Author Archives

CES 2012

شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰
/ / /
Comments Closed

قبل از خبر نمایشگاه تحلیل مجله PF رو در مورد کتاب جیم اسمیت بخونید:

http://www.positive-feedback.com/Issue59/better_sound.htm

اگر دوست داشتید کمی در مورد DSD بیشتر بدونید طراح Playback Design توضیج میده:

http://www.positive-feedback.com/Issue59/dsd.htm

نمایشگاه CES 2012 هرساله در امریکا برپا میشه. نمایشگاهی بزرگ که فروشندگان در اون حاضر میشن و شروع میکنن به تبلیغات برای فروش اجناسشون.

http://www.enjoythemusic.com/ces_2012/preview/

Stereophile

راستی فراموش کردم بگم خوش بگذره

Read More

درجه اهمیت

پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰
/ / /
Comments Closed

من یادمه تو کتاب تاریخ تمدن ویلدورانت خوندم سقراط جمله ای گفته در مورد اینکه گاهی دیدن مقداری خون ریخته از یک انسان اونقدر ما رو ناراحت میکنه که شنیدن قتل عام شدن مردم یک شهر اون تاثیر رو در نداره.

این مثال رو زدم که بگم ذهن ما آدمها حتی بعد از بلوغ کامل هم نسبت به مسائل بیرون غیر خطی عمل میکنه. این غیر خطی بودن بسته به خود شخص متغییره و همه ما این جمله مشهور “از در دروازه رد نمیشه اما از سوراخ سوزن رد میشه رو شنیدیم”.

کسانی که روانشناسی فروش رو خوب میدونند تا حدی از این موضوع باخبرند که ذهن آدمها منطقی کاملا خطی نداره و هدف من از نوشتن در مورد این موضوع اینه که بگم اگر خودمون بخواهیم میتونیم این غیر خطی بودن رو کم کنیم و نتیجه بهتری بگیریم.

وقتی خوب در مورد موضوعات تامل کنیم بهتر میتونیم میزان ارزش اونها رو بسنجیم و وقتی خوب تونستیم ارزش گذاری کنیم طبیعتا انرژی هامون رو صرف مهم ها میکنیم.

مثلا اگر یکی سر یک کرایه تاکسی با طرف دعواش بشه و اعصاب خودشو خورد کنه ممکنه تو همون روز چیزی رو با قیمت 100 برابر مبلغ کرایه تاکسی بخره اما یک کلمه هم از فروشنده تخفیف نخواد .

دلیل این موضوع اینه که طرف میزان اهمیت رو خوب تو ذهنش ارزش گذاری نکرده که از یک واحد ضرر نمیگذره اما از 100 واحد ضرر براحتی میگذره.

این مثال ها رو میشه به خیلی چیزهای دیگه در زندگی تعمیم داد. مثلا خیام میگه نشستید بحث میکنید دنیا قدیم بوده یا محدث اما وقتی من قراره بمیرم چه فایده که دنیا چه جوری بوده.

حرف من اینه کسی که ذهنش تو همه موضوعات زندگی بتونه خطی و درست ارزش گذاری کنه در اولین قدم ارزش واقعی هر چیز رو میفهمه و در نتیجه اولویت کارشو روی مهم ترین ها متمرکز میکنه.

تو مدیریت هم همیشه این اصل هست که با ارزش ترین چیز زمان هست و یک مدیر باید بیشترین استفاده مفید رو از زمان ببره و نه اینکه وقتش صرف کلی چیزهای کم اهمیت بشه.

های فای هم موضوعی هست که از این دید میشه بهش نگاه کرد که هر بخشش چقدر ارزش توجه و مطالعه و تلاش داره. اگر وقت شما همش صرف چیزهای کم اهمیت در های فای بشه با دادن وقت و انرژی زیاد نتیجه خیلی خوب نخواهد بود.

اگر نتیجه گرا باشید مثل من شاید روزی به این باور برسید که آکوستیک و مکان بلندگو اونقدر مهم هست که باید بیشترین وقت رو بهش اختصاص بدید.

یکی از ایراداتی که من به مجلات میگیرم همینه که این غیر خطی بودن رو بیشتر به مخاطب القا میکنند و بیشتر خواننده ها فکر میکنند boulder 1500 واتی بخرند خیلی مهم تره تا رسیدن به آکوستیک.

رومی جمله ای داره که میگه سیستم خیلی ارزون تو DPOLS صداش 100 برابر بهتر از سیستم 250000 دلاری در اتاق معمولیه.

این رو من باور دارم چون یکبار چنین تجربه ای داشتم.

بنظر من 100 سال وقت برای تیون گذاشتن و بهترین ست آئودیو دنیا رو خریدن شما رو تا 10 درصد برده جلو و 90 درصد باقیمونده آکوستیک سیستم هست.

