اخبار و رویدادها News

25 دیماه

دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۱
/ / /
Comments Closed

امروز روز تولد دوستی هست که با بودنش به من آموخت انسان بودن و روح بزرگ داشتن فقط مال قصه ها نیست.

من همیشه عاشق انسان های بزرگ بودم ، گاندی که بینهایت دوسش دارم و ابراهیم که برام همیشه یک چیز باور نکردنی بوده.

ممکنه دوروبرمون پورشه پانامرا یا مازراتی کواترو ببینیم ، ممکنه زیباترین جاهای دنیا رو از نزدیک ببینیم اما خیلی خیلی شانس میخواد با انسان هایی آشنا بشیم که به معنای واقعی روح بزرگی دارند.

شریعتی هم عاشق ماسینیون بوده اگر نوشته هاشو در کتاب کویر بخونید در توصیف این روح بزرگ نوشته.

برای من تو همه تجربیاتی که داشتم هیچ چیزی جذاب تر از آشنایی با این آدم ها نیست. این آدم ها شاید تعدادشون تو دنیا به تعداد انگشتان دست هم نرسه شایدم بیشتر نمیدونم حسم اینه تعدادشون بینهایت کم هست.

توصیفی براشون ندارم فقط میتونم بگم این انسان ها بزرگند.

اخیرا هم خیلی اتفاقی و تصادفی انسانی رو دیدم که حس کردم این مرد هم از جنس همون آدمهایی هست که من خیلی دوستشون دارم .

دیدن این آدمها حس خیلی خوبی به من میده و به این باور کمک میکنه که تو همین دنیا هنوز نشانه های خدا رو میشه در انسان هایی دید.

Read More

آخر الزمان 21 دسامبر

چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۱
/ / /

دنیا میگن داره به آخر میرسه حالا اگر واقعا رسید بگذارید از آرزوهای برآورده نشده ام بنویسم:

من آرزوی داشتن حداقل 5 تا بچه رو داشتم که هنوز مامانشونم پیدا نکردم

داشتن یک بی ام و سری 7 اونم لیمیتد ادیشن 760Li که فقط 25 تا ازش تولید شده (داخل چرم مخصوص)

آرزوی رسیدن به نقطه ای که امثال راک فلر رسیدند که هنوز تو سطح تعویض روغنی موندم

آرزوهای برباد رفته دیگه ای هم هست که اینجا جای گفتنش نیست چون ممکنه شما خجالت بکشید .

رهی معیری شعری داره که هایده اونو خونده “تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت  عاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم

خوش باشید و شب یلداتون مبارک به این آهنگ هایده هم گوش بدید خوبه

شرکت ترانه تقدیم می کند
گلهای غربت شماره یک
دستگاه همایون
با صدای هایده
آهنگ تنظیم و شعر ترانه محمد حیدری
تکنوازان سیاوش زندگانی
ویلن محمد حیدری
سنتور علی توللی
اشعار از عماد خراسانی ،فریدون مشیری، هما گرامی، وحشی بافقی، رهی معیری، گوینده مولود زهتاب

گرچه مستیم و خرابیم چو شبهای دگر
باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر
امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر
مست مستم، مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه ی غم
من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر

هایده:
تا به تو تکیه کردم
پشتمو خالی کردی
تو رسم دل شکستنو
بد جوری حالی کردی
بد جوری حالی کردی
بیا ببین که خستم
غریب و دل شکستم
کوه غرور بودم
حالا به خاک نشستم
حالا به خاک نشستم

خیال می کردم تو برام پشت و پناهی
با این همه خستگی هام یه تکیه گاهی
چه آرزوهایی که بر تو بستم
بلور قلبمو به پات شکستم
دیگه امروز دیدنت خواب و خیاله
عشق تو دوباره داشتن حالا امید محاله

Read More

سه عدد خبر

یکشنبه ۵ آذر ۱۳۹۱
/ / /

خبر اول: سلام من کل سیستم رو فروختم حتی میز رو ، الان دیگه هیچ سیستمی ندارم

کسی که روزی عاشق های فای بود امروز کل سیستمشو فروخته ، های فای تموم شد …

خبر دوم: رومی در مورد یک چیزی نوشته http://www.goodsoundclub.com/Forums/ShowPost.aspx?PageIndex=2&postID=18780#18780

بیشتر در موردش بخونید:

http://www.enjoythemusic.com/superioraudio/equipment/0803/shaktihallograph.htm

http://www.positive-feedback.com/Issue6/hallographs.htm

این موضوع در مورد تغییر صدا بر مبنای وضعیت آکوستیکی هست.

خبر سوم اینکه تو سایت رومی خوندم آقای دلیما طراح Audio Pax از دنیا رفت. از نگاه جیم اسمیت که نمایندگی این برند رو داشت این آدم طراحی بی نظیری بود. امشب برای شادی روح این مرحوم جمیعا صلوات بلند بفرستید.

