Author Archives

مفهوم مینیمالیست در طراحی – بخش دوم

سه شنبه ۴ دی ۱۳۸۶
/ / /

در بخش اول مفهوم تحلیل یک ساختار را بررسی کردم و نتیجه گرفتم هر ساختاری را میتوان بر اساس یک فضای متعامد شرح داد و تحلیل نمود. سیستم صوتی ساختار صدا را دستکاری کرده و ما سعی میکنیم برای طراحی سیستم Musical تر بفهمیم صدا چه اجزایی دارد و سیستم ها چگونه این اجزاء را تغییر میدهند ، با دانستن چگونگی اثر سیستم بر روی اجزای صدا میتوان فهمید چگونه طراحی کنیم تا سیستم اثر کمتری بر روی ساختار صدا داشته باشد و این دستکاری اثر کمتری بر روی لذت شنیداری بگذارد. هر کامپوننت های فای خصوصا بلندگوها در هر کلاس قیمتی (حتی بالای 500 هزار دلار) بر روی صدا اثر میگذارند و به شکلی اجزای ساختار صدا را تغییر میدهند مثلا شفافیت را کاهش میدهند ، گاهی ریتم صدا را در ضربات خراب میکنند ، از Harmonic Richness میکاهند ، فرکانسهای ناحیه Bass را محدود پخش میکنند و … این تفکر رو باید کنار گذاشت که ما سیستم ایده ال داریم و اگر 500 هزار دلار خرج کنیم دیگه به اون چیزی که باید رسیدیم نه؟! حتی در قیمت های خیلی بالا صدای کامپوننت ها با هم تفاوت دارد و صدای یک آمپلی فایر 70 هزار دلاری MBL با یک آمپلی فایر 50 هزار دلاری FM Acoustics فرق دارد. این فرق اونقدر زیاد هست که یک شنونده کاملا غیر حرفه ای آنرا براحتی در کمتر از یک دقیقه شنیدن صدا تشخیص دهد. دلیل این مساله اینست که هر کامپوننت در هر کلاس قیمتی اجزای صدا را بشکلی خاص تغییر میدهد و ساختار صدا یک پارامتر ندارد که همه کامپوننت ها بر روی یک پارامتر اثر بگذارند. همیشه در بازار این نگاه القا میشه که کدوم بهتره کدوم بدتره (مثلا Gryphon بهتره یا Krell) و کدوم کامپوننت یا تکنولوژی (مثلا لامپ بهتره یا ترانزیستور و یا Class A بهتره یا Class A/B) صدای بهتری داره. این نگاه غلط به این مساله بر میگرده که ما فراموش میکنیم ساختار صدا یک جزء نداشته و اجزای مختلفی دارد و تاثیر سیستمها بر صدا شامل تاثیر بر تک تک اجزای صدا میشود و برای همین صدای کامپوننت ها با هم از جهات مختلفی فرق داره و ما نمیتوانیم در حالت کلی بگوییم کدام بهتر و کدام بدتر هست مگر اینکه بردار ایده ال را در فضای متعامد تحلیل صدا مشخص کنیم. درک این مساله باعث میشه کمی اون حالت اگه 100 میلیون داشتم به صدای خوب میرسیدم تعدیل بشه و ما نگاه منطقی تری به مساله صدا داشته باشیم. فرض کنید در فضای شنیداری ما تنها سه پارامتر شفافیت ، ریتم و بافت داشته باشیم و هر کامپوننتی به اندازه ای خاص هر یک از سه پارامتر رو از ایده ال دور کنه مثلا Krell به اندازه 3 واحد پارامتر شفافیت را کاهش میدهد و 2 واحد بافت صدا را از ایده ال دور و 1 واحد ریتم صدا را تغییر میدهد. آمپلی فایر لامپی Lamm در مقایسه 1 واحد شفافیت را کم میکند ، 1 واحد بافت صدا را تغییر میدهد و 4 واحد ریتم صدا را خراب میکند. آیا میشه گفت کدوم بهتره کدوم بدتره؟ مسلما نه و برای ارزش یابی باید ببینیم به چه موسیقی هایی گوش میدهیم و به چه پارامترهایی گوشمان حساس تر هست. حتما انتخاب و ارزش گذاری آدمها متفاوت خواهد بود و هر کس بر اساس موسیقی ای که میشنود و سلیقه شنیداریش انتخاب خاص خودش را خواهد داشت. در حالت واقعی تعداد پارامترهای شنیداری خیلی زیاد هست و به همین نسبت تنوع صداها هم خیلی زیاد هست. تنوع صدا در همه بخشها (مانند DAC و Pre و…) وجود دارد و بلندگوها در این حلقه بیشترین تفاوتها را با هم دارند. ما در عمل برای پارامترهای شنیداری یک فضای n بعدی داریم اما برای سادگی در بیان مطلب فرض میکنیم صدا تنها دو پارامتر دارد یکی Micro Dynamic و یکی Macro Dynamic. به شکل زیر نگاه کنید :

graph.jpg

در شکل بالا یک نقطه ایده ال داریم که در مبداء مختصات قرار داره و فرض شده در این نقطه اثر سیستم بر دو پارامتر Micro و Macro صفر هست. هر چقدر از مبدا مختصات فاصله بگیریم یعنی اثر سیستم بر روی آن پارامتر صدا بیشتر شده و آن شاخص صدا کاهش کیفیت داشته است. مثلا در این شکل MBL بهترین پاسخ را در پارامتر Macro Dynamic دارد و ARC بدترین پاسخ را در پارامتر Macro dynamic و یا Tenor بهترین پاسخ را در شاخص Micro دارد و Sim Audio بدترین پاسخ را در شاخص Micro (این برندها رو اینجا تنها برای ذکر مثال آوردم و در عمل این گراف واقعیت ندارد). همانطور که میبینید هر کامپوننتی بشکلی از نقطه ایده ال فاصله دارد و هیچکدام آنها مثل هم نیستند. در مساله صدا ما دو ساختار دیگر هم داریم که بهمراه ساختار سیستم صوتی (البته قسمت صدابرداری تا مسترینگ یک رکورد را من اینجا جزو سیستم صوتی فرض کردم) نتیجه نهایی را برای حس شنیداری تعیین میکند. این دو ساختار عبارتند از ساختار موسیقی ای که گوش میدهیم و دیگری ساختار شنیداری انسان. هر موسیقی یک ساختار خاص دارد که میتوان به آن از دریچه شاخص های فضای شنیداری نگاه کرد. مثلا بخش آوازی موسیقی سنتی ایران (در صورت اجرا با سازی مانند تار) یک صدای حسی با Macro Dynamic کمتر در مقایسه با موسیقی متال هست و در مقابل لطافت ، حس و Micro Dynamic بیشتری در مقایسه با موسیقی متال دارد. هر نوع موسیقی هنگام اجرا با یک ساز یک سیگنال صوتی خاص تولید میکند که این سیگنال را میتوان بر فضای شنیداری ترسیم نمود. به شکل زیر نگاه کنید :