خوش بگذرونید که عمر ما واقعا کوتاهه و مسائل کم اهمیت تعدادشون خیلی زیاد

Read More

سال 2011

یکشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۰
/ / /

رومی مطلبی نوشته تو انجمنش و در مورد کارهایی که هر سال انجام داده نوشته، بقیه هم تو این انجمن کارهایی که انجام دادند و توضیح دادند که بخشی اش به سالهای گذشته هم بر میگرده.

امسال رومی میخواد دنبال DPOLS بگرده.

http://www.goodsoundclub.com/Forums/ShowPost.aspx?PageIndex=2&postID=17641

بد نیست ما هم در مورد اتفاقات سال 2011 صحبت کنیم تو همین ایران خودمون.

چند بار فکر کردم مترجم برای کتاب رابرت هارلی و جیم پیدا کنم که جور نشد و خودم هم کمی بحث اصطلاحات صدا رو بردم جلو و امسال باید با این کمبود ذوق و شوق بقیه اش رو بنویسم.

امسال هیچ بلندگوی هورنی نیومد ایران و نشنیدم کسی RTA بگیره و به فکر آکوستیک و اسپیکر پلیسمنتش باشه.

امسال کلا انرژی خرید های فای هم بنظر کمتر از سالهای پیش بود، شاید با این اوضاع خوب اقتصادی دیگه مردم پولهاشون بیشتر صرف چیزهای ضروری تر بشه تا چیزهایی مثل های فای.

امسال سیستم رو کامل جمع کردم و رو آوردم به پلیر ام پی تری و تقریبا روزی یک ساعت موسیقی گوش میدم. از این یک ساعت 50 دقیقه اش رو فقط راجرواترز و دیوید گیلمور پر کردند.

امسال زیاد تو وبلاگم سخنرانی نکردم و وبلاگم نیمه تعطیل بود دلیلش کاهش انرژی های فای و به تکرار رسیدن آئودیو بود که قبلا توضیح دادم. امیدوارم تا 100 سال دیگه بتونم یه خونه 29 متری طرفای شوش اجاره کنم و مستقل از خانواده یک سیستمی بخرم و گوش بدم تا تجربه هام بیشتر بشه.

امسال خیلی زود گذشت امیدوارم 2012 کمی سرعتش رو کم کنه.

خوش بگذره

Read More

آگاهی دادن یا تبلیغ

سه شنبه ۶ دی ۱۳۹۰
/ / /

بنظر من فروش یا تبلیغ برای فروش نباید تو لباس اطلاع رسانی به مخاطب خودشو نشون بده چون از دید من رسانه وظیفه اش نقد و روشنگری هست برای مخاطبی که بهش اعتماد کرده.

اکثر مجلات خارجی متاسفانه در وضعیت کمک به بازار قرار دارند تا کمک به مخاطب و بنظر من هیچ چیزی به اندازه ارجح دانستن پول نمیتونه به هدف اطلاع رسانی درست لطمه بزنه. نمیگم مجلات کار مفیدی نمیکنند ، به هر حال همه ما میدونیم هر رسانه ای میتونه مطالب مفید هم داشته باشه مثلا تو همین استریوفایل مطالبی مثل مصاحبه با اشخاص درست حسابی پیدا میشه که واقعا ارزش خوندن داره اما حرف من اینه اطلاع رسانی مبتنی بر درآمد حتی به حرفه ای ترین شکلش نمیتونه رسالت اونرو بخوبی انجام بده.

به هر حال دنیای امروز هدفش پولسازی هست که اطلاع رسانی هم میتونه ابزاری باشه برای این هدف اما فراموش نکنیم جایی که یکی باید فدا بشه همیشه این “حقیقت” هست که قربانی “منفعت” میشه.

آقای عارف مرادپور که قبلا معرفیشون کردم و یک آمپلی فایر دست ساز رو تو شرکت آوین آوا تست کردند تو سایتشون اشاره ای داشتند به آموزش قدم به قدم ساخت آمپلی فایر برای علاقه مندان به ساخت.

بنظر من خیلی خوبه یکی تک تک مراحل ساخت یک دستگاه رو مرحله به مرحله با گذاشتن عکس و توضیح در مورد تئوری کار و نحوه ساخت هردو ببره جلو تا مخاطب با همه مراحل کار آشنا بشه. اگر این اطلاع رسانی به شکل اصولی انجام بشه بنظر من نتیجه خوبی خواهد داد.

http://setson.persianblog.ir/post/189/

من وبلاگ ایشون رو از ابتدا تا تاریخ خوندم و احساسم اینه ایشون تا این لحظه نخواستند از چیزی که نمیدونند بنویسند و نخواستند مخاطب رو با تبلیغات و ادعاهای بی پایه گمراه کنند تا از این راه منافعی بدست بیاورند.

