Author Archives

تئوری خطا بخش اول

پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۹
/ / /

یک موضوعی از مدتها پیش تو ذهنم بود و بنظر میرسید ممکنه بشه یک نتیجه ای رو از تجربه هام بگیرم هرچند این موضوع خیلی بیشتر قابل تامل هست و بجای یک دید کلی میشه با تست و تجربه بیشتر بشکل دقیق تری بیانش کرد و من تو این نوشته هام ادعا نمیکنم موضوع رو دقیق عنوان کردم اما به هر حال مطرح شدن این ایده میتونه فکر ما رو به کار بندازه تا به این موضوع توجه بیشتری کنیم.

این موضوع به وضعیت خطای یک سیستم میپردازه و همانطور که میدونید هر کامپوننتی تو مسیر حرکت سیگنال از میکروفن گرفته تا آکوستیک جایی که صدا در اون پخش میشه همه و همه یک تغییری توی سیگنال ایجاد میکنند.

همانطور که میدانید سیستم های الکترونیکی رو ما در حوزه فرکانس (فوریه) تحلیل میکنیم و هر سیستمی (از یک مقاومت ساده گرفته تا یک آمپلی فایر) یک تابع دیستورشن داره و یک پاسخ دامنه و فاز فرکانسی.

هیچ سیستمی بخاطر وجود دیستورشن کاملا خطی نیست تا بتونیم پاسخش رو در حوزه فرکانس بسنجیم اما عملا ابتدا پاسخ دیستورشن رو بررسی میکنیم و بعد با فرض تقریب خطی پاسخ فرکانسی دامنه و فاز رو مطالعه میکنیم.

هر کامپوننتی در مسیر انتقال سیگنال به شکلی دیستورشن ایجاد میکنه و نیز به شکلی پاسخ فرکانسی دامنه و فاز سیگنال رو تغییر میده و من اینجا بحثم مربوط به مطالعه خروجی نهایی از تاثیر دو یا چند کامپوننت هست که نوع تاثیرات این کامپوننت ها در هر بخش با دیگری فرق داره.

به این سوالات میتونید فکر کنید:

چرا رومی میگه با تغییر حتی یک کامپوننت مثل Pre Amplifier مکان DPOLS جابجا میشه؟

چرا دو کابل از یک جنس و با یک مشخصات فقط یکی با طول کمی بیشتر صداشون تا این اندازه تفاوت داره اما تو اندازه گیری های زیر اسیلوسکوپ این دو کابل تقریبا تفاوتی ندارند؟

چرا آکوفیض تو سیستم خودش خیلی بهتره تا وقتی که از سیستم خودش میاد بیرون؟ ویا نباید یک سیستم Emotional رو برد تو یک سیستم Impressive و برعکس؟

چرا مارتین کالمز میگه DAC آئودیو نت تو سیستم خودش پاسخ خیلی بهتری میده؟

چرا بعضی بلندگوها با بعضی آمپلی فایر ها خیلی سازگارترند؟

چرا تو آکوستیک بد ما هر تغییری میدیم (مثل خرید آمپلی فایر گرانتر) تفاوت رو کاملا حس میکنیم و همچنان فکر میکنیم اکبری بیخودی این همه به آکوستیک گیر داده؟

دعوای اونایی که میگن همه آمپلی فایر ها صدای یکسانی میدن با اونایی که اینو قبول ندارند چه جوری باید توجیه شه؟

چرا برخی کمپانی ها حتی المان های پایه رو خودشون میسازند مثل Audio Note ژاپن ؟

آیا یک شکل بودن خطاهای المان های یک سیستم در طراحی میتونه به بهتر شدن طراحی کمک کنه؟

سعی میکنم به این سوالات تا حدی از دید تئوری خطا پاسخ بدم.

ادامه دارد…

Read More

مفهوم Ambiophonics

سه شنبه ۴ خرداد ۱۳۸۹
/ / /

فکر میکنم کمتر کسی اسم Ambiophonics رو شنیده باشه ، حداقل کسانی که خیلی وارد های فای نشدند خیلی با این موضوع آشنایی ندارند.

ما از روزی که به صدا علاقه مند شدیم دیدیم همه فروشگاه ها همیشه دو تا بلندگو تحویل مشتری میدن و منم هیچوقت ندیدم فروشنده فقط یک بلندگو رو برای من فاکتور کنه 🙂 ، البته مهندس میگفت آقای رحمانی گاهی یکی رو درمیاره دمو میکنه ، فکر کنم بهش میگن مونوستریو :-D، البته امیدوارم این دفعه داریوش از دستم شاکی نشه .

خب دلیل دو تا بودن بلندگومثل اینکه این بوده که کلا سیستم های صوتی بر مبنای دو کانال که بنام استریو میشناسیمش طراحی شدند و تمام استودیوها هم بر همین مبنا با دو کانال سیگنال سروکار داشتند. دو تا میکروفن با آرایشی خاص دو تا سیگنال رو تحویل ما میدادند و بعد از پردازش این دو سیگنال ما در نهایت یک مدیا داشتیم مثل سی دی یا ال پی که دو کانال سیگنال رو تحویل Player ما میداد.

اما استریو در ذات خودش مشکلاتی داره که شاید جالب باشه بدونید، میتونید برای دقیق تر فهمیدن موضوع غیر از لینک هایی که میگذارم کتاب Sound Reproduction: The Acoustics and Psychoacoustics of Loudspeakers and Rooms رو بخونید.

ببینید ما در واقعیت یک سورس صدا داریم و با دو گوش سیگنال رو دریافت میکنیم، شکل و ابعاد سر و گوش ما روی دریافت این سیگنال تاثیر میگذارند و ما با این دو گیرنده و از روی اطلاعاتی مانند تاخیر زمانی دریافت دو گوش میتونیم اطلاعاتی رو از سورس صدا مانند فاصله و جهت بفهمیم. دقت کنید که ما دو گیرنده داریم اما فقط یک سورس صدا.

تو استریو ما دو تا سیگنال رو رکورد میکنیم و بعد از تغییراتی ما هر کدوم از سیگنال ها رو به یک بلندگو تحویل میدیم. هر بلندگو شروع میکنه به پخش یک سیگنال و طبق قاعده گوش سمت چپ باید سیگنال کانال سمت چپ رو از بلندگوی سمت چپ بشنوه و گوش سمت راست باید سیگنال کانال سمت راست رو از بلندگوی سمت راست بشنوه، خب این اتفاق میفته و مشکلی هم نیست اما ایرادی که وجود داره اینه که گوش سمت چپ داره سیگنال کانال سمت راست رو با اندکی تاخیر (به نسبت گوش سمت راست) میشنوه و گوش سمت راست هم داره سیگنال سمت چپ رو شنود میکنه. این اتفاق تو هدفون نمیفته و تو هدفون هر گوشی فقط یک کانال رو میشنوه، میدونید که تجربه شنیدن هدفون با استریو خونگی فرق داره.