music.jpg

به شکل بالا نگاه کنید ، البته این شکل ربط منطقی درستی نداره چرا که مفهوم نقطه ایده ال یا مبدا برای انواع موسیقی بی معنی است و این شکل تنها برای اینه که نشون بدیم که هر موسیقی در مقایسه با دیگری شاخص های فضای شنیداری اش چگونه هست. باز هم تاکید میکنم این شکل و انواع موسیقی که در آن نشان دادیم واقعیت و منطق درستی ندارد و تنها برای اینست که یه ایده ای داشته باشیم. در این شکل موسیقی های آرامتر Macro کمتر و Micro بیشتری دارند و موسیقی های پرهیجان Micro کمتر و Macro بیشتری دارند. طبیعتا در این حالت اگر موسیقی متال را با سیستم صوتی MBL بشنویم لذت بیشتری خواهیم برد تا اینکه آنرا با سیستم صوتی Tenor بشنویم چرا که MBL توانایی های بیشتری در Macro دارد و موسیقی پر تحرکی مانند متال را بهتر پخش خواهد کرد و در مقابل سیستم Tenor موسیقی حسی در دستگاه دشتی را بهتر پخش خواهد کرد چرا که توانایی هایش در Micro از MBL بیشتر هست. برای همین است که یکی از شاخص های مهم انتخاب سیستم مشخص کردن نوع موسیقی ای است که شنونده میشنود. نمیتوان انتظار داشت یک سیستم در همه ابعاد از همه سیستمها به ایده ال نزدیکتر باشد و همیشه مساله نوع موسیقی باید در انتخاب سیستم بعنوان یک پارامتر لحاظ شود. تجربه خیلی جالبی در خانه دوست بسیار خوبم مهندس پوینده داشتم که این ادعا را ثابت میکرد. ایشان برای من با دو نوع بلندگو (ریبون و درایوری) و دو نوع تکنولوژی (ترانزیستور و لامپ) در چهار حالت تست بسیار جالبی گرفتند که نشان میداد هر نوع موسیقی با یکی از آن حالت ها بهتر جواب میداد و در نهایت به من گفتند نمیشه تنها با یک سیستم (درهر کلاس قیمتی) همه موسیقی ها رو در بهترین حالت بشنویم بلکه هر سیستمی توانایی های خاص خودش رو در پخش یک نوع موسیقی خاص داره. نتیجه اینکه در ارزش یابی نهایی برای لذت شنیداری ما تنها خود سیستم مطرح نیست بلکه نوع موسیقی ای که با آن میشنویم هم مطرح هست. ساختار دومی که بیشتر کاربران آنرا اصلا در نظر نمیگیرند سلیقه شنیداری هست. ساختار شنیداری ما آدمها با هم فرق دارد و گوش هر یک از ما حساسیت خاصی به هر یک از پارامترهای صدا دارد. مثلا گوش من به ریتم حساس هست و از Coloration لامپ اصلا خوشش نمی آید اما گوش دوستم رضا به ریتم حساسیت کمتری دارد و از صدای لامپ خوشش میاد. به شکل زیر نگاه کنید :

user.jpg

در شکل بالا تابع سلیقه شنیداری یک انسان برای دو شاخص Macro و Micro ترسیم شده به این معنی که در هر نقطه بر روی این صفحه مانند A شخص Audiophile یک میزان لذت شنیداری دارد. در مناطق تاریکتر لذت شنیداری بیشتر است و در نقاط روشن تر که از مبدا فاصله میگیرد لذت شنیداری کمتر است. در این شکل من یک توزیع نا متقارن از میزان سیاهی و سفیدی قرار دادم تا نشان دهم سلیقه هر شخصی ممکن است اینطور باشد که حتی با نزدیکتر بودن یک نقطه (مانند C) به نقطه ایده ال (مبدا مختصات) لذت شنیداری کمتری از یک نقطه دورتر مانند B داشته باشد. دلیل این مساله همان شکل تابع حساسیت شنیداری ماست. در شکل بالا نشان داده شده گوش این شنونده به Macro صدا حساسیت بیشتری دارد تا به Micro صدا و در نقاطی مانند B گوش از صدا بیشتر لذت میبرد تا در نقاطی مانند C در حالی که نقطه C از نقطه B به مرکز مختصات نزدیکتر است و احتمالا قیمت اش نیز بیشتر هست. دلیل اینکه برخی صدای لامپ را از ترانزیستور بیشتر دوست دارند و یا صدای آنالوگ را از دیجیتال حتی با فرض Neutral تر بودن دیجیتال از آنالوگ و ترانزیستور از لامپ هم همین هست. تابع حساسیت شنیداری ما به پارامترهای صدا ساده نبوده و پیچیده میباشد و Neutral تر بودن (Neutral تر یعنی به نقطه ایده ال در شکل نزدیکتر بودن) به معنی Musical تر بودن نیست.

Read More

مفهوم مینیمالیست در طراحی – بخش اول

شنبه ۱ دی ۱۳۸۶
/ / /
minimalist.jpg

در مورد طراحی سیستمها بحثی بنام Minimalist Audio Design داریم که از نگاه من درک آن کمک زیادی به ما میکند تا رویکرد بهتری داشته باشیم به مساله صدای سیستمهای صوتی. بیشتر Audiophile ها برای تصور اینکه یک کامپوننت چقدر خوب هست به Specification و یا Measurement ها متوسل میشوند، برخی به قیمت ها نگاه میکنند ، برخی به تعداد ستاره های مجلات و تحلیل ها و برخی هم مثل دوست خوبم Tony تنها و تنها به صدا گوش میدهند. قرار هست در سایت بنویسم به چه دلایلی Specification ها و Measurement ها نباید خیلی مورد توجه قرار گیرد که تاکنون وقت نشد اما در آینده حتما با دلایلی روشن در موردش خواهم نوشت اما همینقدر بگویم که تنها چیزی که غیر از تجربه شنیدن مستقیم صدا خیلی در نگاه من به مساله صدا تاثیر داشت درک مفهوم مینی مالیستی بود. جواب خیلی از پرسشها رو در ذهنم گرفتم و فهمیدم چرا ممکنه برخلاف ادعای خیلی از کمپانی ها که در تبلیغاتشون روی چیزهای خاصی تاکید میکنند سیستمی خیلی گران و دقیق باشه اما صداش دوست داشتنی نباشه و سیستمی ارزان و غیر دقیق تر باشه اما صداش شنیدنی تر و راحت تر باشه. یه جورایی درک این مفهوم کمکم کرد ذهنم اسیر تبلیغات بازار نشه و نگاه بهتری به کامپوننت ها داشته باشم.

در مورد این بحث زیاد نوشتم برای همین لازم دیدم کل مطالب رو در یک پست قرار ندهم تا شما احساس خستگی نداشته باشید.

