به نام خداوند بخشنده مهربان
روز جمعه سي ام تير ماه 1386 مهمان جناب آقاي رحماني بودم و در شركت ايشان یارامانا (Yaramana) صداي Wilson Audio Watt/Puppy System 8 دمو شد. اگر يادتان باشد در گذشته يكبار صداي ويلسون الكساندريا رو شنيدم، اما چون Setup بهينه نبود صدا گرفته نشد و نتوانستم تحليل بنويسم ، اينبار برخلاف گذشته صدا خيلي خوب دمو شد (بالای 80 درصد) و اين امكان فراهم شد تا يك تحليل Review از صداي ويلسون سیستم 8 بنويسم.
سعي ميكنم ابتدا يك تصوير كلي از آنچه شنيده ام را بطور خلاصه بنويسم تا كساني كه حوصله خواندن جزئيات را ندارند يك نماي كلي از صدا در ذهن داشته باشند و بعد از آن بشرح جزئيات ميپردازم. در آينده مفهوم تحليل (Review) را بيشتر شرح خواهم داد تا با هم نگاه بهتري به مساله تحليل داشته باشيم و بدانيم هيچ وقت خواندن تحليلها، هر چند زياد و دقيق (حتي اگه تحليلگر انسان شریفی باشد و همه چيز را به دقت گزارش كند) هرگز نميتواند جاي تجربه شنيداري را بگيرد. اين كار يك سرگرمي براي من هست و ممكنه شما هم مثل من تحليل خواندن رو دوست داشته باشيد .
در هر صورت اگر تمايل به خريد سيستمي داريد بايد حتماً آن را در شرايط مناسب بشنويد. سيستم دمو بشرح زير بود:
Krell Evolution 505 SACD/CD player ——————————– 10,000 $
Krell Current Tunnel (KCT) Preamplifier ————————– 8,500 $
Krell FPB 400cx Power Amplifier ————————————- 10,500 $
Wilson Audio Watt/Puppy System 8 ——————————— 30,000 $
Transparent Cable Reference Speaker Cable 3m —————— 8,000 $
CAST interconnect 1m from Source to PreAmplifier & over 20m from PreAmplifier to Power Amplifier
Shunyata Research Python Helix Powercord Two Set (each 2m) for Source & PreAmplifier ——————————- 1,000 $
عرض اتاق بيش از 6 متر بود و بلندگوها در فاصله 2.5 متري از هم در عرض چيده شده بودند. فاصله هر بلندگو از شنونده تقريباً 3 متر بود و فاصله بلندگو از ديوار عقب نزديك به 1 متر و از ديوار مقابل نزديك به 4 متر. كمي بلندگوها را به عقب برديم كه Bass رزونانس بيشتري پيدا كرد و دوباره آنها را به جلو آورديم. فضا براي تنفس بلندگو و ساختن تصوير Soundstage كافي نبود و به نظر ميآمد اگر بلندگوها در طول چيده ميشدند و بازگشت ديوار سمت چپ كنترل ميشد صدا راحت تر نفس ميكشيد. پشت بلندگو پرده اي سنگين قرار داشت تا صدا را تا حدي كنترل كند اما ديوار مقابل هيچ كنترل اكوستيكي براي صدا نداشت و شلوغی نسبی اتاق (وجود انواع وسایل کوچک و بزرگ) مانع ایجاد یک فضای خوب برای صدا میشد. سطح زمين با يك موكت ضخيم پوشيده شده بود تا بازگشت از زمين را تا حدي كنترل كند. در ناحيه فركانسهاي پايين صدا رزونانس داشت و در ولومهاي متوسط و بالا محدوديت اتاق کاملا مشخص بود. يك فضاي مناسب شنيداري لذت شنيداري رو چند برابر ميكنه و به سيستم اجازه ميده صدا بشكل شفافتر و راحت تري در اتاق موجوديت پيدا كنه و نفس بكشه. سكوت صدا بيشتر ميشه و سايه و انرژي اضافي صدا كم ميشه و به اصطلاح صدا Pure تر و ملايمتر پخش ميشه. بازگشت زياد ، صدا را ناآرام و پريشان ميكنه و صدا خوب به گوش نمينشينه. آكوستيك بر روي جریان صدا ، SoundStage و Ambience تاثير زيادي داشته و از نگاه من اكوستيك همانند بلندگو و يا CDPlayer يك جزء از اجزاي سیستم هست. آكوستيك حلقه آخر صدا هست و تاثير زيادي در شاخصهاي صدا دارد. تاثير آكوستيك در سه بخش خطي بودن ـ پاسخ دامنه فركانسي و پاسخ فاز مشهود هست. فراموش نكنيم آكوستيك همانند آمپلي فاير يا ديگر اجزاء يك كيفيت و يك شاخص دارد و صداي نهايي حاصل كيفيت و سازگاری همه اجزاست. من اعتقاد کمی به تصحيح پاسخ اتاق از طريق پردازشگرهاي Room Correction مثل TACT دارم و پردازشگرهاي ديجيتال براي تصحيح پاسخ اتاق تنها ميتوانند بالانس فركانسي را بهتر نموده و از رزونانس جلوگيري كنند. آنها تاثیری بر میزان خطی بودن رفتار اتاق و مساله بافت صدا ندارند. در اين باره بعداً توضيح بيشتري خواهم داد. اين روشها راه حل اساسي نبوده و تنها بشكل محدود بر پاسخ اتاق تاثير ميگذارند. من استفاده از فیلترهای دیجیتال را تنها برای کراس آور پیشنهاد میکنم. سعی کنیم به راه حل های اساسی فکر کنیم و مشکل آکوستیک را با کارهای دیگر حل نکنیم. ويلسون روشي براي Speaker Placement داره بنام WASP كه بعداً براي شما آنرا كامل تشريح ميكنم. همه اينها رو گفتم چون فكر ميكنم سيستم 8 در يك فضاي خوب يك SoundStage فوقالعاده ميسازه و يك فضاي خوب ميتونه اون حجم صدا (Scale) رو بخوبي تحويل شنونده بده.
براي دادن يك تصوير كلي از صدا به شما لازم هست اول يك عبارت رو تعريف كنم. همانطور كه ميدانيد يك شنونده براي لذت بردن از موسيقي به خود موسيقي گوش ميكنه نه به سيستم يعني در زمان شنيدن موسيقي ما تمركزمان روي خود موسيقي هست و نه پارامترهاي سيستم. در اينحالت هنگام درك صدا ما يك حس نسبت به صدا داريم و نه چند حس و اين حس در درازمدت يا راضي كننده هست و يا خيلي راضي كننده نيست. كل صدا يك تاثير واحد بر ما دارد و اينگونه نيست كه در لحظه شنيدن صدا هر شاخص صدا مثل ريتم يا بافت جدا جدا بر ما تاثير بگذارند. يعني با اينكه صدا اجزاي مختلفي دارد اما در لحظه شنيدن، همه آنها به شكل يك حس خاص درك ميشود من در مرحله اول سعي ميكنم تاثير صداي سيستم 8 رو با همان يك حس تشريح كنم. اين حس همان ميزان پيوند شنونده با موسيقي است و سيستمي Musical تر است كه اين حس را بخوبي راضي كند و ما را بهتر به موسيقي پيوند دهد. هميشه ميتوانيد گزارش اين حس را از ديگر افراد خانواده بگيريد چون آنها بر خلاف شما كه بيشتر به اجزاي صدا دقت ميكنيد تنها به صدا گوش ميدهند. اگر گفتند صدا رو كم كن بدونيد يا موسيقي در حال پخش و كيفيتش به مذاق افراد خوش نيومده و يا سيستم شما به گوش آنها Musical نيست.