به این ایراد میگن مشکل Stereophonic Crosstalk و این ایراد هم بشکل Subjective کاملا قابل درک هست و هم مدل Objective اش رو ما در اختیار داریم. این حالت تاخیر باعث Comb Filtering میشه و هم روی پاسخ فرکانسی تا حدی تاثیر میگذاره و هم روی تصویر صدا.

برای حل این مشکل یا باید استریو رو بیخیال شد و چسبید به هدفون (با رکوردهای Binaural) و یا باید فکری به حال مشکل Crosstalk کرد.

برای حل این مشکل Ambiophonics ارائه شد که مبنای اون پردازش دیجیتال هست برای از بین بردن مشکل Crosstalk ، همونطور که میدونید تو Digital Domain ما خیلی خیلی دستمون بازتر از Analog Domain هست و میتونیم هر نوع پردازشی رو روی سیگنال انجام بدیم. هر چند کسانی مثل رومی با فیلتر دیجیتال مخالفند اما من فکر میکنم استفاده از DSP هایی مانند TACT هم برای تصحیح پاسخ اتاق و هم برای تبدیل Stereo به Ambiophonics میتونه تست جالبی باشه.

بعضی رکوردها مثل amused to death هم تصویری 180 درجه دارند که بنظر میرسه از همین فیلترهای دیجیتال برای ایجاد افکت استفاده کردند و تصویرشون کاملا با تصویر یک رکورد معمولی استریو فرق میکنه. حالا اگر دوست داشتید همه رکوردهای معمولی رو به اون شکل جالب بشنوید میتونید یک TACT سفارش بدید ببینید وضعیت چه جوری میشه.

من معتقدم همین استریو ای که داریم اگر به آکوستیک و مکان اسپیکر برسیم نیازی به رفتن سراغ ambiophonics نداریم و فقط میتونه تجربه اون چیز جالبی باشه خصوصا تو سیستم های Emotional که در میکرو پاسخی خطی دارند (مثل Audio Note) بهتره اصلا سراغ Ambiophonics نریم اما اگر یک سیستم معمولی داریم که پاسخ میکرو همچین خوبی نداره میشه این جور چیز ها رو تست کرد و نتیجه رو دید.

لینک های زیر رو میتونید ببینید :

http://www.ambiophonics.org/

http://www.tactlab.com/Products/Ambiophonics/ambiophonics_system.html

http://www.stereotimes.com/comm0899.shtml

http://www.stereotimes.com/ambiophonicsch2.shtml

http://www.stereotimes.com/ambiophonicsch3.shtml

http://www.stereotimes.com/ambiophonicsch4.shtml

http://www.stereotimes.com/ambiophonicsch5.shtml

http://www.stereotimes.com/ambiophonicsch6.shtml

http://www.stereotimes.com/ambiophonicsch7.shtml

http://www.stereotimes.com/ambiophonicsch8.shtml


Read More

تطبیق امپدانس در ارتباطات انسانی

چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

تطبیق امپدانس (Impedance Matching) در الکترونیک به این معنی هست که امپدانس دیده شده از طرف سورس با امپدانس بار برابر (در حالت مختلط ZS = *ZL باشه یعنی قسمت مختلط امپدانس که به سلف و خازن برمیگرده هم علامت نباشند اما برابر باشند) باشه تا ما بیشترین توان رو از سورس به بار ZL منتقل کنیم.

در بحث تئوری امواج الکترومغناطیسی هم ما دقیقا چنین مساله ای رو داریم و اگر امپدانس خط انتقال موج با امپدانس بار تطبیق نداشته باشه بخشی از موج برمیگرده و همین مفهوم در تئوری انتشار موج صوتی هم وجود داره و یک هورن همانند ترانسفورمر کارش تطبیق امپدانس هست.

من فکر میکنم میشه تو روابط انسانی هم از جهتی موضوع رو به این شکل دید، البته با کمی تغییر در تعریف مفهوم Matching که اگر کمی صبر کنید براتون توضیح بیشتری میدم 😉

این نوشته به هیچ شخص خاصی مربوط نمیشه و من فقط سعی کردم با یک دید کاملا مثبت روابط خودم و سایتم رو با مخاطبان و دوستانم نقد کنم، امیدوارم این نوشته رو به حاشیه هایی که اخیرا ایجاد شده مربوط نکنید (اون حاشیه ها تموم شده و من تمامی کامنت ها و نوشته های قبلی مرتبط با اون حاشیه ها رو پاک کردم) چون موضوعی که الان میخوام در موردش بنویسم از مدتها قبل تو ذهنم بود. عملکرد سایت من هم در شکل ادبیات تند نوشتاری و هم در نوع ارتباطش نیاز به نقد داشت که فکر میکنم الان وقتش باشه.

فکر میکنم طرح این موضوع برای شما هم میتونه جالب باشه تا نگاهی دوباره داشته باشید به روابط خودتون با دیگران 😀

سلامن علیکم

سایت من بازتاب آنچه در ذهن من میگذره هست و این نوشته ها به شکلی بر مخاطبان سایت تاثیر میگذاره.

فراموش نکنیم وقتی قراره نوشته های کسی نقد بشه باید بدونیم ما با دو مساله روبرو هستیم :

یکی خود نوشته هست که بازتاب ذهن نویسنده هست و اسمش میشه اثر و دیگری فضای ذهن مخاطب و کلا فضایی که یک اثر اونجا تاثیر میگذاره هست.

مثلا من فکر میکنم آمپلی فایر برند X آمپلی فایر خوبی نیست و میام مینویسم این آمپلی فایر به این دلایل خیلی بدصدا هست.

ما میتونیم این نظر رو نقد کنیم و با آوردن دلایلی بگیم این نظر درست نیست و یا برعکس اون نظر رو تایید کنیم.

مساله دیگه ای که میشه بهش فکر کرد اینه که این نظری که اکبری داده چه تاثیری به فضای ارتباط گذاشته، مثلا آیا فروشنده اون کالا خیلی ناراحت شده و باعث شده از اکبری دلخور بشه و یا کسی که اون آمپلی فایر رو خریده از اینکه چنین نوشته ای رو خونده دلسرد شده؟

اکبری نظراتی داره، نه فقط در مورد کامپوننتها بلکه در مورد مجلات ، در مورد فروشندگانی که تو تهران فعالند و …

هر کسی از نگاه من حق داره نظرش رو بیان کنه فارغ از تاثیری که قراره تو فضای مخاطبان بگذاره و من اصلا باور ندارم نویسنده باید حتی به اندازه اپسیلونی اونچه در ذهنش میگذره رو بخاطر فضای دریافت سانسور کنه.