من طبق معمول اگر کسی حرفی برای گفتن در فضای وب داشته باشه که بتونم بهش اعتماد کنم و از دید خودم احساس کنم اون شخص دنبال گمراه کردن مخاطب نیست ازش حمایت میکنم، البته امیدوارم آقای مرادپور همیشه چنین مسیری رو در پیش بگیرند.

http://setson.persianblog.ir/

آقای مرادپور بعد از ساخت یک سینگل 211 با اینتر استیج یک آمپلی فایر پوش پول هم ساختند که من عکسشو بالا گذاشتم و در اولین فرصت که صدای دستگاهشون رو شنیدم گزارشی از صدا خواهم نوشت.

امیدوارم موفق باشند

Read More

دی ماه ماه مریم

یکشنبه ۴ دی ۱۳۹۰
/ / /
Comments Closed

اول از شب یلدا میگم که من با یک روز تاخیر فهمیدم و شب بعدش شروع به خوردن هندونه و آجیل کردم.

امیدوارم همه شب هاتون خوب باشه .

دوم کریسمس رو تبریک میگم به همه هموطنان مسیحی ، دی ماه تولد یکی از مهربان ترین فرستادگان خداست ، کسی که پیامش محبت و دوست داشتن بود. کارهای خدا واقعا جالبه تو 2012 سال پیش در بین مردمی با اون سطح فکر دختری به نام مریم پسری بدنیا میاره که پدرش نامشخص هست و خداوند میگه در وجود مریم از روح خویش دمیدیم. این مردم تو سال 2012 اینجوری پشت سر هم گمانه زنی میکنند فکرشو بکنید تو 2012 سال پیش پشت سر مریم چه ها میگفتند. مریم از شدت اندوه (تو قرآن اومده) میگه “ای کاش نامم از صفحه روزگار محو میشد”. ببینید به خاطر خواست خدا چه رنجی کشید این دختر.

سلام بر مریم ، سلام بر مسیح

سوم تو همین ماه هایده خواننده دوست داشتنی ایرانی در سال 68 چشم از جهان فروبست.

همه ما صدای هایده رو شنیدیم و آلبوم هاشو داریم و من به یکی از کنسرت هاش اشاره میکنم که بسیار برام جذاب بود. این کنسرت رو روی وی اچ اس دارم که الان خیلی کیفیتش اومده پایین.

کنسرتی که تو لندن اجرا کرد و آهنگ هایی چون شیرین جان رو خوند. ویولن (سیاوش زندگانی) بود و سنتور و ضرب و صدای جاودانه هایده.

اول آشناییمون حرفا چه شاعرانه بود
نگاه تو تو چشم من چه پاک و صادقانه بود
اول آشناییمون عزیز و دردونه بودم
به چشم مست و عاشقت
گوهر یکدونه بودم
حالا چی هستم واسه تو

حالا کی هستم واسه تو
یه جام خالی از شراب
شکستنی مثل حباب

اول آشناییمون برای تو راز بودم
شعر بودم شور بودم الهه ناز بودم
اول آشناییمون واسم یه پروانه بودی
من همه سادگی و تو عاشق و دیوونه بودی
حالا چی هستم واسه تو
حالا کی هستم واسه تو
یه جام خالی از شراب
شکستنی مثل حباب

Read More

سخنی با خواننده

دوشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۰
/ / /

میدونید چرا های فای برای من مثل سابق نیست؟

دلیلش اینه های فای تو ایران برای من چیز جدیدی با خودش نداره، مثلا من صدایی که متفاوت باشه رو میدونم جایی نخواهم شنید و یا کسی نیست که بحث باهاش در مورد های فای برام خیلی جذاب باشه و یا بطور کلی هیچ کس و هیچ جایی نیست که یک چیز جدید ارائه بده که برای من جذاب باشه.

فقط یک جا بود که حس میکردم میشد به نتایجی رسید که اونم منتفی شد و تو خونه خودم هم چون مستقل نیستم کاری نمیکنم.

های فای برای من دوباره موقعی جذاب میشه که مکان مستقلی جدا از خانواده برای خودم داشته باشم و ایده ال هام رو در صدا تو خونه خودم دنبال کنم.

های فای فعلا برای من اون شور و اشتیاق رو نداره و برای همینه من الان مدتهاست چند مطلب رو باید بنویسم اما حوصله اش رو ندارم.

به مجلات هم سر زدن جذابیتی نداره مثلا مجله Absolute sound مینوسه آمپ بولدر 1500 واتی اومده یا بلندگوی یک تنی وارد بازار شده و خیلی کم مطلب جدیدی پیدا میشه که برام جذاب باشه.

روزها میگذره و هر روز چیزهایی که سطحی تر هستند جذابیتشون رو زودتر از دست میدن چون زودتر به تکرار میرسند و من این اتفاق رو طبیعی میدونم، تکرار همیشه اشتیاق رو کم میکنه مثل همه عاشقانی که با ذوق و شوق رفتند زیر یک سقف بعدش که به تکرار رسیدند اون ذوق و اشتیاق گذشته رو از دست دادند.

های فای الان برای من به تکرار رسیده و تا جایی مستقل برای خودم نداشته باشم تا تجربه های نو کسب کنم مطمئنا جذابیتی نخواهد داشت.