اگر یادتان باشد قبلا ساختار را تعریف کردم و مثالهایی آوردم مثل یک قطعه موسیقی ، یک اثر هنری ، یک سیگنال الکتریکی ، یک ساختمان ، یک گل و هر آنچه که با انسان در ارتباط هست و بر انسان تاثیر میگذارد. یک ساختار از مجموعه اجزایی تشکیل میشود و بشکلی با دیگر ساختارها در ارتباط هست. مثلا یک قطعه موسیقی را میتوان یک ساختار فرض نمود که از مجموعه نت ها با فواصل مشخص تشکیل شده است. یک سیستم صوتی یک ساختار هست که از مجموعه المانهای الکترونیکی و الکتروآکوستیکی ساخته میشود و یک طراحی خاص دارد. هر ساختار اجزایی دارد و ما میتوانیم آنرا بر اساس اجزایش مورد بررسی قرار دهیم. بهتر است در ابتدا کمی در مورد مدلسازی در ریاضیات بنویسم تا نگاه بهتری داشته باشیم به مساله تجزیه و تحلیل یک ساختار. در ریاضیات ما ساختارهای واقعی را مدلسازی میکنیم ، مثلا وقتی یک قطعه موسیقی در حال پخش هست یک موج صوتی متغییر در فضا پخش میشود که ما آنرا توسط یک تابع پیوسته بنام X در حوزه زمان بیان میکنیم. تابع X در ریاضیات را میتوان مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار داد و ما برای این کار میتوانیم از توابع متعامد استفاده نماییم. اگر یادتان باشد در ریاضیات دبیرستان ما یک بردار در فضای سه بعدی را به سه بردار پایه تصویر میکردیم و آن بردار را بصورت حاصل جمع سه بردار پایه مینوشتیم. سه بردار پایه در جهات x و y و z بودند و البته میتوانستیم غیر از این سه بردار سه بردار دیگر متعامد تعریف کنیم مانند بردارهای فضای کروی که شامل دو زاویه و یک اندازه میشد. یعنی هر بردار دلخواه را میتوانستیم بصورت حاصل جمع سه بردار متعامد بنویسیم. در ریاضیات توابع را هم میتوان بصورت حاصل جمع توابع متعامد نوشت و ما توابع متعامد متفاوتی داریم مانند توابع فوریه ، توابع بسل ، چبی چف و … ما در تحلیلهای مربوط به سیگنال الکتریکی از توابع متعامد فوریه استفاده میکنیم چرا که با استفاده از آنها تغییراتی که یک سیستم بر روی سیگنال ایجاد میکند (معادلات دیفرانسیل خطی) را بهتر میتوانیم تحلیل نماییم. تا اینجا نتیجه گرفتیم میشود یک تابع را بر اساس یک سری توابع متعامد نوشت اما ربط این بحث به مساله ساختارها از نظر من اینست که هر ساختاری را همانند توابع ریاضی میشود با مدلسازی بر اساس اجزایش شرح داد. کافیست ما یک فضای متعامد برای تحلیل یک ساختار پیدا کنیم. چون چندین فضای متعامد میتوانیم داشته باشیم لذا یک ساختار رامیتوان از چند منظر (چند فضای متعامد) مورد بررسی قرار داد. سیستمهای صوتی بر روی ساختار صدا تاثیر میگذارند و ما میتوانیم به چند شکل این تاثیر را مورد بررسی قرار دهیم. یکی فضای فرکانسی فوریه هست که یک سیستم صوتی را بر اساس اجزایش (سلف و خازن و …) مدل میکنند و پاسخ سیستم را در این فضا بیان میکنند. مثلا میشنویم پاسخ فرکانس دامنه این بلندگو تا 25 کیلو هرتز هست و معنی آن اینست که بلندگو نمیتواند یک سیگنال سینوسی با فرکانس بیش از 25 کیلو هرتز را بدون تضعیف دامنه پخش کند. پاسخ سیستم با مدلسازی الکترونیکی یک روش برای درک مشخصات یک سیستم هست که از نظر Objectivist ها مدل کاملی بشمار میرود. فضای متعامد دیگری که از طریق آن میتوان اثر سیستم را بر ساختار صدا تحلیل کرد حس شنیداری است که بردارهای آن همان ادبیات های فای میباشد. یعنی ما آنچه از صدا درک میکنیم با پارامترهایی چون Timing ، بافت صدا ، Soundstage و … توضیح میدهیم. این فضا مورد علاقه Subjectivist ها میباشد. در این حالت ساختار صدا اجزایش میشود ریتم ، شفافیت ، تصویر صدا، جداسازی، Ambinece و در کل همه پارامترهایی که برای توصیف صدا بکار میرود. Objectivist ها به فضای فوریه و مدلسازی الکترونیکی علاقه مندند و Subjectivist ها به فضای درک شنیداری انسان و هر یک روش خودش را برای تحلیل صدا ترجیح میدهد. من بیشتر Subjective فکر میکنم تا Objective و معتقدم ملاک ارزش گذاری یک سیستم برای خودم گوشم هست نه پاسخ دستگاه زیر اسیلوسکوپ.

Read More

بلندگوی Kharma در ایران Kharma Loudspeaker in Iran

جمعه ۹ آذر ۱۳۸۶
/ / /
grand-enigma.jpg

جناب آقای داریوش رحمانی (مدیریت شرکت Yaramana) نمایندگی این شرکت هلندی رو اخذ نمودند و اولین پارت آن در حال ورود به ایران هست. چند کمپانی در دنیا هستند که بلندگوهای آنها خیلی گران هست مثل Goldmund ، Wisdom Audio ، MBL ، Wilson Audio ، Marten Design ، German Physik ، Magico ، Von Schweikert Audio ، Genesis ، Avalon ، Acapella Audio Arts ، Nearfield Acoustics ، LEADER ، Gryphon ، Eggleston Works ، JM Lab ، YG ACOUSTICS ، Raidho ، ROCKPORT ، Perfect8 و …

Kharma هم جزو این کمپانی هاست و بلندگوی مدل Grand Exquisite این شرکت در حال ورود به ایران هست.

اگر یادتان باشد قبلا بلندگوی Marten Design رو معرفی کرده بودم که از درایورهای آلمانی شرکت Accuton استفاده میکرد. Kharma هم از درایورهای این شرکت استفاده میکنه و طراحی شبیه به این بلندگو داره. وقت نشده در مورد Kharma تحلیل بخونم اما تا اونجایی که میدونم صدایی Neutral و high resolution داره که بیشتر با Upstream گرم جمع میشه مثل Tenor 350M و Lamm . سایت Audio Federaton اطلاعات جالبی در مورد این دو بلندگو داره که میتوانید بخوانید. اینجا هم لینکهایی هست. در مورد Kharma گفته میشه در یک Setup خوب جزئیات بالا بشکلی Smooth رندر میشه و Coherency صدا در نواحی فرکانسی بالاست. سرعت زیاد درایورها در مقایسه با بلندگوهای درایوری تصویری شارپ و صدایی زنده داره با حالت شفاف ، Smooth و راحت. اینجا رو ببینید Kharma در چه اتاقی با آمپلی فایر Tenor 350M جمع شده.

Read More

High Performance Loudspeakers, Fourth Edition

چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۸۶
/ / /
martin.jpg

High Performance Loudspeakers نام کتابی است از تحلیلگر معروف آقای مارتین کالمز (Martin Colloms) . مارتین کالمز تحلیل گر و مهندس صداست و چند سالی برای HiFi News و Stereophile تحلیل مینوشت. اگر من در بین تحلیل گران در دنیای صدا دو نفر رو دوست داشته باشم اولین اونها آقای کالمز هست. فکر نکنید تحلیل گر خوب در دنیا زیاد هست ، نه ، از نظر من با این که تعداد تحلیل گران صدا زیاد شده اما Reviewer خوب کم هست ، کسی که هم خوب صدا رو فهمیده باشه ، هم تسلط و تجربه بالایی داشته باشه و هم بتونه خوب صدا رو برای ما تشریح کنه. آقای کالمز اخیرا سایتی (HIFICRITIC) راه اندازی کردند و خودشان بشکل مستقل تحلیل مینویسند و مجله را بشکل Online میفروشند. اعتقاد دارند مجلات بخاطر محدودیت هایی مجبورند بیشتر تابع بازار باشند و نه حقیقت و یک تحلیل گر براحتی نمیتواند همه آنچه فهمیده را گزارش کند چرا که مجلات با پول تبلیغی که کمپانی ها به آنها میدهند روزگارشون میگذره. من هم فکر میکنم نه همه مجلات اما بیشتر اونها بازاری هستند و کمتر مجله ای بی طرف و دقیق گزارش چاپ میکنه. دوست خوبم لالی میگفت من هر کامپوننتی رو در لیست خرید قرار دادم و در موردش تحلیل خوندم نتیجه گرفتم اون کامپوننت 5 ستاره و خوب هست در حالی که در عمل این تحلیل ها اصلا کمکم نکرد. نکته ای که من در برخی از مجلات به اون برخوردم این بود که نقاط ضعف یک کامپوننت (مثلا A) در تحلیل همون کامپوننت دیده نمیشد اما وقتی من تحلیل کامپوننت دیگری (مثلا B) رو میخوندم در مقایسه به نقاط ضعف کامپوننت A اشاره میشد. بهر حال این بازار هست که حکومت میکنه و سعی داره حقیقت رو برای منافعش پنهان کنه و هر کس با این جریان همراه نشه مجبوره مثل مارتین کالمز مستقل عمل کنه. علت انتقاد من به مجلات اینه که یه جورایی اونها از اعتماد کاربر سوء استفاده میکنند و من این مساله رو دوست ندارم. البته مجلاتی هم هستند که اگر ما تحلیل خوندن بلد باشیم خیلی کمکمون میکنند و اینطور نیست که همه اونها خوب نباشند. در مجموع من اعتقاد دارم کاربر باید به نگاه خودش متکی باشد نه حرف دیگران و قبلا هم گفتم حتی به حرفهای اکبری هم خیلی توجه نکنید و مرجع رو گوش خودتون قرار بدهید.