بنابراین هر کسی حق داره در مورد چیزی که دوست داره نظر بده و بدون توجه به فضای دریافت نظرش رو اعلام کنه اما از نگاه من نظراتی ارزش داره که شرایط زیر رو رعایت کرده باشه :

  1. صداقت و شفافیت کاملا رعایت بشه، از نگاه من کوچکترین تحریف و دروغی کاملا نظر رو بی ارزش میکنه و هر نظری باید دقیقا انعکاس باور ذهنی نویسنده باشه (این شرط مهمترین شرط هست)
  2. این نظر وابسته به منافع (بقول کانت رها از بهره و سود) ، خواسته ها و یا Complex های ذهنی (مثل عصبانیت و یا برتری جویی برای ساختن جایگاهی برای خودمون و …) ما نباشه
  3. تسلط و اطلاعات کافی از چیزی که قراره در موردش نظر بدیم داشته باشیم و خودمون دقیقا فهمیده باشیم چی داریم میگیم

فراموش نکنید من معتقدم آدم ها در قسمت شرط سوم حق دارند اشتباه کنند و من خیلی روی شرط سوم به اندازه شرط اول و دوم تاکید نمیکنم اما به هر حال میشه کاری کرد تا امکان اشتباه در برآورده شدن شرط سوم به حداقل برسه.

من به این چهارچوبی که اشاره کردم معتقدم و بر همین مبنا به نظرات دیگران توجه میکنم، هر کسی حق داره از طریق ایمیل ، تلفن و یا کامنت در سایتم نظرش رو به من اعلام کنه و من بدون هیچ سانسوری کامنتش رو درج میکنم و اگر لازم بدونم بهش جواب میدم.

مثلا اگر کسی معتقده بیشتر نظرات اکبری اشتباه هست من به نظرش 100 درصد احترام میگذارم ، شاید اولش کمی از شنیدنش دلخور بشم اما واقعیت اینه نظرات آدمها محترمه و من بهشون احترام میگذارم البته به این شرط که سه شرط بالا رو برآورده کنند. مشکل از نگاه من وجود نظرات مخالف نیست چون واقعا ما به تعداد آدمها میتونیم نظرات متفاوت داشته باشیم و منم سعی نکردم فکر خودم رو بکنم تو ذهن همه اما مشکل در بیشتر مواقع به برآورده نشدن سه شرط بالا برمیگرده.

خود من تمام سعی ام این بوده نظراتم کاملا این سه شرط رو برآورده کنند و نخواستم نظرات مخالف رو پنهان و یا سانسور کنم و یا دنبال این نبودم که همه مثل من فکر کنند.

نوشته های سایت من بخاطر صراحت زیادش گاهی تو ذهن برخی از دوستان سرزنش شد، مثلا پست مخاطب کم هوش و یا زیر صفر فرض کردن سواد فروشنده ای که یک برند سوئیسی رو می آورد و یا شوت فرض کردن کسی که بجای ASR میره آکوفیض میخره 😀 و …

من راستش خنده ام میگیره این نوشته هام رو میخونم ، البته این نظرات من که زیادی تند و ناخوشایند بنظر میاد از نگاه من هر سه شرط بالا رو برآورده میکنه (البته پست مخاطب کم هوش کمی شرط دوم رو میبرد زیر سوال چون کمی عصبانی نوشتمش) اما تاثیر خوبی روی فضای مخاطبان نداره.

متاسفانه و یا خوشبختانه ذهن من کارکردی بدون فیدبک داره، دقیقا مثل Audio Note و همونطور که میدونید فیدبک معنی اش اینه ما خروجی رو بسنجیم و به شکلی به ورودی اعمال کنیم. من ذهنم خروجی نوشته رو که همون تاثیر بر فضای مخاطب هست رو هیچوقت نمیسنجه و اونرو به به ورودی اعمال نمیکنه تا وضعیت تصحیح بشه.

میدونید فیدبک منفی با تصحیح ورودی دیستورشن رو میاره پایین اما از Gain (میشه gain رو اینجا به صداقت و شفافیت تشبیه کرد) کم میکنه، ذهن من چون بدون فیدبک کار میکنه متاسفانه گاهی دیستورشن خروجی اش تو فضای ارتباط خیلی میره بالا و خیلی ها بدجور از دستم شاکی میشن و عده ای هم پیش خودشون فکر میکنند حتما این نوشته ها به منظور خاصی نوشته میشه.

(ایرادی که به مجلات میگیرم اینه که خروجی اونها فیدبک خیلی بالایی داره وگرنه خیلی نمیشه گفت اونها دارند فقط دروغ تحویل مردم میدن)

اما چرا وضعیت اینجوره، آیا بهتر نیست اکبری مثل آدم بنویسه (البته آدم به معنایی که اکثریت محافظه کار تعریف میکنه) و تنش درست نکنه؟

آیا بهتر نیست کمی سنجیده تر و محترمانه تر و بهتر بنویسه تا کسی از دستش دلخور نشه؟

به هر حال ما تو یک فضای فرهنگی خاص زندگی میکنیم (بقول کسی که میگفت ما ایرانیها با تعارف حرف هامون رو میزنیم) و نمیشه بگیم ما به خروجی کاری نداریم و آیا بهتر نیست اکبری این موضوع رو بفهمه؟

من کاملا قبول دارم محافظه کارانه تر نوشتن و استفاده از فیدبک تنش و دیستورشن رو میاره پایین و هم احترام بیشتر میشه و هم دلخوری و ناراحتی کمتر اما اجازه بدید بگم چرا من بدون فیدبک و صریح مینویسم.

اول اینکه من دوست دارم تصور کنم مخاطبم مثل خودم هست و دارم با یکی مثل خودم ارتباط برقرار میکنم و چون من فضای بدون فیدبک رو بیشتر دوست دارم سعی میکنم اینجوری برم جلو و میدونم این تصور که مخاطبم مثل من هست خیلی به ندرت به واقعیت نزدیک میشه.

من میدونم استفاده از کلمه د ر پ ی ت و یا صفر فرض کردن سواد یک فروشنده میتونه از محبوبیت نوشته هام کم کنه و راه رو برای انتقادهای بیشتری باز کنه اما من به نظرات دیگران زیاد اهمیتی نمیدم چون نه دنبال fan جمع کردن هستم و نه دنبال پول درآوردن از این راه.

کلا دنبال جایگاهی برای خودم نیستم، بقول شاعر “رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار”، البته استفاده از این نوع ادبیات به این معنی نیست که من از ناراحت کردن کسی خوشحال میشم، نه ، من واقعا متاسف میشم از اینکه این نوع نوشته ها با فضای های فای ایران جور درنمیاد و قلبا دوست ندارم کسی از نوشته هام ناراحت بشه.