الان خیلی بیشتر موسیقی گوش میدم البته با یک پلیر ام پی تری ساده.

خوش بگذره

Read More

تقابل ویژوال ها

شنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۰
/ / /
Comments Closed

این نوشته بخش دوم همون بحث ویژوال هاست که بنظرم اومد نکاتی رو بهش اضافه کنم.

هر فردی در تقابل با ویژوال های دیگران روشی برای واکنش نشون دادن داره که بنظر من دو حالت داره. این دو حالت ریشه در نگاه شخص داره، اگر ما به ویژوال ها دید تک بعدی داشته باشیم و کل فضا رو یک میدان تک بعدی مسابقه فرض کنیم که یا ویژوال ما با ارزش تر هست یا کم ارزش تر در اونصورت این فضا حالت ای رو پیدا میکنه که تا حد زیادی ما در فضای های فای خودمون شاهدش هستیم.

در این فضا ما بجای لذت بردن از ویژوال هامون خیلی حساس به حرف ها و ویژوال های دیگران هستیم و یه جورایی اگر احساس کنیم عقب موندیم ناراحت میشیم و اگر احساس کنیم جلوتریم خوشحال.

بنابراین در این فضا کسی که چنین نگاهی داره بجای لذت بردن از ویژوالش درگیر ارتباطی میشه که با نگرانی و حس رقابت همراه هست چرا که ارزش گذاری اون آدم مبتنی بر رقابت با دیگر ویژوال هاست.

در حالت دوم شخص این اعتقاد رو داره که ارزش هر ویژوالی با ویژوال های دیگه و در تطبیق با واقعیت سنجیده نمیشه و شخص سعی میکنه از ویژوال های خودش لذت ببره بدون اینکه ناراحت این باشه که دیگران چه ویژوال هایی دارند.

این شخص سعی میکنه همون ویژوال خودش رو با تقابل دیگر ویژوال ها بهتر شکل بده و نه اینکه بیاد مثل دیگری فکر کنه و ویژوال های اونو در خودش ایجاد کنه.

بنابراین در حالت دوم شخص مستقل فکر میکنه و مستقل حس میکنه و از ارتباط با ویژوال های دیگر تنها به بهتر کردن ویژوال هاش فکر میکنه و همیشه از ویژوال هاش لذت میبره.

تو حالت اول شخص بجای لذت از ویژوال هاش همش در فکر حرف ها و ایده ها و ویژوال های دیگرانی است که فکر میکنه نباید از اونها عقب بیفته و این حالت حساسیتی ایجاد میکنه که همه ما این فضا رو در های فای ایران تا حدی حس کردیم.

مثلا در دنیای اعتقادات هم این چیز ها هست. همه ما میدونیم موضوعاتی مثل خدا و مذهب چیزهایی است که بنظر من با علم نه میشه اثباتشون کرد و نه رد. بنابراین مذهب باوری پایه علمی نمیتونه داشته باشه و عده ای به خدا و مذهب باور دارند و عده ای هم اصلا باور ندارند. ما در تقابل این دو گروه کسانی رو در هر دو سمت میبینیم که این واقعیت رو پذیرفتند که انسان میتونه باورهای متفاوتی داشته باشه و کسانی رو هم میبینیم که همیشه در فکر القاء ایده خودشون به گروه مقابل هستند.

من از کسانی که با هر ویژوالی فکر میکنند فقط ویژوال خودشون باید وجود داشته باشه چون ارزشش بیشتره خوشم نمیاد و آدم هایی رو دوست دارم که دلشون نمیخواد همه مثل هم فکر کنند و مبنای ارزش گذاری اونها لذت خود شخص هست البته تا زمانی که به دیگری صدمه نزنه.

این موضوع بنظر من مهم هست و بیشتر از این قابل بحث خصوصا ما ایرانی ها که بیشتر وارد کننده و تاثیر پذیر بودیم تا خلق کننده و تاثیر گذار شاید در همه زمینه های فکری بیشتر دوست داشتیم جزو گروه اول باشیم و نه گروه دوم.

متن بالا رو خیلی سریع نوشتم فقط امیدوارم خواننده منظورم رو خوب متوجه شده باشه و شاید این نوشته رو با مثال هایی تکمیل ترش کنم.

از های فای لذت ببرید، فراموش نکنید عمر ما خیلی کوتاهه پس خوش باشید

Read More

برند آلمانی AcousticPlan در میان هیبرید های Class A

یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰
/ / /
Comments Closed

در بین سازندگان هیبریدی علاقه مندان احتمالا اسامی Lamm و Tenor رو زیاد شنیدند اما برندهایی هستند که زیاد شناخته شده نیستند اما صدای خوبی دارند.

برند آلمانی AcousticPlan جزو برندهای خوبی هست که همانند Ypsilon و Counterpoint سعی داره با کمترین تعداد طبقات مدار و عدم استفاده از فیدبک منفی توان زیادی رو در حد بالای 50 وات بگیره.