این کتاب رفرنس خوبی برای طراحی بلندگو هست و من هنوز نخوندمش تنها یه نگاهی به مطالبش انداختم. مارتین کالمز در این کتاب تمام مسائل ساخت یک بلندگو رو بشکلی علمی تشریح میکنه و فکر میکنم مرجع خیلی خوبی در طراحی بلندگو (Loudspeaker Design) باشه. بنظر من طراحی و ساخت بلندگو پیچیده ترین و مهمترین بخش طراحی در سیستمهای صوتی هست و از نظر من طراحی بلندگو بیشتر شبیه چیزی مثل هنر هست تا علم. من نسخه چهارم این کتاب رو دارم و الان نسخه ششم هم اومده ، اگر به این کتاب احتیاج داشتید به من ایمیل بزنید.

Read More

Harmonix Reimyo CDP-777 CD Transport/Player

دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۶
/ / /
reimyo.jpg

هر از چند گاهی برندهایی رو معرفی میکنم. اینبار نوبت سورس دیجیتال شرکت هارمونیکس هست بنام Reimyo که در ایران نمایندگی نداره و من هم صداش رو نشنیدم اما تا اونجایی که من میدونم جزو سورس های خوب دیجیتال هست. مهمترین شاخص ای که در مورد صدای این کامپوننت برای شنوندگانش جالب هست حالت آنالوگ داشتن صداست به این معنی که صدا راحتی و روانی Fluency & Liquidityٍٍ رو با Neutrality و Macro Dynamic خوب با هم داره. یعنی شاخص صدا (Timbre) هم Emotional هست با Texture طبیعی در حالیکه وضوح صدا بالاست. برای کسانی که بلندگوی خیلی Revealing دارند با Solidstate Amplification این سورس میتونه صدا رو بسمت خوبی ببره. صدای این سورس چیزی بین صدای Emm Labs و Zanden هست که فکر میکنم طراحی خاص اون همانند Accustic Arts یکی از بهترین طراحی ها در طراحی DAC باشه. از نظر من (با تکیه بر تحلیل هایی که خوندم) اگر در سیستمی این DAC خوب Match بشه در digital domain صدای خوبی خواهد داشت هرچند سلیقه شما ممکنه با من فرق داشته باشه. اینجا رو ببینید، خیلی ساده و خوب تفاوت ها رو توضیح داده و نشون میده هر یک از سورس ها در مقایسه با دیگری چگونه هست. جالبه حتی سورس 60 هزار دلاری Esoteric D-01 هم صداش شاخصی داره که با دیگر سورس ها متفاوت هست و ما باید با Matching صدا رو به سمتی که دوست داریم ببریم نه اینکه یکسری کامپوننت گران رو همینجوری سرهم کنیم . همه سورس های خوب در Macro به هم نزدیک میشوند اما در Micro با هم تفاوت دارند و نباید فکر کنیم در قیمت های خیلی بالا به ایده ال رسیدیم. چقدر جالب میشه این سورس به ایران بیاد. جستجوی گوگل رو ببینید و اینم لینکها :

http://www.combak.net/reimyo/CDP-777.htm

http://www.sixmoons.com/audioreviews/combak2/cdp.html

http://www.ultraaudio.com/equipment/reimyo_cdp777.htm

http://www.stereotimes.com/cd081805.shtml

http://www.enjoythemusic.com/

http://audioenz.co.nz/2005/reimyo_cdp-777.shtml

http://www.6moons.com/audioreviews/combak3/system.html

http://www.combak.net/pdf/CDP-777Test.pdf

 

Read More

تغییرات دما

یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۶
/ / /

 magico.jpg

الانا هوا در حال سرد شدن هست و لازم شد مطلبی رو بنویسم در مورد بلندگوها. بلندگوها نسبت به تغییرات دما حساس هستند و بهتر است با سرد شدن هوا کمی مراقب آنها باشیم. بهتر است یک منبع گرمایی بدون ایجاد نویز باشد تا دمای هوای اطراف بلندگو خیلی تغییرات نداشته باشد و شما هم نیم ساعتی سیستم را در ولوم پایین قبل از شنیدن گرم کنید. این کار باعث میشود بلندگو بدون آسیب دیدن آرام آرام گرم شده و به دمای مناسب کار برسد. هیچگاه به سیستم تازه روشن شده ولوم زیاد ندهید و حتی بعد از گرم شدن کامل هم بیش از توان بلندگو ولوم صدا را افزایش ندهید. بلندگو به نسبت دیگر اجزا حساس تر میباشد و این حساسیت در تکنولوژی های متفاوت مختلف است. مثلا بلندگوهای Planar ریبون حساسی دارند و نباید به آنها زیاد فشار آورد.

Read More

یک تجربه

یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۶
/ / /
headphone.jpg

اینجا رو ببینید. بد نیست شما هم این فایل رو دانلود کنید (روی Free کلیک کنید و یک دقیقه صبر کنید تا لینک دانلود ظاهر بشه) و اونرو با هدفون استریو بشنوید. این آهنگ نشون میده چقدر نقش یک مهندس صدا در تدوین صدا مهم هست و چقدر شنیدن صدایی که تصویر صدای شناور و متحرکی داره لذتبخش هست. این فایل صدا برای شنیدن با هدفون درست شده (Binaural recording) و بد نیست شما این فایل رو تبدیل به Audio CD کنید و با سیستمتون گوش بدید ببینید چه اتفاقی میفته. تغییر مکان سورس صدا و دور و نزدیک شدن سورس صدا به گوش واقعا در این آهنگ خیلی خوب حس میشه و لذت شنیداری رو چند برابر میکنه. اگر در خانه تصویر صدای خوبی ندارید یا آکوستیک شما مشکل داره و با بلندگو جور نیست و یا Speaker Placement درست انجام نشده. البته همه رکوردها چنین تصویری ندارند اما بیشتر رکوردهایی که بلندگو سازان برای تست به مشتریان میدهند تصویر خوبی دارند. میتونید وضعیت Soundstage رو با این رکورد ها تست کنید. جالبه بدونید حتی یک سیستم 300 میلیونی (خودم شنیدم) در یک فضای نامناسب نمیتونه تصویر صدای درستی بده در حالی که این صدایی که کیفیت بالایی (mp3) نداره و شما اونرو با هدفون حداکثر 50 هزار تومنی میشنوید تصویر Soundstage خیلی بهتری داره. تا یک بلندگو درست در یک فضای مناسب Setup نشه حق نداریم در مورد صداش حرف بزنیم. این لینک رو جادی عزیز برام فرستاد و من ازش ممنونم. اینم لینک های مفید :

http://headwize.com/articles/soh_art.htm

http://www.ear-hearing.com

Read More

TAS Reviews

سه شنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۶
/ / /
as.jpg

همین حالا متوجه شدم ما میتوانیم تحلیل های مجله The Absolute Sound رو از سایت اش دانلود کنیم. قبلا امکان چنین چیزی نبود اما نمیدونم از کی این امکان فراهم شد تا کاربر بدون پرداخت پول بتونه تحلیل ها رو ببینه. فقط کافیه تو منوی Search نام برند رو جستجو کنید و بعد برای رجیستر کردن یک ایمیل وارد کنید.