خوش باشید

Read More

نمایشگاه RMAF 2012 Rocky Mountain Audio Fest Show

دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۱
/ / /

این نمایشگاه هر ساله برپا میشه ، خب تعجبی نداره امسال هم برپاشده ، ببینید:

http://www.enjoythemusic.com/rmaf_2012/

http://www.stereophile.com/category/rmaf-2012

http://audiofederation.com/blog/archives/1144

مایک مطلبی نوشته در مورد خرید برند هایی مثل مکینتاش :

http://audiofederation.com/blog/archives/1145

Read More

نزدیک به 200000 دلار

چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۱
/ / /

با قیمت الان میشه 800 میلیون تومن. صدای این سیستم دیشب چه شنیدنی بود.  من از آقای کیهانی بابت پذیرایی دیشب و صدایی که شنیدم تشکر میکنم.

من دیگه خیلی به صدا دقت نمیکنم و بیشتر سعی میکنم به موسیقی گوش کنم اما دیشب سیستم آقای کیهانی واقعا صدای متفاوتی برام پخش میکرد.

این صدا لایتنسی رو در خودش داره که کمتر سیستمی داره و خیلی راحت جزئیات رو پخش میکنه. این خصوصیت بیشتر تابع بلندگو هست و البته آپ استریم شفاف. شاید بهترین توصیف این صدا تحلیلی باشه که در مورد سورس ویس خوندم :

http://www.soundstage.com/revequip/weiss_medea.htm

کمی که بیخیال صدا بشید میفهمید صدا سعی نمیکنه همونجا ایمپرس شده نگهتون داره و کم کم خستتون کنه بلکه کم کم ارتباط با موسیقی شروع میشه یعنی تو لایه بالاتر این ارتباط شکل میگیره .

چون صدا شفاف هست و خیلی از افکت ها راحت شنیده میشه انگار موسیقی تاثیر عمیق تری میگذاره روی شنونده. راجر واترز من عاشقتم دیشب اون سه تا track آخر چه حالی داد …

صدای این سیستم متفاوت از بقیه صداهاست هم تو ایمیجینگ و هم تو دینامیک شفاف هست.

وقتی سورس دیجیتال تو سیستم آقای کیهانی اینجوری پخش میشه یک آنالوگ تیون شده چجوری پخش بشه ؟!!!!!

واقعا اگر اونقدری که آنالوگ تو سیستم های دیگران با دیجیتال متفاوت هست اگر در سیستم آقای کیهانی با همون مقیاس متفاوت باشه عملا آنالوگ در سیستم آقای کیهانی یک چیز واقعا عجیب غریب و 100% Real میشه.

مرسی شهرام جان

عکس های بیشتر رو از آقای کیهانی اینجا ببینید :

http://www.behance.net/gallery/High-End-Audio/5374439

Read More

چند خبر

جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۱
/ / /
Comments Closed

خبر اول مصاحبه استریوفایل با مارک لوینسون هست:

http://www.stereophile.com/content/mark-levinsons-milestone-year

http://www.stereophile.com/content/gospel-according-mark-levinson

خبر دوم نوشته بی  بی   سی در مورد پرویز مشکاتیان :

http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2012/09/120920_l06_music_traditional_meshkatian_anniversary_interview.shtml