چیزی که جالبه اینه که این برند آلمانی هم مثل 47 labs از آپسمپل و فیلتر دیجیتال استفاده نمیکنه و همه کامپوننت هاش تو Class A کار میکنند.

بیینید رومی چی گفته در مورد اونها :

http://www.goodsoundclub.com/Forums/ShowPost.aspx?postID=2362

آدرس زیر مربوط به سایت آکوستیک پلن هست.

http://www.acousticplan.de/html/products.html

 

Read More

نظرات یک طراح در مورد انتخاب ترانس صوتی

یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰
/ / /

ترانس های صوتی انواع مختلف دارند که در سه بخش در طراحی بکار میروند ، یک در منبع تغذیه که برای کاهش یا افزایش ولتاژ 50 هرتز برق هست که این ترانس ها فقط تحت یک فرکانس اونم برق شهر کار میکنند و وظیفه انتقال سیگنال صوتی رو به عهده ندارند، در قسمت دیگر ترانس های خروجی هستند که در ترانزیستوری هایی مانند مکینتاش و در اغلب لامپی ها بکار میروند. این ترانس ها هم باید در محدوده فرکانسی 20 تا 20 کیلو هرتز پاسخ خطی داشته باشند و هم امکان انتقال صحیح سیگنال صوتی رو در محدوده خطی توان داشته باشند. نوع سوم ترانس بین طبقات مدار بکار میره (اینتراستیج) که برای تطبیق امپدانس و جدا سازی بایاس دو طبقه استفاده میشه. تا اونجایی که من میدونم آئودیو نت و Sakuma هردو فقط از کوپلاژ سلفی (همین اینتراستیج ها) بین طبقاتشون استفاده میکنند و سراغ خازن نمیروند.

آقای عارف (http://setson.persianblog.ir) تو وبلاگشون در مورد ساخت اینتر استیج توضیحاتی دادند که از آدرس مقابل میتونید بخونید http://setson.persianblog.ir/post/187/

لینک های زیر مطالب جالبی رو در مورد ترانس ها بیان میکنه :

http://www.vt4c.com/teach_room/choose_transformer.html

http://www.goodsoundclub.com/Forums/ShowPost.aspx?postID=634#634

http://www.goodsoundclub.com/Forums/ShowPost.aspx?postID=1540#1540

http://www.goodsoundclub.com/Forums/ShowPost.aspx?postID=1200#1200

http://www.ariaaudio.com/WV_MC_Trafo_R_and_D_Notes.html

MC Transformer Listening Notes

* I had initially decided that Jensen Transformers would be a great choice because I’m using them in updates for Counterpoint gear. But since there are several choices on the market it would be inappropriate for me to design in the Jensen MC transformer without giving the other offerings a careful listen. After all, I know that power transformers vary all across the board in how they sound, resistors all sound different, capacitors, power cords, tubes and wires all affect the sound. It’s pretty unlikely that a transformer in the signal path would have no effect.
To that end, I assembled a stable of MC transformers from Lundahl, Bartolucci, Stevens & Billings, Jensen,  and Sowter — these are the “good ones” as best as I can tell (if someone knows of something else I should try, please advise . . . but it has to be a standalone OEM model in production from a company that is in business). I selected 1:10 (+20dB gain) versions from each manufacturer, which is a good match for the 0.4mV cartridge in my Versa Dynamics turntable. The transformers were mounted in identical boxes so I could not tell them apart. Each box has a set of input and output jacks. The boxes were identified with labels: A, B, C, D, and E, and I did not know which model was in which box.
The results are not complete — there was a problem with one of the transformers and a replacement is being sent.
In terms of what I hear, transformer “C” is the winner. Sonically, it outperforms the others hands-down. It outperforms them in so many ways I can’t even list them all. Suffice it to say that in terms of layering, transient decay, rhythm and pacing, palpability, and sheer musical involvement, this is the one you want in your system, this is the transformer I want to use in the WV. But there’s a problem: it does not have as good a frequency response as the other units: it rolls off rapidly below 20Hz, and has a slight 0.3dB tilt upwards from low to high frequencies.  Sonically,  the bass was deep, detailed and tight; the treble was sweet and incisive.
Transformer “D” had a very pleasant, mellow sound. Smooth. But compared with C it was a little boring. Transformer “B” was darn good sounding, but after hearing C it clearly comes off as second-best. As mentioned I don’t want to identify the transformer yet, but I will say that Jensen makes darn good-sounding transformers, and they has the most extended frequency response.
Unless the replacement transformer kicks C’s butt, C is staying in my system, and is the one I will recommend in the WV. The amount of pure sonic pleasure it provides is far greater than what the others offer, and if anyone wants a better-measuring part, the other transformers will be available on a per-order basis.