Read More

نمایندگی QUAD در ایران

سه شنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۶
/ / /
Comments Closed
QUAD ESL 2905

نمایندگی بلندگوهای الکترواستاتیک سری ESL شرکت QUAD توسط آقای علی فاطمی (شرکت High-End Audio) اخذ گردید و اولین پارت آن که فکر کنم بلندگوی جدید مدل 2905 هست تا یک ماه دیگر در ایران خواهد بود. اولین مدل QUAD توسط آقای Peter Walker و David Williamson طراحی شد و بعد از آن آقای پیتر والکر به طراحی ادامه داد و در سال 1963 مدل معروف ESL-63 را به دنیای های فای عرضه نمود. این بلندگو هنوز هم در خانه بسیاری از Audiophile ها هست و توجه زیادی از سوی مجلات به آن شده است. بلندگوهای الکترواستاتیک را تا بحال نشنیدم اما از روی تحلیل ها و Measurement ها بنظر میرسه صدا کاملا متفاوت با بلندگوهای درایوری باشه و مشخصه مهم صدای اون Reality ، Transparency , Coherence , Sharpness و حس نزدیکی صداست با Detail بالا. در سایت خود Quad اطلاعات جالبی در مورد Matching این بلندگو با الکترونیک Upstream هست. حتما اگر وقت داشتید مطالب این سایت رو بخوانید. آقای Ken Kessler تحلیل گر مجله HiFi News علاقه زیادی به بلندگوهای QUAD ESL داره و یک کتاب درباره این بلندگو بنام Quad: The Closest Approach نوشته است. بلندگوهای سری ESL کراس آور ندارند و یک صفحه یکپارچه در آنها تولید صدا میکند. در فضای فرکانسی پاسخ فاز خطی داشته و در تحلیل حوزه زمان پاسخ نسبتا ایده الی دارند. این بلندگوها در مقایسه با بلندگوهای درایوری در طی مسیر تکاملشان نیاز به گسترش فرکانسی ناحیه پایین بیشتر و راحتی در رندر کردن Macro Dynamic صدا و Sweet Spot بزرگتر دارند. برای رسیدن به بهترین صدا باید در انتخاب Upstream خیلی دقت نمود تا پتانسیل واقعی این بلندگو مشخص شود. لیست کل لینکهای مفیدی که پیدا کردم اینجاست :

Quad-hifi.co.uk Review

ecoustics.com Reviews

Stereophile Walker

Stereophile Review

Quadesl.org History

Audiophilia

Onethingaudio.com

Onethingaudio.com RW

Stereophile Review

Stereophile

Quadesl Article

6moons.com

history.sandiego.edu

drquad

tnt-audio

ResearchTriangle

Stereotimes

Integracoustics

tnt-audio.com

Art dudley

 

Read More

عصر پنج شنبه با dCS Scarlatti/Krell Evo One/Wilson 8

جمعه ۴ آبان ۱۳۸۶
/ / /

بنام خداوندی که درک زیبایی را به انسان ارزانی داشت.