اما دوستان من، من خیلی برای های فای هزینه دادم و خیلی راه ناهمواری رو طی کردم و همیشه دلم میخواست یک اکبری مانندی (بدون فیدبک و صریح) وجود میداشت که (برخلاف مجلات با فیدبک زیاد) کمکم میکرد از این برزخ های فای بیام بیرون، من به رومی بینهایت احترام میگذارم و دستش رو میبوسم حتی اگر تو انجمنش بنویسه “اکبری تو خیلی شوتی، برو گم شو”.

میدونید چرا ؟ چون من عاشق یادگیری هستم نه دنبال اینکه رومی چه جور شخصیت ای هست و یا چه ادبیاتی داره.

میدونید من چه فضایی رو در ارتباط دوست دارم؟

من دوست دارم در فضایی باشم و بنویسم که مخاطبانم هم از جنس من باشند، بقول یکی که میگفت بهشت جایی برای همه روح های آشناست (آشنا به معنی نزدیک و شبیه به هم هرچند لغت شبیه خیلی مطلب رو نمیرسونه).

من دوست داشتم اعتماد کنم، همونجور که دوست دارم به من اعتماد داشته باشند و دوست داشتم رها از بهره بنویسم همونجور که دوست دارم هر نویسنده ای رها از بهره بنویسه و دوست داشتم عاشقانه بنویسم همونجور که دوست دارم هر نویسنده دیگری عاشقانه بنویسه اما امپدانس سورس برخلاف خواسته من بیشتر اوقات با امپدانس بار یکی نبود.

من Zs رو میشناختم و تصورم این بود مخاطبم هم Zl اش برابر Zs هست اما واقعیت اینه خیلی جاها این برابری نبود و من با پیش فرضی که داشتم اعتماد کردم، البته این موج های برگشتی به من ثابت کرد فضای های فای ایران خیلی تطبیق خوبی با امپدانس سورس نداره 😀 .

اکبری میگه مرغ یک پا داره و روند حرکت همینه که دوست داره، من هنوزم دوست دارم تصور کنم این تطبیق امپدانس وجود داره چون اینجوری راحت تر مینویسم.

هر کسی میتونه نظراتش رو همه جا عنوان کنه و دنبال مخاطبی باشه که باهاش آشناتره و بهتر باهاش ارتباط برقرار میکنه و یا با دوستانی به گفتگو بشینه که باهاش هم عقیده ترند و میتونه از نوع نوشته های من انتقاد کنه اما من تغییری توی امپدانس سورس نمیدم تا با امپدانس بار تطبیق پیدا کنه هرچند سعی ام رو میکنم هم صراحت ام رو از دست ندم و هم کمترین تنش رو بوجود بیارم.

به همه هم پیشنهاد میکنم اگر سه شرط ای که گفتم رو رعایت کنند دنبال این نباشند که فلان دوست یا فلان مخاطب از حرف یا نوشته شما خوشش میاد یا نمیاد، خودتون باشید چون بالاخره دوست یا مخاطبی پیدا میشه که از جنس شما باشه. رومی هم همینطوره و دنبال مخاطب جمع کردن نیست، بهتره همه خودشون باشند و کاری رو که دوست دارند انجام بدهند فارغ از قضاوت دیگران اما همیشه اون سه شرط رو براورده کنند…

Read More

آلبوم بیداد

چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /

محمد رضا شجریان با آهنگسازی پرویز مشکاتیان تو دهه شصت کارهایی رو ارائه کرده که برای هرچند بار که میشنوم انگار برای من تازگی داره، آلبوم بیداد هم از تاثیرگذارترین آلبوم هایی بوده که شنیدم و من فکر نمیکنم دیگه کارهایی از این دست رو در موسیقی سنتی بشنویم.

جدیدا هم شبکه بی بی سی برنامه ای از شجریان پخش کرد که موفق نشدم ببینم. یکی از خصوصیات آقای مشکاتیان این بود که نمیومد تو آهنگهایی که ساخته همه تکنوازی ها رو خودش انجام بده و بیشتر اوقات بنا به حس و حال قطعه این کار رو به کسی دیگر واگذار میکرد. مثلا تو نوا مرکب خوانی بیشتر تک نوازی ها با استاد موسوی بود.

آلبوم بیداد تو دستگاه همایون اونم در سال 1361 اجرا شده (البته سال 64 تونست مجوز نشر بگیره) که فضایی سنگین داره .

شجریان تو بیداد میگه :

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد         دوستی کِی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره‌گون شد خضر فرخ‌پی کجاست     خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد
کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی         حق‌شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست         تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار         مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند         کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست     عندلیبان را چه پیش آمد هَزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت     کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش         از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد

Read More

Subjective Audio Glossary & Audio Reviewing بخش شانزدهم

سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

تو بخش قبلی مثالهایی رو از حضور صدا در فضا زدم که مربوط به یک اجرای زنده بود و به صدای بازسازی شده مربوط نمیشد. الان میخوام در مورد Presence صدای بازسازی شده بنویسم و همانطور که میدونید برای بازسازی این فضا ما روشهای مختلفی رو مانند Monaural Recording ، Stereophonic ، Dolby 5.1 ، Binaural و Ambiophonics داریم که هر کدوم اینها به شکلی سعی میکنند یک فضایی رو برای حضور صدا بازسازی کنند.

هر کدوم اینها رو میتونید بشنوید و تجربه کنید، جالبترین اونها Binaural هست که شنیدنش با هدفون خیلی جالبه. شما با شنیدن هر کدوم اینها میتونید روی نوع بازسازی صدا در فضا دقیق بشید و ببینید هر کدوم از اونها چه خصوصیتی دارند.

با جابجایی بلندگوها هم در اتاق میتونید روی تغییرات صدا دقت کنید و ببنید چه اتفاقی برای صدا میفته و یا از بین دو بلندگو (نقطه Sweet Spot) بلند شوید و به اتاق دیگری بروید و ببنید حضور صدا به چه شکلی تغییر داشته.

استریو بخاطر مشکل Crosstalk نمیتونه مثل Binaural صدا رو بازسازی کنه و برای همینه استریو رو دارند با Ambiophonics جایگزین میکنند و به عبارتی استریو بجای بازسازی دقیق یک Event در فضا یک تصویر مجازی به شنونده ارائه میده.