براي تشريح اين حس من عبارت «بار صدا» يا به انگليسي Load رو تعريف ميكنم. در لحظه شنيدن يك Load بر روي گوش هست و ميگوييم صدا در حال شنيدن است. اين Load يا برگوش بخوبي مينشيند و انسان از موسيقي لذت ميبرد و يا به نسبتي موجب فشار بر گوش (منظورم کل سیستم شنیداری از گوش تا مغز هست) ميشود و انسان از صدا لذت نميبرد. دلیل لذت بردن از خود موسیقی نسبت به اصوات غیر موسیقیایی هم همین هست که موسیقی به گوش مينشيند و انسان لذت ميبرد اما بوق ماشينها موجب آزار ما ميگردند. صداي لامپ نرم و راحت بر گوش مينشيند اما صداي يك Tweeter بد گوش را آزار ميدهد. هر چقدر Load صدا با سيستم شنيداري ما هم خواني بيشتري داشته باشد ميگوييم صدا بهتر بر گوش مينشيند و musical تر است. براي همخواني صدا با سليقه شنيداري بايد آن صدا پارامترهايش با حساسيت شنيداري ما تناسب داشته و به گوش ما بالانس و متعادل باشد. به عبارتي پارامترهاي صدا بايد توزيعي متناسب با حساسيت شنيداري ما داشته باشند تا ما از صدا لذت ببريم. آن حس خاص كه گفتم نتيجه اين تناسب است و مفهوم بالانس را من اينجا به معني متعادل و متناسب بودن پارامترهاي صدا براساس حساسيت شنيداري تعريف ميكنم. هر چقدر پارامترهاي صدا براساس سليقه شنيداري ما بالانستر باشند Load صدا خوشايندتر است و خستگي شنيداري در دراز مدت كمتر است (دقت کنید نگفتم همه پارامترهای مهم باید خیلی عالی باشند ، تنها گفتم کل پارامترها نسبت به سلیقه شنیداری متناسب باشند و برای همین هست که سیستم Musical حتما گران و دور از دسترس نیست و حتی در قیمت های متوسط میتوان صدای خوبی شنید). دليل اينكه لامپها با دقت كمتری كه نسبت به ترانزيستور دارند خيلي طرفدار دارند بخاطر همان Load خوشايند است. خب برگرديم به اتاق يارامانا :
Load صداي كل سيستم به گوش من بشرح زير بود:
Balance, Easy ,Textured ==> musical
Load صدا به خوبي بر گوشم نشست ، خيلي راحت و مرا به موسيقي پيوند داد. صدا براحتي و مانند آب روان (Fluency) در يك جويبار بدون هيچ استرس و فشار و ناآرامي (با بهترین ریتم) رندر ميشد و بافت Texture لطيف و گوش نوازي داشت. ويلسون 8 و krell در انتقال حس موسيقي كاملاً موفق بودند. صدا دلنشين و راحت بود و جريان صدا حس و حال و لطف و زيبايي موسيقي را با خود داشت. چه تجربه خوبي بود ، ميتونم بگم اين شنيدني ترين صدايي بود كه تا بحال شنيدم. كل ماجرا همين بود ، صدا به گوش نشست و Musical رندر شد.
حالا ميرويم سراغ جزئيات صدا:
سورس صدا ديجيتال بود اما صدا خصوصيت ديجيتال را در حد بسیار کمی با خود داشت و 505 يكي از بهترين سورسهايي بود كه شنيدم. krell قبلاً يك مدل رفرنس بنام KPS-25Sc ساخته بود كه خيلي سر و صدا كرده بود، اما بعد از آن تا سري Evolution سورس رفرنس نساخت. Evo 505 حتي ديسكهاي كپي و يا كاهش كيفيت يافته Orginal رو خيلي خوب پخش مي كرد، فوق العاده يكدست و راحت با بافت نرم. به نظرم هم Transport خوبي داره و هم DAC خوب. هم جريان صدا صاف و راحت (Open & Sweet) بود و هم بافت صدا با تغيير فركانس تغيير مشخصه نداشت و بسمت dryness نميرفت. صدا آنالوگتر از سورسهاي معمول ديجيتال پخش ميشد و اون air و body و Naturalness لازم رو داشت. صداي سورس جزئيات detail و وضوح Resolution بالايي داشت ، اين جزئيات آزار دهنده Clinical & Aggressive و forward نبود و lifelike و Liquid و راحت رندر ميشد. 505 ره يافت خوبي به شنونده ميداد بدون اينكه حس و حال Emotion & Soul موسيقي رو تحت تاثير قرار بده و از لطافت اون كم كند. بنظرم كابل PowerCord خيلي موثر بود. با برقي كه ما در ايران داريم نياز به Clean AC داريم و كابل برق Shunyata سهم زيادي در جدا كردن يك لايه الكترونيك و آزار دهنده از روي بافت صدا داشت. يادم هست قبلاً كه پيش آقاي كيوان ناهيد صدا شنيده بودم بافت صدا در فركانسهاي Mid/High در دو حالت سورس ديجيتال و آنالوگ تفاوت زيادي نداشت و اين نشون ميده با داشتن يك برق مناسب از طريق يك AC Generator و يك PowerCord خوب چقدر وضعيت خصوصاً در ناحيه وسط و بالا بهتر ميشه. ممكن بود نبودن اين كابل PowerCord نظر من رو نسبت به كل سيستم تا حدي عوض كند و لذت شنیداری رو تا حد قابل توجهی کاهش بده. براي همينه من تاكيد زيادي بر روي پارامترهاي جانبي دارم.