krell.jpg
یک عصر پنج شنبه استثنایی دیگه رو در تهران تجربه کردم. ساعت تقریبا 3 بعد از ظهر میهمان یکی از دوستداران صدا Audiophile در تهران بودیم. به همراه جناب آقای رحمانی (مدیر شرکت یارامانا) به منزل این دوست گرامی رفتیم. حتما کسانی که این وبلاگ رو میخونند میدانند من آدم احساساتی هستم و این جور موقع ها خیلی ذوق زده میشم. البته شاید حق با شماست اگر فکر کنید تنها باید در مورد صدا بنویسم آنهم خیلی بدور از احساسات اما من دوست دارم هر چه اتفاق افتاد را گزارش کنم و احساسم رو در مورد چیزهایی که دوست دارم پنهان نکنم. فکر نمیکنم احساسات من ضرری برای کسی داشته باشه و فکر میکنم بهتره خواننده این کار رو تبلیغ برای برند یا شرکتی فرض نکنه. قبلا به اندازه کافی در مورد نگاهم به برندها توضیح دادم و لازم نمیبینم دوباره اونها رو تکرار کنم. اگر جای من بودید حتما براتون جالب بود که بشنوید چه سیستمی قراره دمو بشه. مدل جدید (Scarlatti) رفرنس dCS با Pre/Power رفرنس Krell Evo One & Two و بلندگوی Wilson Audio Watt/Puppy System 8 . البته در کنار این سیستم نمایشگاهی از سیستمهای صوتی دیگه هم برپا بود. به این دوست عزیز گفتم فکر میکنم اگه کسی بیاد اینجا دیگه لازم نیست بره CES و تقریبا هرچی کامپوننت دوست داشتنی به ایران اومده در خانه این دوست گرامی پیدا میشد. ایشان غیر از اینکه به موسیقی علاقه مندند یک کلکسیونر هم هستند و بهترین کامپوننت ها رو جمع میکنند. باور کنید بهشت تقریبا برای من همچین جایی میتونه باشه. دورروبر آدم همه چیزهایی که دوست داره. فکر نمیکنم چنین پنج شنبه ای رو دیگه تجربه کنم. مدل الگزاندریای ویلسون و دوئت بهمراه مدلهای Sonus Faber و مارک لوینسون 33H ، 32 Pre ، 383 ، Krell FBI و Pre جانسون و …
چیزی که خیلی برام دلپذیر بود سلیقه میزبان بود در فراهم کردن چنین فضایی. کلی عکس گرفتم و عکسها رو اینجا گذاشتم تا ببینید (روی هر عکس کلیک کنید تا بزرگ شود) و لذت ببرید. یک واحد کاملا جدا برای موسیقی در نظر گرفته شده بود. فضایی بزرگ و کاملا مناسب برای شنیدن صدا با نورپردازی عالی (نور طبیعی هم بود) . اتاق خیلی معماری و دکوراسیون خوبی داشت و همه چیز چشم نواز و خوب بود. اتاق اصلا شلوغ و پر از وسایل جورواجور نبود و این مساله به احساس آرامش شنونده کمک میکرد. باید به این دوست عزیز بخاطر چنین حسن سلیقه ای تبریک بگویم ، خیلی عالی بود. این همه زیبایی خیلی به شنونده کمک میکنه و من فکر میکنم فضای شنیداری خیلی شاخص مهمی هست. اول از این جهت که در یک واحد مجزا شما نگران این نیستید که دیگران صدای موسیقی رو میشنوند و با خیال راحت میتوانید موسیقی گوش کنید. دوم اینکه میتوانید اتاق رو هرجور که دلتون خواست تغییر بدید ، مثلا جای سیستم ها رو تغیر بدید یا اتاق رو آکوستیک کنید و… سوم اینکه فضای بزرگ به Presense بهتر صدا کمک میکنه و اجازه میده صدا براحتی در اتاق نفس بکشه و جریان پیدا کنه. پترن ویلسون خیلی کمک میکرد تا در بیشتر نواحی صدایی یکدست و شنیدنی داشته باشیم. مساله مهم بعدی سکوت فضا بود ، اگر کسی داخل خانه حرف بزنه یا یک منبع صوتی دیگه در حال پخش صدا باشه شنیدن صدا کمی اعصاب خوردکن میشه و تمرکز شنونده رو به هم میریزه. خود من بیشتر اوقات وقتی موسیقی گوش میدهم که کسی در خانه نیست. نبودن آدمها و منابع نویز به ایجاد حس آرامش خیلی کمک میکنه. فکر میکنم هر چقدر زیبایی محیط ای که در آن زندگی میکنیم و یا به صدا گوش میدهیم بیشتر باشد میزان استرس ناخودآگاه انسان کمتر است و انسان آرامش بیشتری دارد. خلاصه اینکه فضای شنیداری اتاق فوق العاده بود و صدایی که در آن شنیده میشد فوق العاده تر.
باید اول از آقای رحمانی تشکر کنم که چنین امکانی رو فراهم کردند و بعد هم یک تشکر ویژه داشته باشم از این دوست بسیار گرامی هم بابت پذیرایی عالی و هم بابت اینکه این امکان رو فراهم کردند تا من یک تجربه فوق العاده دیگه داشته باشم. چنین تجربیاتی برای هرکسی حتی در همه دنیا هم خیلی کم پیش میاد و من واقعا سپاسگذارم بخاطر لطفی که این دوست عزیز به من داشتند.
خب حالا نوبت صداست.
صدا بیش از انتظار من ظاهر شد و مسائلی رو من در حین شنیدن صدا فهمیدم که خیلی برام با ارزش بود. اول از چیزهایی که فهمیدم مینویسم ، مهمترین مساله اینکه بنظر میومد کامپوننت های dCS و Krell EVO در کلاس خیلی بالایی از Neutrality قرار داشتند. میدونید منظورم از Neutrality چیه ؟ یعنی صدای آنها شنیده نمیشد ، یعنی سیستم شاخص ای نداشت که به صدا اضافه کنه ، یعنی موسیقی خالص ، یعنی بدون Coloration ، یعنی بدون محدودیت ، یعنی اصلا در زنجیره صدا نبودن ، یعنی از سیستم بیرون آمدن و کنار رفتن ، یعنی نمیشد در مورد محدودیت این دو کامپوننت Review نوشت. میتونم کلی ازصداشون تعریف کنم اونم بخاطر تفاوت صدایشان با دیگر کامپوننتهایی که تابحال شنیدم اما گوشم نمیتونه در مورد محدودیتشون بنویسه. قبل از رفتن به خانه این دوست داشتم فکر میکردم میتونم در مورد صدای dCS چیزی بنویسم اما با شنیدن صدا فهمیدم این کار اصلا ساده نیست. به یک مساله مهم پی بردم ، در این کلاس Upstream (منظورم الکترونیک سیستم هست) تحلیل نوشتن به این شکل که شنونده محدودیت های هر کامپوننت رو در Upstream گزارش کنه برای من کار خیلی سختی هست و در شرایط فعلی امکان نداره. هم باید صداهای بیشتری در این کلاس دقت بشنوم و هم در طولانی مدت صدای اونها رو تجربه کنم و هم رکوردهای رفرنسی داشته باشم. یاد حرف دوست بسیار خوبم جنای آقای مهندس پوینده افتادم که میگفت اکبری باید بیشتر صدا بشنوه و تجربه اش رو زیاد کنه. واقعا همینطوره و من میتونم تا یک حدی از دقت رو تحلیل کنم اما برای درک محدودیت های کامپوننتهایی در این کلاس Neutrality احتیاج به تجربه شنیداری بیشتری دارم. من خوشحالم از اینکه صادقانه حرف میزنم و محدودیت هام رو انکار نمیکنم و فکر میکنم هر کسی بهتره با درک بهتر توانائیهاش در مورد کامپوننتها نظر بده. برای من کار آسانی هست کلی اینجا سروصدا کنم تا شما فکر کنید چقدر خوب همه چیز رو میفهمم اما من فکر میکنم بهتره نظر دادن انسان در مورد چیزی با آگاهی کامل باشه نه حدس و گمان و…
واقعیت ای که من حس کردم ضمن 3 ساعت ای که به صدا دقت میکردم این بود که بلندگو نیاز به کارکرد بالای 200 ساعت داشت و اینکه dCS و Krell Evo خیلی Neutral بودند. همانطور که میدانید بیشترین تفاوت در صدای یک سیستم به صدای بلندگوها برمیگردد و بلندگو ها حتی در کلاس های قیمتی خیلی بالا هم کاملا با هم تفاوت شاخص دارند. برای همین است که مساله Break-in در مورد یک بلندگو خیلی مهم هست و اگر بلندگو کامل Break-in نشود صدای سیستم از حداکثر پتانسیل سیستم خیلی فاصله میگیرد. یک سورس دیجیتال Break-in نشده در Macro خیلی تفاوت ایجاد نمیکند که یک بلندگوی Break-in نشده و بلندگو در یک سیستم حتما باید کامل Break-in شود تا بتوان در مورد صدا دقیقا نظر داد. شاید باور این مساله برای شما مشکل باشد اما از نظر من یک بلندگوی Break-in نشده در Micro ممکنه زیر 50% کارایی خودش صدا بدهد. خصوصا در سیستمهایی در این کلاس دقتی مهمترین پارامترهای صدا بعد از Break-in کامل خودشون رو نشون میدهند. پارامترهای مهمی چون Texture ، Vibrancy و palpability & immediacy (احساس نزدیکی Directness و Realism). با همه این مسائل صدای ویلسون سیستم 8 حتی در این حالت صدای خیلی خوب و راحتی داشت و من اینجا از این دوست عزیز خواهش میکنم بدون دست زدن به کابلها و تغییر دادن هیچ کامپوننتی اجازه دهند سیستم بیشتر از 400 ساعت کار کند. مطمئن هستم بعد از این زمان صدا به نقطه اوجش خواهد رسید. البته اگر صدا کامل Break-in بشه و من دوباره دعوت بشم فکر نمیکنم از اونجا به این راحتی ها بیرون بیام (گفته باشم).