یکی از چیزهایی که در مورد مکان بلندگو و آکوستیک مطرحه اینه که تو یک آکوستیک خوب و در شرایطی که بلندگوها درست Place شدند ما اطلاعات مربوط به فضای اجرا رو خیلی شفاف میشنویم، مثلا رکورد Amused to Death رو که جاهای مختلف میشنوید میبینید چقدر یک آکوستیک بد اطلاعات Presence صدا رو خراب میکنه و چقدر در یک آکوستیک خوب اطلاعات مربوط به Presence صدا راحت و شفاف شنیده میشه.

حتی یک لیوان روی میز و یا بقول جیم اسمیت که میگفت حتی یک صندلی که تا حدی رزونانس ایجاد میکرد میتونه روی حضور صدا در اتاق تاثیر بگذاره و هم نوع صدابرداری ، هم نوع رکورد از نظر مونو یا استریو بودن و هم آکوستیک سیستم همگی روی این بخش تاثیر گذارند. یادمه تو یارامانا که نشسته بودیم آقای محرابی اومدند و من اون موقع که ویلسون 8 دمو شده بود به آقای محرابی گفتم بهتره فقط شما روی صندلی بشینید و من میرم اون طرف تر دورتر چرا که نشستن چند تا آدم کنار هم باعث تغییر شرایط میشه و گاهی اوقات این تغییر کاملا توسط گوش قابل درک هست.

یکی دیگه از مثالها رکورد های IsoMike با مدیریت آقای Ray Kimber طراح کابل Kimber هست که اگر رکوردهای این آدم رو بشنوید بخاطر نوع صدابرداری خیلی احساس حضور در فضای کنسرت رو دارید. حتما اگر براتون ممکن بود رکوردهای این آدم رو بشنوید چون خالی از لطف نیست.

ادامه دارد…

Read More

WTA Madrid 2010 – The winner Aravane Rezai

دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

مادربزرگ این دختره (ارغوان رضایی) تو آپارتمان ما میشینه، اون دفعه که اومدند ایران تو حیاط با پدرش تمرین میکرد، پدرش آدم جالبیه ، خواستم بگم خوشحالم از اینکه تو مادرید قهرمان شد و Venus Williams رو برد.

این اولین بار هست که تو وبلاگم خبری بی ربط به های فای مینویسم.

اینم گزارش بی بی سی :

Aravane Rezai shocks Venus Williams at Madrid Open
Aravane Rezai of France, the world number 24, stunned Venus Williams 6-2 7-5 to capture the Madrid Open title.
Rezai broke her American opponent twice to take the first set with ease and fought back from 5-2 down in the second to win in one hour, 42 minutes.
It was the unseeded 23-year-old’s third career title after triumphs in Strasbourg and Bali last year.
Despite the defeat, Williams, who turns 30 next month, will return to number two in the world rankings on Monday.
“I just cannot believe this,” said Rezai. “She played very well and I’ve always respected her as a player and a champion. I just tried my best today and it worked well for me.”
Rezai blasted winners from all corners of the court and won 100% of points on her first serve as she took the opening set in less than half an hour.
Williams rallied in the second and stormed into a 5-2 lead but Rezai refused to be subdued.
She saved five set points before squaring the match at 5-5 and pushed on to take the title on her first match point.
A shocked Williams, winner of nine clay titles, uttered just one sentence at the presentation ceremony.
“She played well, congratulations,” said the five-time Wimbledon champion.

Read More

Vitus MP-L201 in Munich High End 2010

یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

Also new from Vitus is the top-of-the-line MP-L201 two-chassis preamp. This unit weighs over 100 pounds and can be bought with an optional subwoofer crossover. It is fully balanced from input to output and is wired with Vitus’s own Andromeda cabling. The price is € 46.000

New from Denmark’s Vitus Audio is the SIA-025 integrated amplifier (€ 18.500). This unit is said to output 25Wpc in class A or 100Wpc in class AB. It has two unbalanced inputs as well as three balanced inputs and can be bought in a variety of colors including silver, red, white, and dark gray.

تو این اتاق یک نوازنده بشکل زنده اجرا داره و صدای اون از طریق ویتوس و بلندگوی دانمارکی AMPLI پخش میشه، فکر کنم چنین مقایسه ای جالب باشه برای شنونده ها.

لینک های زیر عکس های نمایشگاه امسال در آلمان هست:

http://s632.photobucket.com/albums/uu43/ghtoz/HighEnd_Munich_2010/?albumview=slideshow

http://www.my-hiend.com/vbb/showthread.php?p=78437

http://picasaweb.google.com/118223304588653203263/Mun_2010#

آقای ویتوس تو نمایشگاه امسال آلمان حضور داشتند، مثل اینکه آقای رحمانی هم اونجا بودند و ایشون رو دیدند، ویتوس تو سیستم های زیر Setup شده بود :

Main room was D111 – the old B&W room and the biggest room.

Had 3 systems running there:

Together with َAmphion speakers:

Krypton3

Vitus SS010 Integrated Amplifier

Vitus SCD010 CD Player

Other smaller Amphion speaker

Vitus SS050 Integrated Amplifier

Vitus SCD010 CD Player

BIG system with new danish speaker

Vitus SCD010 CD Player

MP-L201 with active sub crossover (Vitus New Product for Marten Supreme bass tower)

Vitus SS101 for bass

Vitus SM101 for high frquency

Using bertram audio cables

German Physiks/Vitus Audio room (E111)

GP PQS100+ and borderland speakers

Vitus SIA-025 integrated amplifier (new Vitus Product)

Vitus SCD010 CD Player

Andromeda cables

SW Speakers/Vitus Audio / Purist Audio room (Hall 3 stand F15)

Vitus SCD010 CD Player

Vitus SS101 Integrated Amplifier

Purist AC conditioner and cables

SW “magic flute” speaker

Read More

Romy The Cat’s new Listening Room

یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

http://www.goodsoundclub.com/Forums/ShowPost.aspx?PageIndex=8&postID=13520

همیشه این سوال هست که آیا ممکنه ما با خریدن یک سیستم گران تر و یا جایگزینی آنالوگ با دیجیتال و یا جایگزینی لامپ با ترانزیستور و یا توجه به tune ها به اون صدایی که دوست داریم برسیم؟ همیشه یک کاربر پول و وقتش رو خرج میکنه و بعد از شش ماه تحقیق و ارتقاء و … دوباره ذهنش درگیره اینه که این صدا باید بهتره بشه و اون چیزی نیست که باید باشه. این چرخه همینطور ادامه داره و من ندیدم کسی به این شکل جلو رفتن به نتیجه دلخواهش برسه حتی با 500 میلیون پول دادن ، استفاده از لامپ و یا توجه به Tune ها و … بحث های X بهتر از Y هست و یا توجه به Specification ها و خیلی چیزهای دیگه ای که ما یاد میگیریم هم شاید در ابتدا موثر بنظر برسه و فکر کنیم افتادیم تو مسیر درست اما واقعیت اینه صدای خوب از خیلی از این چیزهایی که تصور میکنیم فاصله داره. خوشبینی یک Audiophile در این مسیر نشانه مبتدی بودن اون هست و شاید خیلی زمان صرف بشه تا بفهمه نگاهش چقدر از واقعیت فاصله داشته.

