ای ستاره ها که از جهان دور
چشم تان به چشم بی فروغ ماست!
نامی از زمين و از بشر شنيده ايد؟
در ميان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی نديده ايد؟
+++++++++++++++++++++++++
ای ستاره ای که پيش ديده منی!
باورت نمی شود که در زمين
هر کجا بهر که مي رسی
خنجری ميان مشت خود نهفته است
پشت هر شکوفه تبسمی
خار جانگزای حيله ای شکفته است!
+++++++++++++++++++++++++
آنکه با تو می زند صلای مهر
جز به فکر غارت دل تو نيست
گر چراغ روشنی به راه توست
چشم گرگ جاودان گرسنه ای است!
+++++++++++++++++++++++++
ای ستاره ما سلام مان بهانه است
عشق مان دروغ جاودانه است
در زمين زبان حق بريده اند
حق ، زبان تازيانه است
وانکه با تو صادقانه درد دل کند
های های گريه شبانه است
++++++++++++++++++++++++
ای ستاره باورت نمی شود
در ميان باغ بی ترانه زمين
ساقه های سبز آشتی شکسته است
لاله های دوستی فسرده است
غنچه های نورس اميد
لب بخنده وانکرده مرده است
پرچم بلند سرو راستی
سر به خاک غم سپرده است
+++++++++++++++++++++++
ای ستاره باورت نمیشود
آن سپیده دم که با صفا و ناز
در فضای بیکرانه می دمید
دیگر از زمین رمیده است
این سپیده ها سپیده نیست
رنگ چهره زمین پریده است!
+++++++++++++++++++++++
آن شقایق شفق، که میشکفت
عصرها میان موج نور
دامن از زمین کشیده است
سرخی و کبودی افق
قلب مردم به خاک وخون تپیده است
دود و آتش به آسمان رسیده است
+++++++++++++++++++++++
ابرهای روشنی که چون حریر
بستر عروس ماه بود
پنبه های داغ های کهنه است
+++++++++++++++++++++++
ای ستاره ای ستاره غريب
از بشر مگوی و از زمین مپرس
زير نعره گلوله های آتشين
از صفای گونه های آتشين مپرس
زير سيلی شکنجه های دردناک
از زوال چهره های نازنين مپرس
پيش چشم کودکان بی پناه
از نگاه مادران شرمگين مپرس
+++++++++++++++++++++++
در جهنمی که از جهان جداست
در جهنمی که پيش ديده خداست
از لهيب کوره ها و کوه نعش ها
از غريو زنده ها ميان شعله ها
بيش از اين مپرس!
بيش از اين مپرس
++++++++++++++++++++++++
ای ستاره ای ستاره غريب
ما اگر زخاطر خدا نرفته ايم
پس چرا به داد ما نمی رسد؟
ما صدای گريه مان به آسمان رسيد
از خدا چرا صدا نمی رسد؟
++++++++++++++++++++++++
با نسيم دلکش سحر
چشم خسته تو بسته می شود
بی تو در حصار اين شب سياه
عقده های گريه شبانه ام
در گلو شکسته می شود…
فريدون مشيری
بیاد همه عزیزانی که اکنون در میان ما نیستند…
2 Comments