موسیقی قبلا هم گفتم میتونه از این منظر مورد توجه قرار بگیره که ما صدا رو جسم و موسیقی رو روح اون فرض کنیم.
همیشه درک انسان از یک پدیده مانند موسیقی مسیری رو بین جسم اون که میشه صدا تا روح اون که میشه موسیقی طی میکنه. رومی هم با نوشتن در مورد 7 Level شنیداری سعی کرده خیلی خوب این موضوع رو بسط بده.
من معتقدم ارتباط چیزی در درون ماست ، مثلا من به موضوع عشق که فکر میکردم به این نتیجه رسیدم عشق چیزی در درون ماست اما اون معشوق بیرونی فقط این فرصت رو ایجاد میکنه که در ما اتفاقاتی درونی بیفته.
بقول خارجی ها معشوق فقط تریگر هست که تلنگری است تا کل این فرایند در وجود ما شکل بگیره. موسیقی هم بنظر من وقتی درک میشه معنی اش این نیست یک فرایند جدید ایجاد میکنه و من بیشتر احساسم اینه یک فرایندی رو در ما ایجاد میکنه که بیشتر شبیه یادآوری هست تا حس یک چیز جدید. انگار همه چیز در وجود ما از قبل بوده و موسیقی مثل یک تریگر اونو برای ما یادآوری میکنه و اونو دوباره در ما شکل میده.
راهی که تو 7 سطح شنیداری از نگاه رومی طی میشه نوعی فرایند رو در ما بیان میکنه که نشون میده یک موسیقی تا چه سطحی میتونه مارو به اعماق ببره و هرچقدر یک موسیقی غنی تر باشه توان ایجاد فرایند بالاتری رو در وجود ما خواهد داشت.
جسم از روح جدا نیست و برای درک تاثیر یک موسیقی بر شنونده باید به خودمون برگردیم و ببینیم اون صدا که میشه جسم موسیقی تا چه حد قابلیت بهتر کردن اون فرایند درونی رو داره و آیا در سطح های بالاتر ارزشش رو تا چه حدی میتونه حفظ کنه.
تو زیبایی شناسی بابک احمدی فیلسوفی میگه تاثیر شکل بر مخاطب مانند پیش نوازش در یک رابطه جنسی هست که درسته پیش نوازش ناکامل و ناقص هست اما برای رسیدن به سطح بالای یک رابطه کامل این پیش نوازش شرط اولیه هست. بنظر من صدای خوب تا حد زیادی همین حالت پیش نوازش رو برای مخاطب داره و با یک موسیقی غنی اصولا اهمیت خود صدا در سطوح بالاتر درک کمتر میشه.
موسیقی هایی که عمقی ندارند و تو همین سطوح پایین درک میشن بیشتر محتاج ایجاد افکت و ایمپرشن توسط صدا هستند مثل موسیقی هایی که تاپ و توپ زیاد میدن.
همه ما صدای خوب رو دوست داریم اما باید بدونیم یک موسیقی عمیقا تاثیر گذار هرچند برای شروع اثرگذاری به صدای خوب وابسته هست اما کم کم با چند بار شنیدن و ارتباط عمیق تر ارزش و اهمیت صدای خوب کمتر میشه.
زندگی با فرمول ساده صدای بهتر لذت بیشتر همخوانی نداره و بنظر من این رابطه کاملا غیر خطی و پیچیده است. البته فراموش نکنید خطای سیستم نباید طوری باشه که تو سطح اول شنونده رو نگه داره و اونقدر آزارش بده که اجازه ارتباط بالاتر رو نده اما همینقدر که بشه صدا رو فراموش کرد کافیه.
من قبلا در این مورد تو بحث شرایط یک صدا توضیحاتی دادم.
باز هم بجای دقت در خورد صدا بهتره در مورد تاثیر صدا بر درک خودتون از موسیقی هایی که دوست دارید دقت کنید، به چیزای جالبی ممکنه برسید.