بافت صدا يكي از پارامترهاي مهم هست كه در دراز مدت تاثير زيادي بر ما داره و خيلي مهم هست كه سورس ديجيتال بافت Smooth و يكدستي داشته باشد. صداي سورس مثل همه كامپوننتهاي krell بسمت گرم warm متمايل نبود البته Neutrality بالايي داشت و مشخصه Cool داشت اما بدون بافت خشك و بيروح و در ناحيه وسط در Micro حالت Mechanical و كم طراوات نداشت. صدا Dynamic و سرزنده بود با ريتم Timing، وزن Weight و جريان عالي. راستش من صداي Krell رو دوست دارم اما بيشتر افراد Bloom، Richness و Warmness بيشتري ميخواهند و بسمت صداهاي گرم تر گرايش دارند. شايد یکی از دلایل اين قضيه اين است كه اكثر ركورد ها بافتي خشك و حالتي Lean دارند و در سيستمهاي با Bloom بيشتر بهتر جواب ميدهند. من Warmness غير طبيعي را دوست ندارم و و از صداي ریتمیک ، خنك و بدون كاراكتر بيشتر خوشم مياد و تنها در Micro علاقه مندم صدا لطافت ، روح و حس و حال خوب داشته باشد. از نگاه من لامپها گرما و خوش صدايي غير طبيعي دارند و اين مساله شايد براي حس شنیداری ما لذت بخش باشد اما من Reality رو در صدا بيشتر دوست دارم. SolidState هايي هستند كه بافت خوبي ندارند و من منظورم آنها نيست بلكه سيستمهايي است كه در عين Neutrality شفاف بوده و بافتي نرم و مخملي (Silky Smooth) دارند. یعنی در Macro اسکلت و استخوان دارند در حالی که در Micro شفاف و گوش نواز بوده و صدایی مخملی دارند. بهر حال هر كس سليقه اي دارد و مهم اينست كه هر كس صداي مورد علاقه اش را بشنود نه صداي مورد علاقه تحليلگران را. رکوردهایی که بهتر بودند با بافت Texture خوب بهمان شکل پخش میشدند و رکورد هایی که خوب نبودند به هیچ وجه گوش آزار نبودند و تنها اون حس و حال لازم رو در خود نداشتند که این مساله به رکورد بر میگشت نه به سیستم. این مساله نشان میداد Krell بیشتر واقعیت گرا (More on Truth) هست و نه چیزی رو به صدا اضافه میکرد و نه چیزی رو از صدا کم میکرد. اگر رکوردهای خوب کم هستند مشکل از استودیوهاست نه از Krell و باید برای رسیدن به Bloom بیشتر از ترفندهایی استفاده نمود. مثلا استفاده از یک طبقه PreAmplifier لامپی مانند VTL و یا استفاده از کابلهای سازگار مانند Van Den Hul The Third. با این تغییرات میشود صدا را از حالت Lean خارج کرد هرچند ممکن است دقت و Neutrality را تا حدی از دست دهید. دقت کردید شنیدن رکوردهایی که با مدارات لامپی ضبط میشوند چه لذتی با سیستمهای Solid خوب دارند. مثل همیشه Krell در دینامیک و ریتمیک رندر کردن صدا در Dynamic Complex Music حرف اول را میزد و حتی در ولوم بالا (Loud) جریان صدا وزن و حس حرکتی فوق العاده ای (Tempo) داشت. صدا در ولوم بالا دینامیک را بشکل Mechanical به شنونده نمیداد و Krell در Macro اصلا Mechanical نبود. برخی صدای Mechanical و فوروارد را با صدای دینامیک اشتباه میگیرند.
خيلي جريان صدا به گوشم جالب و شنيدني بود. تا بحال اينقدر صدا بدون اثر الكترونيك دستگاهها و راحت رندر نشده بود. مثل آب روان ، غير فوروارد free ، easy ،airy ، sweet و open با جزئيات كافي رندر ميشد. حتي نويز سفيد هم جدا از موسيقي راحت پخش ميشد و توزيع مناسبي داشت و اثرش برگوش ناراحت كننده نبود.
اکثر سيستمهايي كه ساخت خوبي ندارند كاراكتر الكترونيك و حالت cheap رو در صدا دارند و اونهايي كه در توانهاي بالاي 100 وات كار مي كنند يك grain در ناحيه Mid/High با خود دارند. Krell كاملاً از اين مساله آزاد بود. صداي بدون grain خیلی راحت شنیده میشد و این امکان بود که بتوان صدا را در دراز مدت گوش داد. دیدم سیستمهایی که Cleanness و گسترش فرکانسی خوبی داشتند اما در ناحیه بالا Grain آنها گوش را آزار میداد. به اين سيستمها به اصطلاح washed sound و یا Clinical ميگويند چرا كه گسترش فركانسي زياد و resolution بالايي دارند اما در صدايشان grain حس شده و بافت گوش نوازي ندارند. Krell در CAST بدون grain كار ميكرد.
جالب اينجا بود سورس كرل نه تنها SACD رو خيلي آنالوگ و خوب رندر ميكرد بلكه CD معمولي رو هم در كلاس خيلي بالايي پخش مي كرد . صدا در طول زمان حالت پرش نداشت و يكدست و آرام (Safe) پخش ميشد. من از ساعت 11 صبح تا 7.5 شب يكسره به موسیقی گوش دادم و اصلاً خسته نشدم. بعضي اثرات بر روي سيستم در طول زمان اتفاق ميافتند مثل شبكه برق شهر که يك تابع نويز پيچيده دارد و ممكن است در ساعاتی كه شما موسيقي ميشنويد در لحظات خاصي پالسي نامطلوب را به سيستم القا كند كه در آن لحظه شنونده نتواند تشخيص دهد اما تكرار اين پالسها در طول زمان اثرش را بر گوش در دراز مدت خواهد گذاشت. براي روشنتر شدن مفهوم “پرش” فرض كنيد ما به تلويزيون نگاه ميكنيم و از هر 100 فريم كه در هر ثانيه در حال پخش هست در زمانهاي متفاوت و غيرهماهنگ چند فريم خراب پخش شود. مطمئناً بيننده دقيقاً در هر لحظه پخش فريم خراب نميتواند تصوير خراب را به دقت تشخيص دهد (چون زمان پخش يك فريم یک صدم ثانيه هست) اما چشم انسان در دراز مدت احساس خستگي را خواهد داشت. به عبارت ديگر هر چقدر تعداد فريمهاي خراب يا غير شفاف در طول زمان بیشتر پخش شود اثر منفي آن بر بيننده بيشتر خواهد بود.
اين نوع تاثير منفي رو من پرش تعريف ميكنم. اثر برق شهر هم تا حدي به اين شكل هست و اثر لرزش سيستمها و كابل بر اثر Vibration در اتاق هم همینگونه هست و اثر jitter در سيستم ديجيتال. دقت كرديد در بعضي ساعتها ما صدای بهتری میشنویم ، شايد دليلش وضعيت برق باشد ، آقاي رحماني هم به اين مساله اشاره داشتند كه در ساعتهاي خاصي صدا تفاوت دارد و آرام تر و شفافتر پخش ميشود. تاثير اين پالسها بيشتر بر روي micro صدا هست و شنونده در مرحله اول خيلي پي به اين مسائل نمي برد و گوشش تنها به macro توجه دارد. اين نوع اثرات باعث عدم آرامش در صدا و تا حدي حالت پراكندگي و عدم تمركز در مغز ميشود.