امروز پنج شنبه، سی ام شهریور ماه، سه سال از درگذشت پرویز مشکاتیان می گذرد. موسیقیدان شناخته شده ای که از پیروان نوآوری در موسیقی سنتی ایران بود. او تنها اهل اجرا نبود. آقای مشکاتیان اندیشه هائی در زمینه آفریدن و نواختن داشت و می کوشید از آن ها پیروی کند.
مشکاتیان بیست سال پیش برای برگزاری کنسرت به آلمان آمد و من را نیز از دیدار خود بی نصیب نگذاشت. آن چه می خوانید چکیده ای از گفت و گوی منتشر نشده حاصل آن دیدار است. گفتنی است که مطالبی که در این گفت و گو به میان آمده هم چنان از مسائل امروز جامعه موسیقی ایران است.
از سنت شروع کنیم که این روزها حالت تقدس پیدا کرده است. من گمان می کنم این همه پرداختن و وررفتن مبالغه آمیز به سنت، هم ارزش های سنتی را فرسوده می سازد و هم جلوی آفرینش و نوآوری را می گیرد. مایلم نظر شما را هم به عنوان هنرمندی که در عمل و روزمره با سنت روبروست بدانم.
به نظر من سنت مجموعه تعاریف فلسفی و اجتماعی- سیاسی، تالمات و تموجات مردم یک سرزمین است، در محدوده گذار یک زمان. اگر سنتی در جامعه ای مانده باشد و فسیل و یا زنگ زده شده باشد، می شود گفت که حرکت نسل ها به علل متفاوت تاریخی- اجتماعی- سیاسی بسیار کند و سینه خیزانه بوده است. اگر البته اساسا حرکتی موجود بوده باشد.
سنت چیزی نیست که آدمی دو دستی به آن بچسبد و به قول شما، حالت تقدس به آن بدهد. اگر سنت به معنای مجموعه مختصاتی که گویای دردها و شادی ها و شکست ها و پیروزی های یک سرزمین در گذار زمان باشد، خب حتما با تغییر این مختصات، تغییر هم می کند.
غالبا عنوان می شود که سنت موسیقی امروز ما، دو سه هزار سالی قدمت دارد. این حرف ها تنها به کار ارضای غرور ملی می آید که از بس در طی تاریخ جریحه دار شده است به هر حال نیاز به تسکین هم دارد. هیچ سند و مدرک دندان گیری که رابطه میان موسیقی امروز و موسیقی باربدی را اثبات کند، در دست نداریم. با چهار قصه و روایت و حدیث شیرین و گاه غم انگیز نمی توان حکمی تاریخی – فرهنگی صادر کرد. در مورد موسیقی پس از اسلام هم ما گرفتار خیال پردازی شده ایم. در این جا هم نبود مدرک و سند بیداد می کند. شما چه می گوئید؟
ببینید از همان قرن چهارم، یعنی از زمان فارابی کتاب موسیقی الکبیر او باقی مانده که نمایانگر خیلی از نمادهای متعالی موسیقی در آن زمان بوده است. و دیگران از ابن سینا و ارموی گرفته تا عبدالقادر مراغی به ترتیب در قرون بعدی، راه او را ادامه داده اند. این تداوم خود نشان دهنده آن است که موسیقی ایران دارای یک ریشه هائی بوده است. تنبور خراسان با پرده بندی جدید فارابی، خود می توانسته مبنای موسیقی پس از او باشد. تعریف هائی که بعدها از گام اعتدال یافته “تامپره” به عمل آمد، در آن زمان در ذهن و اندیشه فارابی وجود داشته است. شما میان موسیقی نظری فارابی- و موسیقی پیش از اسلام- یعنی موسیقی زرتشتی و باربدی، روابط روشن و مشخصی را می توانید پیدا کنید؟
البته دویست سال گسستگی فرهنگی و به آتش کشیده شدن تمام بایگانی فرهنگی، طبیعی است که روشنی روابط را کم می کند.
خیلی ها اعتقاد دارند موسیقی ایرانی برخاسته از تئوری های موسیقی یونان باستان است. این نظر تا کجا می تواند قابل اعتنا باشد؟
من در مورد تاثیر و تاثر انواع موسیقی تردیدی ندارم. هیچ بعید نیست که به خاطر علائق مشترک ایران و یونان، تاثیرات متقابل در میانشان به وجود آمده باشد. ولی در این که کدام یک و تا چه میزان بیشتر یا کمتر بر دیگری تاثیر گذاشته است، چیزی نمی توان گفت.
تمام فلاسفه ایران در قرون وسطی و حتی شاید پیش از آن، از جمله خود فارابی زیر تاثیر فلسفه یونان قرار داشته اند. خب موسیقی هم که در آن زمان به عنوان بخشی از حکمت و فلسفه مورد نظر قرار می گرفته، پس می توانسته…
در مورد فلسفه کاملا حق با شماست. ولی در مورد موسیقی نه! ببینید ما نمی توانیم بگوئیم چون فلسفه زیر پوشش فلسفه یونان بوده، پس موسیقی نیز چنین بوده است. بعضی وقت ها ممکن است قضیه بالعکس بشود. با همه این ها، برای من مهم نیست که فارابی پس از انقطاع دویست ساله، در واقع ادامه دهنده فرهنگ باربدی بوده است یا نه. ولی نکات مشترکی هست که این رابطه را تائید می کند.
در برابر البته نکات دیگری هم هست که آدم را به تردید می برد. مثلا از روایات شنیده و خوانده شده چنین بر می آید که موسیقی باربدی، موسیقی شاد و فرح انگیزی بوده است و بیشتر ترانه و به زبان فارسی قدیمی ترانک بوده و در واقع وظیفه داشته که عیش و عشرت بارگاه خسرو پرویز را تکمیل کند. در حالی که آن چه بعدها به صورت آوازی و غالبا بدون ریتم و وزن مطرح شده است و هنوز هم دادمه دارد- نمی توانسته- یا نمی تواند- چنان نقشی را ایفا کند.
درست است که در آن زمان به خاطر شادی و شادمانی که در جامعه وجود داشته، آنگونه که برای ما تصویر شده، بخش شادی افزون تر بوده است. ولی مثلا همان قضیه مرگ شبدیز را چه کسی خبر داده است و با چه لحنی توانسته این خبر تلخ را به خسرو برساند؟ پس می شود گفت که همان زمان هم نغمات غم انگیز وجود داشته….
موسیقی باربدی به نظر می آید که موزون و ریتمیک بوده است در حالی که موسیقی امروز….
این غم جاری و ساری در بستر جامعه ما که بر روی موسیقی بعد از قرن چهارم ما نیز سایه می اندازد، غمی تاریخی است. غمی اجتماعی است. یعنی در واقع آهنگسازی که به دلائل تاریخی و اجتماعی غمگین است، نمی تواند موسیقی شادی بیافریند که واجد ارزش باشد. این است که در حال حاضر هم، وقتی از موسیقی شاد، تپنده و جهنده صحبت می کنیم غرض مان تکمیل شادی های یک مشت آدم بی غم نیست. این شادی و حرکت برای جامعه ای که غم سراپای آن را گرفته از نظر روانشناختی، خود یک درمان است.