* November 2005. Bit of a glitch in the MC transformer listening tests. The replacement transformer arrived, but it also seemed to have a intermittent fault, which led me on a wild-goose chase until the trouble was traced to a Cardas jack with a low-resistance path from hot to ground was located. The last place I’d expect to find such a fault.
But it turns out that I want to burn in the transformers before making a final decision. According to the Lundahl distributor, transformers with amorphous metal cores, such as theirs, need a few hundred hours of running in before they sound right. So for the past week I have been running pink noise into all six transformer boxes, starting at 1v and slowly decreasing the levels day after day so that by the end of this week they will be down to just a few microvolts. Then I’ll listen again and will be able to make a final determination.

* December 2005. All the glitches are fixed, all the listening is done, and here are the results:

o Two transformers stood apart from the others in how good they sounded. Of the top two, the Sowter 8055 is the winner, but not by a large margin over the second-best. Both this transformer and the Lundahl LL9206 (below) not only had great sound, but unlike the rest of the pack, only these two had focus and pacing and emotional involvement. The Sowter 8055 was the most fun to listen to, had the best soundstaging, the best pacing and slam. The Lundahl LL9206 trailed the Sowter 8055 by only a small margin. If the 8055 is a “100” then the LL9205 is a “90.” I would personally be quite happy with either transformer, but in a direct comparison, the 8055 surpasses the Lundahl in every respect.
o The rest of the transformers were not as good. None of them had any rhythm or pacing, or the emotionality of the 8055 or the LL9206. In this grouping were the Jensen JT-44K-DX, which sounds a bit coarser than the two best units; the Stevens & Billington TX-103, which has a bland unexciting sound; the Sowter 9570, which presented the tiredest-sounding rhythm sections; and the Bartolucci GIBA68, which is notable for having an odd rising frequency response being tilted up .5dB at 10kHz compared to 100Hz — and it sounded that way, offering a lightweight, faster but thinner sound.

I did learn an interesting fact about loading MC cartridges when using MC transformers. There is a good-sounding way, and a great-sounding way to do it. I’m not going to write about it here, preferring to keep it as a trade secret, but I will use it in the WV preamps.

Another interesting tid-bit is that MC transformers, despite how complex they are, sound more alike than tubes, resistors, capacitors and wire. With those other parts, I expect to hear changes in tonal balance shifts, graininess, presence, bass artifacts, and edginess. But with the sole exception of the Bartolucci, which possesses a measurable and very audible frequency response aberration, these transformers sounded very, very alike in those areas. Where MC transformers differ seems to be primarily in terms of emotional involvement, presence, rhythm and pacing.

Read More

Apogee Acoustics Definitive Ribbon Speaker

یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰
/ / /
Comments Closed

تازه یک مدل ریبون دیدم که حساسیتش بجای 83 دی بی نزدیک به یک بلندگوی هورن بود (شاید نزدیک به 98 دی بی). این بلندگو فقط به سفارش ساخته میشه توسط آپوجی اونم با قیمت خیلی بالا.

اگر این بلندگو رو تو ایران میشنیدیم جالب میشد اما تو ایران نمایندگی نداره.

این بلندگو با یک آمپ 20 واتی هم خیلی خوب درایور میشه و من فکرشو هم نمیکردم از ریبون چنین حساسیت ای رو بشه درآورد. جالبه!

مهندس مخلصیم کجایید براتون ریبون پیدا کردم که با اونگاکوتون بشنوید. جای شما اینجا بسیار خالیه …

NEWS & FUTURE DEVELOPMENTS. While the FK1 series of speakers represents a high quality of monopole ribbon speaker, there are still people who like the sound presentation of a dipole ribbon speaker. We have the Apogee DEFINITIVE full planar reference system available for those who want to take their music reproduction to the ultimate level. DEFINITIVE is a 3-way ribbon/planar system that is constructed from the finest materials to the highest specifications. Efficiency levels that rival some horn designs, detail resolution of the highest order. Engineering tolerances tighter and more accurate than any other planar ribbon currently available, past or present. XLM bass ribbons, metal alloy ribbons designed to meet electrical and mechanical requirments for lifelike reproduction. And able to be driven as a real 4 ohm load by as little as 20w tube amps. DEFINITIVE is a limited production speaker, made only to order for discerning clients. Lead time is 4-5 months 2008/2009. Pricing from $105,000USD. Contact us for more details.

Definitive includes a DEQX PDC2.6 Preamp/active crossover and room correction unit, and also have their own speaker cables attached. To use you will require 6 channels of extremely high quality signal leads, the finest source, and 6 channels of high quality tube, solid state or the best of digital amplifiers. At this time no passive crossover is planned. Definitive is made from a solid steel cnc laser machined frame, faced in Corian. Colours and finish options are listed on the Corian website, pricing depends on finish options, in line with other flagship speakers from respectable brands. At present DEFINITIVE is only available to audition by appointment, in Australia.

پیشنهاد میکنم این سه لینک رو که مجله شش ماه نوشته بخونید :

http://www.6moons.com/industryfeatures/set/set.html

http://www.6moons.com/industryfeatures/set/set_2.html

http://www.6moons.com/industryfeatures/set/set_3.html

Read More

واقعیت و مجاز

شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰
/ / /

خود های فای جدا از وجود یک واقعیت در بیرون تصویری در ذهن هر کدوم از ما داره که این تصویر ذهنی برای هر کسی به شکلی خاص هست.