پس از گذشت تقريباً 8 ساعت اصلاً احساس خستگي نداشتم و با موسیقی در ارتباط بودم. صدا بعد از هشت ساعت کاملا گرم شده بود و فوق العاده گوش نواز و دوست داشتنی پخش میشد. جای همه دوستان خالی خصوصا لاکی ، رضا و چقدر هم جای علی نادری خالی بود که با هم صدای معین رو بشنویم. معین یه آهنگ جدید خونده :
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش
…
حتي رکوردهای بي كيفيت هم اگر چه بافت خوبي نداشتند اما در دراز مدت خستگي شنيداري Fatigue هم نداشتند و صدا اصلاً نه در macro و نه در micro حالت mechanical نداشت. Solidity صداي كرل Krell رو هميشه دوست داشتم اما بافت صداي سیستم ای که Upstream آن Krell هست با هر بلندگويي خوب جمع نميشه و چون بسمت Cold گرايش داره بايد بتوانيد با آن يك بلندگوي Match (بلندگویی که بیشتر به Beauty متمایل باشه تا Truth) پيدا كنيد. برخي از سورسهاي نرم تر با بلندگوهايی با Texture خوب استفاده ميكنند و برخي هم كل سيستم را CAST بسته اما در انتخاب كابل بلندگو ، بلندگو و جنس مواد اكوستيكي دقت ميكنند. بهر حال همانطور كه قبلاً گفتم ما نميتوانيم بر روي كامپونتها بر چسب خوب و بد بزنيم بلكه بايد صداي آنها را بفهميم و آنها را در سيستماي match جمع كنيم تا به يك بالانس خوب برسيم. من كل ذهنياتم از صداي krell با شنيدن CAST و سيستم 8 تغيير كرد. خيلي از تحليل گران و مجلات بطور خودآگاه يا ناخودآگاه در بوجود آوردن يك ذهنيت غلط نقش دارند و من هميشه پيشنهاد ميكنم بايد هر صدايي را در سيستم سازگار خودش بشنويد. حتي سيستمهاي گران وقتي خوب Match نشوند شنونده اون حس خوب رو نداره و اگر سيستمهاي ارزان خوب Match شوند صدا لذتبخش خواهد بود.
يكي از دوستان كه در جمع حاضر بودند اشاره داشتند به اينكه ميشه صدا رو با جايگزيني Mark Levinson No.32 Pre Amplifier بجايKCT بهتر كرد ، من كاملاً با ايشان موافق بودم و پذيرفتم ML No.32 بافت گوش نوازتري داره اما این صدا برای گوش من کاملا کافی بود و در مقابل ممکن بود با از CAST خارج شدن سیستم ما اون راحتي صدا و سکوت رو نداشته باشيم. ويلسون با كرل صدا رو بسمت خوبي برد كه نتيجهاش این تحلیل شد.
صداهاي گرمي كه تا بحال شنيدم يا ساختار هارمونيكي صدا رو دستكاري كرده بودند و يا دیناميك صدا رو كم كرده بودند و صدا اون سرزندگي Vibrancy ، Liveness و Sharp Edge رو نداشت. صداهاي Cold اي كه تا بحال شنيدم برخي به سمت حالت Lean تمايل داشتند و صدا رو با بافتی خشک و با جزئیات بالا پخش میکردند. عده ای هم این حالت را نداشتند و کاملا Neutral و راحت صدا را رندر میکردند. Solidstate های ارزان بیشتر بسمت Lean و شفافیت کم متمایلند اما Solidstate های خوب این مساله را یا ندارند و یا در مقیاس خیلی کوچکی دارند. مثلا آمپلی فایرهای Linn Solo 500 و McCormack DNA-500 (بر اساس آنچه در تحلیلها خواندم) جزو کامپوننت های Solidstate ای هستند که هم شفافیت (Directness و Reality) خوبی دارند و هم بافت خوبی و صدا رو با جزئیات زیاد پخش میکنند.
Krell بسمت Neutralidy تمايل داشت تا صداي خشك dry ، lean و mechanical . بهتر است ذهنمون رو از اينجور چيزها پاك كنيم و به صدا گوش دهيم و ياد بگيريم چگونه كامپوننتها رو با هم match كنيم. بالانس صدا درنهايت بايد با گوش و سليقه شنيداري شما جور در بياد. بيشترين بحثي كه در بين Audiophile ها و dealer ها در ايران هست اينه كه چه كامپوننتي خوب و چي کامپوننتی بد هست و آيا اين كامپوننت ديگري رو outclass ميكنه يا نه و از اين جور بحثها. من اينجور بحثها را اصلاً دوست ندارم.
تناسب پارامترهاي مهم براي حس شنيداري در هر كلاس قيمتي اهميت خودشون رو دارند و حتي اگر شما بالاي 500k دلار سيستم جمع كنيد شاخصهايي مثل texture و شفافيت directness صدا و coherence و ambience صدا ممكنه اون جوري كه بايد نباشند و شما صداي بالانس اي نشنويد و از صدا لذت نبرید.
بهتر است قبل از پرداختن به صداي بلندگو كمي در مورد محدوديتهايي كه در سيستم وجود داشت و اجاره نميداد سيستم در 100% كارايي خودش كار كنه صحبت كنم. كابل CAST كه بين pre و power بود بالاي 20 متر طول داشت و كابل بلندگو هم بنظر خيلي با سيستم جور نبود (سه متر برای کابل بلندگو خیلی زیاد هست). در مورد محدوديت اكوستيكي صحبت كردم و اينكه صدا ميتونست (Scale) حجم و اندازه بيشتري داشته باشد و راحتتر در اتاق نفس بكشه . صدا ميتوانست Presence و Ambience و شفافيت بيشتري داشته باشد اگر اكوستيك بهتر ميبود. در مورد كابل CAST بايد بگم هر چند krell اومده سيگنال رو از طريق يك منبع جريان در بافر خروجي pre به بافر ورودي power كه امپدانس نزديك به صفري داشته منتقل كرده و اين انتقال خيلي بهتر و راحتتر از انتقال از طريق ولتاژ صورت پذيرفته اما حتي با طول كابل خيلي بلندتر CAST هرگز نميتوانيم بگوييم كابل CAST تاثيري بر صدا ندارد. شرکت Krell طول CAST رو تا 30 متر مجاز دانسته ، با این امکان میتوان کامپوننت ها را با فاصله و بشکل دلخواه در اتاق چید. از نگاه من كابل CAST هم بايد تا ميتواند كوتاه انتخاب شود و خود krell هم در توضيح CAST به چنين چيزي اشاره كرده است. همينكه CAST با 20 متر طول اينهمه Fidelity رو حفظ كرده جاي تقدير داره. بهر حال طول بلند بر روي پارامترهاي صدا تاثير گذاشته بود. بنظر من حتي كابل CAST هم بايد زير 2 متر انتخاب شود و بدور از كابلهاي PowerCord و Speaker Cable قرار گيرد. از نگاه من كابل بلند CAST و تا حدي كابل 3 متري بلندگو با جبران ساز اين اثرات رو بر صدا داشتند. اولين چيز به نظر من پاسخ ناحيه پايين bass بود كه بلندگوي سيستم 8ً خوب كنترل نميشد و ريتم صدا در Double Bass Line کاهش می یافت. وقتي انرژي bass مهار نميشه درايورهاي بلندگو حركت زيادي دارند و صدا از ريتم ميافتد و گوش نميتونه حتي روي ناحيه mid تمركز لازم رو داشته باشه.
صداي مهار نشده ناحيه پايين رزونانس بدتري در اتاق داره به نسبت يك bass مهار شده. قبلاً در همين اتاق با Setup اي نزديك همين setup بلندگوي MAXX با كابل Fadel Art Coherence به همین FPB-400cx وصل بود و صداي ناحيه پايين فوق العاده رندر ميشد. كاملاً تحت كنترل با گسترش زياد و شفافيت فوق العاده و کاملا physical. درسته MAXX در ناحيه پايين از سيتسم 8 پاسخ بهتري داره اما اين مساله ربطي به كنترل سيستم 8 روي ناحيه پايين نداشت و فوروارد شدن ناحيه پايين و حركت كردن درايورهاي ويلسون نشان از Cabling بد بود چرا كه همه ميدانيم هم ویلسون باس خوبی داره و هم بد درايوترين بلندگوها با krell به آرامش ميرسند. از من چشم بسته قبول كنيد كه كابلها تحت هر شرايطي بايد كوتاه انتخاب شوند. CAST بايد زير 2 متر انتخاب مي شد و بهتر بود کابل بلندگوی Transparent سه متری میشد کابل 1 متری Fadel Art Coherence Duo البته با دو تا مونوی Krell FPB-350Mcx .