در زمینه سنت همچنان نکته هائی باقی است. از جمله در رابطه با موسیقی روستائی. با توجه به آن که روستاها در ایران، در برابر حملات خارجی، ایمن تر بوده اند، آیا فکر نمی کنید آن سنتی که ما در جستجوی رد پایش هستیم، بیشتر در موسیقی بومی ایران رسوب کرده باشد، تا در موسیقی شهری؟
حتما، حتما. همه چیز همینطور است. در مناطق دور افتاده مثلا در افغانستان و تاجیکستان، مردم هنوز هم با زبان ادبی خراسانی صحبت می کنند. چرا که غالبا ایلاتی زندگی کرده اند، کمتر شهری شده اند، کمتر از بیرون از خود تاثیر پذیرفته اند. وقتی زبان چنین است، به طریق اولی موسیقی که چیزی انتزاعی تر است، در محدوده های شهر نشین بیشتر رنگ می پذیرد تا در روستاها.
حالا بیائید سنت را با بدعت روبرو کنیم. چه باید بکنیم که سنت و احترامش، راه بدعت و نوآوری را نبندد. در یک مقایسه اجمالی میان شعر و موسیقی در می یابیم که اولی با پایمردی شاعرانی که این نیاز زمانه را می شناختند، راه تازه بالیدن خودش را پیدا کرد. ولی موسیقی همچنان در چاله سنت باقی ماند. واقعا چه باید کرد؟
بله شعر راه خودش را پیدا کرد. ولی من بر این گمان نیستم که موسیقی همچنان در مقاطع سنتی گرفتار مانده است. به نظر من، شرایط اجتماعی آبستن تحولاتی در زمینه شعر فارسی بود. و نیما زاده شد. ولی از آن جائی که موسیقی همیشه زیر سوال و مورد قهر بوده است، شرایط اجتماعی در این مورد هنوز برای پذیرش دگرگونی، آنگونه که وزیری مطرح می کرد، آمادگی نداشت.
منظورتان این است که اگر وزیری سال های بعد ظهور می کرد، تاثیر بیشتری می توانست در جامعه موسیقی ایران داشته باشد؟
اگر دیرتر آمده بود، به شکل دیگری تاثیرگذار می شد. ولی در آن زمان که بر صحنه ظاهر شد، درست جا نیفتاد و این جا نیفتادن به آن دلیل نیست که دیگران، درست راه او را نپیمودند، یا این که بگوئیم، شاعران پس از نیما پایمردی کردند و موسیقیدانان پس از وزیری چنین نکردند. همین سال های اول پس از انقلاب که اگر ساز دست کسی دیده می دیدند، می شکستند، می بینید که اهل موسیقی خیلی مقاومت و پایمردی کردند. همیشه من گفته ام که موسیقی در شرایط مختلف اجتماعی سعی بر آن داشته که متناسب با آن شرایط مقاومت بکند و خودش را نگه دارد. الان هم به آغاز حرکت موسیقی زمان زیادی نمانده است و هر وقت که این حرکت آغاز شود باید خیلی معقول و با بینش و گزینش همراه باشد.
یعنی معتقدید که در حال حاضر شرایط برای ایجاد دگرگونی در موسیقی نیز فرا رسیده است؟
تا تکامل نباشد، دگرگونی پیش نمی آید. موسیقی باید شکل ها و فرم های مختلف را تجربه کند و آن چه موجود است به حد تکامل برسد. ما نمی توانیم برای این کار تصمیم بگیریم و زمان تحول را مشخص کنیم. من با توجه به حرکتی که موسیقی امروز ما به سوی تکامل دارد و در همه زمینه ها از کتابت و تدوین و نقد و نواختن و آفرینش، فعال شده و نسل جوان را به سوی خود کشیده است، دلم خیلی روشن است برای به وجود آمدن تحول در این موسیقی. فقط نگرانی من این است که این تحول شتاب زیاد داشته باشد.
شما برای شیوه نواختن در همین موسیقی سنتی، تا چه حد نقش و ارزش قائلید؟ فکر می کنید با گزیدن شیوه های مناسب و منطقی، می شود اجرای سنتی را کما بیش با نیاز زمان منطبق کرد؟
روش نواختن مرحوم علی اکبر خان شهنازی، استاد مسلم تار، خیلی قدیمی بود و زیاد جاذبه نداشت، حال آن که جلیل شهناز با روشی شیرین و پر جذبه، موسیقی خود را بیشتر پراکند، البته این ها را فقط من باب مثال می گوئیم.
زمانی هست که شما از انتقال یک جریان از نسلی به نسل دیگر حرف می زنید و دیگر کاری به شیوه ها و جاذبه ها ندارید. من هم می توانم نور علی خان برومند را مثال بیاورم. تار او که استاد موسیقی بود به آن شکل دلپذیر نبود که شما حالی هم با آن بکنید. ولی برومند شاگردانی تربیت کرد که الان دارند موسیقی ایرانی را پوست می کنند! در برابر او آن وقت می بینید ورزنده را که آن قدر شیرین ساز می زد، آن قدر با ریتم بازی می کرد، آن همه دلارائی می کرد و پس از مرگش دیگر آن شیوه هم از میان رفت. خاندان هنر را می شود مطرح کرد، از آقا علی اکبر شروع می شود، می آید جلو تا میرزا عبدالله، آقا حسینقلی و علی اکبر خان شهنازی و بالاخره می رسد به استاد عبادی که همه توانائی های بقیه را دارد ولی شیرین هم ساز می زند.
آیا شما هم عقیده دارید که در گروه نوازی ها باید تنها از سازهای سنتی استفاده کرد و یا می شود سازهای غیر سنتی، و دست کم سازهائی مثل ویلن و پیانو را که مدت هاست با موسیقی ایران همدم و همنفس شده اند، نیز به کار گرفت؟
ساز یک وسیله است و هدف نیست. شما اگر پیامی را که دارید، احساسی را که دارید بتوانید فی المثل به وسیله “ترومبون”، تواناتر بیان کنید، به نظر من هیچ اشکالی ندارد که چنین کنید. پس برای بیان احساس از هر وسیله ای، از هر سازی می شود استفاده کرد. فقط باید توجه داشت که وسیله نباید زیبائی بیان شما را مخدوش کند. بلکه باید آن را هر چه زیباتر جلوه گر سازد. اشکال قضیه در این است که بعضی از آهنگساران جوان ما، فقط برای آن که بگویند نوآوری کرده اند، هم شکل کار را به هم می ریزند و به محتوا کمتر می اندیشند. ولی اگر محتوای پیامی غنی باشد، در ترکیب با شکل دلپذیری که مد نظر شماست، چیزی می شود که همه ما به دنبال آن هستیم.