من فکر میکنم اگر کسی دقیقا بفهمه صدای خوب چیه مطمئنا خواهد دانست رسیدن به صدای خوب مسیر خیلی هموار و راحتی نیست و برای همینه من همیشه به هر کسی که ایمیل میزنه و میخواد وارد این دنیای های فای بشه یه جوابی بهش میدم که طرف بیشتر دلسرد میشه تا دلگرم، البته شما در صورتی میتونید با من هم نظر باشید که بفهمید صدای خوب یعنی چه و اگر دقیقا نمیدونید صدای خوب چه صدایی هست مطمئنا با من هم عقیده نخواهید بود.

من همیشه گفتم رسیدن به صدای خوب کار راحتی نیست و خودم هم تقریبا بیخیالش شدم و منتظرم یک فضای آکوستیکی مناسب در اختیارم قرار بگیره که اون موقع ممکنه دوباره برگردم به های فای. های فای میتونه تفریح جذابی باشه اما برای من تا وقتی مطمئن هستم بدون عناصر لازم پاسخ مطلوب رو نداره به سمتش نمیرم و ترجیح میدم بجای بازی کردن با کامپوننت ها و پول و انرژی بیهوده صرف کردن وقتم رو صرف چیز بهتری کنم.

رومی رو ببینید که تو اتاق جدیدش داره تلاش میکنه به نتایجی برسه و ببینید که یک آدم حرفه ای مثل اون چقدر داره انرژی میگذاره و هنوز از ایده الش فاصله داره. ممکنه یک بلندگوی دیگه بسازه تا تو این اتاق جدیده پاسخ بهتری بگیره، من واقعا به دوستان پیشنهاد میکنم تا دقیقا نمیدونند دنبال چه هستند پولهاشون رو بیهوده دور نریزند و اگر فقط بازی های فای براشون جذابه من دخالتی نمیکنم اما اگر نتیجه براشون مهم هست موضوع رو خیلی ساده فرض نکنند چون حتی یکی مثل رومی هم با اون همه تجربه خیلی خیلی داره انرژی برای این کار میگذاره.

اگر من برگردم به های فای مطمئنا اون روز روزی خواهد بود که هم وقت کافی خواهم داشت و هم یک فضای آکوستیکی مناسب در اختیارم خواهد بود.

ببینید رومی چی گفته :

Posted By: Romy the Cat in Audio Discussions
Subject: Stop!
=========================
OK, I decided to stop today to do what I do as it does not feel like me anymore. For a month as I live in here and have the playback up my playback is a source of great pain and I do not like it. I am accustomed that I turn the thing on and USE it. I did many experiments and had weeks or month playback in bad shape but I know what is going on and I had no problem with it. Now, in new house I for some reasons constantly fight with playback and practical do not USE it as I would like to. The audio experiments I fine, I like them but today I convinced myself the unit I have a dictated midbass channel I will not get the sound I would like to get. So, what people do after they have a strike of revelation? Right, they begin to re-read my site.
So, I look at my comments in the Audio For Dummies section: do not pursue full-range without being ready, do not go for lower bass without being ready and I asked myself – what I am doing?

So, I took everything from my listing room out (I have a tone of the speakers I have in there, trying to imitate the midbass) and connected just two woofers to Milq’s bass channels. As the result I got the same Macondo as I had only the LF section runs at few dab doe and well underdeveloped for this room. So, I have no bass but I have nice balanced and peaceful sound from 60 Hz and up. I will keep it for a while until I will do something radical with midbass – I am not ready to move in there now.

The sound as it is not bad. I rolled of HF and there is not bass. The LF section (the dose lower upperbass in effect) is time aligned and the Macondo got some imaging back. The MF tone is partials back. So, the Macondo works now in monitor mode, but it is OK for now. At least today playing my playback I did not have the feeling that I need to spend a night with an ex-girlfriend who you dumped because you did not like sex with her.
Back to the normality.

Rgs, Romy the caT
=========================

The thread located at:
http://www.goodsoundclub.com/TreeItem.aspx?PostID=13519

Thanks,
GoodSoundClub Admin

Read More

Audio Softwares

چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /

یکی پرسید چه نرم افزارهایی در زمینه صدا موجوده منم گفتم لیستش رو میگذارم اینجا اگر کسی خواست ایمیل بزنه براش آپلود کنم.

گذاشتن لیست به این معنی نیست که من با همه این نرم افزارها کار کردم و قبلا هم لیست کتاب هام رو گذاشتم که به این معنی نبود همه این کتاب ها رو خوندم.

این چند روزه عجب هوایی داشتیم، ما رو بگو مثل …خل ها یک ساعت زیر بارون پیاده رفتیم تا برسیم به خونه، بنظر من چیزی زیباتر از بارون پیدا نمیشه…

راستی شنیدم حبیب اومده ایران، خبر درسته؟

لیست به شرح زیر هست:

Acoustics Engineering Sabin v3.0.76
Adobe Audition 3
ARTA Audio Measurement And Analysis Software v1.5.0
BrainWave Generator 3.1.12.0
Cool Edit Pro 2.0
Dirac3.0 – Room Acoustics Software
ELAC Cara 2.2 plus
ETF v5.983
Exact Audio Copyer
Feurio
Leap Loudspeaker Enclosure Analysis Program v.5.0
LoudSpeaker Lab v3.1.3
Room Optimizer
TrueRTA 3.3.2

Read More

Amplifier Loudspeaker Matching

چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /

آقای نلسون طراح Pass Labs که تو مدلهای گنده ای که فرستاده تو بازار چیز بدردخوری نساخته خودش آدم خیلی کاردرستی هست و آمپلی فایرهای کم توان Single Ended Class A ترانزیستوری با دو طبقه مدار بدون فیدبک منفی میسازه . این آدم اون گنده ها رو به درخواست بازار میسازه و میدونید که برای سود بیشتر تو بازار یک طراح باید مطابق میل Audiophile های خنگ تر رفتار کنه و برای همینه نلسون هم آمپلی فایرهای بازاری گنده میسازه و هم آمپلی فایرهای خوب زیر 30 وات. البته توضیح یک نکته ضروریه اونم اینکه صدای Single Ended Class A ترانزیستوری با Single Ended Class A لامپی دو چیز کاملا متفاوت هست که هم نلسون و هم رابرت هارلی بر این موضوع اتفاق نظر دارند. من خودم Single Ended Class A ترانزیستوری تا به این لحظه نشنیدم.