مساله بعدي Resolution و شفافيت صدا بود كه تا حدي تحت تاثير اين دو كابل بود. ميتوانيد در خانه امتحان كنيد و يك كابل معمولي را به سيستم زده و طول آن را نصف و در مرحله بعد يك چهارم كنيد تا تاثير آن را بر صدا بشنويد. اينكارها را من بارها انجام دادهام. يكي از پارامترهايي كه از دست ميرود شفافيت و حس نزديكي صداست . صدا ميتوانست شفافتر ، نزدیکتر با حالت كريستالي بهتر و جزئيات بيشتري پخش بشود. صدا میتوانست فضای بهتر میداشت و با Air بیشتری صدا را رندر میکرد. هم ناحيه بالا كمي dark شده بود و هم ناحيه پايين محدود. كابلها بر تصوير صدا Soundstage هم تاثير زيادي دارند و كابلهاي بد ابعاد تصوير و حالت layered بودن آن را تغيير داده و صدا را Flat تر ميكنند. اگر CAST كوتاهتر بود و كابل بلندگو بهتر ، صدايي با ابعاد بزرگتر و تصويري layered تر و در كل Ambience بهتري با Air بيشتر داشتیم. با افزايش طول كابل نويز زمينه زيادتر ميشه و از سكوت پس زمينه صدا كاسته ميشه. صدا نياز به tune داشت هر چند حتي در اينحالت صداي خيلي خوبي داشتي.م كوتاه شدن CAST به 1 متر و تغيير کابل بلندگو به Fadel ميتوانست تغييرات زيادي ايجاد كند.
اين چيزهايي كه گفتم بهتر ميشود كاملاً به كابل مربوط بود و ربطي به كرل يا ويلسون نداشت چون تجربههاي قبلي هم نشان ميداد اين سيستم تنها CAST كوتاه و كابل بلندگوي خوب نياز داشت. اينها را فراموش كنيد چرا که صدا حتي در همين حالت هم شما را به موسيقي پيوند ميداد.
میرسیم به صداي ويلسون
آیا دوست داريد تنها يك جمله در مورد ويلسون بشنويد؟
در يك جمله ميتوانم بگويم :
Analog, Textured & Balance
صداي ويلسون يك صداي خاص هست با Texture عالی كه خيلي به گوش من راحت نشست. اصلاً اثري از حالت Mechanical و ناراحت نه در مقياس macro و نه در مقیاس micro نبود و حالتي real و آنالوگ داشت. Body & Emotion در صدا کاملا حس میشد. ويلسون ابعاد SoundStage بزرگي دارد و هم عرض و هم عمق صدا زياد است. اين تصوير بزرگ فضايي دلپذير در اتاق ميسازد كه شنيدن صدا را لذتبخش ميكند. استرينگها (منظور از String همان صدای تک تک سازها و Vocal هست) راحت و بيدخالت بلندگو در اين فضا رندر ميشدند با سرعت و حالتي طبيعي و Liquid. پترن ويلسون فوق العاده است ، با حركت در عرض و طول اتاق متوجه ميشويد اين بلندگو Sweet Spot عريضي دارد و در هر نقطه از فضا مکان هر ساز حالتی ثابت با تونالیتی بدون تغییر داشت. تمركز Focus و Sharpness صدا در مقايسه با بلندگوهاي درايوري خوب و Coherence صدا در Complex Music راضي كننده بود.
موسيقي ملايم آرام و راحت و لذتبخش و با طراوت juicy رندر ميشود و موسيقي سريع و ديناميك مثل Heavy Metal با انرژي (Energetic) و تحرک Liveness كامل پخش ميشود. نه حالت تنبلي و رومانتيك (Softness زیاد) در صدا داريم و نه حالت Mechanical و عدم كنترل. در هیچ بخش صدا حالت Exaggerated مشاهده و حس نمیشد و صدا بالانس و طبیعی بود. Openness صدا خوب و Coherence بلندگو هنگام انتقال از فرکانس های کرآس آور خوب و راحت بود. صدایی با احساس Free ، با Air و Emotion و بافتی یکدست و مخملی گوش را نوازش میکرد. صدا هيچ اهرمي نداشت كه به گوش فشار بياورد و یا انرژي مثبت موسيقي را از بين ببرد يا بشکلی كاهش دهد در عین حال که جزئیات زیاد صدا سانسور نمیشد.
يكي از خصوصيات يك بلندگوي خوب اين است كه شما با شنيدن صدا احساس نكنيد دو تا بلندگو در حال پخش صدا هستند بلكه احساس كنيد صدا در اتاق شما بدون وجود سيستم موجوديت دارد. به این مشخصه میگویند Disappear سیستم. ويلسون 8 اين كار را بخوبي انجام داده و اين حس بود كه صدا بدون حضور سيستم در اتاق موجوديت پيدا كرده است. صدای سازها هر کدام بسيار راحت و طبيعي با ريتمي عالي و كنترل شده و بافتي لطيف در يك فضاي استريویي خوب نفس ميكشيدند. واقعا سيستم 8 يك جهش بود. صدا در micro فوق العاده بود و Texture ای فوق العاده داشت كه لذت موسيقي را در ناحيه وسط دو چندان ميكرد. در ناحیه وسط ویلسون حرفهای زیادی برای گفتن داشت ، شما باید صدا را بشنوید چرا که با نوشته های من اون حس به شما منتقل نخواهد شد. اين حس خوب در صدا به شنونده حس رهايي Free مي داد. صدايvocal تا بحال اينگونه Real و Analog در برابرم رندر نشده بود. صدا Reality، Emotion و body خاصی داشت و صدای خواننده جاز در فضاي یارامانا به اوج رسیده بود. کشش موسيقي Passion بالا بود و شنيدن موسيقي در طول ساعتها يك حس رهايي و آزادي به شنونده ميداد. اجازه دهيد در مورد حس رهايي Freeness صحبت كنم. وقتي سيستمها رو در ساعتهاي متوالي ميشنويم در انتها دو حس ميشه داشت يكي احساس در تنگنا بودن (حالت Compress) و خستگي در ذهن كه سيستم به تدريج با افزايش خستگي اين حس رو تقويت ميكنه. در اين حالت بعد از شنيدن صدا خيلي حس راحت نداريم اما در حالت دوم سيستم انسان را به سمت يك خستگي و حالت فشار هدايت نميكنه و بيشتر به اون حس رهايي ، لذت و آرامش ميده. يه جورايي میشه گفت حس تعالی و انبساط خاطر. ويلسون شنونده رو به سمت رهايي برد و اين حس باعث ميشد موسيقي را پشت سر هم (بقول خارجی ها Disc After Disc) بشنويم. چيزي در صدا نبود كه حتي در طول ساعتها خستگي ايجاد كند و من فكر ميكنم سيستم CAST در Krell و بافت فوق العاده شنیدنی ويلسون بيش از ساير پارامترها باعث اين حس خوب شده بود. یه جورایی Truth در Krell با Beauty در ویلسون جور شده بود تا به ما یک سیستم Match بدهد. یاد کابل VDH The Third افتادم. ویلسون در مقایسه با بلندگو ها چنین حالتی رو در صدا تداعی میکنه و در بین بلندگوهای درایوری که تابحال شنیدم در یک نقطه خوب بین دو جریان Truth و Beauty قرار داره. نه خیلی بسمت رمانتیک میره و نه خیلی بسمت دینامیک و خشک و هم شاخص Macro خوبی داره و هم شاخص Micro خوبی. خیلی مهم هست یک بلندگو اون حس موسیقیایی رو به شنونده منتقل کنه بدون اینکه جزئیات صدا رو سانسور کنه و یا از دینامیک صدا کم کنه. شاید بشه گفت بلندگویی مابین Sonus Faber و Dynaudio . نه خیلی Resolution دوست و Sharp مثل Dynaudio و نه خیلی Soft و راحت مثل Sonus .