من هیچ مخالفتی مثلا با به کارگیری ویلن ندارم. ولی اگر در همین گروه عارف یک یا دو ویلن را وارد کنیم، لهجه کاملا مشخصی پیدامی کنند. مگر این که کار به صورت هماهنگی (آرمونی) تنظیم بشود و بعد مثلا بیست ویلن را وارد گروه بکنیم. البته شرکت بیست ویلن در اجرای آثاری چنان، شرکت تعدادی ویلن سل و کنترباس و غیره را می طلبد تا مجموعه شکل کاملی پیدا بکند و الا شرکت دادن دو تا ویلن در یک گروه را اگر فکر می کنیم که بها دادن به این ساز است، اشتباه می کنیم. این کار حتی بی حرمتی است. ما از چندی پیش برای اجرای بعضی از کارها، سازهای ملی را با ارکستر سنفونیک تهران مخلوط کرده ایم. حالا هم داریم سازهائی را می سازیم چون قیچک باس، قیچک سوپرانو، سنتور باس و سنتور سوپرانو که بتوانیم تاثیرات دیگری را هم از این سازهای سنتی بیرون بکشیم. مساله اصلی این است که شما مثلا برای بیان ای ایران ای مرز پر گهر گرفتار لهجه ای که با محتوا سازگار نباشد، نشوید.
در مورد اشکالت فنی بعضی از سازهای سنتی که خیلی این جا و آن جا از آن صحبت می شود، چه می گوئید؟
گفته شده که سنتور مثلا ساز ناقصی است، در مقایسه با تار و سه تار و کمانچه که سازهای کاملی هستند. یعنی با این سازها بدون تغییر کوک می توانید همه چیز بنوازید و مدگردی (مدولاسیون) و مرکب نوازی داشته باشید. ولی روی سنتور باید فاصله های ویژه در موسیقی ایران- ربع پرده ها را- از پیش کوک کرد. این حرف بدان معنا نیست که روی سنتور نمی شود مدگردی کرد. در همین کنسرت شهر کلن، من روی یک سنتور و با یک کوک، شش دستگاه مختلف را پیاده کردم. از پیش فکر کردم کدام بخش از سیم ها را برای کدام دستگاه کوک کنم.
در مورد ترانه یا تصنیف و ارزش های هنری و اجتماعی آن، کمی برای ما صحبت کنید. آیا ترانه ها می توانند تحرکی در جامعه موسیقی ایران به وجود بیاورند؟
حتما. ترانه هم یک بخش از موسیقی ماست. همانطور که آواز هم بخش دیگری از آن است. ممکن است کسی بنشیند و دو ساعت هم با علاقه به آواز گوش بکند. ولی خب جوان ترها ممکن است طی همان دو ساعت خوابشان ببرد. آن ها موسیقی زنده و تپنده می خواهند. همین موسیقی پر تحرک تپنده ای که چند لحظه پیش از آن حرف زدیم هم نوعی دیگر از دستاوردهای جامعه موسیقی ماست. بعضی وقت ها مردم به جز موسیقی تپنده، می خواسته اند که حرفی هم بزنند، آن وقت به بیان صریح نیاز داشته اند.
به هر حال تصنیف بیشتر از زمان مشروطیت معنای خاص خود را پیدا کرد. عارف تصنیف را بر حسب نیاز زمان شکل بخشید و ارزش کارهای او بیشتر در پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی است. بعدها تصنیف به سوی مضامین عاشقانه و عارفانه گرایش پیدا کرد.
شما بهتر از ما می دانید که موسیقی و شعر در ایران همیشه به هم پیوسته بوده اند. حالا شعر، پوست انداخته و نو شده است. آیا شعر نو را می شود با موسیقی ای که هنوز سنتی باقی مانده ترکیب کرد؟ یک نمونه از این تلفیق “گلستانه” نام دارد و بر روی شعری از سهراب سپهری. نظر شما در مورد این گونه ترکیب ها چیست؟
من فکر می کنم موسیقی ایران بالقوه توانائی آمیزش با شعر نو را دارد. نمونه های خوبی هم در این مورد در حال تهیه و ضبط است. ولی همانطور که شکل امروز از غزل یا قصیده متفاوت است، شکل آن نغمه ای هم که می خواهد با شعر امروز ترکیب شود باید با آن متناسب باشد.
وضع موسیقی را به طور کلی و در همه زمینه ها- از آموزش- تا اجرا و پخش- در ایران امروز چگونه ارزیابی می کنید؟
موسیقی پس از انقلاب فراز و نشیب هائی داشته است. همانطور که قبلا اشاره کردم در سال های اول انقلاب، مورد قهر قرار گرفته بود. سازها را شکستند، استادان موسیقی مورد بی مهری و گاه بی حرمتی قرار گرفتند، البته از سوی افراد تاآگاه و بی حس مسئولیت. بعد موسیقی ما یک دوره ایستا را طی کرد و حالا سخت مورد علاقه و اعتنا قرار گرفته است. تموجات ریز و درشت که فرو خوابید، از آن جا که هیچ گاه یک جریان مطلوب معقولِ راهبر، در زمینه موسیقی نبوده، حرکت و پیشروی اش، به خودی خود انجام پذیرفته. در واقع قائم به ذات شده است. حرکتش قائم به جریانی نیست. سکوت آن سال های فطرت، در حال حاضر بر و باری داده است.
در مورد آموزش هم؟
بله در آن مورد هم توجه و اعتنا بسیار است. هنرستان های موسیقی پر از هنرجوست. استقبال از کلاس ها به گونه ای است که کمبود ساز را چشمگیرتر ساخته است. طبق آماری که خود ما جمع آوری کره ایم در حال حاضر نزدیک به ۱۵۰ هزار هنر جوی موسیقی در تهران مشغول فراگیری هستند و در اصفهان نزدیک به ۱۵ هزار نفر… یعنی باید گفت که کمتر خانه ای را می شود پیدا کرد که یک ساز موسیقی در آن نباشد. البته کمبود معلم، با توجه به افزایش روزافزون هنرجو، به چشم می خورد که به نظر من نتیجه همان بی مهری ها و بی توجهی های سال های اول است. ولی این کمبود، به خصوص در مورد ساز، شدید است. الان اگر کسی بخواهد آموختن سازی چون سه تار، سنتور یا تار را شروع کند باید چند ماهی در انتظار به دست آوردن ساز بماند.
نظرتان درباره آهنگسازان جوان دیگری که کمابیش با شما همراه و هم نظر هستند چیست؟
علیزاده که سال هاست مشغول کار است. نگرش اجتماعی و موسیقائی او از سال ها پیش یعنی از زمان ساختن “حصار” و”سواران دشت مید” مشخص شده است. لطفی خیلی در این راه زحمت کشیده ولی نه به گونه شسته و رفته علیزاده. او بیشتر به سنت متمایل است تا به بدعت- بعد باید از هوشنگ کامکار، محمد رضا درویشی، کامبیز روشن روان یاد کرد که همه بچه های خوب و تحصیل کرده اند.