فکر میکنم بد نباشه از صدا بنویسم و شرحی از تفاوتهای این صدا با آنچه تابحال شنیده ام رو تصویر کنم. فضای آکوستیکی از نظر حجم مناسب و در ولوم پایین و متوسط مشکلی نداشت. شاید نبودن مواد جاذب یا Diffuser از سکوت صدا میکاست و تا حدی SoundField رو تحت تاثیر قرار میداد اما صدا راحت بود و مشکل جدی حس نمیشد. این اتاق پتانسیل خیلی خوبی داره تا به یک وضعیت خیلی خوب آکوستیکی برسه بدون اینکه نیاز باشه خیلی از مواد جاذب استفاده بشه. فکر میکنم بشه با کارهای نسبتا ساده بازگشت ها رو کامل کنترل کرد و به یک محیط نسبتا ایده ال رسید. فاصله بلندگوها بدلیل حضور الگزاندریا بیش از 3 متر بود و بنظر میرسید سیستم 8 برای مقایسه در کنار الگزاندریا گذاشته شده و سیستم بر اساس سیستم 8 چیده نشده بود. جالب بود حتی با این فاصله زیاد تصویر نسبتا خوبی داشتیم ، مطمئن هستم کمتر بلندگویی توانایی های ویلسون رو در Soundstaging داره. اگر یادتان باشه قبلا در مورد سیستم 8 تحلیل مفصلی نوشتم و هرچه از صدا دستگیرم شده بود برای شما بیان کردم. اینبار ویلسون با Upstream ای جمع شده بود که یک کلاس بالاتر از Upstream قبلی می ایستاد. کابل بلندگو بنظر 3 متر یا شایدم بیشتر از 3 متر طول داشت و مدل رفرنس Transparent با مدار جبران ساز بود. صدا خیلی حالت گرفته و Polite نداشت هرچند بنظر میرسید با کارکرد بیشتر حالت گرفتگی اون کاملا محو بشه. چی میشه اگه این سیستم رو بعد Break-in کامل هم بشنوم چون سیستم 8 در تحلیل قبلی که براتون نوشتم نشون داده بود خیلی در Micro و Macro هر دو توانایی داره و تنها کافیه صدای این بلندگو کامل Warm-up بشه. اما در این شرایط هم سیستم توانایی های بالای خودش رو کاملا به رخ شنونده میکشید و فضایی از صدا میساخت که شنونده رو کاملا تحت تاثیر قرار میداد. بیشترین جزئیات صدا خیلی راحت رندر میشد و حالت خلوص صدا خیلی بالا بود که باعث میشد شنونده ره یافت بسیار بالایی به صدا داشته باشه. احساس کردم هر چیزی این وسط میتونه اثرش رو شنونده حس کنه. با چنین سیستمی میشه براحتی در مورد اثر پنل روی بلندگو بر روی صدا حرف زد ، در مورد اثر آکوستیک حرف زد ، در مورد کیفیت رکورد حرف زد ، در مورد برق سیستم و کابلها و کوچکترین تغییراتی نظر داد. اگر یادتون باشه قبلا گفتم برای تحلیل نوشتن در مورد یک کامپوننت خاص در زنجیره صدا نیاز به سیستم رفرنس داریم و من فکر میکنم با این Setup میشه در مورد خیلی از اثرات حتی کوچک نظر داد. اما چرا من تحت تاثیر قرار گرفتم؟ دلیلش این بود این جزئیات بالا در صدا خیلی راحت و گوش نواز پخش میشد. انگار سیستم رکورد رو کامل بدون دخالت خودش پخش میکرد و این خلوص صدا لذتبخش و آرامش آور بود. احساس میکردید دریچه بزرگتری از صدا بروی شما باز شده و بیشتر در جریان اطلاعات صدا در کل ناحیه فرکانسی قرار گرفته اید. هر استرینگ صدا فضای خودش رو داشت و جریان خودش رو بدون تداخل یا احساس گم شدگی در صدا. این احساس Separation در استرینگهای صدا و نداشتن کوچکترین خطای ریتم یا تداخلی به شنونده اجازه میداد بدون هیچ استرسی در جریان کوچکترین تحرکات در صدا قرار بگیره. حتی استرینگ های پس زمینه هنگام کاهش ولوم حالت محو Blur پیدا نمیکردند و خودشون رو حفظ میکردند. فکر میکنم Upstream این سیستم حتی برای فرمت SACD به انتها رسیده باشه و خیلی نتونیم در مورد صدای اون حرف بزنیم. بنظر میرسید این اندازه Neutrality در Upstream کاملا این اجازه رو میده که در مورد کیفیت تجهیزات استودیویی که رکورد در آن ضبط شده نظر بدهیم. در صدا احساس Openness ، راحتی و کنترل بالا حس میشد و احساس میکردید موسیقی در حال پخش هست نه انرژی و این حالت سکوت خیلی احساس آرامش رو به شنونده منتقل میکرد. صدا خود موسیقی بود نه چیز دیگه و با نرمی و ملایمت خاصی پخش میشد. این ملایمت مثل لامپ نبود که چیزهایی رو سانسور کنه و دقیقا خود موسیقی بود. شکل و شاخص تصویر صدا در نواحی فرکانسی خیلی یکدست بود و کاملا حرکت هر استرینگ در تصویر براحتی حس میشد. وقتی سیستم خیلی Neutral نیست شنونده مجبوره برای شنیدن جزئیات در صدا دقیق بشه و ذهن رو مجبور کنه با صرف انرژی روی صدا متمرکز بشه اما این سیستمی که من شنیدم هیچ نیازی نداشت تا برای شنیدن جزئیات صدا شما تمرکز کنید. خیلی راحت مثل آب خوردن در جریان همه چیز قرار میگرفتید. صدا تا حد خیلی بالایی از سیستم آزاد بود و برای خودش پخش میشد. فکر میکنم در این کلاس صدا ، نوشتن خیلی مفید نباشه و باید این صدا ها رو خودتون بشنوید. اگر اجازه بدید در مورد dCS حرف بزنم. فکر میکنم یه تفاوتهایی در صدا در مقایسه با دموی قبلی سیستم 8 به سورس دیجیتال بر میگشت. البته این حدس هست و فکر میکنم حدسم بالای 80 درصد به واقعیت نزدیک هست. صدای dCS در مقایسه با تمام سورس های دیجیتال قبلی که شنیده بودم در ناحیه وسط و خصوصا بالا تفاوت شاخص داشت به این شکل که اصلا احساس Compress در تصویر صدا در ناحیه mid/high نبود و هر استرینگ دراین نواحی فرکانسی تصویر عمیق تر ، Layered تر و بهتری داشت و مشخصه تصویر با افزایش فرکانس تغییر حالت نداشت. صدا در این نواحی خیلی Pure و طبیعی بود. هم گسترش ناحیه بالا زیاد بود و هم detail بالایی داشت و هم این جزئیات آرامش آنالوگ رو در صدا با خودش داشت. قبلا در مقایسه آنالوگ با دیجیتال نوشته بودم هم تصویر صدا تغییر مشخصه داشت و هم بافت صدا اما اینبار تصویر صدا اون بعد و Scale رو داشت اما بافت صدا دیجیتال بود. البته بافت صدا به هیچ وجه حتی قابل قیاس با سورس هایی که تابحال شنیدم نبود اما فکر میکنم میشد تشخیص داد صدایی که داره پخش میشه آنالوگ نیست و بنظر من این مساله محدودیت فرمت 16 بیت دیجیتال رو نشون میداد و نه محدودیت dCS رو و من فکر میکنم با Scarlatti صدای 16 بیت به انتهای کیفیتش رسیده بود. جالب بود ، رکوردی پخش شد که با میکرفن لامپی رکورد شده بود و شما اون حالت لامپ و آنالوگ بودن رو در ambience صدا حس میکردید و این نشون میداد چقدر Upstream حالت Neutral داره و کارش رو دقیق انجام میده. بازهم مرسی از این دوست گرامی .
بنظرم Krell Evo در مقایسه با FPB در ناحیه بالا گسترش بیشتری داره و صدا white تر هست. در ناحیه پایین صدا صدای Krell بود Powerful و Physical و احساس من این بود در ناحیه وسط Evo خالص تر و Neutral تر از FPB صدا رو رندر میکرد با شفافیت بیشتر ، بقول خارجی ها با حالت کریستالی بیشتر. چند تا آلبوم در ابتدا پخش شد که Vocal صدایی فوق العاده صاف و لطیف در ناحیه وسط داشت و احساس میکردید نویز صدا تقریبا صفر هست. نه فقط سکوت بلکه در پارامترهای دیگه ای من این احساس رو داشتم که Upstream صدا رو به انتها یعنی High-end رسونده. صدایی سه بعدی و شناور Free Floaty Soundstage با Purity بالا که شنونده رو در آرامش کامل به موسیقی پیوند میداد. نه استرسی نه احساس شلوغی و بیرون زدگی در صدا ، نه احساس نا آرامی ، نه احساس Grain ، نه احساس Coloration ، نه احساس غیر واقعی بودن (illusion) ، نه احساس سانسور در صدا ، نه احساس Exaggeration در شاخصی ، نه احساس فشار یا Forwardness ای ، هیچ . تنها موسیقی پخش میشد و اکبری لذت میبرد. مرسی از این دوست عزیز. قبلا هم گفتم در این جور سیستمها رکورد های بد گوش آزار پخش نمیشوند مگر اینکه خیلی ناجور باشند و تنها او لطافت و حس و حال یک رکورد خوب رو ندارند. من با اجازه دوستان کلی رکورد وطنی اونجا تست کردم و از صدا لذت بردم. یکی از اونها سنتور آقای پشنگ کامکار بود در آلبوم بارانه که اونجا شنیدم. خیلی خوب بود فکر کنم پشنگ هم باورش نشه اینقدر خوب ساز زده؟!
سعی کردم در لحظاتی به صدا دقت نکنم و ببینم وقتی ذهن روی صدا متمرکز نیست آیا یه نویزی در پس زمینه گوش رو آزار میده و یا نه شنونده رو به صدا دعوت میکنه. صدا اونقدر ملایم و دوست داشتنی بود که شنونده رو به موسیقی دعوت کنه و اصلا در رفتارش چیزی نبود که شنونده احساس خوبی نداشته باشه.

