محمد رضا لطفی نوازنده چیره دست تار یکی از نوازندگانی است که من واقعا صدای سازش رو دوست دارم، چیزی که جالبه اینه که اگر صدای تاری رو بشنوم به احتمال خیلی زیاد میتونم بهتون بگم این صدا صدای ساز آقای لطفی هست یا نه.
واقعا حق هنر رو کمتر هنرمندی میتونه مثل محمد موسوی، پرویز مشکاتیان و محمد رضا لطفی ادا کنه، لطفی در ابتدای آلبوم عشق داند (تکنوازی ابوعطا) شنونده رو با خودش غرق یه عالم دیگه میکنه، نمیدونم چطور میشه به جایی رسید که هنر پلی بشه برای رهایی، مطمئنا هر هنرمندی به اونجا ها نخواهد رسید.
قبلا هم گفتم اگر ممکنه کتاب “حقیقت و زیبایی” بابک احمدی رو بخونید خیلی جالبه، اگر وقت بشه نوشته هایی از اون کتاب رو اینجا نقل خواهم کرد، عده ای معتقدند هنرمند در خلق اثرش کنترل کامل نداره و درک دقیق سرچشمه خلق اثر هنری از ناشناخته های عقل بشر هست.
چه میشه در مورد موسیقی گفت وقتی خود زبان خویش است…
در نظربازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پَرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوهگاه رخ او دیدهٔ من تنها نیست ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیریندهنان بست خدا ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای مِی و مطرب داریم آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نستانند
لاف عشق و گِله از یار زهی لاف دروغ عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار وَر نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر شوند آگه از اندیشهٔ ما مُغبچگان بعد از این خرقهٔ صوفی به گرو نستانند