البته همانطور که گفتم صدای خوب از Setup خوب می آید نه از کامپوننت و هر بلندگویی را باید بشکلی درست در سیستمی سازگار Match نمود. تعجب نکنید اگر شرکتی درایور ساز باشد اما بلندگوساز خوبی نباشد و شرکتی درایور ساز نباشد اما بلندگو ساز خوبی باشد. هر کاری تخصص خودش را میخواهد. ویلسون درایور ساز نیست اما از نگاه من بلندگو ساز خوبی است و بنظر میرسد در طراحی به گوش و حس انسان بیشتر متکی است تا به پارامترهای الکترو آکوستیکی سیستم آنهم زیر ذره بین دستگاه های اندازه گیر الکترونیکی. ویلسون هم سریع event ها رو رندر میکرد و هم لطافت صدا رو زیر سوال نمیبرد. این وضعیت برای من خیلی خوشایند هست چون هم سروصدا کردن دوست دارم و هم شنیدن موسیقی های ملایم و Sensual رو. صدا در آهنگ 17 موسیقی فیلم گلادیاتور فضایی آرام داشت با صدایی دینامیک و کنترل شده و ریتمی عالی که نه هیجان اضافی (خیلی ها هیجان اضافه و حالت Boom و Bang در صدا رو با دینامیک اشتباه میگیرند و گاهی هم آرامش و سکوت در صدا رو با Softness عوضی میگیرند) داشت و نه بی حالی و بی حسی. صدایی شناور که احساس نمیکردید سیستمی پیش روی شماست و انرژی مثبت فوق العاده در صدا رو براحتی به شنونده منتقل میکرد. احساس عدم پیوستگی و Grain در نواحی فرکانس کراس آور نبود (حتی در ولوم های بالا که کراس آور تحت فشار هست) و صدا Coherence خوبی داشت و اگر کابل CAST یک متر میبود احتمالا حالت Ghost ای در تصویر صدا بوجود می آمد. Coherence و Openness صدا در نواحی فرکانس کراس آور خیلی برای بلندگوهای درایوری 3way و 4way مهم هست.
كنترل بلندگو بر روي صدا خوب و سكوت صدا مناسب بود. احساس نميكرديد همراه صدا يك سايه و انرژي اضافي وجود دارد البته كابل CAST ميتوانست اين بخش را بهتر كند. ويلسون در micro جزئيات detail خوبي داشت اما شنونده بشكل مناسب در جريان جزئيات قرار ميگرفت و بافت صدا گوش را اصلاً آزار نمي داد. فكر ميكنم بيشترين تاثير 8 بر من قابليتهاي آن در micro بود بدون كمترين تاثيري بر macro و از دست دادن جزئيات. يعني صدا با سانسور جزئيات و يا كاهش ديناميك بشما صداي نرم و راحت نميداد بلكه در عين dynamic بودن و Resolution بالا داشتن صدا را بخوبي رندر ميكرد. CAST خيلي اجازه نميداد Start/Stop هاي background material (صدای سازهایی که در پس زمینه قرار دارند و ولوم کمتری نسبت به صداهای جلوتر دارند) را بخوبي و راحتي بشنويم اما اين مساله از لذت شنيداري نميكاست . ويلسون در Parallel Processing (رندر کردن صداهایی که ناحیه مشترک فرکانسی دارند و تعداد آنها زیاد هست) هيچ مشكلي نداشت حتی هنگامی که Load موسیقی (کشیدن انرژی زیاد از سیستم بخاطر دینامیک زیاد صداها) زیاد میشد. Tweeter اين بلندگو شايد بهترين tweeter اي بود كه من تا به حال در يك سيستم match شنيدم. سیستم فركانسهاي بالا را بدون حالت فوروارد و با عمق و تصوير خوب بشکلی راحت رندر ميكرد. صدا در ناحيه بالا هم شفاف و تميز بود و هم نسبت به مشخصه ناحيه وسط كاراكتر يا تغیير حالت نداشت. حتي هنگامي كه انرژي زيادي در ناحيه بالا Load ميشد صدا كنترل و آرامش را از دست نميداد و به شكل طبيعي و راحت در مكان stage بدون فوروراد شدن پخش ميشد.
Purity و راحتي صدا در ناحيه بالا به گوش كمك ميكرد تا در دراز مدت احساس خستگي نكند. احساس Air در اطراف سازها و Ambience صدا در اتاق وجود داشت و Tweeter صدا را راحت و طبيعي رندر ميكرد.
ديناميك رنج بلندگو هم خوب بود و صدا هم در ولوم پايين محو و گم نميشد و از حس و حال نميافتاد و هم در ولوم بالا راحت و بدون حالت Compress و بدون خراب كردن احساس خوب Sweetness پخش ميشد. بلندگو در ولوم پايين نبايد غير خطي رفتار كند و صدا از حالت Rich و Sweet خارج شود. اگر آلبوم شب سكوت كوير استاد شجريان را داشته باشيد حتماً آهنگ طرقه را در آن شنيدهايد كه با سه تار اجرا شده است. صدا کشش Passion فوق العاده اي در اين آهنگ داشت و همون حس رهايي كه توضيح دادم رو در شنونده بوجود ميآورد. آهنگ دوم (Nine Million Bicycles) از آلبوم Piece By Piece با صدای Katie Melua جرياني راحت و کشش فوق العاده ای هنگام شنیدن داشت. يه جورايي از صدا سرمست شدم و ذوق زده.
در ناحيه پايين صدا بخاطر کابل CAST بلند كنترل نداشت اما تا آنجايي كه يادم هست بلندگوی System 7 در ناحيه پايين خوب بود و گسترش و كنترل لازم براي يك اتاق با اندازه متوسط را داشت. نتيجه اينكه ناحيه پايين سيستم 8 هم خوب و راحت بود. البته ويلسون MAXX در اين ناحيه يك كلاس بالاتر ميايسته و سيستم 8 در كلاس خودش پاسخ خوبي داره.