ما از های فای جدا از واقعیت بیرونیش یک ذهنیتی میسازیم و با همون ذهنیت با های فای در ارتباطیم. مثلا عده ای اونقدر به کامپوننت ها علاقه مندند که ممکنه ازشون کلکسیونی داشته باشند حتی بدون اینکه اون کامپوننت ها رو صداشو بشنوند. یا ممکنه کسی کلا سالی یکبار دوست داشته باشه سیستم صوتی اش رو عوض کنه حتی اگر صدایی که میشنوه خیلی خوب باشه. یا کسی اصلا تعصب و علاقه شدیدی روی یک برند داره که حتی با صدای معمولی اون برند اما باز دوست داره اونو داشته باشه.

مثال هایی که زدم مربوط به خرید بود و مفهومی که من بهش فکر میکنم یعنی تصویر های فای در ذهن هر علاقه مند فقط محدود به واکنش شخص به های فای برای خرید نمیشه. در زمینه کسب اطلاعات هم هر کدوم ما الگو و ذهنیت خاصی رو دنبال میکنیم. عده ای مجلات رو تو ذهنشون تبدیل میکنند به مرجع معتبر ، یکی رومی رو نگاهش رو دوست داره و خلاصه هر کدوم ما دوست داریم یک شکلی به های فای تو ذهنمون بدیم که این ذهنیت از نگاه من بیشتر اوقات با الگوهایی ذهنی شکل میگیره که شباهت نتیجه خروجی رو با واقعیت ای که در بیرون هست متفاوت میکنه.

منظورم اینه ما از هر مقوله ای در های فای چیزی تو ذهنمون میسازیم که این ذهنیت رابطه منطقی و دقیقی با واقعیت نداره بلکه یه ویژوال هست که مختص ذهن ماست.

بحث اینه که آیا ارزش این ذهنیت مجازی به منطبق بودن بیشترش با واقعیت هست و یا نه ارزش این ذهنیت به چیز دیگری وابسته هست.

دقیقا مثل بحث ارزش صدای یک سیستم صوتی که objectivist ها میگن ارزش یک کامپوننت مثل آمپلی فایر به پاسخ ایده الش زیر اسکوپ هست اما Subjectivist ها میگن ارزش اون به ارتباطش با حس شنیداری هست.

بحث من اینه ارزش یک ویژوال به تطبیقش با واقعیت وابسته نمیشه اگر و تنها اگر خروجی این ویژوال به کسی صدمه نزنه و خود شخص در ارتباط با این ویژوال لذت ای که بدنبالش هست رو ببره. ارزش هر ویژوال از دید من به میزان ارتباط خوبش با خالق اون ویژوال برمیگرده و نه تطبیقش با واقعیت. اگر من از خریدن برند X لذت میبرم و حتی میدونم این برند صداش خیلی معمولیه این انتخاب تا زمانی که به کسی صدمه ای نمیزنه اشکالی نخواهد داشت.

یعنی اگر کسی دوست داره فکر کنه رومی هر چی گفته درسته خب اشکالی نداره اون آدم آزاده از این نوع دیدگاهش راضی باشه و کل نوشته های رومی رو سر لوحه کارش قرار بده و یا اگر کسی خیلی دوست داره بلندگوش پاسخ خوبی زیر اسکوپ داشته باشه میتونه تهیه اش کنه و ازش لذت ببره و حتی اگر اون بلندگو صدای خوبی نداشته باشه و ممکنه کسی حتما دوست داشته باشه خودش چیزی رو بسازه و حتی با صدای معمولیش بازهم روی ساخته اش تعصب داشته باشه و فکر کنه بهترین چیز دنیا رو ساخته.

هر ویژوالی محترم هست و من دنیا رو با همه ویژوال هاش جالب میبینم و این ویژوال ها تا صدمه ای به کسی نزنه بنظر من تا آخرین درجه دوری از واقعیت هم وجودش مشکلی نخواهد بود.

دنیای واقعی ما هم همینطوره و هر کسی به شکلی با ویژوالی که داره در ارتباطه و آدم هایی که ویژوال های شبیه تر دارند به هم نزدیک میشن و از هم صحبتی با هم لذت میبرند. مثلا علاقه مندان به بلندگوی X خیلی خوشحالند که X دارند و پیش هم از انتخاب ای که کردند تعریف میکنند، کسانی که عقیده هاشون شبیه به هم هست خیلی بیشتر از هم صحبتیشون با هم لذت میبرند و کلا هر چقدر این ویژوال ها به هم شبیه تر باشه نزدیک شدن آدم ها به هم بیشتره.

