنم و نرفته بودم اونجا ببینم صدا چه جوریه چون صدای اون سیستم رو شنیده بودم و فقط دلم میخواست چند تا از آلبوم هایی که دوست دارم رو اونجا بشنوم.

یکی از اون آلبوم هایی که خیلی برام جذابه آلبوم Amused to death راجر واترز هست که سه تا از Track های آخرش رو من بارها و بارها هم تو خونمون و هم جاهای دیگه شنیدم و نشستم بجای دقت کردن در صدا به این سه Track گوش دادم.

انگار موقع شنیدن هر آهنگ زمان کش میومد و احساس ام این بود در کل زمان پخش آهنگ مغز با موسیقی در ارتباط بود و این کششی که در موسیقی راجر بود خیلی بهم حال داد، صدا روح داشت و زنده بود و راجر واترز شنونده رو غرق موسیقی اش میکرد.

کش اومدن زمان رو میشه به برقراری بهتر مغز با موسیقی ربط داد هر چند مطمئن نیستم دقیقا چرا چنین حسی داشتم اما کلا وضعیت جالبی بود و اون ارتباط حسی بین شنونده و موسیقی به بهترین شکلش برقرار بود.

ویتوس قلب تپنده صدایی بود که میشنیدم و دینامیک صداش با خارما فوق العاده بود، تو بعضی آهنگ ها نفس آدم حبس میشه و احساس میکنید صدای یک سیستم نمیتونه بهتر از این تو شاخص دینامیک تو اتاق نفس بزنه. تو ناحیه پایین بقول alex ( یکی از اعضای Audiogon) صدا یک اکتاو پایین تر از همه لامپی هایی بود که شنیدم و مهم تر اینکه فرکانسهای پایین دینامیک ای درست و Vibrant داشتند و این دینامیک تو ناحیه پایین رو لامپ ها با این بلندگوهای موجود نمیتونند به شما بدهند.

من قبلا نوشته بودم یک سیستم نباید خطایی داشته باشه که شنونده رو در درازمدت آزار بده و حالا مهم نیست چقدر تو شاخص هایی کم میاره اما کلا باید بتونه کاری کنه که شنونده در درازمدت دچار مشکل نشه. یکی از خصوصیات ویتوس درست بودن تونالیتش هست و ساختار هارمونیکی صدا با افزایش فرکانس یا افزایش دامنه تن هم صحیح پخش میشه و هم تغییر حالت نداره. این خصوصیت رو بیشتر ترانزیستوری ها ندارند و تو فرکانسهای بالا یا با roll off کردن مشکل رو حل میکنند و یا با کمی جیغ و فوروارد شدن اما ویتوس از پایین تا بالا مثل یک لامپی خوب (مثل Audio Note ) صداش بعد (بعد نه به معنای عمق تصویر در جهت عمود بلکه به معنی داشتن فضایی سه بعدی بر هر ساز) داشت با حالتی Airy و Bloomy و نه تنها با افزایش انرژی فرکانسهای بالا فوروارد نمیشد بلکه هم گسترش فرکانسی رو داشت و هم کاملا مخملی و صحیح اون فرکانسها رو پخش میکرد.

ما همیشه یک trade off بین سرعت پاسخ دهی با Tonal Richness داریم و بلندگوهایی مثل منگر و Quad که سرعت پاسخ دهی بهتری دارند و صدا رو زنده تر پخش میکنند از لحاظ هارمونیکی Richness و Color کمتری دارند و بقول مایک بیشتر صداشون به سمت تلویزیون سیاه سفید میره تا یک تلویزیون رنگی (البته مایک این تشبیه رو برای مقایسه ترانزیستور و لامپ بکار برده بود) و همه ما میدونیم بلندگوهایی مثل ویلسون یا ESP نمیان با فدا کردن harmonic structure به پاسخ سریع برسند اما بلندگوهایی هستند که از اون طرف به ایده ال نزدیک میشوند و خارما و مارتن از جمله اون بلندگوهایی هستند که سرعت پاسخ دهی سریع تری دارند اما سعی میکنند تو  مسیر تکاملشون ساختار هارمونیکی بهتری داشته باشند.

این سیستم تو موسیقی هایی که ریتم و دینامیک صدا با شنونده ارتباط برقرار میکنه و خیلی وابسته به تونالیته نیست (مثل همین راجرواترز و سوپر ترمپ)  صدا رو به حد تمام و کمال عالی پخش میکنه و تو موسیقی های آرومی که داینامیک نقش کمتری داره (مثل شجریان یا ووکال دایانا) اما تونال نقش اساسی تری داره پاسخ خوبی داره اما نه به خوبی پاسخش تو دینامیک، البته فراموش نکنید این شاخص خیلی هم وابسته به آکوستیک است و هم برق سیستم و هم سورس دیجیتال.