 

Read More

Barry Stephen Goldfarb (BSG) Technologies QOL “Signal Completion Stage”

جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱
/ / /

BSG Technologies is quick to stress that QOL isn’t a signal-processing technology, in that it doesn’t add anything to the signal that’s not already present. Moreover, it differs from the myriad techniques used in the past (extensively referenced in the QOL patent application’s “prior art” citations), most of which involve extracting the difference channel from a stereo signal (left minus right), equalizing, delaying, filtering, inverting, or performing other psychoacoustically based manipulations of that difference signal, and then mixing it back into the L and R channels. The BSG Technologies Web site offers this explanation: “Instead of ‘adding’ a host of processing techniques intended to create ‘effects,’ we have simply found a way to extract information already present in the recordings, but otherwise hidden in conventional reproduction.”

  • Left_Out = (1.618 x Left_In) – (0.618 x Right_In)
  • Right_Out = (1.618 x Right_In) – (0.618 x Left_In)

یک سیستم آنالوگ که میاد سر راه سیگنال استریو قرار میگیره بین سورس و پری آمپ و ادعا میکنه باهاش صدا بهتر شنیده میشه !!!!!!

نوشته بالا رو دوباره بخونید، سیستم دیجیتال نیست که بگیم خب DSP بوده ، سیستم آنالوگ هست و بنظرم ادعای خیلی خیلی عجیبی هست.

از روی اطلاعات فاز دو سیگنال استریو دو سیگنال دیگه استخراج میشه که صداش بهتر هست. البته FM Acoustics هم چیزی شبیه این داره که من نفهمیدم همین کار رو میکنه یا اصلا یه چیز دیگه هست. کلا کامپوننت جالبی هست.

پاسخ فاز دو سیگنال استریو اطلاعات داخلش مربوط به تصویر صدا میشه و این کمپانی با تغییر وضعیت تصویر بهتری رو به شنونده میده البته طبق ادعای تحلیل گران.