مفهومی به نام پایداری Stability هست که در مورد صدا بکار میبرند و به این معنی است که یک سیستم صوتی بتواند در طول زمان به شکل کاملی صدا را کنترل کند و با تغییرات سیگنال موسیقی میزان کنترلش روی صدا کاهش نیابد. سیگنال موسیقی تغییرات زیادی در طول زمان داره و ممکنه بشکلهای زیر سیستم را تحت فشار قرار دهد. بعدا در مورد انواع استرینگهای صدا خواهم نوشت فعلا همینقدر بگویم که در شرایط زیر یک سیستم صوتی تحت فشار قرار میگیرد و ممکن است تغییر حالت در صدا بوجود آورد :

1. ضربات و جهش های ناگهانی سیگنال صدا در هر یک از سه ناحیه فرکانسی

2. کشیدن جریان زیاد در ناحیه پایین Bass بشکل پیوسته (مثلا یک ثانیه)

3. افزایش سرعت و دینامیک استرینگهای موسیقی

4. پیچیده و شلوغ شدن موسیقی بشکل افزایش تعداد استرینگها و پیچیدگی شکل هارمونیکی استرینگها

5. افزایش تعداد استرینگهای موازی مثلا نواخته شدن چند ساز ویولون همزمان

6. افزایش ولوم Loud صدا

7. افزایش انرژی در فرکانسهای بالا

اگر یک سیگنال صدا در طول زمان این حالات را داشته باشد و در مقاطع زمانی بشکلی سیستم را تحت فشار قرار دهد سیستم توانائیهایش را نشان میدهد و هرچقدر کنترل بهتری در طول زمان داشته باشد میگوییم سیستم Stable تر یا همان پایدارتر هست. اکثر سیستمها در شرایطی که ذکر شد کنترل صدا را تا حدی هر یک به اندازه نسبت عکس توانائیشان از دست میدهند مثلا در لحظاتی احساس میکنید کمی صدا فوروارد شده و یا کمی ریتم از دست رفته و یا کمی تصویر صدا تغییر شاخص داشته و یا کمی استرینگها قاطی پخش میشوند. در این لحظات کوتاه سیستم کنترلش روی صدا کاهش می یابد و شنونده احساس راحت را نخواهد داشت. یکی از بارزترین شاخصهای صدای dCS/Krell EVO در این بود که صدا فوق العاده حالت پایدار Stable داشت و همین مساله باعث میشد شنونده یک حس Relax و راحت در طول زمان داشته باشد. این سیستم در هیچ شاخصی در طول زمان کوچکترین ضعفی از خود نشان نمیداد و بقدری صدا حالت Stable داشت که شما احساس میکردید همه چیز تحت کنترل کامل هست.

نکته ای که در مورد Krell مشهود بود مساله افزایش ولوم صدا بود که خیلی حالت خطی داشت به این معنی که این آمپلی فایر با افزایش ولوم بالانس صدا رو تغییر نمیداد و انرژی سیگنال صدا در همه نواحی فرکانسی به یک اندازه افزایش می یافت. این حالت باعث میشه شما خیلی متوجه این افزایش ولوم نشوید مگر در حالتی که با بغل دستی تون صحبت کنید. دقیقا افزایش ولوم با این سیستم منو یاد افزایش سرعت ماشینهای گران انداخت. وقتی با یک ماشین گران رانندگی میکنید حتی در سرعتهای بالای 150 اصلا احساس زیاد بودن سرعت رو ندارید و افزایش سرعت خیلی برخلاف یک ماشین ای مثل پراید محسوس نیست. ما در Measurement ها این مساله رو نمیبینیم اما همه آمپلی فایر ها با افزایش ولوم و کاهش امپدانس بلندگو نمیتوانند در همه فرکانسها به یک اندازه جریان بدهند و اکثرا در ناحیه Bass کم می آورند.
چند نکته در ذهنم بود که اینجا مطرحش میکنم. اول اینکه برای من و دیگران کاملا مشخص بود که سیستم باید 400 ساعتی کار کنه تا به حالت Optimum خودش برسه اما من با تجربه ای که داشتم فکر میکنم یک پارامتر هست که حتی بعد از Break-in کامل میتونه باز هم بهتر بشه و اون حس نزدیکی صدا هست (palpability & immediacy). این پارامتر چیزیه که مینی مالیستها خیلی به اون اعتقاد دارند و میگویند برای حس شیداری خیلی مهم هست (در مورد مینی مالیستها در پست بعدی مینویسم). کابلها خیلی بر روی این پارامتر تاثیر گذارند و من فکر میکنم برای بیشتر شدن حس نزدیکی در صدا تا میشه باید اونها رو کوتاه انتخاب کرد. من فکر میکنم 3 متر برای طول کابل بلندگو خیلی زیاد هست و از اونجایی که ایشان Monoblock دارند این امکان فراهم هست که از یک کابل بلندگوی یک متری استفاده کنند. فکر میکنم این Tune خیلی به بهتر شدن این شاخص کمک بکنه. در مورد Bass هم باید بگویم Krell (بخاطر فیدبک منفی خیلی پایین) در مقایسه با دیگر طراحی های Solidstate امپدانس خروجی بالاتری داره و بهتره کابل بلندگویی که بین Krell و یک بلندگوی 3way قرار میگیره کوتاهتر باشه.
فقط همین رو میتونم بگم نه چیزی بیشتر.
باز هم مرسی از این دوست عزیز چرا که این تجربه برام بینهایت ارزش داشت.

Read More

یک سورپرایز

یکشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۶
/ / /
high-end.jpg

دوست بسیار خوبم آقای دکتر بنائیان لطف کردند و یک هدیه فوق العاده به من دادند و من واقعا از ایشان ممنونم. کتابی به نام The Complete Guide to High-End Audio که نوشته ادیتور مجله Absolute Sound آقای Robert Harley هست. اول به ذهنم رسید ترجمه کنم اما دیدم 600 صفحه خیلی زیاد هست و بعید هست من وقتش رو داشته باشم. تا اونجایی از کتاب رو که من دیشب خوندم برام خیلی جالب بود. خیلی متن روان و راحتی داره و فکر میکنم حتی کسانی که هیچ چیزی از های فای نمیدونند میتونند ازش استفاده کنند. البته سطح مطالب پایین نیست اما چون همه مطالب از پایه گفته شده همه میتوانند ازش استفاده کنند. فکر میکنم بهتر باشه کل مطالبی رو که از این کتاب یاد گرفتم و قرار نبوده در سایت بنویسم در چند پست تو سایت بگذارم. نظر شما چیه؟

Read More