از نگاه من ویژوال ها دقیقا مثل جزیره هایی که قبلا نوشتم محترمند و جالب و من فکر نمیکنم آدم عاقل و با شعوری بخواد ویژوال های خودشو برتر بدونه و سعی در تحقیر ویزوال های دیگری بکنه تا ویژوال خودشو به بقیه تحمیل کنه.

این کار رو کسی میکنه که حتما منافعی داره ، مثلا آدمی مثل هیتلر و همه دیکتاتور ها دوست دارند همه آدمها ویژوال هاشون یک چیز باشه تا تمرکز قدرت بوجود بیاد و از این تمرکز قدرت منافعشون تامین بشه. اما آدم هایی که منافعی ندارند دنبال تغییر دیگران برای شبیه کردن و یکی کردن ویژوال ها نیستند.

اما نقد و روبرویی ویژوال ها موضوعی هست که درخور توجه هست. تا اینجا گفتیم هر ویژوالی محترم و ارزشش به لذت خود شخص برمیگرده و هیچ حرفی از نقد و رویارویی ایده ها و ویژوال ها نداشتیم.

من معتقدم فضای نقد و رویارویی ویژوال ها ابتدا با تعریف یک میدان مفهوم پیدا میکنه و بعد با یک متد ارزش گذاری درست جهت تطبیق با واقعیت.

همه المان های ویژوال قابل رفتن به فضای نقد نیست چون یک سری چیزها به احساسات برمیگرده و اصلا مفهوم اش به نقد ربط پیدا نمیکنه اما شاخص هایی هم هست که چون با واقعیت قابل قیاس هست میتونه وارد فضای نقد بشه.

موقعی که انیشتین نظریه نسبیت رو داد تا هواپیما نفرستادند و در عمل معلوم نشد که ساعت ای که در هواپیما بود تاخیر پیدا کرده کسی واقعا این نظریه رو نمیتونست باور کنه.

در مورد فضای های فای هم بنظر من هر کسی خیلی جالبه ایده هاشو داشته باشه و از فضای ذهنی ای که داره لذت ببره و اونطوری که دوست داره به های فای واکنش نشون بده مثلا بجای چیزی که من دوست دارم بره یه چیز دیگر رو بخره و این موضوع کاملا طبیعی و بدون مشکل هست و حتی یکی هم میتونه از ویژوال هاش برای همه تعریف کنه که بنظر من هر کسی آزاد هست این کار رو بکنه اما اگر کسی ادعای تطبیق نظرات و ایده هاشو با واقعیت داره یا ادعای عدم تطبیق ایده های کسی دیگر رو داره باید بدونه نتیجه میزان تطبیق هر ویژوالی با واقعیت باید در عمل مشخص بشه.

من به نقد اعتقاد دارم و فکر نمیکنم واقعیت واحدی وجود نداره و همه ویژوال ها در تطبیق باید واقعیت ای نسبت به خالق ویژوال سنجیده بشوند. یعنی بنظر من اگر وارد فضای نقد بشیم نسبیتی وجود نداره و یک واقعیت مشخص وجود داره که باید ارزش ایده رو در تطبیق با اون با متدی صحیح بسنجیم.

این دیدگاه یعنی صدای بهتر واقعیتی یکتا هست و شامل نسبیت نمیشه و ممکنه در عمل ویژوال آقای X از ویژوال آقای Y به واقعیت نزدیک تر باشه.

این سایت رو من بر مبنای تجربه های شنیداریم پایه گذاری کردم و ایده هام رو توش شرح دادم، این ایده های من جهت یکی کردن ذهنیت همه تبدیل به سایت نشده چون من نه فروشنده ام و نه مجله ای دارم که با اون نوشته ها ازش پول دربیارم و برام هم فرقی نمیکنه ویژوال ها و ایده های دیگران چی باشه.

این سایت برای مخاطب فقط فرصتی است برای تعمق بیشتر در زمان تجربه های شنیداری تا شاید با برخورد با ایده های من یا لینک هایی که از رومی و آرتور و مایک و … میگذارم در زمان کمتری تو مسیری که در پیش گرفته چیزهایی که خودش بدنبالش هست رو سریعتر محقق کنه.

بنظر من هر کسی باید از ویژوال هاش خوشحال باشه و دنبال چیزی رو که دوست داره بگیره و نگران و حساس این نباشه ویژوال هاش با بقیه و یا با دیگران فرق میکنه و در ارتباط با ویژوال های دیگران بدنبال فرصتی برای ارتقاء یا بهتر کردن ویژوال های خودش بر مبنای خواسته های خودش باشه و نه شبیه شدن به دیگران.

دنیای ما دنیای بزرگی هست که اجازه داده هر کسی شکل خودش باشه اما شاید بخاطر عدم درک درست فضایی بوجود بیاد که همه براحتی اعتماد به نفس ابراز خودشون رو نداشته باشند اما من و شما باید حساسیت هامون رو کمتر کنیم و به خودمون این آزادی رو بدیم که با اعتماد به نفس و خیال راحت جدا از دیگران از ویژوال هامون لذت ببریم.

Read More