در مقابل بلندگوهایی مثل ESP و امپ ها و سورس هایی مثل Audio Note میان اون طرف خط می ایستند و به شما تونالیته Rich تر  و Colorful تری میدن اما تو سرعت پاسخ دهی و یا دینامیک کمی عقب تر می ایستند.

چیزی که برای من جالب بود این بود که دیدم مغز من اول به صحیح بودن (خطا نداشتن) تونالیته واکنش نشون میده (تو این شاخص سینگل های کم توان خیلی  خیلی بهتر از پوش پول های پرتوان هستند) ، بعد به تونالیته تو ماکرو (که صدای سیستم کمی White و bright بود اما برای من خیلی مهم نبود) ، بعد به دینامیک صدا (اول ماکرو و بعد میکرو که بی نظیر بود) و بعد به richness تونال (میکرو که خوب بود اما به خوبی داینامیکش نبود و من معتقدم ما نیاز به آکوستیک بهتر ، مکان بلندگوی بهتر، برق بهتر و کابل های بهتری داشتیم) و ویتوس و خارما این اجازه رو به مغز میدادند که تو این مسیر تا وسط های آخرین حلقه بره جلو و این خیلی برای من جذاب بود که یک سیستم مبتنی بر سورس دیجیتال و آمپ ترانزیستوری تا این حد به شنونده از رکورد اطلاعات میده.

صدا تو time domain شفافیتی رو ارائه میکرد که اطلاعات راحت شنیده میشد و احساس سردرگمی و محو شدن اطلاعات توش نبود و بقول مهندس اون پتویی که روی بلندگوی خیلی هاست اینجا نبود( راستی همین دوشنبه ساعت 7 میرم ببینم مهندس چه خبرهایی از های فای برام دارند، مهندس مخلصیم 1000 تا، این همبرگرها دارند وارد دور جدیدی میشوند و ممکنه کار دست من بدهند چون منم کمی علاقه مند شدم دوباره … خل بازی های فای رو شروع کنم) .

دیشب چند تا تست جالب هم انجام دادیم اونم استفاده از RTA آقای کیهانی بود (این RTA توسط میکروفن آی پد و یک نرم افزار تحلیل گر فرکانسی پیاده سازی شده بود) برای پاسخ فرکانسی اتاق و طبق گفته جیم اسمیت اول یک جای خوب برای نشستن شنونده پیدا کردیم و بعدش سعی کردیم با جابجایی بلندگو پاسخ اون نقطه رو بهتر کنیم ، البته دیر وقت بود و وقت نشد خیلی با مکان بلندگو بازی کنیم اما نکته ای که جالب بود این بود که با پینک نویز تو همه نقاط و با همه جابجایی هایی که انجام دادیم ما یک افت انرژی نزدیک فرکانس 4 کیلو هرتز داشتیم و یک افزایش انرژی تو فرکانس های ما بین 5 تا 10 کیلو هرتز.

من اولش حدس زدم این افزایش انرژی بین 5 تا 10 کیلو به کلیپ کردن سیگنال تو ورودی ویتوس (بخاطر 6 ولت بودن خروجی دی سی اس) برگرده که این حدس اشتباه بود و حدس بعدی ام پاسخ فرکانسی خود خارما بود (تو بیشتر گزارشات صدای خارما کمی white توصیف شده) هرچند اصلا مطمئن نیستم دقیقا دلیلش چیه چون نه میکروفن کالیبره بود و نه ما هیچ ایده ای از پاسخ اتاق داشتیم و من هم تجربه ای روی آنالیز اتاق با RTA نداشتم.

اگر با یک RTA پاسخ فرکانسی اتاق رو ببینید متوجه میشید اینکه من اینهمه روی پاسخ آکوستیک تاکید دارم دلیلش چی هست و خیلی راحت متوجه میشید  شرایط آکوستیکی معمول اتاق چقدر روی پاسخ فرکانسی تاثیر میگذاره (براحتی بین 10 تا 20 دی بی نوسان دامنه ایجاد میکنه و این در حالیه که گران ترین بلندگوها تفاوتشون از نظر پاسخ فرکانسی با ارزان ترین بلندگوها به 2 دی بی هم نمیرسه)  و این پاسخ درست نمیشه مگر با درست کردن آکوستیک و پیدا کردن مکان مناسب برای بلندگو و انتخاب بلندگوی مناسب بر مبنای اون آکوستیک.

من از آقای کیهانی بخاطر پذیرایی گرمشون تشکر میکنم، راستش این صدا خستگی روز رو از تن آدم درمیاره و این سه تا آهنگ راجر واترز فوق العاده تر از تصور ما از صدای یک سیستم دریچه ای رو بروی شما باز میکنه که تابحال جایی تجربه اش نکردید.

Read More