دقت کنید تو جمع و کم دو سیگنال از عدد طلایی 1.618 استفاده شده.

http://www.bsgt.com/

http://www.google.com/patents

Romy The Cat

TAS Robert Harley

Stereo Times

Soundstage

6moon

Positive Feedback

http://www.whatsbestforum.com/showthread.php?4384-Stereo-Field-Processing

http://forum.audiogon.com/cgi-bin/frr.pl?rprea&1338187442&openfrom&2&4

QOL Inventor Barry Stephen Goldfarb Talks with Robert Harley

Barry Stephen Goldfarb is the prototypical inventor who seeks novel solutions to seemingly intractable problems. Goldfarb became self-educated in music, science, technology, and art. In addition to teaching audio engineering and acoustics at the university level, Goldfarb, alone or with others, has been awarded more than 50 patents in acoustics and audio electronics. He is the principal of BSG Laboratory and the inventor of the technologies marketed by BSG Technologies, LLC.
Goldfarb rarely leaves his Florida lab, but recently visited Southern California to oversee the installation of his QOL (rhymes with “coal,” and represented by the trademarked acronym “qøl”) technology at the Segerstrom Center for the Arts in Costa Mesa, California. I sat down with him to get some insight into the man and how QOL works.

Robert Harley: Tell me about your background and what led you to create QOL.
Barry Stephen Goldfarb: My background is more on the artistic side. Specifically, I played music at a very young age and grew up in a creative environment. I became a professional musician and actually used music to support my greater goals in art. That gave me the time, the money, and the freedom to do the things I wanted to do and still remain creative.
I’ve been working on a project all my life—a multi-sensory project. Think of it this way: If music is fundamentally organized sound, what if we could organize light, and the molecules that enable us to smell, and structure all these different variables to build a whole system out of these ethereal, ephemeral elements that are really in a sense non-material materials? I’ve spent my life working toward building a place made out of light and sound and color and other sensory experience.
Sound for this project became extremely important from the standpoint of creating a reference. If the reference that I was going to work with was off, then everything else would be off. When creating music and then recording music, I noticed dramatic losses between the sound of an acoustic instrument and the recording of that instrument. This was particularly true of a wonderful pipe organ. After hearing that pipe organ played back through any kind of loudspeaker, it just didn’t sound the same.
The overwhelming, all-encompassing sounds that fill space were gone, and the space-and-time relationship was totally lost. I found a great discrepancy between the real world of acoustics and the played-backed world of audio electronics. I began a search as to what the heck was missing.
My goal was to find out what was missing and see if I could correct it. I didn’t know what my limitations were, because I didn’t come at this from an acoustician’s standpoint or an engineering standpoint, or even a science standpoint. I came at it from just listening and being a musician and knowing what things should sound like.

RH: How did you get the insight that led to QOL.
BSG: I was not afraid to take things apart and fiddle with them, particularly loudspeakers. I love loudspeakers. They’re like living things to me. Everything else is just stuff. But a loudspeaker is the heart and soul. The revelation that led me to QOL was building an automobile audio system with 68 speakers and trying to get this all-engulfing, all-encompassing sound. I wasn’t trying to make it big and loud and powerful—in fact, quite the opposite. It was going to be quite subtle. The technician helping me accidentally wired one of the speakers out of phase and I said, “Wait, I like this better—it’s not supposed to be [this way], but I like it better.”
So I end up taking two loudspeakers on the left channel—that’s where I began—and two separate amplifiers, and I put one loudspeaker in phase and one loudspeaker out of phase, and power balanced the differences so that, to my ear, it sounded just right. I was getting the in-phase and the out-of-phase signals simultaneously, and voîlà! For me, sort of a whole color palette came on, and I was getting the sound, the tone, the color that I was looking for.
I was also beginning to get some very unusual radiation patterns. Now, of course, you have so much cancellation, not only in the out-of-phase loudspeaker, particularly the lower-frequency cancellation, but you’re also getting a wonderful radiation pattern.
I was really creating a dipole using two separate drivers rather than one driver reflecting. I extended that to every point in the car. That’s why I ended up with 68 loudspeakers. Each one radiated differently. In the world of acoustics and music, sound radiates omnidirectionally, but why doesn’t the loudspeaker do that? It’s got mechanical and electronic limitations. The crossovers and filters change the phase, which changes the time and the space, and on and on and on.
I got into the idea that what we need is a single loudspeaker that would produce all the frequencies and it would radiate omni-directionally. Of course, I didn’t know enough to know that that was impossible. Not to sound boastful or anything, but I built one, and that’s my pride and joy. And it works, and it sounds absolutely real.
The idea of accurate tonal color is based in multiple areas. You have to be able to radiate in all directions. You have to able to extract all of the spatial and temporal information that is locked in the signal and restore it. And I think I figured it out.

RH: How long did it take from that initial insight until you had an actual circuit that worked?
BSG: About seven or eight years.