راستش من طراحانی رو که مثل Steve مقاله های زیادی ارائه میدهند دوست دارم و کسانی مثل Steve و Nelson Pass فرقشون با طراح های Idiot اینه که مسائل رو خیلی ساده و احمقانه نمیبینند و نگاهشون به مسائل حالت تک بعدی X بهتر از Y نداره.

مثلا کسی که میاد میگه “لامپ از ترانزیستور بهتر هست” و یا “کابل نقره بهتر از کابل مسی هست” از نظر من idiot بحساب میاد چون نگاه تک بعدی X>Y مخصوص طبقه کم هوش جامعه هست. کسی که نگاه عمیق و درستی به مسائل داره هیچوقت اونها رو بصورت تک بعدی X>Y نمیبینه. ببینید رومی چی میگه :

Audio people like to talk about audio. Most of their talks are about “what is best”. The completion between “what is the best” is the sport that takes 90% of audio person retune. Most of the audio people, would they meet physically or over internet are immodestly get engaged in collaboration what is the best for this or what that application. This completion of ideas in pursuit of figurative “best” is in my view is not only horrible and also stupid thing. The “competition for the best” syndrome is something that retarded reviewers brought into audio.  This “frustration for the best” is the only crap they are able to sell and the only think how they meant understand audio. Unfortunately the Audio Morons, means you, fully embrace this “frustration for the best” without understanding what is going on.

Audio people have atrophy of competitiveness and instead of “competitiveness as enrichment” they use a surrogate of competitiveness – the contest of irrelevancy.  The only thing that audio people might compete and might correlate “what would be the best” is the competition of objectives. Ironically, to compete in objectives most of audio people do not to have playback heard. I for instance discard 90% of people with whom I talk in audio just because I find that thier audio objective is not worthy my attention….

So, the so popular argument between audio people on the subject what amplifier, speaker or cable is the best is in fact a debate between two idiots. The only sane arguments might be argumentation whos objectives are more “loaded” but where did you see audio people able to “compete” in that realm?

Rgs, Romy the Cat

ِSteve و Nelson یکیشون طراح آمپلی فایر لامپی هست و دیگری طراح آمپلی فایر Solidstate و ما با خوندن مطالبشون میبینیم با یک فضای روشن و منطقی روبرو هستیم که این دو رو در مقابل هم قرار نمیده و بین اینها یک فضای تفاهم برقراره، هیچکدوم اینها بخاطر تجربه و درک درستی که دارند موضوع رو تک بعدی و ساده نمیبینند و برای همینه که میتونند به تفاهم برسند.

کسانی که موضوعات رو تک بعدی میفهمند همیشه با هم در جنگ هستند چون یک دسته میگه X بهتر از Y هست و دسته دیگه میگه Y بهتر از X هست. این idiot ها موقعی که یکی میاد میگه موضوع اینجوری نیست سریع عصبانی میشن و طرف رو به بودن در جبهه مقابل متهم میکنند و شروع میکنند به حمله کردن بهش و با این کار اوج idiot بازیشون رو ثابت میکنند.

نگاه تک بعدی مخصوص طبقه عوام هست و این نوع بحث ها فقط به مباحث های فای محدود نمیشه.

بگذریم، میخواستم بنویسم مفهوم Matching از نظر الکترونیکی بین بلندگو و آمپلی فایر خیلی مساله مهمی هست که قبلا هم بهش اشاره کرده بودم.

خیلی از تحلیل گران تو تحلیل هاشون مینویسند شرایط دموی بلندگو خیلی مهمه و هر بلندگویی ممکنه با یک آمپلی فایر جواب بهتری بده. مثلا رومی با اینکه مخالف درایور های سرامیک هست اما تلفیق Push Pull Class A ترانزیستوری رو با سرامیک خیلی جالب دیده، میدونید که ویتوس Push Pull Class A هست و مارتن دیزاین از سرامیک استفاده میکنه در حالی که ممکنه همین سرامیک رو به یک آمپلی فایر Class A/B دیگه بزنید نتیجه خیلی بد از آب دربیاد.

مثال های اینچنینی زیاده مثلا بلندگوهای ریبونی Apogee با آمپلی فایری که سورس جریان هست مثل Krell پاسخ خیلی خوبی میده و یا بلندگوهای الکترواستاتیک SoundLabs با لامپی های پرتوان مثل Audio Research ششصد واتی و یا VTL چهارصد واتی پاسخ مناسبی دارند.

از نگاه آرتور مهمترین بخش Matching تو قسمت الکترونیک به مچینگ بلندگو با آمپلی فایر برمیگرده ، دنیای صدا دنیای جالبیه و نمیشه خیلی ساده و احمقانه بهش نگاه کرد هر چند ما که بیخیالش شدیم 😉 .

شاید مقاله نلسون Pass در مورد تفاوت آمپلی فایرهای ترانزیستوری که سورس جریان هستند با آمپلی فایرهای لامپی که سورس ولتاژ هستند تا حدی راه گشا باشه تا بفهمیم از دید Objective وضعیت چگونه است.

لینک مقاله اینجاست :

http://www.firstwatt.com/pdf/art_cs_amps.pdf

لیست کامل مقالات نلسون که خیلی هم جالبه اینجاست :

http://www.firstwatt.com/articles.html

شاید در آینده اگر وقت داشتم بیشتر در این مورد بنویسم.

خوش بگذره

از نگاه نلسون:

Watt’s the Deal?

Dick Olsher famously remarked that “The first watt is the most important watt.” This sentiment has also been expressed by others as “Who cares what an amplifier sounds like at 500 watts if it sounds like crap at one watt?” With this in mind, I created First Watt in 1998 as a “kitchen-table” effort, exploring unusual low power amplifiers with an emphasis on sound quality.

Small amplifiers have a number of advantages over “big iron” in that very high quality can be achieved with simple Class A circuits using little or no feedback.

There is no such thing as a perfect amplifier. Every audiophile and his associated equipment has specific needs, but in each case there is such a thing as a best amplifier – the one that makes you happy.

First Watt exists because I wanted to explore a variety of amplifier designs in what I think of as neglected areas – amplifiers that might not fit into the mainstream and are probably not appropriate to my more commercial enterprise, Pass Labs.

With oddball characteristics and output power ratings of 25 watts or less, First Watt is not for most people. If you have efficient loudspeakers, listen at reasonable levels and are obsessed about subjective performance, then you probably have come to the right place.

If you want reliable audio product, then you really have come to the right place. For twelve years First Watt has an essentially zero failure rate.