صدا در ناحيه پايين اگر گسترش MAXX رو نداره، كاملاً راحت و خوب و Physical رندر ميشه و با صداي ناحيه وسط هم خواني و پيوستگي لازم رو داره. صداي ويلسون در ناحيه پايين كمي نسبت به ديگر بلندگوها نرم تر ، big تر و round تر هست. براي بهتر پيوند دادن ناحيه پايين با mid ميشه مكان شنونده و ارتفاع ضلع عقب watt رو تنظيم كرد. اگر شما بلندگوي بزرگ داريد حتما میدانید برای رسيدن به يك تصوير خوب و يكدست نياز به فضا و اكوستيك خوب داريد و البته Speaker Placement خوب.
ويلسون box فوق العادهاي داره ، همه سريهاي اون از سوفيا گرفته تا الكساندريا رو كه من شنيدم هرگز اثري از صداي box نديدم. اگر box خوب نباشد صدا حالت كيپ impact و شفاف رو از دست ميده و اكوستيك بد هم مزيد بر علت ميشه. در ولومهاي بالا مساله box بد خيلي بدتر ميشه و صدا رو كاملاً خراب ميكنه. Box خوب به خلوص purity و شفافيت و سكوت صدا كمك ميكنه و تاثير زيادي در كنترل ناحيه پايين داره. فكر ميكنم خيلي احساساتي شدم و از ويلسون تعريف كردم جاي شما خالي بود فكر ميكنم دليل علاقه من به صداي ويلسون اين بود كه اين بلندگو پارامترهايي كه خيلي گوش به آنها حساسيت نداشت و يا حساسيت گوش متوسط بود را در حد انتظار بر آورده ميكرد و در پارامترهايي كه گوش حساسيت بيشتري داشت تواناييهاي بيشتري در خود داشت اين تناسب باعث ميشه شما لذت ببريد. ويلسون presence خيلي خوبی داشت و توجه شنونده رو به خودش جلب نميكرد و CAST هم صدايي كاملاً راحت و جاري رو تحويل شنونده ميداد. میدانم قيمت ويلسون گران هست و من اينجا احساساتم را بيان نكردم تا شما را تحريك يا تشويق به خريد كنم. اگر امكان خريد بلندگويي را در اين كلاس قيمتي نداريد خيلي به سر و صداي مجلات و از جمله تحلیل های من توجه نكنيد و اگر هزينه 30k براي شما مشكل ايجاد نميكند پيشنهاد ميكنم حتماً صدای ويلسون را بشنويد. با شنيدن صداي يك سيستم ميتوانيد بدور از سر و صداها و نوشتهها براساس ارزش شنيداري يك كامپوننت با توجه به قيمتاش تصميم بگيريد. HiFi.ir دوست دارد شما چه در تشخيص صدا و چه در خريد به خود متكي باشيد و نه به حرفهاي ديگران.
در مورد krell يك پيشنهاد دارم ، اگر صداي krell را دوست داريد حتماً بسمت CAST برويد و يا قبل از خريد حتماً سيستم را در حالت CAST بشنويد. طول كابلCAST را زير 2 متر انتخاب كنيد و سعي نماييد انرژي ناحيه پايين اتاق را با مواد اكوستيكي مناسب مهار نمایید.
In The Name of God
Demo Started at 11:10 am in Yaramana Showroom and Finished at 8 pm. Nine hour Continous Listening Session helped me to write about sound of system. I was familiar with sound of Wilson loudspeakers and Krell amplifiers like Sophia, System 7, MAXX, FPB 750MCX , …
I know good review need long listening sessions and ideal condition but I spend all of my experience to write carefully about what I heard. I think system was installed over it’s 80% real performance and if acoustic was not ideal but there was no critical problem for listening.
Widths of room was more than 6m and distance between speakers was near 2.5m. Listener ear distance to each speaker was 3m and speakers were 1m far from back wall. Length of room was 5m.
Wilson System 8 needed larger and better acoustic space to expand it’s soundstage and fill the room with breathing strings. Wilson gives you an integrated sound in near field and there is no need to place 3way speakers over 3m from your ear for accessing integrated sound. It’s near you and friend of your ears.
We know sound has elements that audiophiles and reviewers speak about them like Transparency, Immediately, Coherence, Texture and … Reviewers user these terms to describe sound of system and each term refer to one element of sound. I think when I listen to music through an audio system, I forget the system and have one special sense during listening that it’s result of system ability to satisfy my hearing sense. System ability in joining listener to music and satisfying him means system musicality. I want to speak about this unique sense at first then describe elements of sound. Some reviewers write more about elements and less about this sense but I think this sense is so important in long listening session and I listen to music for enjoying not analyzing the sound. If all elements of sound be in high level of fidelity but the sound dose not satisfy me I prefer less fidelity with more musicality. Satisfying this unique sense is result of compatibility of sound with our hearing sense. System designer knowledge and experience about human hearing is most important factor in designing components for reaching maximum musicality. Our ear is more sensitive to some parameters like midrange texture and less sensitive to some like frequency extension. This sensitivity vary with type of music but this variation scale is not very large and our hearing has a taste that tell us about it’s priority of sound parameters.
When system played over 8 hours I had no sense of fatigue and I listened disc after disc with greet sense of relaxation. Ultra natural fluency of sound gave me sense of “freedom”. It’s not easy but I try tell you about this sense with words. I listened to “Tourghe” in “night, Silence, desert”(Shajarian music album) and music lift me to an special space that I forget life. Sense of deliverance, exhilaration was result of joining me to beauty of music. I never forget moments I spend with Wilson though it was short. Freedom is word I select to tell you system left me alone with music and music showed me all of it’s beauty and charm. Wilson never destroyed or modified music delicateness in relation of me and music.
Now I try to write about sound by short expressions to give you an overall view. Upstream was neutral and pure with ultra natural fluency. Liquidity with Great sense of ease and power was evident in upstream sound and Wilson rendered this sound with greet sense of analogy, openness and silky smooth texture.
One of parameters that was different in this system was sound fluency, I sensed no stress and no force in sound and it was very quiet and safe to my ears. Sound helped me to imagine fluency of stream in my mind. I wanted to analyse and review the sound but system lifted me to hearing music. Passion of music was high and I listened to many records. Listening to “Rain of Love” (Naser Chashm Azar) , the sound in Track 5 (Passion of Love) was a new experience to me because Wilson rendered this track with passion. Midrange texture was good and ability of system in micro scale helped listener to enjoy more in listening sessions. System rendered music with soul , delicateness and naturalness. Wilson was a winner in capturing music magic and krell supported it with it’s neutrality and natural fluency. Do I need more? NO.
You may want to know more detail about sound of Krell/Wilson and I recommend you to listen to Wilson before reading my review. I believe reviews are poor in describing our sense about sound though many of us enjoy reading reviews.
Digital Source was Krell EVO-505 and I it had not digital signature of most CD players and was more close to analog. Evo 505 rendered both low and high quality records very smooth and easy on my ear. Sound was open, extended and sweet with no sense of forwardness or compress. Timbre of strings never changed in higher frequency and there was no sense of dryness or hardness in skin of sound at higher frequency. Sound was more on analog side and had scale in mid/high frequency as like as low frequency with sense of air around strings. Like all good digital players EVO 505 had enough detail and resolution in both CD and SACD mode but these details were not in face of listener. There was no sense of force and stress in sound of krell EVO 505, it was liquid, natural and lifelike with no drawing listener attention to him. Good AC power is so important for digital playback and Shunyata helped EVO 505 to be more kind and friendly in rendering music. I think in high resolution playback AC Power is a critical element and it has so effect on texture and smoothness of sound. Long listening sessions shows importance of good AC Power for audio systems. Good AC power help digital to be more close to analog in rendering music.