RH: Can you explain the theory behind QOL?
BSG: Essentially the idea was to get out of a single signal both the in-phase information and the out-of-phase information, the way I was getting it out of an omnidirectional loudspeaker.
Now, how do you do that in a signal? I just began experimenting. Of course, if you have complete phase reversal of a signal that’s equal in amplitude and frequency you have complete cancellation. I wondered if that energy really disappeared, or if was being smothered out. In fact, my partner in this, who also helps me with my patents, Rob Clark, is an expert in this field [Dr. Robert L. Clark is Professor and Dean of Engineering and Applied Sciences at the University of Rochester—Ed.]. He’s written a book on active and adaptive noise controls, which deals with active noise filters.
But I began to try to figure out a way of tricking the signal so that part of it would play and another part might be cancelled. I then tried layering different frequency paths. Let’s say I took a limited frequency band up to, say, 3kHz. I’d let that play. Then I would take another band-limited signal from 3kHz to 6kHz and put it in the opposite phase. Now they’re playing together. They’re not interfering because the two are not really playing the same frequency simultaneously, If you keep doing that with other frequency bands, it’s like weaving frequencies. A group of frequencies will be in-phase to a limited bandwidth; another group of a different bandwidth will be out-of-phase; and I would add these layers until the entire audio bandwidth from 20Hz to 20kHz was covered. That technique produces a whole audio signal.

RH: Certain frequency bands have some inverted polarity components added back into the signal?
BSG: We call it in our patent “Phase Layering.” The number of layers could be infinite. In theory it has a minimum of two and a maximum of infinity. But the most important point was that I was trying to get out what was already in a signal.
There’s a great discrepancy between the way sound operates in the real world and the way the audio industry is building equipment. My number one goal was understanding what was locked inside an audio signal. “What was getting lost? Can we find that information or has it really been cancelled out?” It seemed to me that the information is in the signal but is dramatically lost when it is being retrieved.

RH: Is the correction algorithm the same, no matter how the signal was recorded? That is, is one set of frequency bands and phase shifts ideal for simply miked recordings as well as for multitracked recordings?
BSG: Yes, and let me answer you in two ways. I started working with mono because I didn’t want the confusion of multichannel signals. The primary work was done with a single-microphone recording, played back through one loudspeaker. Stereo was another issue. While stereo is a wonderful window into a virtual world, it doesn’t exist in nature. We don’t hear in stereo. We don’t have phantom images in life. It doesn’t require two birds to hear the bird in the middle. We hear thousands of points in space. But with stereo blending, the circuit is a little different; however, it’s still the same algorithm.

RH: How simple or complex is the decoding circuitry?
BSG: Actually, ridiculously simple once we get it down. In the patent application we have examples that show how many layers you can have. One is an electronic circuit with perhaps six layers. One is a simple passive version.

RH: Where in the signal path from the actual acoustic event to what the listener hears in the reproduction is that phase information hidden?
BSG: Let’s go back to that concert hall, and let’s take a look at the way most recordings and most audio equipment works. If we make a recording in the back of a concert hall, what we hear sounds great, but when we play the recording at home it sounds terrible—it’s too wet. What happened?
Your ears and the microphones are in the same positions, but the microphone isn’t connected to the brain. There’s a whole process that occurs between the radiation pattern and its positioning in space and in time relative to where we are. It’s just an amazing mechanism.
The microphone is going to simply pick up the loudest elements that make up sound. If the loudest element is the loudest in terms of amplitude, it will pick up the loudest amplitude thing.

RH: It’s purely pressure activated.
BSG: It’s pressure activated. I’ve taken recordings that were really wet and horrible, and I went to the other side [the out-of-phase information] and the signal was, in fact, dry. That information is also in there. That’s not something you could do with QOL now because the ratio [of direct-to-phase-layered components] is set up for 99 percent of recordings out there.

RH: Is there an advantage to digital implementation of QOL rather than analog implementation as in the box that I have?
BSG: There’s no advantage to me whatsoever. I am not a digital fan, other than its elegance and speed. But the digital implementation will be our biggest market because the world is running on digital.

RH: So presumably the circuitry can be small and be integrated into, say, a preamplifier or a digital-to-analog converter?
BSG: Absolutely. The analog version can be a very simple circuit about this big (holds two fingers apart). We have created the digital algorithm and loaded it into three different chip platforms.

RH: What applications do you see beyond music reproduction?
BSG: We have already built prototypes for cell phones and the human voice. The voice is much more natural. I see QOL going where any audio signal is being used: AM, FM, speech and voice dialogue, motion picture theaters, music, musical instruments.

RH: Why didn’t someone think of this before? Why did you think of this in the 21st century?
BSG: I think it’s because I didn’t know enough to know what I don’t know. I didn’t come at it from the standpoint of an engineer. And I think musicians, for the most part, find that serious world of engineering very intimidating. I was fearless! Fearless, in the sense that I’m a border-breaker by nature, and I’m looking for something. I wanted—I demanded—that I would be able to get through this larger project [the multi-sensory art installation mentioned earlier], and the sound was such an important aspect of it.
It’s an acoustic process. It’s not your typical processor because we’re not adding or subtracting anything. We’re relating the principles of acoustics to the way the brain would interpret that information as real once it exists in the air. And no one had done that before.

 

 

 

 

Read More

کمک به مردم زلزله زده

شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۱
/ / /
Comments Closed

جادی مطلبی نوشته و شماره حساب مطمئنی رو اعلام کرده برای کمک به زلزله زده های استان آذربایجان.

میتونید اگر مایل بودید برای کمک به زلزله زده هایی که الان همه زندگیشون رو از دست دادند کاری کنید و خیالتون راحت باشه پولی که دادید سر از جای دیگه در نیاورده.

http://jadi2.undo.it/2012/08/komak-be-azarbaijan/

 

Read More