There have been eight designs released in limited quantities, all simple Class A circuits, each offering a unique approach to sonic quality. The F1 and F2 are both current source (as opposed to voltage source) amplifiers with no feedback. The F3 offers single-stage single-ended operation with new Jfet power transistors. The F4 is a push-pull current buffer with no voltage gain or feedback, and the F5 is a uniquely high performance push-pull amplifier with feedback. The new J2 and M2 continue to push the envelope in different ways.

First Watt amplifiers are routinely compared with tube amplifiers, although I make a point that they are not designed to mimic tubes as such. These amplifiers share some of the characteristics of the better tube products in that they have simple circuits with minimal or no feedback and emphasize performance of individual gain devices. In some ways they are better than tubes, in other ways perhaps not.

As these pieces have been limited in production, most are now only available on the used market, and you do not see them very often, although there are numerous clones, and you can always consider building them yourself, as the schematics and such for older products are available here for the DIY enthusiasts (and not for commercial cloners). We are altering the approach with the J2 and M2, which are slated for a longer production cycle, giving our distributors something to sink their teeth into. We will continue to release new “F” series, but in very limited production, with the schematics posted for you DIYers after the first run is gone.

For the first eleven years I built these by hand all by myself. More recently my son Colin and nephew Sean have joined me in the shop in Foresthill.

Read More

مغالطه پهلوان پنبه

پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
/ / /
Comments Closed

به سایت ویکی نگاهی بیندازید و ببینید اینطور نوشته :

مغالطه پهلوان‌پنبه یا مغالطه حمله به مرد پوشالی از مغالطات مقام نقد است؛ که شخص وقتی با مدعایی مخالف است و آن را نادرست می‌داند، برای نشان دادن نادرستی آن از راه غیرمنطقی مغالطه استفاده می‌کند؛ در مغالطه پهلوان‌پنبه هیچ‌گاه دلیل و برهانی بر ضد مدعای نخستین مطرح نمی‌شود، بلکه ناقد مدعایی را که قدرت نقد آن را ندارد، کنار می‌گذارد؛ یک مدعای سست و ضعیف را که توانایی نقد آن را دارد، به طرف مقابل خود نسبت می‌دهد و به جای رد کردن مدعای اصلی، به رد کردن این مدعای ضعیف می‌پردازد. مغالطه پهوان‌پنبه ترفندی‌است که از این راه شخص می‌تواند میزان تأثیرگذاری و مقبولیت شخص مدعی را کاهش دهد؛ هرچند مدعای نخستین پاسخ داده نمی‌شود. این مغالطه، به نوع خود پرکاربرد است و در نقد مکاتب و نظریه‌های دینی، مذهبی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به کار می‌رود؛ برخی افراد غیرمتخصص نیز در جریان نقد جامعه مرتکب چنین مغالطه‌ای می‌شوند. علت نامگذاری این مغالطه به پهلوان‌پنبه این است که ناقد به جای مبارزه با پهلوان اصلی، پهلوان‌پنبه‌ای ساخته، آن را بر زمین می‌زند.”

همونطور که خوندید این راه برای نقد نظرات یک نویسنده یکی از راه های مغالطه هست و من در بیشتر موارد با نقد هایی اینچنینی روبرو هستم.

مثلا یکی ادعا میکنه من فکر میکنم باید 50 میلیون پول برای ترانزیستور داد تا به صدای خوب برسیم و بعد شروع میکنه به آوردن دلایلی برای رد این نظر.

مثلا یکی نوشته بود من به همه میگم صدای خوب یعنی 50 میلیون پول دادن و بعد گاهی هم دلم برای فقرا میسوزه و میگم همین هدفونی که دارید خوبه.

یا یکی میگفت اکبری نوشته صدای ویلسون 7 و کنراد جانسون خیلی عالی بود و بعد میگه من از صدای ویلسون 7 و کنراد خوشم نمیاد.

اگر نگاهی به این نقد ها بیندازید متوجه میشید مشکل اینه که منتقد سعی کرده از راه مغالطه کارش رو به جلو ببره و اگر کسی سایت منو دقیق نخونده باشه خیلی راحت ممکنه این نوع نقد رو باور کنه.

وقت صرف کردن برای پاسخ به این جور نقد ها از حوصله من خارجه چون اگر کسی سایت رو دنبال کرده باشه به این نوع نقد ها توجهی نمیکنه.

من مطلب مخاطب کم هوش رو به خاطر یکی از همین مغالطه ها نوشتم اما فکر میکنم پاسخ دادن به این نوع نقد ها جز اتلاف وقت چیزی نیست.

اما نظر من در مورد DIY ، من معنقدم یک بخش های فای بازی با کامپوننت هاست و این بازی میتونه برای کسی که به سیستم های صوتی علاقه مند هست و منبع مالی نسبتا خوبی داره به شکل خرید این دستگاه ها باشه و گاهی هم دوست داره خودش دست به کار بشه و با ساختن کامپوننتی نتیجه کارش رو ببینه.

این دو نوع بازی هر کدوم برای عده ای جذابه و کسانی هستند که یا سرگرم خرید کردن هستند و یا سرگرم سرهم کردن قطعات و از بودن در این فضا لذت میبرند.

این دو مقوله ربط مستقیم ای به رفتن به سمت صدای ایده ال نداره هر چند هر کدوم اینها فضای خودشون رو دارند اما نتیجه نهایی این دو بازی چیزی غیر از اون چیزیه که ممکنه در ابتدا به اشتباه تصور بشه.

رسیدن به صدای خوب مسیری دیگه هست که این بازی اگر خیلی هوشمندانه انجام بشه فقط یک بخش کوچک از اون مسیر اصلی هست.

بنابراین ادعای رسیدن به صدای خوب  با DIY یک شعار اشتباه هست که نشون میده طرف درست مفهوم DIY رو درک نکرده و به همین شکل شعار سر هم کردن چند تا برند گرون هم برای رسیدن به صدای خوب یک ادعای نادرست هست.

دعوت به DIY دعوت به تغییر شکل بازی است و نه حل مشکل اصلی که البته ممکنه این بازی جدید از نظر هزینه با توجه به این برندهای ارزانی که تو ایران هست یک صرفه جویی بحساب بیاد که من خیلی هم در موردش مطمئن نیستم.

اگر یادتون باشه من قبلا سه فضا تعریف کردم، یکی فضای لذت بردن از موسیقی، دیگری فضای حرکت به سمت صدای خوب و آخری فضای کامپوننت ها که این فضای سومی میتونه به دو بخش خرید برند و یا DIY تقسیم بشه.

قبلا هم تاکید کردم این سه فضا به هم ربط چندانی ندارند و یک Audiophile عاقل سعی میکنه تعادل رو در این سه بخش رعایت کنه.

Read More