Krell upstream was not on warm side and it was very neutral and revealing but it don’t mean krell have hardness in micro or remove soul of music, no it was neutral and natural in both micro and macro but
more on macro in comparison with other solidstate designs. Krell never shifted elegance texture of midrange to thickness though it had not richness and euphony of single ended tubes. It was more on truth rather than beauty. Krell was not mechanical in micro and macro dynamics. It was neutral with greet sense of timing, control and low frequency power. Krell CAST System had no electronic character and rendered music with ultra sense of ease and natural fluency. CAST helped the sound to be more free from system . Transparency, Palpability and immediately were acceptable but for reaching maximum potential of system we needed shorter and better cabling. I think one of most important factor in listening enjoyment is sense of music closeness to us that we describe it with Palpability and immediately. Tubes have simple and shorter signal path that help them to render music with better sense of Palpability and immediately but high power solidstates with more amplification stage and more complex circuit need more attention in system matching in this area. I think short cables help better sense of Palpability and immediately in powerful solidstate designs. when one designer try to give better sound in macro we should be careful in setup and matching it for getting best micro. I like sense of reality in sound and I never liked exaggeration in euphony and warmness. I like solidity, bone and dynamic in macro scale with natural and delicate texture in micro with sense of vibrancy and reality. Poor solidstate designs destroy micro for macro but good solidstate designs in matched setups protect music in low level information and harmonic richness with full control on macro. I like krell but we should be careful in matching it with other components for balancing sound parameters. Bad records never sounded fatigue and forward and just had not soul and elegance of good records. Good records rendered delicate with lifelike vibrancy. If you need more bloom and warmness you can setup krell with a warmer preamplifier like VTL but I prefer krell in CAST mode with entire krell upstream because the CAST system have superb neutrality, awesome timing, dead silent background, ultra sense of dynamic and control with just very little in reduction of Palpability and immediately in sound. I like CAST more in rendering complex music in loud, Very stable with great sense of ease with no loss of openness, timing and control. Cables restricted ability of system in some area like transparency, air and depth of soundstage. I think CAST Interconnects should be less than 2m and speaker cables in this setup should be less that 1.5m.
Sound of Wilson Audio Watt/Puppy System 8 :
Analog, Textured, kind and honest with large scale soundstage.
Wilson had big and free floaty soundstage and this large space sound creation make music more listenable. More sense of live music is the result of Wilson large soundstaging. Wilson filled room with lifelike presence of strings and projected strings in very wide sweet spot in room. Sense of breathing of strings in room was very delightful. Each string had his place in soundstage with no sense of coming from two loudspeakers. Wilson Speed, punch, macro dynamic and sharpness in macro scale with sensual and emotional Sound in micro scale helped me to listen to wide range of music. Persian classic music and rock music both rendered lifelike and listenable. Wilson never lost excitement of rock music with softening or reducing punch and dynamic of strings. Dynamic and energetic strings rendered live and energetic and sensual vocal rendered emotional and sweet. Some loudspeakers have more dynamic in macro but less musicality in micro and some have less dynamic in macro but more musicality in micro, I think Wilson system 8 balanced this parameter to my taste and rendered music very good at both micro and macro scale. I think the truth in krell CAST matched with beauty in Wilson. In my idea matching is the most important factor in Hi-Fi. There was no sense of exaggeration in sound of Wilson in
every respect and Wilson was quite suitable in long listening sessions. Wilson system 8 is a 3way dynamic driver design but It’s hard for professional listener to guess Wilson crossover frequency because the sound of each driver is fully compatible and coherent with sound of other drivers and there is no sense of discontinuous in sound of Wilson at crossover frequency regions. I like continuous ambience field of single driver loudspeakers and this parameter is so important in designing 3way dynamic drivers. Wilson was the most coherent loudspeaker I have ever heard in 3way dynamic driver designs. Three parameters are important in coherency of sound in 3way dynamic drivers design, first is the evenness of soundstage shape and dimension in drivers, second is evenness of tonality and timbre of strings in drivers and third is smoothness of sound in transition from crossover frequency region. Listener should not sense sound come from 3 different source and soundstage should be coherent and pinpoint. Wilson is as coherent as my ear expect from a loudspeaker. Coherency plus large sweet spot have a key role in enjoying music in room. Go near then go far or move in right or left, you still hear same strings with no change in place or tonality and this is result of large sweet spot that let you enjoy more. Wilson have good ability in disappearing and let music come to your room without sense of projecting from two loudspeakers. Solidity, purity and openness of Wilson system 8 tweeter sound was very evident and strings at high frequency even at loud rendered very easy , stable in soundstage and natural. Separation of strings in complex music was as good as my ear expected from a 3way loudspeaker and sense of breathing each string in it’s location was so enjoyable to me. Sound was analog, natural and textured with no thing that force listener to turn down the volume or left the ribbon chair. Passion of music was on high and sense of freedom was the ultimate result of listening to music with Wilson krell CAST. Music was deeply connected to me and I had no sense of fatigue after 8 hours. I think Mr. Dave Wilson design approach is based more on listening experience and less on electronics measurements (more subjective) and if no thing is ideal we can be in a good location from ideal. Balancing sound parameters to our hearing sensitivities is the art of a loudspeaker designer. Wilson is not perfect as no component is perfect but in my taste Wilson system 8 is the most musical 3way dynamic driver loudspeaker I have ever heard. Hifi parameters were as good as my ears expected and musical parameters like midrange texture were near ideal and overall sense of hearing music with Wilson system 8/ krell CAST fully satisfied me. Wilson in comparison with my loudspeaker (Dynaudio) in midrange reminded me The van den hul “The Third” speaker cable (Full Carbon) in comparison with other speaker cables. I listen more to vocals like shajarian albums and Wilson ability in rendering midrange texture of vocal strings was high. Wilson soundstage was a little rounded and bigger than others like dynaudio and in bass area it’s less extended, fast and transparent than it’s bigger brother Wilson MAXX. Wilson have zero box effect and it’s soundstage is so stable with great silence. Wilson dynamic range was good and background materials never blured by foreground material in low level volumes. Sound in low level volumes had dynamic and vibrancy with so little sense of decreasing in harmonic richness. At high level volumes Wilson managed dynamic strings very good and listenable with no sense of stress. I think crossover circuit was superior because in high level sound I detect no decrease in sense of sound solidity. About restriction of this system I should say system could have alittle more Palpability and immediately with greater bass extension but Wilson system 8 is not a cost no object product. I have one recommendation to Mr. Dave Wilson and it’s giving external crossover option for their loudspeakers. I think Using crossover in low energy domain (Analog crossover between pre and power or Digital crossover on DSP) and using monoblocks with short speaker cable will increase sense of Palpability and immediately in sound. Special Thanks to Yaramana managing director Mr. Daryoush Rahmani and Dr. Reza Banaeian for help and support.
13 Comments